سارا-افشار 36437 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۸۹ منم هستما :shad: منم فراموش نکیندا:shad: 2 لینک به دیدگاه
هوتن 15061 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۸۹ منم هستما :shad:منم فراموش نکیندا:shad: تو شعبه تبریزشو باید بندازی 2 لینک به دیدگاه
غایب 4790 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۸۹ کاش به دنیا نمیومدم و این خبر ها را نمیشنیدم. لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۸۹ تو شعبه تبریزشو باید بندازی نه دیگه تغییر مکان دادم با لی لی کار می کنم همون تجریش :Ghelyon: 1 لینک به دیدگاه
afshin18 11175 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۸۹ هزار و پونصد تومن.اشتباه شود پونصد تومن.من و دوستم.پول برا تاکسی نداشتیم خب گفتیم ببینیم چجوریه گدایی.پول تاکسیمون رو جور کردیم.دربست گرفتیم رفتیم خونه.اونم همین مقدار رو تقریبا گدایی کرده بود.3000 تومن پول تاکسی بود.واسه این دیگه بسنده کردیمای ول بابا من معمولا این موقع ها با پای پیاده می رفتم والا نه خودمون رو زدیم به کوری نه شل و پلی.هر کدوممون یه گوشه نشستیم کنار خیابون.سرمون و انداختیم پائین.دستمون و دراز کردیم.بعضیا که رد میشدن یه پول مینداختن.ولی حرفایی که زیر لب میزدن هم تو نگاه اول خندم میگرفت.ولی بعدش واسم دردآور بود.نه به خاطر خودم ها.ما اون موقع پول همرامون نبود.میتونستیم تاکسی بگیریم بریم خونه حساب کنیم ولی خب این کار و کردیم به خاطر تجربه و یه ذره هم شیطنت.نمیدونم.نمیدونم چی بگم. چی میگفتن لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده