رفتن به مطلب

معرفی کمونیست


mohsen 88

ارسال های توصیه شده

مانیفست کمونیست, یا مانیفست حزب کمونیست, اثری سیاسی - فلسفی است که در قرن نوزدهم توسط کارل مارکس و فردریک انگلس نوشته شده است.

 

این کتاب که اولین بار در 21 فوریه 1848 منتشر شد را می‌توان تأثیرگذارترین متن سیاسی تمام تاریخ دانست. اکثریت قریب به اتفاق کمونیست‌های دنیا این کتاب را پرچم و برنامهٔ خود می‌دانند. حتی پس از گذشت بیش از صد و پنجاه سال از انتشار آن.این کتاب به چندین زبان زندهٔ دنیا, ازجمله فارسی, ترجمه شده است.

 

"مانیفست" در واقع برنامه "اتحادیه کمونیست" بود که توسط مارکس و انگلس منتشر می‌شد. تز اصلی این برنامه چگونگی سرنگونی سرمایه داری با عمل انقلابی پرولتاریا و حرکت به سوی جامعه‌ای بی طبقه است.

 

جمله‌های معروف

 

بسیاری از این جمله‌های کتاب به معروف‌ترین جملات تاریخ بدل شده‌اند و شعار بسیاری از کمونیست‌ها هستند. برای مثال جملهٔ آغازین آن: "شبحی در اروپا در گشت و گذار است... شبح کمونیسم" و جملهٔ پایانی آن :"کارگران تمام کشورها متحد شوید!" که نه تنها شعار احزاب کمونیستی مختلف و فیلم‌های و سرودهای مختلف بوده است که بر مقبرهٔ کارل مارکس در هایگیت نیز درج شده است.

--------------------------------------------------------------

 

 

مارکس و انگلس، بيانيه کمونيسم را چنين آغاز می کنند:

 

"شبحی در اروپا در گشت و گذار است- شبح کمونيزم. تمام نيروهای اروپای کهن...در اتحاد مقدس گرد آمده اند تا اين شبح را از اروپا برانند."

پس از سپری شدن يک قرن ونيم از نوشته ی اين دو جوان 29 ساله و 27 ساله، هنوز «شبح کمونيزم» بر نظام سرمايه داری سايه افکنده است. طبقه کارگر و بسياری از قشرهای مختلف کماکان استثمار شده و به مبارزات ضدسرمايه داری ادامه می دهند. نه تنها «اتحاد مقدس» سرمايه داران، «کمونيزم» را بيرون نراندند که جهان آبستن آغاز نوينی در گسترش «شبح کمونيزم» است. مدافعان نظام سرمايه داری چنين وانمود کردند که «کمونيزم» همان عقايد حاکم بر شوروی بوده است و با فروپاشی آن نظام، کمونيزم نيز باطل گشته است. آنها چنين توهم ايجاد کردند که گويا بحران سرمايه داری از زمان مارکس رو به بهبود بوده و بديل کمونيزم از ميان رفته است. آنها چنين تصور کردند که «پرولتاريا» ديگر ماهيت طبقاتی و ضدسرمايه داری را از دست داده و تسليم «نظام نوين» گشته است.

 

تاريخ نشان داد که کلیه تحلیل های آنها تنها انعکاس دهنده «آرزو»های شان بوده است. در واقع نه سرمایه داری جهانی بحران خود را حل کرده و نه پرولتاریای کشورهای جهان تسلیم وضعیت موجود شده است. نظام حاکم بر شوروی نه تنها کوچکترین ارتباطی با کمونیزم نداشته، که چه در سطح نظری و چه عملی، خلاف مارکسیزم ظاهر گشته و به سرمایه داری خدمت کرده است.

 

مارکس تحلیل و توضیح استخوان بندی سرمایه داری به مثابه مرحله ی خاصی در رشد اجتماعی بشر، را در سال 1868 در کتاب «سرمایه»، ترسیم کرد. اما، در «بیانیه کمونیست: خطوط اصلی این تجربه و تحلیل، طرح ریزی شد.

 

گرچه معدودی از پیش بینی های «بیانیه ی کمونیست» با وضعیت کنونی انطباق ندارند ، اما نکات محوری آن کماکان زنده و تا فروپاشی کامل نظام جهانی سرمایه داری به قوت خود باقی خواهند ماند.

  • Like 5
لینک به دیدگاه

ناخوانی امروزی «بیانیه»

گرچه اکثر نکات اصلی «بیانیه» امروزه هنوز از اهمیت بارزی برخوردار است، اما ناخوانی هایی نیز در ارتباط با وضعیت امروزی در آن مشاهده می گردد. این ناخوانی ها به وسیله کوتاه بینان مورد سوء تفسیر قرار می گیرد (لئون تروتسکی در مقدمه ئی به مناسبت نودمین سالگرد «بیانیه کمونیست: بسیاری از این نکات را به تفصیل توضیح می دهد):

 

اول، مارکس و انگلس تصور می کردند که بورژوازی اواسط قرن نوزدهم توان و قابلیت سازماندهی انقلاب سیاسی را داراست. تجربه سال 1848 در اروپا نشان داد که بورژوازی توان «انقلابی» خود را از دست داده و هراس آن از طبقه کارگر به مراتب بیشتر از فئودالیزم فرتوت است. مارکس و انگلس پس از نگارش «بیانیه»، در سال 1850 پایه های نوین تئوری «انقلاب مداوم» را ترسیم کردند که در آن از رهبری پرولتاریا برای سازماندهی انقلاب های آتی نام بردند. به اعتقاد آنها تنها رهبری پرولتاریا قادر به مبارزه علیه فئودالیزم است و بورژوازی فاقد ماهیت انقلابی است. اما، رهبری پرولتاریا با از میان برداشتن فئودالیزم اکتفا نکرده که کل نظام سرمایه داری را مورد سؤال قرار می دهد. این نظریه پس از سال ها، پایه تئوریک نظریه لئون تروتسکی در تکوین تئوری «انقلاب مداوم» شد.

 

دوم، گرچه «بیانیه» پیش بینی کرد که سرمایه داری کلیه کشورهای «توسعه نیافته» را بر محور یک سیستم جهانی سرمایه داری گرد می آورد، اما، به شکل اخص هیچ اشاره ئی به این کشورها نکرد. حتی «آگاهی ملی» را نیز تحت تأثیر تکامل سرمایه در زوال ارزیابی کرد:

"اختلاف های ملی و تضادهای ما بین مردم، به علت تکامل بورژوازی، روز به روز رو به کاهش خواهد رفت...."

 

اما، تجربه سرمایه داری در یک قرن و نیم پیشین نشان داد که نه تنها مسئله ملی و جنبش های آزادیبخش ملی تحت انقیاد سرمایه داری قرار نگرفته که خود به یکی از مشخصات بارز مبارزات ضد امپریالیستی تبدیل گشته اند. در واقع یکی از وظایف کمونیست های کشورهای متروپل مبارزه و ایجاد همبستگی با مبارزات مردم کشورهای «توسعه نیافته» در مقابل ستم ملی به وسیله ی دولت های امپریالیستی، بود (و هست). رفرمیست ها از پیش بینی های «بیانیه» در این مورد، نقش «مدنی جویانه» و یا «ترقیخواهانه» برای سرمایه داری ترسیم کردند.

سوم، پیش بینی بیانیه در مورد ستم کشیدگی و آزادی زنان و نقش خانواده در جامعه سرمایه داری و اقدامات سرمايه داری در اواخر قرن نوزدهم، دقیق ترسیم نشده بود. بیانیه اعلام کرد:

 

"بورژوازی.... روابط خانواده را به یک روابط صرفاً مالی تبدیل کرده است". و "پرولتاریا بدون مالکیت است و روابطش با زن و بچه اش هیچ شباهتی به روابط یک خانواده بورژوا ندارد".

این جمله به این مفهوم است که نقش خانواده محدود به بورژوازی بوده و اهمیت آن برای کل جامعه منتفی گشته است. در واقع بورژوازی این مفهوم از خانواده را تغییر داده و نقش زن به عنوان کارگر بدون دستمزد خانگی را در سیستم تولیدی را تحقق داد. در دوره بحران سرمایه داری، زنان به گوشه خانه پرتاب شده، و در دوره شکوفایی سرمایه داری که نیاز به «کار» ارزان بود، زنان به عنوان کارگران ارزان در بازار ظاهر گشتند. این وضعیت در بیانیه پیش بینی نشده بود.

 

چهارم، در بیانیه، در مورد «فلاکت» مضاعف و گرایش به کاهش دستمزد طبقه کارگر، تأکید شده است. البته این امر در اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیستم صدق می کرد. اما، با تعمیق تقسیم کار اجتماعی و از میان رفتن بخش عمده کارگاه های صنایع دستی، سرمایه داری با «اصلاحات» محدود و ازدیاد دستمزدهای بخشی از طبقه کارگر (کارگران حرفه ئی)، را خریداری کرد.

در نتیجه برخی از پیش بینی های «بیانیه کمونیست» به ویژه در مورد مسئله خانواده، مسئله ی ناسیونالیزم و وضعیت درآمد کارگران، با واقعیت امروزی جوامع سرمایه داری هم خوانی ندارند. اما در دو دهه گذشته، شیوه های «نئو- لیبرالیزم» در عرصه ی جهانی برای جلوگیری از بحران نظام سرمایه داری، نشان داد که حتی در این موارد پیش بینی های مارکس و انگلس «صددرصد» اشتباه نبودند. امروز در جهان سرمایه داری «فقر» از 20 سال پیش به مراتب بیشتر شده است (رجوع شود به آمار و ارقام ذکر شده در ابتدای مقاله). به منظور ایجاد «ارتش ذخیره» انعطاف پذیر، مجدداً وضعیت زنان را به دوره گذشته سوق داده شده است.

 

صد و پنجاه سال پس از «بیانیه»

سوالی که برای نسل جوان پرولتاریا ترسیم می گردد این است که «امروز»، در عصر شبکه های انترنت و بُمب های اتمی چه درس هایی از «بیانیه کمونیست» می توان آموخت؟ پاسخ این است که: درس های بسیار زیادی! بیانیه، بخشی ار تاریخ میراث جنبش کارگری در سطح جهانی است. بیانیه، روش بنیادینی است که براساس آن مارکسیزم امروزی می تواند تکامل یابد. بیانیه، تصویری از «اساس» و «بنیاد» سرمایه داری را ترسیم کرده و تا از میان رفتن نظام سرمایه داری «کهنه» نمی گردد. بیانیه، «پیشرفت» و بحران های دائمی ادواری سرمایه داری را ترسیم می کند. بیانیه، راه رهایی از نظام غیرعادلانه سرمایه داری و شیوه سازماندهی پرولتاریا از آن سیستم را نشان می دهد. بحران بشریت که امروز به شکل سقوط بازار بورس، فقر عمومی، آلودگی هوا، تهدید جنگ و غیره ظاهر می گردد همه به نبود رهبری انقلابی برای رهایی بشریت از شرّ نظام سرمایه داری مربوط می گردد- همانطور که در سال های 1848، 1938، 1970، 1980 و 1990 چنین مسائلی وجود داشته است. تنها راه حل برون رفت از بحران کنونی این است که پیشروان فعال جنبش کارگری، پیام «بیانیه کمونیست» را به کلیه ی کارگران جهان منتقل کنند و مفاد آن را به اجرا گذارند. برخلاف کسانی که بر این باورند که «سوسیالیزم» مرده است، پیام بیانیه هنوز صدای کارگران جهان را منعکس می کند، و آن این است که مفهوم «سوسیالیزم» زنده است و تا زمانی که طبقه ی کارگر وجود داشته باشد زنده خواهد ماند. زیرا که بنابر «بیانیه»، سوسیالیزم و کمونیزم بازتاب کننده منافع تاریخی و عینی طبقه کارگر است.

صحت گفته مارکس و انگلس مندرج در «بیانیه کمونیست» مبنی بر اینکه:

 

"نیروهای تولیدی که در اختیار جامعه است، دیگر تمایل به رشد شرایط مالکیت بورژوائی ندارند. بلکه برعکس، آنها برای این شرایط بیش از حد قوی شده اند- وضعیتی که این نیروها را به زنجیر می کشاند- و به محض اینکه زنجیر این وضعیت را از هم بگسلند، سراسر جامعه بورژوازی را دچار آشفتگی خواهند کرد و موجودیت مالکیت بورژوازی را به خطر خواهند انداخت".

 

کماکان بر قوت خود باقی بوده و رهبری طبقه ی کارگر برای چنین زمانی تدارکات خود را آغاز کرده است

  • Like 4
لینک به دیدگاه

نمیخوام از چیزی دفاع کرده باشم.ولی وقتی دوستان از حکومتهای دینی صحبت میکنن معمولا" کاستیهای مربوط به اون حکومت رو به خود دین ربط میدن نه به حاکمان.

بله.اکثر نظریه های مارکس خوب بود اما چرا به اینجا ختم شد که میگن مارکسیسم دفن شده.هر چند این حرف هم جای بحث داره.مطمئنا" نظریه های مارکس اون چیزی نبود که تو شوروی یا سایر حکومتهای کمونیستی اجرا شد.به نظر من این حاکمان مستبد و دیکتاتور بودن که این سرنوشت رو برای نظامهای کمونیستی رقم زدن.

  • Like 1
لینک به دیدگاه
نمیخوام از چیزی دفاع کرده باشم.ولی وقتی دوستان از حکومتهای دینی صحبت میکنن معمولا" کاستیهای مربوط به اون حکومت رو به خود دین ربط میدن نه به حاکمان.

بله.اکثر نظریه های مارکس خوب بود اما چرا به اینجا ختم شد که میگن مارکسیسم دفن شده.هر چند این حرف هم جای بحث داره.مطمئنا" نظریه های مارکس اون چیزی نبود که تو شوروی یا سایر حکومتهای کمونیستی اجرا شد.به نظر من این حاکمان مستبد و دیکتاتور بودن که این سرنوشت رو برای نظامهای کمونیستی رقم زدن.

مثلا کره شمالی یا کوبای مثلا کمونیست ؟ فیدل کاسترو قشنگ اونجا رو به اسم انقلابشون غارت میکنه

  • Like 1
لینک به دیدگاه
ببخشییید اینجا گفتگو ازاده :ws37:

گفتگوی غیر سیاسی بدون توهین به نظرات و عقاید دیگران و محترم شمردن حریم اشخاص آزاده.

در ضمن لطف کنید و اینجا نظرخودتون درباره موضوع مطرح شده رو بفرمایید.:icon_gol:

  • Like 1
لینک به دیدگاه
گفتگوی غیر سیاسی بدون توهین به نظرات و عقاید دیگران و محترم شمردن حریم اشخاص آزاده.

در ضمن لطف کنید و اینجا نظرخودتون درباره موضوع مطرح شده رو بفرمایید.:icon_gol:

 

 

الان بحث کومونیستی هم جز این غیر سیاسی یه دیگه :167:

 

 

ببخشید چرا به جای این حرف های........................................... نمیریید تو تالار خودتون فعالیت کییید :ws52:

 

آره ولی خوب مواظب باش سربازای امام زمان نگیرنت

 

 

نترس با من رفیقن :banel_smiley_4:

  • Like 1
لینک به دیدگاه
شما ها چقدر خوبییییییید :jawdrop:

 

همش به ادم امتیاز میدییید :ws3:

از ول گشتن بهتر تره چند تا هم دوست پیدا می کنیم

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...