رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

seihoon.jpg

 

 

مهندس هوشنگ سیحون در سال ۱۲۹۹ و در خانواده اى اهل موسیقى به دنیا مى آید.پدر بزرگ او « میرزا عبدالله » بنیانگذار موسیقى سنتى و معروف به پدر موسیقى سنتى ایران بوده است و مادرش (مولود خانم) از نوازندگان تار و سه تار و معلم زنده یاد « احد عبادى »که دایى سیحون به حساب مى آید. او بعد از راهیابى به دانشکده هنرهاى زیباى دانشگاه تهران استعداد خود را از نقاشى به معمارى توسعه مى دهد و به دعوت « آندره گدار» (رئیس اداره باستان شناسى وقت ایران) براى ادامه تحصیل راهى پاریس و دانشکده هنرهاى زیباى پاریس (بوزار) مى شود و حدود ۳ سال تحت تعلیم « اوتلو زاوارونى » به تکمیل دانش معمارى خود مى پردازد و در سال ۱۹۴۹ به درجه دکتراى هنر مى رسد.

 

 

 

مهندس سیحون بعداز طراحى و اجراى آرامگاه بوعلى سینا (همدان ) پروژه هاى زیادى را طراحى و اجرا مى کند که از جمله آنها مى توان به مقبره عمرخیام (نیشابور)، مقبره کمال الملک (نیشابور)، مقبره و موزه نادرشاه افشار (مشهد)، مجلس شوراى ملى ، موزه توس (مقبره فردوسى )، کارخانه نخ ریسى کوروس اخوان، کارخانه آرد مرشدى ، سازمان نقشه بردارى کل کشور ، بانک سپه (توپخانه )، مجتمع آموزشى یاغچى آباد ، سینما آسیا، سینما سانترال ، کارخانه کانادادراى (زمزم فعلى ) در تهران و اهواز ، کارخانه یخ سازى کورس اخوان و حدود ۱۵۰ خانه و ویلاى خصوصى براى شخصیت هاى مشهور آن زمان اشاره کرد که تقریباً همه به اقتضاى کانسپتى که داشته اند از مصالح ساده و مقاوم محلى تشکیل شده اند و آموزه هاى کلاسیک بوزار پاریس در آنها پیاده شده است.سیحون همچنین در طول آن سالها عضو شوراى ملى باستان شناسى ، شوراى عالى شهرسازى، شوراى مرکزى تمام دانشگاههاى ایران و کمیته بین المللى« ایکوموس» (Icomos) بوده و به مدت ۱۵ سال مسؤولیت مرمت تمام بناهاى تاریخى ایران را برعهده داشته است.از دیگر مسؤولیت هاى مهم این معمار و مهندس ایرانى، یکى هم ریاست دانشکده هنرهاى زیباى دانشگاه تهران در یک دوره و سالها تدریس معمارى دراین دانشکده بوده است که در آن دوره شاگردان به نسبت موفقى تربیت مى شود.مهندس هوشنگ سیحون بیش از دو دهه است که در ونکوور (کانادا) زندگى مى کند و در آنجا به طراحى و نقاشى و تعلیم هنر مشغول است و هر از گاهى بزرگداشتى از سوى برخى مجامع خصوصى و دولتى و دانشگاهى خارج از کشور براى او برگزار مى شود.

 

مهندس هوشنگ سیحون، معمار و طراحمعمار مقبره ها و یادهامتولد سال ۱۲۹۹ تهرانفارغ التحصیل دانشکده هنرهاى زیباى دانشگاه تهراندانش آموخته دانشکده هنرهاى زیباى پاریس (بوزار) درمعمارىرئیس دانشکده هنرهاى زیباى دانشگاه تهران یک دورهتدریس معمارى در دانشکده هنرهاى زیباى دانشگاه تهرانعضو انجمن شوراى ملى باستان شناسى، شوراى عالى شهرسازى، شوراى مرکزى تمام دانشگاههاى ایران و کمیته بین المللى «ایکوموس» (وابسته به یونسکو) پیش ازانقلابچاپ ۳ کتاب «معمارى سیحون» ، «نگاهى به ایران (نقاشى هاى سیاه قلم) و (نیم قرن آثار معمارى ونقاشى سیحون)»برگزارى نمایشگاهى مشترک با« پابلوپیکاسو » و « سالوادور دالى» در«ماساچوست» آمریکا ۱۹۷۲شهروند افتخارى فرانسهتهیه فیلمى درباره آرامگاه بوعلى سینا به کارگردانى امیرشمخانىداراى نمایشگاه دائمى در کلکسیون دانشگاههاى هاروارد، ام آى تى، دانشگاه واشنگتن و برکلىطراح و اجراى تعدادى از مهم ترین بناهاى یادبودى و صنعتى و شخصى درایران مانند آرامگاه بوعلى سینا (همدان)، مقبره عمرخیام نیشابور، مقبره و موزه نادرشاه (مشهد)، مقبره کمال الملک، بانک سپه تهران و…

 

 

محمد شمخانى: تظاهرات معمارى مدرن و معاصر ایران آنقدر پراکنده و پوسته پوسته است که خیلى راحت نمى توان به صورت بندى آن پرداخت و از دوره یا دوره هاى مشخص سخن گفت. با استناد به همین آثار و آفرینه هاى جسته و گریخته و با نیت و درک و دریافتى تاریخى و تقویمى از این خط سیر نامنظم، اما کسانى آمده اند و آن را به ادوارى کوتاه برگردانده اند و تفسیرى از آن ارائه داده اند. به مدد چنین تفاسیرى است که مى توان مهندس» هوشنگ سیحون «را یکى از سرآمدان معمارى معاصر ایران و یکى از هنرمندانى دانست که در دوره اى خاص خوب درخشیده است.دوره اى را که سیحون درآن به آفرینش بناهاى یادبودى و یادواره اى مى پردازد، مهندس« نادر اردلان »در دانشنامه ایرانیکا، دوران « پیدایش نمادهایى از یک هویت ملى روزافزون» مى نامد و بناهاى خلق شده درآن را که« تصاویر گذشته اى افتخارآمیز مانند آرامگاههاى نوبنیاد یا بازسازى شده دانشمندان، شاعران و قهرمانان ملى » و… به شمار مى آمدند « اغلب کوچک و با طرح هایى هنرمندانه »و اجراهایى خوب برمى شمارد که « گواه تحصیلات طراحان ایرانى در پاریس قبل ازجنگ » جهانى دوم به حساب مى آید.

 

نخستین اثرى که مهندس سیحون ازخود به جا گذاشته ، آرامگاه بوعلى سیناى همدان است که طرح آن در ۲۵سالگى و هنگام تحصیل در دانشکده هنرهاى زیباى پاریس (بوزار) ارائه مى دهد و درمسابقه اى که « انجمن آثار ملى» آن زمان به مناسبت بزرگداشت هزاره بوعلى سینا از سوى یونسکو برپا مى کند، جایزه اول را به دست مى آورد. جایزه اى که ساختن مقبره بوعلى سینا بود و ساختمانى که در ۲۸ سالگى او آغاز و در سى سالگى اش به پایان رسید. وقتى سال گذشته و در یک گفت وگوى اختصاصى از مهندس سیحون پرسیدم که : « چطور آن همه عبارت پراکنده ونمادها ونمودهاى تاریخى هم روزگار را دریک ساختار پلى فونیک گنجاندید، که در نهایت از آن یک صداى ارکسترال و هماهنگ به چشم و گوش بیننده برسد؟ » اوپاسخ داد: « آرامگاه بوعلى تنها یک آرامگاه یا مقبره نیست، بلکه آرامگاه یا مقبره جزئى ازکل است که یادبود بوعلى است. من خواسته ام با عوامل و عناصر معمارى چه از نظر شکلى وچه از نظر عددى ، از راه نماد و سمبل، شخصیت بوعلى را بیان کنم. و این موضوع در ایران یا سایر جاها معمول نبوده است. شکى نیست که براى هماهنگ کردن این عناصر ممارست و پیگیرى ومطالعه فراوان لازم است که در موقع خود سعى کرده ام کوتاهى نکنم. پس با یک نوع دانش فراگیر در ترکیب و تلفیق این عناصر کوشش خود را به کار برده ام تا چیزى به دست بیاید که در برابر دید شما است. این را هم بگویم که در تمام کارهایم جزئیات ، هر قدر بى اهمیت ،از ذهن من دور نبوده و به فراموشى سپرده نشده است ».

 

در این گفت وگوى طولانى که قرار بود در کتابى بیاید مهندس سیحون در پاسخ به پرسشى که از او درباره توصیف چشم انداز کلى آثار نوستالژیک اش مى کنم، چنین مى گوید:« بارها و بارها به هنرجویان خودم که در حقیقت یاران هنرى من هستند گفته ام: ما از دو هزار و پانصد سال پیش تا به امروز پیشکسوتانى داشته ایم که براى ما بى اندازه گرامى و محترمند. رسالت، به ما حکم مى کند که امروز کارهایى را که در عالم معمارى وهنر از هر نوع انجام مى دهیم عمیقاً در جایگاهى باشند که درمقابل این پیشکسوتان خجل و شرمنده نباشیم. بنابراین با تمام وجود وعشق بى پایان دست به کار شویم تابه نتیجه مطلوب برسیم. به این کارها که نام بردید(آرامگاه بوعلى سینا، خیام، کمال الملک، نادرشاه و…) با خاطراتى پر از شور و هیجان نگاه مى کنم و به نظرم مى رسد که چقدر نگفته ها دارم که بایدگفته مى شد و افسوس که نیمه کاره ماند. در پدید آوردن این کارها هدفم ابداً تقلیدگذشته نبوده است، بلکه روح و جان ایران مطرح بوده است که با ابزار امروزى باید شکل مى گرفت وخودنمایى مى کرد.»او همچنین به این پرسش که « اگر مى خواستید با همان روحیه به معمارى بپردازید و مجبور به ترک ایران نمى شدید، پروژه بعدى تان چه بود وچه مى توانست باشد؟ » چنین پاسخ مى دهد:« در پاسخ این سؤال باید بگویم که موضوع یا پروژه خاصى مورد توجهم نیست. اما آنقدر ایده ها و حجم ها و شکلهاى متعدد در ذهنم مى جوشد و در حرکت است که گفتنى نیست و متأسفم چرا امکان پیاده کردن آنها روى خاک کشورم مقدور نیست. حیف و صدحیف. »

 

این اواخر و بعد از دو دهه سکوت و سردرگمى، پیشنهادهایى دوباره به مهندس سیحون شد که به ایران بازگردد و به طراحى و اجراى آثار مونومنتال دیگرى بپردازد که او هرگز قبول نکرد و فکر کردن به ایران در غربت را به کلنجار رفتن درخاک کشورش ترجیح داد. یکى از آن پروژه هایى که خود من واسطه پیشنهاد آن به این مهندس ارجمند شدم، پیشنهاد طراحى موزه اى با روحیه ساختمانى آرامگاه بوعلى سینا در همدان بود که پذیرفت و اجراى آن را مشروط به نظارت من بر حسن اجراى طرح کرد، که این بار پیشنهاددهندگان نپذیرفتند و بهانه آوردند!

 

 

وقتى از مهندس سیحون پرسیدم که« آیا هنوز خودتان را به لحاظ عاطفى یک شهروند ایرانى مى دانید یا نه؟ و آیا هنوز تحولات فرهنگى و هنرى و اجتماعى این کشور برایتان مهم و جالب هست یا نه؟ »او در پاسخ به این آخرین پرسش ام چنین مى گوید:« افتخار مى کنم که ایرانى هستم و افتخار مى کنم که درموقع تولد، ایران عزیز به من این امکان را داده است که پایم را روى خاک مقدسش بگذارم. هیچ گله اى از هیچ کس ندارم و مى دانم بى مهرى ها قطعاً از روى عدم آگاهى نسبت به درون و ضمیر من بوده است.تمام تحولات فرهنگى و هنرى و اجتماعى کشورم دقیقاً مورد توجهم مى باشند. کوچکترین تصرف، کوچکترین ناملایمتى، کوچکترین خرابى نسبت به آثار ایران آنچنان تأثیر نامطلوبى در قلبم مى گذارد که قادر به بیان آن نیستم.بعضى دخل و تصرفات در آثار اصفهان و یزد و سایر شهرها که پر از شاهکارها هستند شدیداً مرا متأثر و متأسف مى کند. به طورى که حس مى کنم یک قسمت از وجود ایرانم را مجروح کرده اند و زخم زده اند. به هر حال خودم را فدایى آن سرزمین مى دانم و برایش آرزوى پیشرفت و بارورى دارم. »

 

یک بخشى از شهرت مهندس سیحون هم به نقاشى ها و به ویژه طراحى هاى او برمى گردد. نقاشى هایى که به نوعى از مینیاتور آغاز شده و در نهایت نیز بدان رسیده است. ماجراى این « فرگشت » را من در نقدى بر آثار او آورده ام و اینجا مجال پرداختن به آن نیست. یکى از مهمترین رویدادها در زندگى هنرى مهندس سیحون که دائم روى آن تأکید مى شود، نمایشگاه هاى مشترک سیحون و پابلو پیکاسو غول هنر قرن بیستم است. در نخستین نمایشگاه مشترک این دو هنرمند که در سالهاى دهه پنجاه در تهران و در گالرى دولتى« مهرشاه » برگزار مى شود، تنها یک بشقاب سرامیک خریدارى شده از آثار پیکاسو به نمایش درمى آید و باقى آثار مربوط و متعلق به سیحون است. برگزارى چنین نمایشگاه به اصطلاح مشترکى و آن هم با چنین عنوانى شاید در تاریخ هنر جهان بى سابقه بوده باشد!

داستان نمایشگاههاى مشترک سیحون وپیکاسو به همان نمایشگاه معروف ختم نمى شود و بار دیگر در ماساچوست آمریکا و این بار با همراهى آثارى از سالوادور دالى برگزار مى شود. در این نمایشگاه انگار برخى از منتقدان آمریکایى چنان که مى گویند از کلاف هاى سردرگم سیحون و بافه هاى خط او استقبال مى کنند و از آنها به عنوان آثارى با ارزش و به یاد ماندنى یاد مى کنند.هوشنگ سیحون متعلق به سومین نسل معماران ایرانی است که تحصیلات خود را در اروپا انجام دادند .

در همان سالهای ۲۵۰۷، هنگامیکه سیحون پس از پایان تحصیل در مدرسه بوزار پاریس به ایران آمده و شروع به کار کرد ” سبک بین المللی ” تا حد زیادی در میان معماران رواج یافته بود . در تهران به خصوص در محله های جدید شمال شهر بیش از پیش الگوهای این سبک بویژه در خانه سازی رعایت می شد .اما دانشکده هنرهای زیبای تهران از همان ابتدای تاسیس روش آموزش بوزار پاریس را برگزید و سیحون نیز خود فارغ التحصیل همین دانشکده بود .مدت یک ربع قرن ، آنچه که این معمار و معدود همکاران او در ایران ساختند و آموزش دادند ، سرمشق و نمونه کار نسل های بعدی معماران دانشگاه دیده ، حرفه ای های قدیمی و حتی بساز و بفروشها قرار گرفت .

ازبناهای مجلل و تشریفاتی که دارای ارزش نمودگاری هستند تا ساختمانهای ساده کوچک در دورترین نقاط کشور هیچیک از این زبان معماری به دور نماندند.در دهه های بعد از جنگ جهانی دوم شیوه های معماری سنتی که عبارت بود از تکرار تعداد معدودی نمونه های اصلی معمارانه برای بناهای مختلف ، به خصوص در شهرهای بزرگ به کلی کنار گزارده شده بود .احداث خیابانهای سراسری و شبکه جدولی شهری بافت شهری سنتی را دچار دگرگونی اساسی کرده و قطعات مالکیت منظم و مستطیل شکل به وجود آورد .با این تغییرات ساختی در شکل شهر به دوران معماری درون گرا با حیاط مرکزی پایان داده شد و معماران به الگوی تک بناهای جدا از یکدیگر روی آوردند .بدینسان فضای تاریخی جای خود را به محیط جدیدی می داد که روحیه مدرنیزم (نوینگرایی ) در آن بیش از پیش دیده می شد .جهت اصلی معماری که در گذشته روی به سمت یک مرکز روحانی داشت جای خود را به معماری داد که به سمت تحول و آینده گرایش داشت . بخشهای مسکونی شبکه راسیونالیست شهری به وجود آوردند . و کاخهای دولتی و بناهای عمومی که نمودار تحکیم قدرت مرکزی و دولت بود بیشتر در فضاها و میادینی جای گرفتند که از ویژگیهای فضاهای شهری نئوکلاسیک بهره داشت .

این دو جنبه معماری که یکی ضرورت ایجاد بناهای ساده و عملی بود و دیگری نیاز به نمایش ارزشها و مظاهر فرهنگی نظام زمانه ، زمینه مناسب خود را در دوگانگی آموزش بوزار در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم یافت .معرفی کار هوشنگ سیحون فرصتی است مناسب برای آنکه بتوان به جریان پیدایش و تحول معماری نوین در ایران و تاثیر مکاتب مختلف فرهنگی بر این معماری نگریست . بعد از جنگ جهانی دوم اروپا غرق در مسئله بحران مسکن بود .معماران در این فرصت روی به نظریه های فونکسیونالیستی که در سالهای بین دو جنگ تحول یافته بود آوردند و برای جبران خرابیهای حاصل از جنگ روی به امیدها و آرزوهای مدرنیزم آوردند .

شهرها و محله ها به این ترتیب به سرعت ساخته می شد . ایران در آن هنگام آهسته آهسته گام در راه شهرنشینی متعادلی می گذاشت و به تدریج بناهای عمومی یعنی بناهای اداری ، خدمات عمومی گوناگون و بناهای تشریفاتی جای خود را در شهرها باز می کردند . مسکن جدید نیز از جانب گروهی اجتماعی محدود و روشنفکری ساخته می شد که در آن دوران آداب زندگی فرنگی را کم و بیش آموخته و میل بر ان داشت که تحول را از خانه خود آغاز نماید . در اروپا درست به عکس قدرت اقتصادی این گروه اجتماعی بعد از جنگ جهانی دوم رو به ضعف نهاده بود و الگوی ویلای وینی VIENNOISE سالهای بین دو جنگ جای خود را بیش از پیش به الگوی مسکن اجتماعی و یا به اصطلاح آپارتمان سازی می داد . چنانکه می دانیم الگوهای اخیر توانستند در سی سال بعد از جنگ سیمای شهرهای اروپایی و حومه ها را به کلی زیر و رو کنند .

 

در ایران و بخصوص در تهران نه تنها گروه نوخواسته روشنفکر و متمکن بلکه آن دسته از شهرنشینان سنتی نیز که با افکار جدید تماس حاصل کرده بودند ، متمایل به ترک مرکز مسکونی و تجارتی شهر ( بازار و محله های اطراف آن ) شدند و به تدریج خانه های خود را در شمال شهر در دامنه کوه البرز بنا نهادند . در اختیار داشتن قطعات بزرگ زمین و نبودن یک بافت شهری پیشین برای شکل دادن به این قطعات موجب شد که محله های جدید تهران نه به صورت یک استخوان بندی شهری بلکه پیرو الگوهایی شبیه به حومه شهرهای آمریکا شکل بگیرند .در واقع باید پذیرفت که پس از بوجود آمدن محورهایی مانند سپه ، فردوسی و شاهرضا ، مکانهای شهری موفقی که قادر باشند مرکزیت و خصوصیات ویژه ای برای تهران تعریف کنند به وجود نیامد . مرکز شهر در محدوده ای که بین دو جنگ ایجاد شده بود باقی ماند و بخشهای مسکونی پراکنده در خارج آن شروع به شکل گرفتن کرد .درجریان این مهاجرت خطی به سمت دامنه البرز معمار تهرانی با مسئله تک خانه رو به رو بود ، تک خانه ای که هیچگونه گفتگوی معمارانه با یک بافت شهری موجود را در برابر خود نداشت .در حالیکه معماران فرنگ دیده نسل اول توانسته بودند تیپولوژی مسکن بسیار قوی شهری بوجود آورند و ” سبک بین المللی ” را با بافت جدولی تهران هماهنگ سازند ، معماری جدید سرچشمه الهام خود را د ر ویلای منفرد از نوع رایج حومه SUBURBIA در آمریکا یافت . اما در بناهای عمومی که ضرورتا ” در نقاط مرکزی شهر باید ساخته می شد معماران از الگوهای فونکسیونالیست پیروی کردند . استفاده از تکنولوژی ساختمانی جدید ، ایجاد فضاهای چند مصرفی و کاربرد زبان معماری راسیونالیست ، تیپولوژی جدید را برای بناهای عمومی به وجود آورد که به تدریج جای بناهای عممی پیش از جنگ راکه دارای روحیه نئوکلاسیک بودند گرفت .

 

بناهای یادبود سومین گروه ساختمانهای این دوره بود و در حقیقت تنها فرصت کامل برای ابراز یک زبان صرف معمارانه . برای معمارانی که در مدرسه بوزار فرانسه آموزش دیده بودند کمتر این موفقیت پیش می آمد که بتوانند عظمت و ابهت زبان معاری را که در بوزار فرگرفته بودند درساختمانهای خود به کار گیرند . بناهای یادبود این فرصت را برای آنان فراهم آورد . اما باید به خاطر داشت که مونومانتالیزم بوزار با سبک آکادمیک پیش از جنگ که ملهم از جنبشهای معماری آلمانی سالهای اولیه قرن بیستم بود WERKBUND به کلی تفاوت داشت .بوزار بعد از جنگ نیز به کلی با بوزار قرن نوزدهم که پیرو سبکی تاریخی گرا بود تفاوتهایی پیدا کرده بود . عطف به جوهر تاریخ جای خود را عطف به عناصر شکلی تاریخ گذشته داده بود و در نتیجه عطف به عناصر شکلی متعلق به دورانها و سبکهای متفاوت ، این برداشت آزاد و التقاطی از دورانهای گذشته اصطلاحا ECLECTISME نامیده می شود .از آنجا که دیگر نظم هندسی بیانگر معنی و محتوی نظم معماری دوره معینی نبود و در عوض به مفاهیم مجردی مانند تناسب ، تقارن و غیره تقلیل یافته بود ، لذا معمار نیز امکان یافته بود که فانتزی های هندسی خود را آزادانه به کار اندازد .از سوی دیگر کتاب معروف لوکوربوزیه VERS UNE ARCHITECTURE تاثیر بسیاری در محافل معماری گذاشته بود و اهمیت تاریخ ، را به عنوان سرچشمه الهام زبان معماری به کلی ضعیف کرده بود . گرچه تاثیر این کتاب هرگز از درگاه بوزار به درون رخنه نکرد لیک در سست کردن پایه های تاریخ گرای بوزار نقش موثری را ایفاء کرد .بدین ترتیب زبان مونومنتال جدیدی در معماری بنا های یادبود و آرامگاهها نسج گرفت .

 

ترکیب “( کمپوزیسیون ) غیر مترقبه نقشه به جای تکرار الگوی تثبیت شده تاریخی ، به کار بردن نشا نه های خارجی معماری سنتی ایران و استفاده التقاطی از تکنولوژی های گوناگون ساختمانی خصوصیات اصلی معماری مونومنتال این دوره را تشکیل می دهند .توجه اصلی معمار معطوف به ابداع شگردی ها و نوآوریها بود .مفهوم ” فضا ” در این معماری چندان جایی نداشت و در عوض ” تاثیرها ” EFFETS اهمیت بسیار یافتند . بدین ترتیب نما اهمیت خارق العاده یافت و مهمترین جنبه نمایشی بنا را به خود اختصاص داد .می بینیم که در این سبک ، تاریخ روابط ماهوی میان شکل ها و حجم های جای خود ]را[ به تاریخ موتیف ها MOTIFS داده است و معمار تمام کوشش خود را در راه ضبط و ترکیب موتیف های معماری های دوران گذشته به میل و ابتکارشخصی خود به کار برده است .

 

بدین ترتیب ملاحظه می شود که در دوران خاصی بحرانی که معمار بوزار ناگزیر از تسلیم به نیازهای فوری و حیاطی جامعه و ساده کردن زبان هنری خود است بنای یادبود موضوع استثنایی و جالبی را تشکیل می دهد که معمار بتواند در آن به طریق اولی قوانین بازی خود را به کار اندازد ، قوانینی که در غیر این صورت اعتبار تاریخی خود را از دست داده بودند .معماری هوشنگ سیحون نیز از بیشتر این خصوصیات برخوردار است . ویلا ها ، بناهای عمومی شهری و بناهای یادبود سه فرصت جداگانه را برای کاربرد سه زبان مختلف برای او به وجود آوردند .

 

 

ویژگی کار این معمار را باید در نحوه استفاده از مصالح دید . او نخستین معمار ایرانی بود که آهن و سیمان را به طور عیان در ساختمان به کار برد . وضوح ساخت و شهامت در بیان بی پرده آن که با بانک سپه و اداره پست آغاز شد در خانه ها نیز شکل خاص خود را یافت .کار سیحون از خانه دکتر بابک که از سبک بین المللی بی تاثیر نیست تا منزل خودش در دروس راه مشخصی را طی کرده است .وضوح ساخت ، یافتن حساسیت و سلیقه شخصی نسبت به ترکیب سنگ و آهن را باید در حقیقت موفق ترین بیان او از لحاظ مصالح دانست . سیحون در تحول بعدی خود و به سبب نگاهی که همواره به معماری ایران داشت ارزشهای دیگری را درکار خود گسترش داد .از آن جمله است استفاده از شکلها و عناصر معماری عامیانه ، استفاده از آجر نه تنها در پوشش بلکه هم چنین به منظورهای نمایشی و تزئینی و توجه به برخی جزئیات . باید معتقد بود که با وجود همه برداشتهای التقاطی و تنوع جویی ها ، کار سیحون همواره از نوع خلوص در کاربرد ماده ، برخوردار بوده است . خانه شمشک حد تکامل او درترکیب سنگ و چوب است . همچنانکه ساخت آجری خالص مجموعه آموزشی فرح نمودار پختگی سیحون در رسیدن به یک نوع کمال و حرفه در زبان آجر است .خلاصه زندگی نامهمتولد ۲۴۷۹ ( ۱۲۹۹) در تهرانتا سال ۲۴۹۹ (۱۳۱۹) مشغول تحصیل در دبستان و دبیرستان بوده است ( در تهران ) .در سال ۲۴۹۹ دیپلمه متوسطه گرفته است .از سال ۲۴۹۹ تا ۲۵۰۳ (۱۳۲۳) موفق به اخذ پایان نامه مهندسی در رشته معمار ی شد . بین سالهای ۲۵۰۴(۱۳۲۴) و ۲۵۰۸ (۱۳۲۸) در پاریس در دانشکده هنرهای زیبا در رشته معماری ادامه تحصیل داده و در همین سال به دریافت دیپلم معماری از دانشکده فوق موفق شده است .بلافاصله به ایران مراجعه نموده و با سمت دانشیار در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و مسئول یک کارگاه معماری مشغول تدریس شده است و ۵ سال بعد به مقام استادی ارتقاع یافته است در سال ۲۵۲۱(۱۳۴۱) به مقام ریاست دانشکده هنرهای زیبا انتخاب و مشغول انجام وظیفه شده است . بنیانگذاری رشته شهرسازی و رشته های موسیقی و تئاتر در دانشکده هنرهای زیبا و همچنین به وجود آوردن دفتر فنی دانشکده از اقدامات سالهای ۲۷-۲۵۲۱ (۴۷-۱۳۴۱) او است .در سال ۲۵۲۷ (۱۳۴۷) از سمت ریاست دانشکده و استادی دانشگاه هر دو استعفاء داد .در این سال در اولین انتخابات انجمن شهر تهران به عضویت انجمن شهر تهران در آمد و به عنوان رئیس کمیسیون شهرسازی در انجمن مشغول انجام وظیفه شد و در اواخر دوره چهارساله انجمن از سمت خود استعفاء داد و در دفتر شخصی خود مشغول ادامه کار شد . این دفتر از سال ۲۵۰۸ ( ۱۳۲۸) تاسیس شده است که تا هم اکنون به فعالیت خود ادامه میدهد و تمام آثار معماری مهندسی سیحون از همین دفتر طرح ریزی شده است .وی چند دوره پیاپی نیز به عنوان عضو و نایب رئیس و رئیس انجمن انتخاب شده است در شورهای متعددی از جمله شورای دانشگاه تهران ، شورای مرکزی دانشگاهها ، شورای عالی شهرسازی ، شورای عالی آثار باستانی و ابنیه تاریخی ، شورای عالی ارزشیابی ( وزارت علوم ) ، شورای ایکوموس و نیز در کمیسیون ها و کمیته های متعدد شرکت داشته است .

 

عضو هیات امنای مدرسه عالی ساختمان و موسسات آموزشی فرح بوده و میباشد . فعالیتهای مفصلی در امر معماری کشور داشته است که به ترتیب زمانی شرح داده شده است .او در سمینارها و سخنرانیهای متعدد در نقاط مختلف ایران شرکت داشته است در شهرهای پاریس ، آکسفورد ، شیکاگو ، لوس آنجلس ، روم ، پالرم ، صوفیه ، آتن ، مسکو و دهلی نو در باب هنر و معماری سخنرانی نموده است .با اخذ نشانهای درجه ۳ همایون درجه ۱ آبادانی نشان هنر و نشان سپاس مفتخر شده است .

 

در نقاط مختلف جهان آثار نقاشی او به نمایش گذاشته شده است .از جمله در تهران چند بار به صورت انفرادی و جمعی ، در آمریکا در دانشگاه سانتا باربارا به صورت انفرادی در دانشگاه ماساچوست به اتفاق پیکاسو وسالوادور دالی و در پاریس به صورت انفرادی کارهای نقاشی او هم اکنون در کلکسیون های شخصی علیاحضرت شهبانوی ایران و جمعی از هنر دوستان ایرانی و در فرانسه و در آمریکا در بعضی کلکسیونهای شخصی و در چهار دانشگاه مهم آمریکا در کلکسیون دانشکده مربوطه نگهداری می شود : دانشکده هاروارد ، دانشکده ام آی تی ، واشینگتن یونیور سیتی و برکلی .در اغلب روزنامه های داخلی و خارجی مقالات و عقاید او در باب معماری و هنر به چاپ رسیده است و در مورد کارهایش بحث شده است .کتابی تحت عنوان نگاهی به ایران در پاریس مشتمل بر یک قسمت از طرحهای سیحون چاپ شده ( ۱۹۷۳)

لینک به دیدگاه

انجمن معماران و طراحان ایرانی لس آنجلس طی مراسمی که در تالار «بینگ» موزه هنری این شهر LACMA برگزار می شد از هوشنگ سیحون، مهندس معماری که بنای مزار بوعلی سینا، مقبره نادرشاه و بنای یادبود عمرخیام در ایران از آثار طراحی اوست تجلیل کردند.

این مراسم که هم زمان با سالروز ٩٠ سالگی این هنرمند برجسته ساکن ونکوور کانادا برگزارمی شد، با خوشامد گویی نماینده انجمن معماران و طراحان ایرانی لس آنجلس و نمایش فیلم مستندی از زندگی حرفه ای مهندس سیحون آغازشد. این مستند که توسط نشریه «

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
» در داخل ایران تهیه شده ، تفسیرمصوری است از آثار و از نقش هوشنگ سیحون درصحنه هنر و معماری معاصر و تاثیری که او به عنوان استاد و رئیس دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران برشاگردان بی شمارخود داشته است.

جلسه بزرگداشت مهندس سیحون با سخنرانی حسین امانت، طراح آرشیتکت میدان شهیاد که امروزه به میدان آزادی معروف است آغاز شد. این هنرمند و طراح برجسته ضمن یادآوری خاطرات دانشجویی در مکتب استاد هوشنگ سیحون که اغلب با سفرهای تحقیقی و آموزشی و دیدار از بناهای تاریخی و مهم

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
ی ایران همراه بود در مورد مسئله کروکی کردن یا طراحی پیش از انجام معماری که هوشنگ سیحون مبتکر آن بوده است سخن گفت با تاکید بر این مسئله که « هرگز پیش از مهندس سیحون که از کودکی به نقاشی و طراحی می پرداخته چنین رسمی رایج نبوده است و امروزه هنوز هم در مدارس
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
ی ایران از کروکی کردن طرح به عنوان یکی از تکنیک های ضروری
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
ی استفاده می شود.»

 

serin%20_%20horizontal%20Line.jpg

%D9%87%D9%88%D8%B4%D9%86%DA%AF%20%D8%B3%DB%8C%D8%AD%D9%88%D9%86%20-%20Seyhoon%20-%20serin.blogfa.com%20%281%29.jpg

serin%20_%20horizontal%20Line.jpg

 

دربخش دیگری از این برنامه سه ساعته پروفسور تالین گرگور، کارشناس معماری مدرن و معاصر خارج از کشورهای غربی درباره خصوصیات طرح های

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
ی مهندس سیحون، این طراح برجسته آرامگاه بزرگانی چون «کمال الملک»، کلنل محمد تقی پسیان ، بنای موزه شهر توس و ساختمان بانک سپه در میدان توپخانه سخن گفت.

لینک به دیدگاه

هوشنگ سیحون در سال ۱۲۹۹ در تهران و در خانواده ای اهل موسیقی به‌دنیا آمد. پدر بزرگ او میرزا عبدالله فراهانی بنيانگذار موسيقی سنتی و معروف به پدر موسيقی سنتی ايران بوده است. مادرش، مولود خانم، از نوازندگان تار و سه تار و احمد عبادی استاد بزرگ سه تار نیز دايی سيحون است. او پس از پایان تحصیلات معماری در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، به دعوت آندره گدار (رئيس اداره باستان شناسی وقت ايران) برای دامه تحصيل به فرانسه می رود و در دانشسرای عالی هنرهای زیبای پاریس (بوزار) به مدت ۳ سال تحت تعليم « اوتلو زاوارونی» به تكميل فراگیری هنر

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
ی می پردازد و در سال ۱۹۴۹ با درجه دكترای هنر از این دانشسرا فارغ التحصیل می شود. او در بازگشت به ایران در سن ٢٣ سالگی نخستین اثر
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
ی خود که بنای یادبودی بر مزار بوعلی سینا بوده است را طراحی می کند.

سيحون در طول سال ها فعالیت هنری و فرهنگی، عضو شورای ملی باستان شناسی ، شورای عالی شهرسازی، شورای مركزی تمام دانشگاههای ايران و کمیته بین المللی ایکوموس Icomos(وابسته به يونسكو در پيش ازانقلاب) بوده و به مدت ۱۵ سال مسؤوليت مرمت بناهای تاريخی ايران را برعهده داشته است.

 

serin%20_%20horizontal%20Line.jpg

%D9%87%D9%88%D8%B4%D9%86%DA%AF%20%D8%B3%DB%8C%D8%AD%D9%88%D9%86%20-%20Seyhoon%20-%20serin.blogfa.com%20%282%29.jpg

serin%20_%20horizontal%20Line.jpg

لینک به دیدگاه

استاد هوشنگ سیحون که سال ها به تدریس در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران اشتغال داشته و یک دوره نیز به ریاست این دانشکده رسید به عنوان «سازنده بناهای ماندگار» شناخته شده است. هنرمندی که آرامگاه بزرگانی چون فردوسی و خیام و بسیاری از بناهای برجسته دیگری که امروز از افتخارات

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
ی ایران محسوب می شود از آثار او به شمار می رود. او هم چنین طراحی ساختمان های سازمان نقشه برداری كل كشور، کارخانه نخ ريسی كوروس اخوان، كارخانه آرد مرشدی، مجتمع آموزشی ياغچی آباد، سينما آسيا، سينما سانترال، كارخانه كانادادرای (زمزم فعلی ) در تهران و اهواز ، كارخانه يخ سازی كورس اخوان و حدود ۱۵۰ پروژه مسکونی خصوصی را بر عهده داشته است.

استاد هوشنگ سیحون طراح یا نقش اندازی است که در دنیای ابعاد، از معانی پر رمز و راز باطن سخن به میان می‌آورد و معانی و فلسفه نظری و وجودی بزرگانی که او

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
و طراح آرامگاه آن ها بوده است ، در نقش های بناهای یادبودی که برمزار آن ها ساخته است به خوبی نمایان ‌است. به عنوان مثال در ۱۳۳۸، هوشنگ سیحون آرامگاه حکیم عمر خیام را بر مبنای اصول ریاضی و هندسی خیام ، محاسبه و طراحی کرده‌است.

مهندس سیحون در کتاب «نگاهی به ایران» خود در مورد بنای آرامگاه نادر شاه افشار می‌نویسد:« ماده اصلی ساختمان از سنگ خارای منطقه کوهسنگی مشهد، مشهور به سنگ هر کاره‌است، این سنگ یکی از مقاوم ترین سنگ هایی ست که در ایران وجود دارد.»

او دلیل این انتخاب را «برجسته ساختن صلابت و عظمت نادر شاه افشار» می خواند و در ادامه این مطلب می‌نویسد: «شکل کلی و مقبره نادر به شکل شش ضلعی متناسبی است که، شکلِ سیاه چادرها را در تماشاگر بنا تداعی می‌کند، دلیل این امر هم این نکته ‌است که نادر به جای کاخ در زیر چادر زندگی می‌کرد».

 

serin%20_%20horizontal%20Line.jpg

%D9%87%D9%88%D8%B4%D9%86%DA%AF%20%D8%B3%DB%8C%D8%AD%D9%88%D9%86%20-%20Seyhoon%20-%20serin.blogfa.com%20%283%29.jpg

serin%20_%20horizontal%20Line.jpg

لینک به دیدگاه

سیحون در طول سال ها در کنار

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
ی، به نقاشی از مناظر و روستاهای ایران نیز می‌پرداخت و نمایشگاه‌هایی از این بخش از آثار خود در ایران و کشورهای دیگر جهان برپا کرده‌است. آثار وی در نمایشگاهی در دانشگاه ماساچوست در سال ۱۹۷۲ در کنار آثار هنرمندانی چون پیکاسو و سالوادور دالی قرار گرفت. یکی از آثار هوشنگ سیحون که در این نمایشگاه ویژه به نمایش گذاشته شد، تابلویی از «کلاف های خطی» این هنرمند بود که در آن سیحون از شیوه ابداعی و بی سابقه ای از خطوط موازی و پرپیچ و تابی که هیچگاه یکدیگر را قطع نمی کنند استفاده کرده بود. مجموعه ای از آثارنقاشی هوشنگ سیحون که توسط دانشگاه های هاروارد و برکلی گردآوری شده است هم اکنون دراین موسسات فرهنگی نگهداری می شود.

برنامه گرامی داشت هوشنگ سیحون با حضور شهردار شهر بورلی هیلز و مدعوینی که از سراسر جهان برای شرکت در این جلسه به شهر لس آنجلس آمده بودند با سخنرانی نماینده انجمن معماران و طراحان ایرانی و اجرای موسیقی آوانگاراد توسط «سوسن دیهیم»، آهنگساز و وکالیست بین المللی ادامه یافت و پس از اجرای موسیقی سنتی توسط پژمان حدادی نوازنده سازهای کوبه ای، استاد منوچهر صادقی ، موسیقی دان ،آهنگساز و استاد دانشگاه ساکن این شهر قطعه ای از ساخته های خود را به مهندس سیحون اهدا کرد.

لینک به دیدگاه
  • 3 ماه بعد...

آرامگاه شيخ ابوعلي سينا

توصیف مجموعه از زبان استاد هوشنگ سیحون :

هيئت موسسان انجمن آثار ملي در سال 1324با پيش فرض برتري تلفيق معماري قديم و جديد،يك مسابقه معماري بين معماران آن دوره ترتيب داد كه با نظر گدار و فروغي طرح هوشنگ سيحون به عنوان بهترين طرح برگزيده شد.جايزه بهترين طرح اجراي ساختمان بود.بعد از تصويب نهايي در سال 1326انجمن آثار ملي تصميم به ساخت مقبره ابوعلي سينا گرفت.

سيحون در آن زمان براي تكميل تحصيلات خود در پاريس به سر مي برد و پس از آگاهي از تصميم انجمن در خرداد ماه 1327طرح نهايي را كه در اصل به عنوان پايان نامه خود در پاريس ارائه كرده بود،در سال 1328قراردادساخت مقبره به پيمانكار شركت ابتهاج و شركا واگذار شد.

محمد تقي مصطفوي در رابطه با ايده اصلي مقبره مينويسد:

اختلاف عمده كه برج آرامگاه بوعلي سينا با گنبد قابوس دارد دو چيز است:يكي اينكه به مناسبت موقعييت و محدود بودن فضاي آرامگاه بوعلي و هم چنين توجه به ميزان مخارجي كه پيش بيني مي گشت ابعاد برج آرامگاه بوعلي نصف ابعاد گنبد قابوس در نظر گرفته شده و در حالي كه در ابتداي امر چنين تصميمي نگرفته بودند. اختلاف عمده ديگر اين است كه فاصله بين ترك هاي آرامگاه بوعلي سينا باز و گشاده است درصورتي كه بناي گنبد قابوس تا بالا جز در ورودي و روزنه كوچكي در پايين گنبد هيچ گونه منفذي به خارج ندارد و به سبك آن دوران چون دخمه تاريك و فاقد روشنايي است و اين ابتكار يعني باز گذاردن فواصل ترك ها در برج آرامگاه بوعلي علاوه بر آنكه با وضع اقليمي همدان و بادهاي شديد آن سرزمين عمل بسيار مفيد و مناسبي محسوب مي شود.

سيحون در باره ايده ي اصلي طرح خود مي گويد:

اولين بناي ياد بودي كه با طرح اين جانب برپا شد بناي ياد بود و آرامگاه ابوعلي سينا در همدان است.

تمام عوامل بنا از اشكال هندسي و نمادين تشكيل شده و هر كدام مفهوم خاص خود را دارند.مربع اساس و پايه ي اين بناست.خود آرامگاه در وسط تالاري مربع شكل قرار گرفته كه پله مدور و پايه هاي دوازده گانه برج يادبود به دور دايره پله مزار را احاطه كرده. شكل بنا از خارج داراي دو قسمت است يكي قسمت زيرين كه در برگيرنده ورودي،مقبره،كتابخانه،تالاراجتماعات و پذيرايي است و ديگري قسمت بالا كه

كه برج يادبود بناست در ميان باغي در اطراف آن.قسمت زيرين بنا ازطرف ورودي داراي ايواني است با ده ستون كه هر ستون علامت يك قرن است و ده قرن اشاره به هزاره بوعلي است. از طرف ديگر بوعلي دانشمندي است بلند پايه با دانش هاي متعدد،فلسفه،حكمت،پزشكي،موسيقي،كيميا وغيره كه بعضي ها اورا متفكر دوازده دانش دانسته اند.

ستون بندي وديوار پر در قسمت زيرين نماي اصلي اشاره اي است به معماري يونان قديم وبرج دوازده ترك در بالا از طرفي اشاره بهبناي همزمان بوعلي يعني گنبد قابوس است و بر دانش هاي دوازده گانه بوعلي را تداعي مي كند.هم چنين فلسفه ايران را بر پايه ي فلسفه يونان نشان مي دهد.

اين ايوان ده ستوني و برج بتني بازمجموعا در نما داخل يك مربع بزرگ با ضلع 28.5متر جا گرفته كه البته خود مربع ديده نمي شود ولي ضلع افقي آن كف ايوان وضلع عمودي از كف زمين تا راس برج است و نماد انسان ايستاده با دست هاي گشاده كه خود بوعلي است تداعي مي كند. يعني انساني در راه كمال.هم چنين از مشتقات اين مربع خطوط مهم نهاد در منتهي اليه به دست مي آيد.با دقت به جزييات اين بنا مشخص مي شود كه شكل مربع چه در نقشه چه در نما به صورت مختلف به كار رفته .از جمله در قسمت ورودي پنجره هاي كتابخانه و سالن اجتماع هر كدام داراي سه قسمت مربعي شكل هستند كه باز هم با شبكه هاي سنگي مربع به اجزائ كوچكتر تقسيم شده اند.سقف ايوان در فاصله ستون ها داراي فرو رفتگي مربع شكل است.چراغ ها از اجزائ مربع شكل ساخته شده اند؛تالار آرامگاه نقشه مربع دارد؛خود سنگ مزار در داخل يك مربع مرمري جا گرفته.در بالا مصطبه برج ياد بود مربعي شكل است.استل برتري(مكعب چهارگوش)وسط آن مربع است و اقطارش در قسمت پوشش چهار مثلث به وجود آورده اند؛كه راس آن ها بالاترين نقطه (استل)است.در هاي ورودي با جزييات بزرگ و كوچك مربع ساخته شده اند.به طور كلي بيش از 500مربع با ابعاد وموقعيت هاي مختلف در اين بنا گنجيده شده كه قبلا به خواص هندسي و نمادين آن اشاره كرديم.

 

طراحي كه در سطح پايين يعني هم كف و چه در سطح بالا كه تماما خاك ريز شده بر اساس باغ ايراني با سنگ آب يك پارچه از سنگ خارا و چشمه سارهاي مخصوص انجام گرفته است.ساختمان تماما از سنگ خاراي همدان و برج ياد بود و پوشش ها تماما از بتون مسلح نمايان ساخته شده اند.

مساحت اراضي محوطه مقبره حدود هفت هزار متر مربع ،طول بناي آرامگاه 64متر و رو به خيابان بو علي است و نماي آن از سنگ خارا پوشيده شده است. سطح حياط با سه پله سراسري به ايوان متصل است.ايوان به طول 30متر و عرض 3متر در شرق ساختمان قرار دارد؛ده ستون به ارتفاع 4.1متر به صورت كم وبيش مخروطي(قطر پايين ستون ها 95سانتي متر و در بالا75 سانتي متر است)ساخته شده است.نماي كلي ايوان يادآور معابد باستاني است.ايوان با دري به ارتفاع 3.24متر و عرض 1.9متربه سرسراي آرامگاه متصل است.طول سرسرا 8.8متر و عرض آن 6.3متر به ارتفاع 4.19متر طراحي شده.در طرف راست و چپ سرسرا سنگ قبر قديم ابوعلي سينا و ابوسعيد دخدوك بر روي پايه هايي از سنگ خارا قرار دارد .

محوطه اصلي مقبره 4گوش و هر ضلع آن 11.5مترو مساحت آن 132.5متر مربع است .دوازده پايه ي برج آرامگاه در اين محوطه 4گوش قرار داردو قبر ابن سينا در ميان پايه هاي برج محصور است.در دو طرف سرسرا دو تالار قرار دارد،يكي در جنوب كه تالار سخنراني و اجتماعات است و يكي در شمال كه كتابخانه آرامگاه است.طول تالار كتابخانه 9.45متر و عرض آن5.75متر است .در سمت غرب تالار كتابخانه ،مخزن كتاب .در قسمت جنوب شرقي ساختمان پلكاني تعبيعه شده كه رو به جنوب بالا مي رود و پس از رسيدن به يك پاگرد رو به شمال يعني در جهت مخالف بالا مي رود و به جايگاه مي رسد. اين پلكان 32 پله دارد.همچنين دو پلكان در سمت جنوب ساختمان و انتهاي جبهه ي اصلي بنا قرار گرفته كه هر كدام 34پله دارد؛اين سه پلكان به سطح فوقاني(به مساحت 1480 مترمربع با ديواره هايي به ارتفاع 85سانتي مترو قطر 75سانتي متر) ساختمان منتهي مي شود.برج دوازده ترك آرامگاه 23متر از روي سقف مقبره و28.5متر از كف بناارتفاع دارد.

در وسط برج صندوق چهارگوش مفرغي كه علامت بالاي مرقد است بر كف فوقاني آرامگاه نصب شده است.طول هر ضلع قسمت پايين اين صندوق 1.12متر و طول هر ضلع قسمت بالاي آن 1مترو ارتفاع 37سانتي متراست.بر چهار بدنه آن كتيبه عربي به خط ثلث برجسته بسيار شيوا نوشته شده كه در باره ي مرگ آدمي از نظر ابن سيناست.

پس از سال 1349 شهرداري همدان با واگذار كردن چند قطعه زمين به آرامگاه و طراحي باغچه ها ميدانگاهي با فضاي سبز به وجود آورد.در سال 1350ساختمان هاي جديدي در جنوب آرامگاه شامل دو اتاق براي دفتر،گلخانه،اتاق فروش بليط،انبار،مهمانسرا(دو اتاق با سرويس بهداشتي)با نماي سنگ گرانيت به مجموعه اضافه شد.

 

تصاویر این بنا در صفحه ی دوم همین تاپیک

لینک به دیدگاه

آرامگاه نادر شاه افشار

در ادامه ساخت وسازهاي انجمن آثار ملي،طرح مقبره نادر شاه در اسفند 1333به مسابقه گذاشته شد.در مرداد1334،طرح هوشنگ سيحون به عنوان برنده مسابقه اعلام شد.همزمان با ساخت مقبره طرح مجسمه نادر شاه به استاد ابالحسن صديقي سفارش داده شد.

ساختمان آرامگاه نادر شاه افشار در استان خراسان رضوی و شهر مشهد ، شامل تالار مقبره ، دو موزه یکی برای جنگ افزار زمان نادر و یکی جهت اسلحه زمان ماقبل نادر و برج مرتفعی برای برپا کردن مجموعه مجسمه نادر سوار بر اسب قزل باش ها که اشاره به سپاهیان نادر است.

این ساختمان بر اساس دو شکل اصلی هندسی یعنی مربع و مثلث طراحی شده است و طرح راهنما مبنای آن را تشکیل می دهد که چهل و اندی سال پیش در مشهد و به کل از سنگ خارای مشهد با قطعات بزرگ ، اشاره به صلابت و عظمت نادر شاه ، به وجود آمده است.

تالار آرامگاه به شکل مربع از دو دیوار قرمز رنگ سنگی بسته و در قسمت ستون بندی باز تشکیل شده است که سنگ مزار نادر در گوشه این مربع در پناه دو دیوار جای دارد و به طرف بیرون نگاه می کند.

این زاویه و پناه و باز بودن تالار حالت صحنه جنگ و دفاع و حمله را تداعی می کند . رنگ قرمز دو دیوار به مفهوم جنگ است و برجستگی های با ابعاد متفاوت سنگی که از دیوار بیرون آمده اند ، نبردهای مختلف نادر را نشان می دهند. ستون های اطراف تالار از نقشه مربعهای قاعده و بالای ستون به ترتیبی که 45 درجه نسبت به هم چرخش دارند طرح شده که در نتیجه هشت مثلث با چهار قاعده در بالا و چهار قاعده در پایین ، نشانه ای از کلاه نادر است.

تراش همه سنگ ها از داخل باشد و این به معنای ایجاد قدرت تجسمی و تصویری بیشتر است. فقط در قسمت موزه کوچک سه ناودان عظیم سنگی از متن بیرون آمده اند که بیشتر جنبه زیبایی دارند.

بنا کلا روی سکویی که از کف زمین در حدود 2 متر بالاتر است قرار گرفته است.

در نمای ورودی به طرف چپ نزدیک موزه بزرگ روی تراس یک حوضچه با سنگابه یکپارچه از خارا ساخته شده است.سنگابه از بالا شکل یک مثلث متساوی الاضلاع را دارد و از نماهای جانب شش مثلث بزرگ و کوچک یک در میان حجم آن را به وجود آورده اند.

پوشش بنا در کل از بتن مسلح نمایان انجام شده است. در تالار آرامگاه یک پوشش مربع شکل بزرگ با تراش های مثلثی از داخل و بیرون و مرتفع تر از قسمت های دیگر طوری ساخته شده که چهار مثلث بزرگ مشرف به ستونهای هشت گانه ی داخل تالار با نقش هندسی مخصوصی از سنگهای مرمر نازک یزد ، نور زرد رنگ ملایمی به داخل آرامگاه پخش می کند.دربهای فلزی داخل برای موزه ها و فضای زیر برج و همچنین نرده های دورتادور باغ شکل تبرزین نادر را تداعی می کنند. برای طراحی باغ نیز اشکال مربع و مثلث استفاده شده ، آبریزها و حوضها و جویبارها همه بر پایه ی باغ ایرانی طراحی شده ، در یک گوشه ی باغ ، بناهای فرعی برای تالار اجتماع و کتابخانه و سرویس و گلخانه در نظر گرفته شده که در حالت هماهنگی با خود بنای آرامگاه می باشد. مجموعه مجسمه ها توسط آقای ابوالحسن صدیقی در رم ساخته و با برنز ریخته شده اند.

مساحت كلي باغ و آرامگاه حدود 14هزار مترمربع است. باغ از 4طرف به 4خيابان متصل است و به ديواري با سنگ گرانيت و با تلفيق نرده داي آهني به نقش تبرزين دور مقبره كشيده شده.

بناي اصلي آرامگاه به مساحت 12هزار متر مربع ،سه ايوان شرقي،جنوبي وغربي متصل به يكديگر و سه راهرو وپله دارد؛اصل بنا چهار قسمت دارد:تالاري به طول و عرض 15.5در 8.4متر كه هفت پنجره بزرگ به طرف جنوب دارد.

فضاي اصلي مقبره 15در15متر و دو طرف آن به عرض تقريبي 4متر و ارتفاع 2.5متر؛16ستون يكپارچه سنگي به ارتفاع 2.26در اطراف مقبره قرار دارد؛سقف مقبره بيش از 6متر ارتفاع دارد.

 

تصاویر این بنا در صفحه ی دوم همین تاپیک

لینک به دیدگاه

آرامگاه خيام در نيشابور

این بنای جادویی مبتني بر اصول رياضي و مثلثاتي خيامي،محاسبه و طراحي شده؛سير در دهليزها و طاق و ايوان مقبره،خود سفري ست به جهان بي نهايت معاني خيام. كه در مرداد 1335 انجمن آثار ملی در نامه ای به مهندس سیحون نوشت که وضع بنای موجود آرامگاه خیام متناسب با شخصیت علمی و هنری خیام نیست و انجمن در نظر دارد در این مورد اقداماتی به عمل آورد .از سیحون خواسته شد طرح و نقشه جدیدی متناسب با شخصیت خیام طراحی کند . محل جدید آرامگاه انتخابی سیحون در ((گوشه شمالی باغ)) مورد تایید انجمن قرار گرفت و در پی آن طرح پیشنهادی سیحون در 1337 به دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران فرستاده شد.مهندس محسن فروغی رئیس دانشکده هنرهای زیبا در نامه بعد از گزارش فروغی به انجمن سیحون در اسفند 1337 متعهد شد نقشه های قطعی و نقشه های اجزای کار را شامل مقبره اصلی - سکو بندی اطراف و آبنماها و بناهای تابعه آن وهمچنین نظارت کار را هرچه زودتر برای ساخت مقبره به انجمن تحویل دهد .

سیحون مشخصات فنی بنا را چنین توضیح می دهد :"استخوان بندی بنا فلزی و دارای روکش آلومینیوم خواهد بود در قسمت سقف نوعی شیشه های ضخیم الوان و در متن قسمت بدنه با کاشی پشت و رو تزیین خواهد شد.زیر سازی بنا با بتون و کرسی و پله ها با سنگ گرانیت و بدنه دیوار مجاور آبنماها با سنگ تراورتن و سنگ روی قبر از سنگ سیاه مشهد خواهد بود ."

سیحون و حسین جودت اعلام کردند :

" طرح اولیه ساختمان آرامگاه خیام با استخوان بندی فلزی تهیه گردید و در نظر بود که روکار آن با آلومینیوم پوشیده شود پس از مراجعه به اهل فن معلوم شد که روکش آلومینیوم بر فلز آثار نامطلوبی از لحاظ ترکیبات شیمیایی دارد .از این رو تصمیم گرفته شد

که کار با بتن ظریف اجرا گردد و ارتفاع آرامگاه نیز از 12 متر به 22متر ترقی داده شود تا عظمت بیشتری پیدا کند ."

آنها متذکر شدند :

" ارجاع کار به یک شرکت پیمانکار خارجی جهت ساخت مقبره مستلزم تحمل هزینه زیاد است و از طرفی شرکت ساختمانی کا.ژ.ت تعهد نموده که در صورت نیاز متخصصین خارجی را جهت نظارت و اجرای درست کار استخدام نماید و از طرفی به اثبات رسیدن شایستگی شرکت کا.ژ.ت در ساخت مقبره نادرشاه بر همگان آشکار شده است و شایسته است که ساخت مقبره خیام نیز به شرکت مزبور داده شود ."

در 1338 ساخت آرامگاه شروع شد و دراین سال قسمتهای عمده کار از جمله گود برداری بتن ریزی های بنا و طرح محوطه به اجرا در آمد.در سال 1341 پس از سه سال کار مداوم کار ساختمان آرامگاه به پایا ن رسید .

مقبره خیام از لحاظ معماری و ساخت یکی از مهم ترین ساختمانهای ساخته شده در زمان خود است .

ارتفاع مقبره 22 متر است و استخوان بندی اصلی آن فلزی محاط در پوشش بتنی است.شکل بنا در پایین تقسیم بندی ده گانه دارد و فاصله پایه ها 5 متر است.اضلاع بنا مستقیما به سمت بالا ادامه یافته و به صورت اشکال هندسی منظم تورفتگی پیدا میکنند

و بعد به صورت تقریبا مخروطی شکل به هم رسیده شبه گنبدی را در بالا به وجود می آورند که قسمت عمده آن مشبک وتو خالی و یادآور ستاره ای است که نماد شخصیت علمی و ستاره شناسی خیام تلقی می شود .

سطح داخل و خارج مقبره با کاشیهای معرق و اشعار خیام مزین شده است.روکار بنا معرق کاری سنگی استو با قطعات نازک سنگهای محکم و شفاف ساخته شده است.در کنار آرامگاه هفت خیمه سنگی بسیار زیبا وجود دارد که در زیر هرکدام یک حوض آب با کاشی فیروزه ای رنگ ساخته شده است .

حال می پردازیم به شرح بنای یادبود خیام.در چهار مقاله نظامی عروضی آمده است :شنیده بودم که خیام گفته بود : ( من آرزو دارم مزارم در جایی باشد که در بهاران برگ گل روی مزارم بریزد )

بنابراین بنای یادبود و آرامگاه باید طور ی ساخته می شد که باز باشد و این خواسته خیام انجام شود. در منتهی الیه محور نامبرده که فاصله نسبتا قابل توجهی با امام زاده محروق داشت در میان درختان کاج تنومند و زرد آلو محل مناسب بنا در نظر گرفته شد در اینجا اختلاف سطحی در حدود 3 متر وجود داشت که در فصل بهار شکوفه های زرد آلو روی مزار میریزد . از همین وضعیت استفاده شد و مجموعه بنا شامل یک برج و چشمه سارهای اطراف آن به دور یک دایره بزرگ طراحی شد به طوریکه برج هم کف زمین و چشمه سارها در اختلاف سطح قرار گیرند .

خیام در واقع سه شخصیت دارد : ریاضی دان است- منجم و شاعر که باید هر سه شخصیت در بنا نشان داده می شد . دایره کف به ده قسمت تقسیم شد به طوری که برج یادبود بر 10 پایه مستقر باشد. عدد 10 اولین عدد دو رقمی ریاضی است و پایه اصلی بسیاری از اعداد است .

از هر یک از پایه ها دو تیغه مورب به طرف بالا حرکت می کند به ترتیبی که با تقاطع این تیغه ها حجم کلی برج در فضا ساخته می شود و چون تیغه ها مورب اند خطوط افقی آنها باید ناظر به محور عمودی برج باشد . پس تیغه ها به صورت مارپیچ شکل به طرف بالا حرکت می کنند تا با هم تلاقی کنند و از طرف دیگر سر در بیاورند که خود یک شکل پیچیده ریاضی و هندسیاست. این شکل با عدد 10 هر دو سمبل دانش ریاضی خیام است.بر خورد تیغه ها با یکدیگر فضاهای پر و خالی وبه خصوص در بالا ستاره های درهمی را به وجود می آورند که از لابلای آنها آسمان آبی نیشابور پیدا است و به تدریج به طرف نوک گنبد ستاره ها کوچکتر می شوند تا درآخر یک ستاره پنج پر آنها را کامل میکند.این ستاره ها و آسمان اشاره به شخصیت نجومی خیام دارد . و اما برخورد تیغه ها با هم ده لوزی بزرگ می سازند که باید با کاشی کاری پر شوند. بهترین تزیین خود رباعیات خیام بود که به صورت خط شکسته و در هم به روش(( سیاه مشق)) های خطاطان بزرگی مانند میر عماد و بعضی استادان شکسته نویس با کاشی به صورت نقوش انتزاعی سرتاسر لوزی ها را پر کند .به تقاضای(( انجمن آثار ملی)) شادروان استاد جلال همایی بیست رباعی به این منظور انتخاب کردند و استاد مرتضی عبدالرسولی با نظر اینجانب که به صورتیکه می خواستم, این خطوط در هم و تزیینی باشند زیبا نویسی ها را انجام دادند که با کاشی معرق آماده و به شکل کتیبه های تزیینی به ارتفاع حدود 14 متر داخل لوزی ها نصب شد که باید گفت در تاریخ معماری ایران اولین بار بود که خط شکسته در تزیینات بنا به کار رفت . از داخل نیز قسمت های پر از جمله همین لوزی ها با نقش گل و برگ و پیچک باز از هم با کاشی معرق تزیین گردیدند و تماما اشاره به شخصیت شاعری خیام است .

دور تا دور برج در قسمت اختلاف سطح چشمه سارها در اطراف یک دایره وسیع به مرکز خود برج ساخته شد.همه از سنگ گرانیت با اجزا مثلثی شکل و تورفتگی و برون آمدگی هایی که تا اندازه ای شکل خیمه را تداعی میکنند واین اشاره به نام خیام است .

چون پدرش خیمه دوز بود نام او به همین مناسبت انتخاب شد . از طرف دیگرحوض ها با کاشی فیروزه که در مجموع قسمتی از ستاره را نشان می دهند به تعداد هفت پر به مفهوم هفت فلک و هفت آسمان و هفت تپه باز اشاره به افلاک و نجوم دانش دیگر خیام است.روی هم رفته مجموعه در یک حال و هوای شاعرانه با درختان تنومند در اطراف ساخته شد .و همان طور که خواست خود خیام بوده کاملا باز است و مزارش بهاران گل افشان.در قسمت دیگر باغ بناهای دیگری جهت کتابخانه و مهمانسرای موقت با ملحقات برای مستشرقین و محققین ساخته شده است که از شرح جزییات صرف نظر میشود .

تصاویر این بنا در صفحه ی دوم همین تاپیک

لینک به دیدگاه

آرامگاه كمال الملك در نيشابور

 

سيحون همزمان با طرح آرامگاه خيام طرح بازسازي و مرمت آرامگاه عطار وطرح بناي جديد آرامگاه كمال الملك را به انجمن آثار ملي پيشنهاد داد.به گزارش انجمن در اسفند1337سيحون در قراردادي با انجمن تعهد كرد طرح مقبره خيام و بازسازي مقبره عطار و طرح بناهاي آرامگاه كمال الملك را به صورت كامل به انجمن آثار ملي تحويل دهد.سيحون متعهد شد طرح مقبره كمال الملك را در دو ماه تهيه كند و به عنوان ناظر انجمن كار نظارت پروژه را به عهده بگيرد.كار در سال 1338 به شركت كا.ژ.ت واگذار شد و پي سازي آرامگاه،نصب استخوان بندي آهني و كاشيكاري بنا تهيه و نصب سنگ مزار و نقش برجسته ي نيم تنه سنگي كمال الملك كار استادابوالحسن صديقي و احداث دو حوض در محوطه مقبره انجام گرفت و در سال1342رسما گشايش يافت.مقبره كمال الملك در ضلع شمالي مقبره عطار با بتن مسلح بنا و با زيربناي 28متر مربع ساخته شده است؛شش ايوانچه مقعر با پوشش كاشي معرق به رنگ هاي لاجوردي،سفيد و...تزيين شده است.

سيحون در رابطه با ايده مقبره مي نويسد:

از باغ خيام بعد از طي نزديك به دو كيلومتر به سمت غرب،به باغ ديگري مي رسيم كه مدفن شيخ فريدالدين عطار است و يك بقعه قديمي آن را در بر دارد.در جوار آرامگاه عطار با فاصله محل به خاك سپردن نقاش مشهور كمال الملك است كه طرح بناي يادبودش نيز به عهده اين جانب قرار گرفت.اين بنا در نقشه از دو مربع تشكيل شده و تناسب يك بر دو دارد؛براي هر واحد يعني هر ضلع مربع در نما يك قوس درنظر گرفته شد كه در چهار ضلع كه در چهار ضلع مستطيل 6قوس زده شد.علاوه بر اين دو قطر هرمربع دو قوس ديگر را تشكيل مي دهند كه از داخل با هم تلاقي مي كنند.پس چهار قوس هم از داخل زده شده كه مجموعا مي شود ده قوس.برخورد اين قوس ها و پوشش ها آن ها در بالا اشكال هندسي مخروطي شكلي را به وجود آورده اند كه ابتكاري است هندسي با تزيينات كاشي معرق روي آن ها.سنگ روي مزار از گرانيت مشهد و از دو قسمت مرتفع و خوابيده ولي يكپارچه تراشيده تشكيل شده است كه روي قسمت مرتفع چهره كمال الملك به صورت نقش برجسته حجاري شده.بنا و پوشش آن از بتن مسلح است.

 

 

 

تصاویر این بنا در صفحه ی دوم همین تاپیک

لینک به دیدگاه
  • 1 سال بعد...

دلداده ای دور از میهن

 

سال ۱۳۴۵ که وارد دانشکده هنرهای زیبا شدم، مهندس هوشنگ سیحون رییس آن بود. مهندس سیحون بعد از مرحوم استاد ابوالحسن خان صدیقی و بعد از ایشان استادانی چون آندره گدار و محسن فروغی، ریاست دانشکده هنرهای زیبا را عهده دار شد. او استادی بسیار سختگیر و منضبط بود و نظم خاصی را در دانشکده به وجود آورده بود. از نتایج این اعمال نظم آن بود که برای مثال زمانی که ریاست دانشکده را برعهده داشت، کسی جرات نداشت در آتلیه سیگار بکشد یا اوقات خود را به بطالت سپری کند.

 

یادم است شبی ساعت هشت به فستیوال تهران رفتم. ایشان در میان جمعیت یقه من را گرفت و روی سن برد و مقابل جمعیت گفت تو الان باید در آتلیه باشی، اینجا چه می کنی؟ همان جا چند نمره از من کم کرد؛ به طوری که دو سال از تحصیل عقب افتادم. امثال من البته در میان دانشجویان، کم نبودند.

 

برای همین استاد سیحون آخر سال ما را مجبور می کرد به یکی از شهرها یا دهات ایران برویم و بناهای باستانی را نقشه برداری کنیم. در واقع برای اولین بار در تاریخ ایران، دانشجویان دانشکده معماری به عنوان جریمه باید به اماکن باستانی سر می زدند تا آنها را نقشه برداری کنند. یادم می آید، همان سال من کلیساهای سن استپانوس، سن تاتائوس و قره کلیسا نزدیک ماکو را نقشه برداری کردم. عجیب اینکه خود مهندس سیحون با وجود درد کمر، برای بازدید می آمد. ایشان فاصله ۱۰ فرسنگی مرز روسیه حدفاصل جلفا تا کلیسای جلفا را با اسب آمد تا کار ما را کنترل کند. همیشه با اتوبوس دانشکده ما را به سفر می برد تا فرهنگ و هنر ایران را نشان مان دهد. در واقع او بود که دانشکده را به سمت فرهنگ ایرانی سوق داد.

 

یادم است سال ۴۷ بعد از اتفاقاتی که بین ایران و عراق افتاد، با شماری از دانشجویان به عراق رفتیم، مهندس سیحون شب یکی از بچه ها را پهلوی من فرستاد و شعر معروف خاقانی را به من داد تا آن را حفظ کنم. صبح آن روز ما را به طاق کسری برد. پیش از طلوع آفتاب بود و بارانی باریده بود، موقع طلوع آفتاب آن شعر را به آواز خواندم، سیحون و بقیه بچه ها گریه کردند، مهندس سیحون، پیش از آنکه یک معمار برجسته باشد، نوه موسیقیدان بزرگ میرزاعبدالله بود.

 

میرزاعبدالله اولین کسی است که موسیقی ایرانی را تدوین کرده است. مهندس سیحون در کنار معماری، از یک زمانی به بعد نقاشی های مختلفی کرد. از شگفتی های نقاشی او آن بود که برای اولین بار روی نمد نقاشی کشید. او کتاب های مهمی درباره معماری و هنر ایران نوشته است، از جمله کتاب مهم «نگاهی به ایران». او در بیشتر مسابقات معماری هم به عنوان داور حضور داشت. از جمله در مسابقه طراحی یادمان میدان آزادی مهندس سیحون عضو هیات داوران بود که نهایتا طرح حسین امانت به عنوان طرح برتر، انتخاب شد.

 

مهندس سیحون با اینکه سال هاست در کانادا به سر می برد، اما هر گاه از ایران صحبتی می شود، دلدادگی خود را به میهنش ابراز می کند. چند سال پیش برای دیدار با او به دوبی رفتیم، جالب این بود که لابه لای صحبت هایش مدام از ایران می گفت و اینکه دایم ذهن و فکر و حواسش با ایران است. تعریف می کرد شب ها موقع خواب، خاطرات بچه ها و دانشکده ها با اوست. یادمان نرود مهندس سیحون منشاء تحولات زیادی در دانشکده هنرهای زیبا بود. رشته موسیقی در دوره ریاست او تشکیل شد.

 

رشته نمایش را ایشان دایر کرد. مهندس سیحون انسان دقیق و منضبطی بود. صبح ساعت هشت به دانشکده می آمد و تا هشت، ۹ شب مشغول فعالیت بود. پا به پای فعالیت آموزشی در دانشکده، در دفتر معماری خود در تهران پروژه های مهمی را طراحی و اجرا کرد، از جمله آرامگاه ابوعلی سینا در همدان که طرح دیپلم معماری او در بوزار پاریس بود، آرامگاه نادرشاه، خیام، عطار و... او همچنین خانه های بسیاری را طراحی کرده و بانک میدان توپخانه از کارهای اوست. با این حال اصولا از منظر معماری، مقبره هایی که ساخته بیشتر قابل توجه است تا خانه ها و پروژه های مسکونی.

لینک به دیدگاه
  • 4 ماه بعد...

اعراب می‌خواهند هنر و معماری ایران را به نام خود کنند

 

frm9ftz1tpjjraopcp.jpg

 

مصاحبه کننده این افتخار را داشت تا در چند جلسه به طرح برخی سؤالات پیرامون تاریخ معماری ایران و جهان از ایشان بپردازد. امید است که این مصاحبه مورد توجه نسل جوان معماران و مهندسان ایرانی قرار گیرد.

 

 

 

آیا در دوران معاصر و با توجه به رشد تکنیک، یک ارشیتکت نیازی به بررسی تاریخ معماری دارد؟

 

شاید بسیاری چنین عقیده ای را نداشته باشند ولی در عالم هنر، هر هنرمندی و هر دست اندرکار امور هنری باید یک اطلاعات مفصل و عمیقی از گذشته هنر داشته باشد. این حتی کافی نیست و باید یک اطلاعات عمومی هم کسب کند، برای اینکه یک فرد هنرمند نه تنها باید به تکنیک و روش کار خودش، بلکه به روش هائی که از گذشته متداول بوده و با مکاتب گذشته آشنائی مکفی داشته و آنها را مطالعه و تجزیه و تحلیل کرده باشد و بداند که هنر در آن رشتهٌ خاص از کجا حرکت کرده تا به اینجا رسیده و او در ادامه این سیر تحول، چه رسالتی دارد.

بنابراین برای درست فکر کردن و درست عمل کردن باید از تاریخ و سوابق آن مطلبِ بخصوص اطلاع داشته باشد. چرا که یک هنرمند یا آرشیتکت هیچگاه از بطن مادر بیرون نمی‌آید، فرد باید برود مطالعه کرده و آموزش ببیند و آثار ساخته شده را لمس کند و با اینها آشنائی پیدا کند که چرا و تحت چه شرایطی آن آثار بدان صورت ساخته شدند و حال که من می‌خواهم کاری انجام بدهم شرایط من چیست.

 

مطمئنا این شرایط با شرایط گذشته فرق می‌کند. آشنائی من یک آشنائی تاریخی، یک آشنائی مستمر از گذشته تا به امروز است. برای مثال در زمان ساسانیان که تکنولوژی آجر حاکم بود آنها طاق را با آجر زده و با سنگ رویش را اندود می‌کردند.

آنها تکنولوژی و طرز اجرای خاص خود را داشتند که مخصوص زمان آنها بود. بنابراین از آن ابزاری که در اختیارشان بوده و با علم آن روز توانسته اند یک کاری بکنند که معماری خودشان را بیان کنند، برای اینکه تکنولوژی ابزار و وسیله بیان معماری است.

من که امروز می‌خواهم معماری بکنم ابزار و وسیله بیان دیگری در اختیار دارم. امروز با تکنیک معاصر کارهای بسیاری می‌توانیم انجام بدهیم که بسیار جلوتر از تکنیک اجرای آن دوران است. فرهنگ و سنن ما نیز تکامل پیدا کرده است، مناسبات اجتماعی جوامع نیز تکامل پیدا کرده است. در حین کار می‌بینیم که بده بستان هائی بین ما و اجتماع مان از نظر اخلاقی و اقتصادی هست. اینها را باید در کارمان ملحوظ داشته باشیم، کما اینکه قبلی‌ها هم همین کار را کردند.

 

ما باید یک کار ریشه دار بکنیم. ریشه ما به گذشته‌های خیلی دور بر می‌گردد. اینست که آگاهی و اطلاع و دانش تاریخ معماری و اینکه چه سبک‌ها و چه مکاتبی از گذشته بوجود آمده و چگونه اجرا شده تا به امروز رسیده، لازمه کار ماست. سیر تحول معماری قرار نیست در ما و در زمان ما متوقف بشود، ما نیز حلقه ای از یک زنجیر ادامه یابنده هستیم. براساس شناخت از تاریخ است که می‌توانیم برای رشد و اعتلاء معماری در دوران خود بکوشیم.

 

 

آیا یک آرشیتکت ایرانی نیز لازم دارد برای بررسی تاریخ معماری ایران به تاریخ معماری جهان و بخصوص معماری اروپا و یا خاور دور توجه داشته باشد؟

 

هر هنرمند و هر ارشیتکتی ضروری است که علاوه بر اطلاعات عمومی روی رشته خاص خود نیز مطالعه دقیق و مکفی داشته باشد. این امر در مورد ارشیتکت ایرانی نیز صدق می‌کند. او نه تنها باید به معماری ایرانی آشنائی مکفی داشته باشد بلکه باید معماری سایر ممالک و بخصوص مناطقی که در ارتباط با معماری ایران بوده اند را بخوبی بشناسد. این اشنائی دو جهت دارد:

 

الف) در جهت و سمت اروپا تا منتهی الیه آن یعنی اسپانیا. می‌بینید که ردپای معماری ایرانی در تاریخ‌ها هست. برای اینکه معماری ایران در بوجود آمدن معماری بیزانس دخالت داشته و این معماری تا آخرین حدود اروپا نفوذ کرد.

از طرف دیگر امپراطوری بزرگ اسلام. اعراب تا منتهی الیه اروپا یعنی اسپانیا و جنوب فرانسه پیش رفتند و آثار معماری اش، که متأثر از معماری ایران بود، در همه آن نواحی به چشم می‌خورد. باضافه، قبل از اسلام و قبل از بیزانس، معماری دیگری در اروپا وجود داشت که معماری یونان و روم بودند. این دو معماری دارای اهمیت فوق العاده ای هستند و از معماری ایران باستان نیز دور نبودند، کما اینکه معماری هخامنشی با معماری یونان و معماری آشوری، معماری کلده و معماری ساسانیان ارتباط داشت.

 

ب) از جهت شرق، باز معماری ایران در هند نفوذ فراوان داشته و آثار زیادی در این کشور مربوط به ایران است و حتی معماران ایرانی رفته و کار انجام داده اند. حتی اگر دورتر به سمت شرق دور نیز برویم باز معماری آن بی ارتباط با معماری ما نیست. معماری شمال ایران را مد نظر قرار بدهید: بسیار شبیه معماری ژاپن است.

اگر بناهای گیلان و مازندران را جلوی کسی بگذارید که نداند از کجاست فکر می‌کند در ژاپن یا ویتنام ساخته شده است. این یک تکنولوژی خاص خودش است که آنها نیز همین تکنولوژی را استفاده کرده اند، چرا که آب و هوای آن با هم شبیه است. حتی حالت و شیوه برنج کاری شمال ایران شباهت زیادی به خاور دور دارد.

 

باز هم خیلی دورتر برویم، مثلا آمریکای مرکزی و جنوبی و تمدن”مایا”‌ها را مورد مطالعه قرار بدهیم و اّستک‌ها را مطالعه کنیم. آنها هم بی ارتباط با ما نیستند. آن زمانها که بین آمریکا و شرق ارتباطی نبود و این یکی از رموز و اسرار تاریخ است که این همه شباهت بین بناهای تمدن”مایا” با شرق وجود دارد.ما یک بنای جالبی در نزدیکی اهواز در محلی بنام”جوغا زنبیل” داریم که یک معبد است. این بنا با آجرهای بسیار قطور و طبقه طبقه ساخته شده که شباهت زیادی به معابد مایا‌ها و اّستک‌ها دارد.

بین این معبد و اهرام مصر نیز ارتباط وجود دارد. اینکه چگونه این معماری‌ها با هم ارتباط دارند موضوعی است که باید مورد مطالعه ارشیتکت‌ها قرار بگیرد. بنابراین یک ارشیتکت ایرانی علاوه بر مطالعه و لمس معماری باستانی و معاصر ایران، باید تاریخ معماری ممالک دیگر، بخصوص آنهائی که تحت نفوذ ایران بوده اند را مورد مطالعه قرار بدهد.

 

 

در بررسی تاریخ معماری متوجه می‌شویم که تمام مراحل، تحولات و سر فصل‌های تاریخ معماری با جنگ ها، سلسله‌های پادشاهی و یا ظهور ادیان همراه بوده است. آیا این مرحله بندی درست است یا باید مرحله بندی دیگری نمود؟

 

این مرحله بندی درست است چون در تاریخ اتفاقاتی افتاده که بمناسبت آن اتفاقات، آثار تاریخی بوجود آمده و این دو به همدیگر مربوط می‌شوند. ما می‌گوئیم مغول‌ها به ایران حمله کردند ولی از طرف دیگر این کاراکتر (شخصیت) و فرهنگ ملت ایران بود که قشون غالب را به لحاظ فرهنگی در خودش جذب کرد و این خاصیت ملت ایران است.

در نتیجه مغول‌ها به این گرایش پیدا کردند که در ایران آن روز، آثار معماری فوق العاده و آثار فرهنگی عالی در ادبیات و هنر بوجود بیاورند. نمونه‌های آن کاسه‌های زمان مغول است که در رویش نقش و نگار بسیار زیبائی هست، یا نقاشی‌ها و شعرهائی که از آن دوران به جا مانده است.

از یکطرف می‌گوئیم که قشون مسلط آمد و با بوجود آوردن آثاری، اثر خودش را گذاشت و از طرف دیگر می‌گوئیم متقابلا خلقیات و کاراکتر ملت ایران و تأثیرش بر قوای مسلط بوده که این آثار را خلق کرده است.

این موضوع نه تنها در ایران بلکه در بسیاری از کشورهای دنیا تا به امروز اثر گذارنده بناها و معماری‌ها بوده است و نمی‌شود آنرا انکار کرد. اگر روی شهر سازی در اروپا و فی المثل در فرانسه هم مطالعه بکنیم می‌بینیم که یک زمانی مثلا در قرون وسطی یک کلیسا باعث بوجود آمدن یک تراکم شهری خاص بصورت شعاعی می‌شده و از کلیسا شروع به توسعه می‌کرده است.

پس کلیسا هم کاربرد خاص خود را بوجود آورده و هم از نظر اجتماعی، نفوذ نموده و یک تراکم شهری را در اطراف خود خلق کرده است. در ایران نیز می‌توانیم همین تأثیر را مطالعه کنیم. مهمترین آثار معماری در ایران سه دسته هستند: مساجد، کاخ‌ها و مقابر. البته در یک شهری چون اصفهان پل‌ها هم هستند که اگرچه اهمیت مسجد جامع را ندارند ولی از نظر معماری مهم هستند.

وقتی شما به یک شهری از دور نگاه می‌کنید اولین چیزی که می‌بینید آن گنبد و مناره است در حالی که در همان شهر بازار و پل و کاروانسرا هم هست، ولی مسجد حاکم است. این به مناسبت اینست که افراد جامعه از طریق معماری اهمیت دینی و عقاید و خواسته‌های معنوی شان را بارز می‌کرده اند.

فی المثل مناره ها، که از قبل از اسلام رایج بوده، کارشان از موضوعات دینی جداست. هدف اولیه آن این بود که در بالایشان آتشی می‌سوخته که راهنمای مسافرین و کاروانها و ارتباطات بوده است. به اضافه کاروانسرا و بازار یک حالت اجتماعی داشته اند. اما اتفاقات سیاسی هم می‌توانند و هم نمی‌توانند روی معماری تأثیر گذار باشند. از یکطرف چنگیزی می‌آید و بر ایران مسلط می‌شود ولی آن ملت، منظورم دانشمندان و شعرا و موزیسین‌ها هستند، برای آن حاکم آثاری را که برخواسته از فرهنگ خودشان است خلق می‌کنند.

در عالم مذهب هم همین را مشاهده می‌کنیم که مسجدی که برای ارضاء ایمان افراد بوجود آمده بعضا افکار دیگری هم درش بکار رفته است که این افکار صد در صد مذهبی نیستند. برای نمونه، در مساجد وکیل یا نصیر الملک شیراز می‌بینید که طرح اصلی، همانند اصفهان، طرح مسجد است ولی تزئینات آن فرق می‌کند: گل است و بلبل و خوش و خرم. در اروپا وقتی به یک کلیسا می‌روید یک حالت عرفانی مشاهده می‌کنید ولی در ایران در خیلی از موارد در مساجد این حالت عرفانی دیده نمی‌شود و حالت خوشی و خرمی و بزمی است.

 

گل و بلبل و رنگهای شادی که در کاشیکاری‌های برخی از مساجد می‌بینید کمتر حالت عرفانی دارند و بیشتر شبیه مجالس بزم هستند که در سایر جاها، مثلا در نقاشی‌های چهلستون و یا عالی قاپو دیده می‌شود.

 

اگر بخواهیم از نظر معماری ایران به گذشته‌های دور برگردیم می‌بینیم که این گل دسته‌ها هم از معماری ساسانیان به طرف اسلام آمده و ادامه و تکامل هنری در حال پیشرفت است. بعد از ساسانیان رنگ در کارها زیاد دیده نمی‌شود در حالی که مساجد با کاشیکاری الوان و رنگهای خوشحال کننده ساخته شده اند؛ سبز و قهوه ای و آبی. من اینطور تعبیر می‌کنم که درست است که ملت از دست پادشاه و از دست روحانی زمان ساسانیان به تنگ آمده و خود زمینه ورود اعراب به ایران را فراهم نمود ولی در باطن می‌بینید که اتفاقات و عکس العمل هائی پیدا شده که همان اعراب را که بر ایران استیلا پیدا کردند را نیز نفی کردند. برای نمونه از قیام یعقوب لیث صفار می‌توان نام برد.

همین عکس العمل را در آثار معماری می‌توان دید. کجا؟ همین توضیحاتی که قبلا دادم: مسجد ساخته اند ولی بیشتر شبیه کاخ است. نه تنها از نظر تزئینات بلکه از نظر طرح هم شبیه کاخ است. اعراب خودشان دارای هنر و معماری خاصی نبودند و هنرمندان و معماران ایرانی را برای ساختن مساجد به خدمت گرفتند، چون الگوی خاصی نداشتند از آتشگاه‌های ساسانیان تقلید کردند. مساجد ایران، که بعدا برای سایر ممالک اسلامی نیز الگو شد، روی دو الگو ساخته می‌شد:

 

یکم - آتشگاه: آتشگاه چهار دیوار داشته که آتش در وسطش قرار داشت. پس چهار دیواری را حفظ کرده ولی آتش را از وسط هل داده و گوشه دیوار قرار داده و نامش را محراب گذاشته اند. حتی بسیاری از مساجد اولیه ایران مستقیما روی آتشگاه‌های باقیمانده از ساسانیان برپا شدند که نمونه اش مسجد جامع بروجرد است. در جاهای دیگری نیز پلان (نقشه) آتشگاه را گرفته اند و بر اساس آن مسجد ساخته اند.

 

دوم - کاخ: از طرح و مفهوم کاخ‌ها برای ساختن مساجد استفاده کرده اند. در آن زمان سه کاخ مهم در ایران بوده است: کاخ مدائن، کاخ سروستان و کاخ فیروز آباد در فارس. بنای این کاخ‌ها و بطور خاص کاخ مدائن بدین صورت بوده که یک قوس بزرگ، مهم و عریض و طویلی در وسط است و پهلوی آن قوس‌های کوچکتر در چهار یا پنج طبقه. همین را توی نمای مساجد بکار گرفته اند. پلان، پلان آتشگاه و نما، نمای کاخ است. نقش کاشی آنها نیز که حالت عرفانی نداشته اند.

 

می دانید که مساجد در ایران نمای خارجی مهمی ندارند و اغلب چسبیده به کوچه و بازار هستند و هر چه هست، نمای داخلی است. وقتی وارد مساجد می‌شوید تازه نمای اصلی مسجد نمایان می‌شود. چهار نمائی که داخل حیاط مساجد در چهار گوشه هست تماما یک قوس بزرگ وسطی دارند و قوس‌های کوچکتر در دو طرف و در دو سه طبقه تعبیه شده اند که تداعی کاخ مدائن را می‌کنند. برای من اینطور تداعی میشه که هنرمند ایرانی هم همانند سیاستمدار ایرانی بر علیه اعراب عکس العمل نشان داده است.

خواسته بگوید مسجد می‌سازم ولی با روش خودم. پس، هم می‌توانیم رده بندی را اینطوری، از نظر دینی و حکومتی، ارزیابی بکنیم و هم از نظر اجتماعی. اما رده بندی بر اساس سلسله‌های پادشاهی مربوط به زمان بندی تاریخ است و تاریخ تا الان اینطوری دسته بندی شده است. البته نباید فراموش کرد که این سلسله‌ها نیز مشخصات تاریخی و آثار خاص خودشان را نیز بوجود آورده اند که با سایرین فرق دارند.

لینک به دیدگاه

چه علتی باعث شده که مساجد نمای خارجی نداشته باشند؟

 

یک نکته مهم در مورد عملکرد مسجد باید در اینجا ذکر بشود و آن اینست که مساجد یک کارکرد اجتماعی و گاهی اوقات سیاسی و اقتصادی دارند و محلی هستند که اضافه بر انجام عبادات، مرکز برخورد افراد و عقاید و مباحثات و درس بوده است. بنابراین کارکرد مسجد طوری است که در بافت شهری قرار می‌گیرد، یعنی محل تردد اشخاص بوده بطوری که وقتی می‌خواستند از یک کوچه به کوچه دیگر بروند گاهی اوقات می‌بایست از وسط مسجد عبور می‌کردند. مسجد شاه (امام) تهران همین حالت را دارد و یک حالت اجتماعی خاص دارد. وقتی عملکرد یک واحد ساختمانی اینطور می‌شود، قاعدتا بایستی ارتباط و بستگی آن با بافت شهری خیلی تنگ تر و نزدیک تر باشد.

 

در خاور دور بودائی‌ها برای انجام مراسم مذهبی معبد می‌سازند که ارتباطی با جامعه ندارد و یک بنائی است دور از جامعه، بطوری که باید از پله‌های زیاد بالا بروند و مراسم مذهبی خود را در آن اجرا کنند، ولی مسجد اینطور نیست و در قلب شهر و جامعه و چسبیده به خانه و بازار و کوچه‌های تنگ و تاریکی است که خانه و بازار و مدرسه را بهم ارتباط می‌دهد. پس قصد و نیت مسجد اینست که در بافت خود شهر قرار بگیرد. اما اینکه چرا نمای خارجی ندارد باید گفت که نمای بیرونی مسجد از جنس و سبک همان خانه و مغازه گلی است و این داخل است که خود نمائی می‌کند و عظمت خود را از داخل نشان می‌دهد که خیلی جالب است.

 

البته بعضی اوقات استثناء هم دارند مثل مسجد امام اصفهان در میدان نقش جهان که درِ ورودی مسجد، که در طول میدان واقع شده، یک نمای خارجی دارد و شامل یک سردرب و مناره ای می‌شود که در دو طرفش سکوئی قرار گرفته و کاشیکاری شده است. مسجد شیخ لطف الله هم تقریبا همین حالت را دارد ولی چون کوچکتر و کم اهمیت تر از مسجد شاه بوده، نمای آن نیز کوچکتر و کمتر است.

 

نمای کاشی کاری فعلی آن نیز مال زمان خودش نیست و زمان خودش سردرب بدون کاشی و با گچ بری داشته که عکس هایش هم هست. این کاشیکاری‌ها متعلق به زمان پهلوی است. ولی استثناء نادر است و بیشتر مساجد همانطوری هستند که قبلا عرض کردم.

 

 

ادیان در زمینه معماری چه نقشی داشتند؟ آیا می‌توانیم یک سبک معماری را با پسوند و یا پیشوند دینی خطاب کنیم، مثلا بگوئیم”معماری اسلامی”، معماری مسیحی” معماری کلیمی” یا”معماری بودائی”؟

 

این نوع واژه گذاری غلط است، کما اینکه وقتی به تاریخ نگاه می‌کنید نمی‌گوئید”معماری مسیحی” و کلیسا‌ها را بر اساس دوران تاریخی و کشور خاص ارزیابی می‌کنند مثلا”معماری رنسانس ایتالیا”،”معماری گوتیک آلمان” یا”معماری گوتیک فرانسه”و الی آخر. بکار گیری واژه معماری اسلامی صحیح نیست. معماری باید روی منطقه جغرافیائی و فرهنگ ملی خاص نامگذاری شود. اینکه می‌گویند”معماری اسلامی” روی غرض خاصی بوجود آمده است.

 

هیچگاه شنیده نشده بگویند معماری مسیحی یا معماری یهودی یا معماری بودائی. سهم اصلی معماری ممالک مسلمان از معماری ایرانی ناشی می‌شده و برای کمرنگ کردن آن از واژه”اسلامی” استفاده می‌کنند همانطوری که نام خلیج فارس را که صدها سال است به این نام شناخته می‌شود را عمدا می‌خواهند خلیج عربی بگذارند. برخی ممالک عربی پول بادآورده نفت را می‌دهند و توی نمایشگاه‌ها و نوشته‌ها و کتب تاریخی پولها خرج می‌کنند که اسم”هنر اسلامی” و”معماری اسلامی” را رایج کنند.

 

چند سال پیش در سوئیس نمایشگاهی تحت عنوان”هنر اسلامی” برپا شده بود ولی 98 درصد آن آثار هنری منحصر به ایران بود و در کنارش هم یک چرخ چاه از عربستان هم گذاشته بودند، همین و بس. این تعصبات خاص است که پول می‌دهند و برای خودشان سهم می‌خرند، آنهم از سهم هنر ایران. باضافه، ممالک مسلمان از اندونزی تا مراکش و از ترکستان در غرب چین تا وسط آفریقا و حتی قسمتی از اروپا با تفاوت‌های بسیار فاحش جغرافیائی، فرهنگی و تاریخی قرار گرفته اند که هیچ شباهتی فی المثل بین معماری اندونزی با معماری سنگال وجود ندارد و لذا نمی‌توان از چیزی به نام”معماری اسلامی” نام برد. صرف وجود مساجد، آنهم با سبک‌های مختلف و گاها متضاد در این کشورها توجیه کننده استفاده از واژه فوق نمی‌شود.

 

 

شاید این سؤال بیشتر جنبه تاریخ اجتماعی داشته باشد: از نظر برخی تاریخ شناسان، بناهای باستانی بیشتر بیانگر ستمی هستند که از طرف حاکمان زورگو به مردم و بردگان و اسراء رفته است. ایا این موضوع در تاریخ معماری جائی دارد؟

 

شکی نیست که یک اتفاقاتی افتاده و کماکان هم می‌افتد و اشخاص زورگوئی هم پیدا شده و اسرائی را هم با فشار آورده و این بنا‌ها را ساخته اند ولی آن اثر از این دید ارزیابی نمی‌شود. اثر هنری و معماری از نظر خود و آنچه قابل لمس است بررسی می‌گردد. می‌گویند فراعنه مصر اسراء را آوردند و به زور به کار واداشتند و اهرام را ساختند. بهر حال کاری است که شده ولی مهم این است که این فکر و ایده می‌بایست در آن زمان پیاده می‌شد.

 

برای یک آرشیتکت آن فکری که این اثر را خلق کرده مهم است و ارزش دارد نه اینکه چرا اینطوری درست شد. ارزش اهرام مصر به این نیست که با کار صد هزار اسیر بنا گردید، مهم اینست که کسی فکر کرده و طرحی ریخته و اجرا شده است.

 

 

تاریخ معماری اساسا در کاخ ها، عبادتگاه‌ها و قبور خلاصه شده است. آیا در رابطه با معماری برای مردم و عوام موضوعی قابل بررسی وجود دارد؟

 

در پاسخ به این سؤال من بیشتر روی معماری کشور خودمان صحبت می‌کنم. معماری را می‌شود به دو دسته تقسیم بندی کرد:

 

یکم - معماری”ماژور” یا رده بالا و یادبودی یعنی عظیم، که در آن مساجد، کاخها و اینطور چیزهاست،

 

دوم - معماری”مینور” که همچون خانه‌ها و واحدهای ساختمانی کوچک.

 

البته هردوی اینها در اختیار مردم هستند ولی کاخها مخصوص حکومت است در صورتیکه معابد و مساجد اینطور نیست. در حد فاصل این دو دسته بندی یک سلسله بناهای عمومی هستند که مورد استفاده مردم بود و گاهی اوقات جزو معماری ماژور نیز قرار می‌گیرند. برای مثال بازار، که شریان اقتصادی شهرهاست، کارکردش همچون مسجد و یا کاخ نیست ولی یک معماری ماژور محسوب می‌شود که متعلق به تمام مردم است.

 

همچنین کاروانسرا، که یک واحد ساختمانی بزرگ برای استفاده مردمی است، نه ربطی به شاه دارد و نه به شیخ و عملکردش هم معلوم است. یا حمام‌ها که گاهی اوقات از جنبه معماری بسیار جالب و چشمگیر هستند، آب انبارها و یخچال‌های طبیعی گلی نیز علیرغم ماژور بودن ولی در اختیار مردم هستند. پس معماری برای تمام سطوح جامعه، چه اشراف و چه اقشار کم درآمد و بقول شما عوام موضوعی قابل بررسی است.

 

یکی از انواع معماری عوام که بسیار اهمیت دارد معماری روستائی است که بقول فرنگی‌ها به آن”معماری بدون آرشیتکت” می‌گویند و بر روی تجارب سال‌ها و قرن‌ها بنا شده و شکل گرفته است. وقتی من در ایران به همراه دانشجویان سفر می‌کردم روستاهائی را می‌دیدیم که از دید معماری جزء بناها و آثار بی نظیر و منحصر به فرد بودند. در یکی از توابع یزد در یک روستائی یک حسینیه شاه عباسی بود که در جنب یک آب انبار بنا شده بود. در دورادور آن حسینیه حجره هائی قرار داشت که زنان و مردان در آنها می‌نشستند و در وسط آن، یک سکوئی برای اجرای تغزیه و مراسم مذهبی قرار داشت. چون دیوارها از چهار طرف بسته بود، برای تهویه هوا شیوه و راه حل بسیار جالبی بکار بسته بودند.

 

بنای این حسینیه چهار دیوار داشت که در درون هر دیوار تعدادی سوراخ تعبیه شده بود که از شدّت وزش باد، که می‌توانست باعث مزاحمت برای مردم شود، جلوگیری می‌کرد. به این ترتیب باد از هر جهت که می‌وزید از طرف دیگر خارج می‌شد. در بیرون، برعکس بود و از آن فرم‌های هندسی و مقطع خبری نبود و گل را با دست و با نرمی طوری روی بدنه مالیده بودند که از یک سطح به سطح دیگر و از یک حجم به حجم دیگر می‌رسید ولی این سوراخها سر جایش بود.

 

وقتی این حسینیه و آب انبار کنارش را مطالعه می‌کردیم به یاد کلیسای”روندشاو” که توسط لوکوربوزیه در فرانسه ساخته شد می‌افتادیم. این یک معماری مردمی و برای عموم بود ولی آنقدر در آن احساسات به خرج داده بودند که همان زیبائی کلیسای روندشاو را تداعی می‌کرد. من کارهای”لوئی جی” در ایتالیا را می‌شناسم و نمونه‌های مشابه کارهای او را در روستاهای ایران بسیار و به دفعات دیده ام.

 

 

مناره یک سمبل مسجد و زنگ ناقوس یک سمبل کلیساست. آیا سمبل‌های دیگری برای این دو مکان مقدس وجود دارد؟ در رابطه با عبادتگاه‌های سایر ادیان چه سمبل هائی را می‌شناسید؟

 

بنظرم نمی‌رسد که مناره و برج ناقوس سمبل‌های مسجد و کلیسا باشند. مسجد خود در تمامیتش یک سمبل است که شامل مناره و گنبد و آن حجمی می‌شود که در فضا اشغال کرده است و این سمبل نشان می‌دهد که اینجا یک مکان مذهبی است. بنابراین این مناره یا برج ناقوس نیست که مسجد یا کلیسا را معرفی می‌کند. برای نمونه مسجد”ایا سوفیا” در شهر استامبول را در نظر بگیرید که قبلا یک معبد بوده و در زمان عثمانی‌ها تبدیل به مسجد شد و بارزترین و عالیترین مظهر معماری بیزانس است. مهمترین مشخصه این بنا سقف آن حجمی است که توانسته اند بپوشانند.

 

در پلان آن یک مربع عظیم با دو نیم دایره در دو طرفش که مجموعا یک مستطیل را تشکیل می‌دهند با یک گنبد و دو تا نیم گنبد عظیم دیگر پوشیده شده است که این مجموعه خود یک سمبل است. بعد که این معبد تبدیل به مسجد شد، مناره‌ها را به آن اضافه کردند که اصلا ارتباطی به طرح و ایده اولیه آن نداشته است. وقتی از بیرون به آن نگاه می‌کنیم متوجه می‌شویم که عظمت متعلق به بنای اصلی است و مناره‌ها عوامل الحاقی و فرعی هستند، بخصوص که از نظر تکنیکی جنبه عملکردی و فنی نیز ندارند. پس نه تنها در مسجد و کلیسا بلکه در کنیسه یهودی‌ها و معبد بودائی‌ها و امثالهم این کلیت و مجموعه بناست که حالت سمبلیک دارد نه یک واحد خاص از بنای آنها.

 

 

ولی مساجدی هستند که گنبد ندارند ولی بخاطر مؤذن مناره دارند. اینطور تداعی می‌شود که مناره باید باشد ولی گنبد الزامی نیست. نظر شما چیست؟

 

درست است که مساجد بدون گنبد هم هست همانند مسجد جامع نیریز و یا مسجد قاری خانه در دامغان که نه گنبد دارند و نه مناره ولی هیات بنا داد می‌زند که من مسجد هستم و معماری نیز باید اینطور باشد که خود گویای خودش باشد و اگر نباشد آن معماری غلط است. فرضا معماری ایستگاه راه آهن تهران معلوم است که ایستگاه است و خودش داد می‌زند.

 

خیلی مساجد هستند که نه گنبد دارند و نه مناره. مثلا اگر از ورودی اصلی وارد مسجد شاه اصفهان بشوید، در روبرو یک طاق نماست که شبستان اصلی آنجاست و دو تا مناره نیز در دو طرفش قرار دارند که عملا ممکن است کسی بالای مناره نرود. دست راست یک شبستان دیگر هست که بالای آن یک کلاه فرنگی چهار طاقی کار گذاشته شده که از چوب ساخته شده و درست در بالای طاق اصلی است و آنجا محل اذان گفتن مؤذن است ولی از دور قابل تشخیص نیست. بنابراین مناره یک عامل اصلی مسجد نیست، خود بنا و حجم مسجد است که نشانگر مسجد و معماری آنست.

 

 

منبع: ابتکار

لینک به دیدگاه

khayyam%20copy3.JPG

 

khayyam%20copy1.JPG

 

khayyam%20copy2.JPG

 

کمتر کسی آرامگاه خیام را که به حق نمادی اصیل از هویت بخشی به معماری معاصر ایران است نشناسد- بنایی که در 50 سال اخیر به عنوان نماد اصلی نیشابور شناخته شده و با ذوق و ابتکار معمار چیره دست معاصر استاد هوشنگ سیحون بناشد تا نه تنها یک آرامگاه بلکه هویتی تاریخی برای ابرشهر نیشابور و نمادی از عزمت معماری ایرانی باشد و شخصیت جهانی این حکیم نیشابوری را با نمایش نجوم-ریاضیات-شعر و فلسفه در قالب معماری بیان سازد- اما دراینجا موضوع مطلب ما همانطور که در تصاویر دیده میشود بنایی دیگر است!بنایی بسیار مشابه با آرامگاه خیام که در کناره راه ارتباطی تهران- مشهد واقع شده و اگر از سمت تهران یا شاهرود به سمت نیشابور و مشهد عزیمت کنید بعد از شهر میامی در سه راهی شهر بیارجمند دورنمایی از بنایی را خواهید دید که تداعی کننده آرامگاه خیام است-اما اگر فرصتی باشد و به نزدیک بنا رجوع کنید خواهید دید که این بنای بتنی به منظور نمادی از آرامگاه خیام ساخته نشده است! بلکه آرامگاه شهدای گمنام شهر بیارجمند است- موضوع جالب تر شرح بنای این آرامگاه در مسجد زائرسرای این مجموعه است که در آن طراح بنا معرفی نشده و در حالی از آن به عنوان بنایی با نشانه های دفاع مقدس و مرتبط با شهدا که برای طراحی آن از هویت معماری اسلامی هم استفاده شده یاد می شود! که حتی کوچکترین اشاره ای هم به الگو برداری از آرامگاه خیام نیشابوری نشده است!

اینجاست که این سوال در ذهن تداعی میشود که شهرداری و شورای شهر بیارجمند به عنوان متولیان احداث این بنا چرا به معماری بنا توجه نکرده اند و اینگونه با هویت معماری ایرانی برخورد نموده اند؟ آیا مفهوم معماری اینگونه است و آیا نمی شد بنایی جز این برای شهدای والا مقام این دیار ساخت؟ آیا ارزش و مرتبه عالی شهدای گمنام ارزش آنرا نداشت که با دقت بیشتر و سپردن کار به معماران واقعی با ایجاد بنایی جدید- اصیل و یکتا ضمن هویت بخشی به منطقه اثری ماندگار و مرتبط ایجاد می شد تا امروز به جای خلق یک اثر منحصر به فرد معماری مرتبط و احترام و هویت بخشی به وجود مقدس شهدا شاهد کپی برداری از یک اثر ملی- تاریخی و معماری نباشیم؟

 

منبع:

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

لینک به دیدگاه

[TABLE=width: 100%]

[TR]

[/TR]

[TR]

[/TR]

[TR]

[TD]

[/TD]

[/TR]

[/TABLE]

هوشنگ سیحون

[TABLE=width: 100%]

[TR]

[TD=align: center]

[/TD]

[/TR]

[TR]

[TD=align: center] seihoon.jpg

 

[/TD]

[/TR]

[TR]

[TD] هوشنگ سیحون در سال 1299 شمسی در یک خانواده هنرمند در تهران به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در سال 1319 در تهران به پایان رساند. او از کودکی عشق و علاقه زیادی به نقاشی داشت، بطوری-که به گفته خودش از زمانی که ¬توانست قلم و زغال به دست بگیرد، نقاشی را آغاز نموده است. به خاطر همین عشق و علاقه زیاد به نقاشی، پس از گرفتن دیپلم درصدد بود تا در رشته¬ای مطابق با استعدادش ادامه تحصیل دهد، تا اینکه در آن سال، یعنی سال 1319، دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران توسط عده¬ای از آرشیتکت¬ها، باستان-شناسان و نقاشان فرانسوی و چند نفر از شاگردان کمال¬الملک تأسیس شد. او با استفاده از این موقعیت، به تحصیل در رشته معماری این دانشکده پرداخت و در سال 1323 با نمره عالی از این رشته فارغالتحصیل شد. [/TD]

[/TR]

[TR]

[TD][/TD]

[/TR]

[TR]

[/TR]

[TR]

[/TR]

[TR]

[/TR]

[TR]

[/TR]

[TR]

[TD] - [/TD]

[/TR]

[TR]

[TD=align: center]منبع : کانون دانشجویان عمران و معماری[/TD]

[/TR]

[TR]

[TD=align: left]

[/TD]

[/TR]

[TR]

[/TR]

[/TABLE]

 

لینک به دیدگاه
  • 3 سال بعد...

گفت‌وگوی روزنامه جهان صنعت (علی فراستی) با هوشنگ سیحون

 

زندگی «پدر معماری مدرن ایران» در آثارش جریان دارد

 

روزنامه جهان صنعت، شماره 2865، پنج‌شنبه 30 مرداد 1393، صفحات 8 و 10/ iranian-architect.ir

 

94hooqcyhcpa99mzpkr.jpg

0l1ppo75rep9bryk4nx.jpg

 

cvr76xv00xirhuanv6h5.jpg

 

3973dw31vd520wzghcu.jpg

 

tum4ac0gmlow7l41zj9.jpg

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

حسین شیخ زین‌الدین در گفت‌وگو با روزنامه شرق (افسانه شفیعی):

«سیحون» دست‌های بزرگ داشت و دهانی بسته

روزنامه شرق، شماره 2334، شنبه 6 تیر 1394، صفحه 10/

iranian-architect.ir

 

2gdway55ikeu8qtxwxh7.jpg

 

ey6cks0v66u7gf046c9.jpg

 

iytkoxomi1pt7uv5xno.jpg

 

8y3glf028eo0u4psl360.jpg

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...