somaye2 244 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 مهر، ۱۳۸۹ مردم چقدر شادکام اند؟ ما در موقعیت های مختلف زندگی روزمره، عواطف و هیجانات متعدد و متفاوتی را تجربه می کنیم که تا حد زیادی بر تصمیم گیری ها، اعمال و افکار ما تأثیر می گذارند، اما از آنجا که بشر متمدن امروز سعی دارد رفتار خود را بیشتر به تعقل و تفکر نسبت دهد، بنابراین ارزش کمتری برای عواطف بشری قائل است. گویی عواطف در کل موجودیت و هستی انسان در مرتبه پایین تری از عقل قرار دارد، گرچه به لحاظ تکاملی، قبل از اینکه انسان به ظاهر منطقی و متفکر امروز وجود داشته باشد، عواطف و هیجانات برای میلیون ها سال در سازگاری اجداد ما با شرایط محیط، نقش بسیار مهمی داشته اند و هنوز هم بشر بدون عاطفه، احساس پوچی می کند، چرا که بسیاری از مفاهیم زیبا شناختی از عواطف بشر سرچشمه می گیرند و گذشته از این، هیجانات در ادامه بقای ما نقش کلیدی دارند. برای نمونه تصور کنید که خشم یا ترس در وجود ما درست عمل نکند، نتیجه این است که در زمان کوتاهی، بازیچه دیگران می شویم و دائم در معرض سوء استفاده قرار می گیریم. امروزه متأسفانه انسان از نقش هیجانات خود که عامل بسیار مهمی در انگیزش و رفتار هستند، آگاهی کمی دارد. ما برای بیان بسیاری از عواطف خود دچار فقر کلامی هستیم و واژه توصیف کننده حالت خود را نمی دانیم. این امر علاوه بر ایجاد فقر ارتباطی بین افراد، سبب آگاهی کمتر از حالات خودمان نیز می شود و در سلامت ذهنی و جسمی ما اختلال ایجاد می کند. امروزه روان شناسی مثبت گرا با توجه به نادیده گرفته شدن نقش عواطف در ایجاد زندگی سرشار از نشاط ، سعی دارد بین منطق و عاطفه آشتی ایجاد کرده، به عنوان مکمل روان شناسی بالینی سنتی (که معطوف به اختلالات روانی است) با افزایش احساسات مثبت و شادکامی در زندگی افراد به خودشکوفایی آنها کمک کند. ● عواطف مثبت کدام هستند؟ شادکامی و سلامت ذهنی دربرگیرنده احساسات مثبتی مانند لذت، آرامش، حس جریان داشتن و شیفتگی در زندگی است. سلیگمن (٢٠٠٢. م) عواطف مثبت را به سه دسته تقسیم می کند: آنهایی که به گذشته مربوط هستند و آنهایی که با حال و آینده ارتباط دارند. عواطف مثبت مربوط به آینده شامل خوش بینی، امید، ایمان و اطمینان هستند. رضایت خاطر، خرسندی، کامیابی و حس سرافرازی نیز عواطف اصلی مربوط به گذشته اند. عواطف مثبت مربوط به زمان حاضر، دو طبقه متمایز لذات زودگذر و حس کامروایی پایدار را تشکیل می دهند. لذات زودگذر از کانال های حسی به دست می آیند، مانند احساسات ناشی از روابط جنسی، بوهای خوش و طعم های مطبوع. فعالیت های پیچیده تری که انسان ها برای کسب لذات زودگذر انجام می دهند، می تواند احساس لذت بیشتری مانند شعف، وجد و یا آمیزه ای از لذت و خوشحالی ایجاد کند. اما حس کامروایی مداوم و یا خرسندی، با لذت بردن صرف تفاوت دارد و حالات درونی تری را دربرمی گیرد که از فعالیت های مورد علاقه فرد نشئت می گیرد، مانند کوهنوردی برای یک کوهنورد، یا کمک به دیگران برای یک فرد نیکوکار. ● تأثیرپذیری هیجانی در زبان انگلیسی حدود ٥٥٠ تا ٦٠٠ واژه برای تجارب هیجانی مختلف وجود دارد (آوریل، ١٩٩٧. م). تحقیقاتی که درباره هزاران نفر از فرهنگ های مختلف صورت گرفته، نشان داده است که می توان عواطف را براساس یک رویکرد ابعادی، به دو بعد اصلی و دو بعد فرعی طبقه بندی کرد. دو بعد اصلی عبارت هستند از: الف) کنش وری یا برانگیختگی ب) خوشایندی دو بعد فرعی نیز عبارتند از الف) هیجان مثبت ب) هیجان منفی. تحقیقات نشان داده است که انسان از لحاظ تأثیرپذیری عاطفی، چه به صورت مثبت و چه به صورت منفی با یکدیگر متفاوت هستند و می توان گفت که این حالات تا حدی ویژگی هایی ارثی هستند. اثرپذیری مثبت با صفات شخصیتی برون گرایی (بشاش، عاطفی و اجتماعی بودن) و اثرپذیری منفی با صفات شخصیتی روان نژندی (عصبی، خودخور و مهاجم بودن) همبستگی دارد. اثرپذیری مثبت و اثرپذیری منفی، هر دو در مسیر تکامل انسان شکل گرفته اند تا وظایف مختلفی را انجام دهند (داتون، ١٩٩٥. م). اثرپذیری منفی مانند صفات شخصیتی روان نژندی، جنبه ای از نظام رفتاری بازدارنده اجتنابگر است که سبب می شود موجود زنده خود را از موقعیت های خطرناکی که احتمالاً دردآور یا تنبیه کننده هستند دور نگهدارد، در مقابل، اثرپذیری مثبت، بخشی از نظام تسهیل کننده رفتاری است، مانند صفت شخصیتی برون گرایی که موجود زنده را به سمت موقعیت های دربردارنده پاداش بالقوه، مانند خوشی و لذت هدایت می کند. واکنش این نظام، کمکی به موجود زنده است تا منابع ضروری برای بقا و تولید نسل از قبیل غذا، پناهگاه و یا جفت خود را بیابد. اثرپذیری یا عاطفه پذیری مثبت با فعالیت فیزیکی منظم، خواب کافی، ارتباط اجتماعی متعارف با دوستان، آشنایان و تلاش برای رسیدن به اهداف ارزشمند شخصی همراه است. این امکان وجود دارد که اثرپذیری مثبت را با تمرین فیزیکی منظم، برقراری یک الگوی خواب مناسب و برقراری روابط اجتماعی دوستانه و پایدار، افزایش داد. این موقعیتی است که تقریباً همه افراد مایل هستند آن را داشته باشند (داتون ٢٠٠٢. م). عاطفه پذیری مثبت یکی از جنبه های شادکامی و بحث مهم ما در این مقاله است. ● مردم دنیا چقدر شادکام هستند؟ پروفسور دینر از دانشگاه مینه سوتا، پس از بررسی ٩١٦ تحقیق در مورد شادکامی، رضایت از زندگی و سلامت ذهنی ـ که در مورد بیش از یک میلیون نفر در ٤٥ کشور جهان انجام شده بود ـ به این نتیجه رسید که اگر شادی و ناراحتی را بر یک پیوستار قرار دهیم و نقطه وسط، کاملاً بین شادی و ناراحتی باشد، میزان شادکامی اغلب مردم جهان کمی از حد وسط این پیوستار بالاتر است و تنها در گروه های محدودی از مردم، از قبیل سیاه پوست های تحت آپارتاید آفریقای جنوبی، اشخاصی که در شرایط فشار منفی سیاسی زندگی می کنند. زندانیان تازه محبوس شده و برخی گروه های دیگر، از حد متوسط کمتر است و در سمت اندوه زدگی قرار دارد. ● شادکامی و خلاقیت سلیگمن (٢٠٠٢. م) معتقد است عواطف مثبت یا منفی بر حسب درجه آماده سازی فرد برای تعامل برنده ـ بازنده یا برنده ـ برنده از یکدیگر متمایز می شوند. از دیدگاه تکاملی، عواطف منفی مانند ترس یا خشم به ما می گویند احتمال خطر وجود دارد و آسیب، قریب الوقوع است. این عواطف توجه ما را به منبع تهدید محدود کرده، ما را برای واکنش جنگ یا گریز به فعالیت وا می دارند. بنابراین، عواطف منفی ما را برای بازی برنده ـ بازنده که در آن یک برنده مطلق و یک بازنده مطلق وجود دارد، آماده می کند. در مقابل، عواطف مثبت مانند لذت و خرسندی به ما می گویند که اتفاق خوبی در پیش است. عواطف مثبت توجه ما را گسترش می دهند، به گونه ای که ما آگاهی گسترده ای از محیط فیزیکی و اجتماعی پیدا می کنیم. این توجه گسترش یافته، ذهن ما را نسبت به ایده های تازه و اعمال جدید آماده می کند و ما خلاق تر از حالت معمول می شویم (ایزن ٢٠٠٠. م). بنابراین، عواطف مثبت فرصت هایی را برای ما فراهم می کند تا ارتباطات بهتری ایجاده کرده و نواندیشی و ثمربخشی بیشتری داشته باشیم. عواطف مثبت، ما را برای بازی های برنده ـ برنده آماده می کند. رایت (٢٠٠٠. م) معتقد است که پیشرفت تمدن برای افزایش تعاملات یا داد و ستد برنده ـ برنده و توسعه سازمان هایی است که این تعاملات را حمایت می کنند و در این حلقه ارتباطی، رابطه بین عواطف مثبت و تعامل برنده ـ برنده اهمیت می یابد. البته رویکردهای تکاملی همچنین به ما می گویند که عواطف منفی، تمرکز زیاد را آسان می کنند و تفکر دفاعی، قدرت نقد و تصمیم گیری را بالا می برند. جایی که واقع بینی برای تشخیص و پرهیز از اشتباه و روشن کردن آن به کار می آید، عواطف مثبت و تفکر بردبارانه، خلاقیت و ثمربخشی را ساده می کنند. مطالعاتی که در زمینه واقع گرایی منجر به افسردگی انجام شده، تأیید می کند که اشخاص افسرده، داوران دقیق تری برای مهارت های خود هستند؛ یادآوری دقیق تری از وقایع مثبت و منفی زندگی شان دارند و نسبت به اطلاعات مربوط به وقایع مخاطره آمیز حساس ترند (آکرمن و دروبیس ١٩٩١. م) در مقابل، اشخاص شاد مهارت های شان را بیشتر از حد واقعی می دانند، حوادث مثبت را بیشتر از وقایع منفی به یاد می آورند و در تصمیم گیری برای طرح های مربوط به زندگی شان بهتر عمل می کنند، چرا که بجای توجه به اطلاعات مخاطره آمیز به آنهایی که مخاطره آمیز نیستند، توجه می کنند یا به تعبیر دیگر، جنبه های مثبت اقدامات شان را بیش از پی آمدهای منفی آن در نظر می گیرند (آسپین دال و دیگران ٢٠٠١. م). پروفسور باربارا فردریکسون (٢٠٠٢. م) استاد روان شناسی دانشگاه میشیگان، معتقد است عواطف منفی، از قبیل اضطراب یا خشم سبب می شود، ذهن فرد فقط به تولید واکنش دفاعی در برابر موضوعات ایجاد کننده این عواطف منفی محدود شود، در صورتی که عواطف مثبت سبب می شوند ذهن فرد بر روی انواع محرک ها باز باشد و این مسئله به نوبه خود فرصت هایی را برای توجه گسترده تر به محیط ایجاد کرده و در نتیجه، خلاقیت فرد را بیشتر می کند. تحقیقات آزمایشگاهی و بالینی از این دیدگاه، حمایت می کنند. برای نمونه، بیمارانی بسیار خوش خلق و شنگول که قرص لیتیم مصرف کردند، کاهش خلاقیت نشان دادند. همچنین، در مطالعه دیگری که حالات خلقی مثبت و منفی را برای مدت ١٥ دقیقه به افراد القا می کرد، معلوم شد در افرادی که عواطف مثبت به آنها القا شده بود، پردازش اطلاعات دیداری گسترش یافته بود، در صورتی که در گروه مقابل، توجه محدودتر و موضعی تر بود. مطالعات دیگر نشان داده است که بازگشت بدن از حالت برانگیختگی ناشی از استرس به حالت عادی، در مورد کسانی که قبلاً به آنها حالات مثبت عاطفی القا شده بود، نسبت به کسانی که مورد القای حالت منفی عاطفی قرار گرفته بودند، سریع تر بوده است. از شواهد بالا چنین برمی آید که عواطف مثبت می تواند خلاقیت و حل مسئله را آسان کند، پس عجیب نیست که شادکامی سبب ثمربخشی بیشتر کار می شود. مطالعات استاو (١٩٩٤. م) بر روی دویست کارگر نشان داد که کارگران شاد در طول یک دوره هجده ماهه، در ارزشیابی ها از کارفرمایان خود بهتر و در نتیجه، دستمزدهای بالاتری دریافت کرده اند. دکتر مهرداد متین راد 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده