mamadj 1361 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مرداد، ۱۳۸۹ آقا بخدا کسی بیاد یه چیزی بگه.....همچنین با پشت دست.....نازش میکنم بابا خسته شدیم از تاپیکای گودبای اوری بادی...بیاین یکم بخندیم....مثلا خیر سرمون تابستونه(فصل بازی و خنده) این مطالب همگی جنبه طنز داره....موضوع تاپیکو(tapico)اینطوری زدم که همه بیان داخل:4chsmu1: تازه همش کپی پیسه(copy peyse)...........ببخشید از کودکی شروع میکنیم : در کودکی: پسرها هر وقت شیطنت میکردند یک سیلی محکم صورتشان را نوازش میکرد دخترها هر وقت شیطنت میکردند یک ضربه فانتزی به ماتحتشان میخورد. روزهای جمعه که مدرسه ها تعطیل بود : پسرها برای خرید نان مجبور به بیگاری در صف نان بودند دخترها کنار عروسک هایشان لالا میکردند هنگامی که کارنامه ها را به دست والدین محترم میدادند : پسرها شدیداً بخاطر نمرات پایین سرکوفت می خوردند و البته گاهی هم ممنوع شدن از مشاهده کارتون ......هنوز یادمه دخترها هیچی نمیشدند . چون قرار بود در آینده ازدواج کنند و نان آور خانه هم نخواهند بود هنگامی که پدر خانواده شب به منزل می آمد :پسرها فرار میکردند و یه گوشه ای میخزیدند تا چغولی های مادر ، کار دستشان ندهد دخترها به بغل پدر میپریدند و چپ و راست قربون صدقه میشنویدند روز اول مهر ماه که مدرسه ها باز میشد :پسرهای عزیز کله هایشان را با نمره 4 می زدن دخترها فقط به پسرها میگفتند : چطوری کچل ؟ هنگام تعویض پوشک : پسرها مجبور بودند نظریات خانم های محترم را در مورد کوچکی و یا بزرگی اون دو تا کره زیر شکمشان را بشنوند و وضعیت قشنگ جراحی شدن اونجایشان را از زبان خانمهای محرم و نامحرم فامیل جویا شوند. :icon_pf (34): دخترها بازم هیچی . فقط پوشکشان عوض میشد و تازه هیچ نامحرمی هم جرات پیدا شدن در فاصله چند کیلومتری تعویض پوشک را نداشت خودتان قضاوت کنید : کدام یک ضایع تر است؟ در چند ماهگی و حتی گاهی در چند سالگی:پسرهای بیچاره باید اونجایشان را میبریدند و از ترس خطا رفتن چاقوی دکتر و تعطیلی لذت یک عمر ، دم بر نمی آوردند و در اصل سنت به جا می آوردند و در آخر برای رساندن خبر این آبرو ریزی ، مهمانی ختنه سرور هم بدهند. دختر ها فقط هی از مادرانشان میپرسیدند : اون پسره چرا دامن سفید پوشیده ؟ خودتان قضاوت کنید : کدام یک وحشتناک تر است ؟ (همین الان مو بر تن نویسنده سیخ شد) در بازی های کودکانه :پسرها همیشه دکتر میشدند و معاینه میکردند و ریسک نگاه کردن به بعضی از جاها و جیغ نکشیدن دختر بیمار را به جان میخریدند. دخترها فقط کافی بود به عنوان مریض بخوابند و ریسکی هم نداشتند . چون آقای دکتر باید معاینات را شروع میکرد و آنها شروع کننده نبودند. خودتان قضاوت کنید : سرمایه گذاری بر روی کدام نقش ریسک کمتری داشت؟ در 18 سالگی : پسرها تمام اضطراب و دلهره شان این است که دانشگاه قبول شوند و سربازی نروند و 2 سال از زندگیشان به f نرود دخترها ورودشان به پادگان طبق قانون ممنوع است. :4chsmu1: در دانشگاه :پسرها همان روز اول عاشق میشوند و گند میزنند به امتحان ترم اولشان و مشروط میشوند دخترها فقط در بوفه مینشینند و به پسرهایی که زیر چشمی به آنها نگاه میکنند افاده میفروشند در هنگام نمره گرفتن :پسرها خودشان را جر میدهند تا 9.5 آنها 10 شود و باز هم استاد قبول نکرده و در آخر می افتند ...انقلاب اسلامی 10 گرفتم...تازه تحقیقم دادم:4chsmu1: دخترها فقط پیش استاد میروند و یک لبخند میزنند و نمره 4.5 آنها به 17 تبدیل میشود. ....بخدا هزارو 101 بار چنین صحنه هایی رو دیدم در کافی شاپ :پسرها حساب میکنند. دخترها میگویند : مرسی! :shame: در مخ زدن :پسرها باید دلقک بازی در بیاورند تا طرف تازه بفهمد که وجود دارند ، دو ساعت منت بکشند تا طرف تلفن را بگیرد ، هفته ها برنامه ریزی کنند تا طرف قرار بگذارد ، ساعت ها باید خالی ببندند تا طرف خوشش بیاید و هنگام بهم خوردن رابطه ماه ها و در مواردی دیده شده است که سالها در هوای دلگرفته پاییز پیپ بکشند و قهوه بنوشند و هی آه بکشند. دخترها فقط کافی است که یه لبخند بزنند و چشم ها را نازک کرده ، لبها را غنچه و سری به سمت موافق تکان دهند و هرگاه رابطه بهم خورد فقط میگویند به ت خ م م(حال آنکه آنها اصلا ت خ م ندارند و این هم یکی از عجایب خلقت است که هنوز دانشمندان برای پی بردن به راز آن در حال مطالعاتی سخت و نفس گیر هستند) هنگام خواستگاری :پسرها باید خانه ، ماشین ، شغل مناسب ، مدرک دهن پر کن ، قد رشید ، هیکل خوش فرم ، خوشتیپ و هزارتا کوفت و زهر مار داشته باشند و پشت سر هم از موفقیت ها و اخلاق خوب و ... برای عروس خانم بگن و احتمالا انگشتری برای نشون کردن در دست سرکار علیه عروس خانم بکنند دخترها فقط کافی است بنشینند و لام تا کام حرف نزنند هنگام ازدواج :پسرها باید شیربها ، مهریه ، خرید عروسی ، جواهرات گوناگون ، جشن و سالن و ... را از سر قبر پدرشون تهیه کنند دخترها فقط باید جهیزیه بدهند که احتمالا به دلیل شروع خرید جهزیه از اوان کودکی همش بنجل شده و آقای داماد باید با تحمل هزارتا منت آنها را قبول کرده ، دور ریخته و یه سری جدید بخرد هنگام زندگی عشقولانه دو نفره:پسرها باید بگویند : چشم ، و البته اگر هم نگویند دو قطره اشک کنار چشمان مژگان خانم ها آنها را وادار به چشم گفتن میکند دخترها هم باید دستور بدهند و دیگر هیچ. کار کردن :پسرها مثل سگ پا سوخته باید از صبح خروس خوان تا آخر شب کار کنند و همش تو فکر غرولند مدیر و قسط عقب افتاده بانک و قبض برق و آب باشند و در آخر نعششان را با بدبختی به خانه برسانند دختر ها فقط کافی است که کلید ماشین لباس شویی ، کلید ماشین ظرفشویی و کلید مایکرو فر را فشار دهند و در حالیکه ناخن هایشان را مانی کور میکنند با مادرشان در مورد لباس زیر دختر خاله جاری عمه خانم فرخ زمان خانم بحث و تحلیل علمی داشته باشند . راستی ! جارو کردن خونه رو هم که اقدس خانم نظافتچی منزل که هفته ای 2 بار واسه تمیز کاری میاد انجام میده . :4chsmu1: شب ها :پسرها : یک ، دو ، سه و هو تو تو دخترها : پس از یک ساعت تازه ماشین گرم میشود و استارت میخورد و بمدت رفت و برگشت یک سفر تهران – چالوس حض جمیل میبرند و تازه اگر حوصله ای داشتند خود را در طرفه العینی برای سفر دیگری با داماد بیچاره آماده میکنند. زایمان :پسرها هر روز صدبار زیر فشار مشکلات روزانه در حال زاییدن هستند. دخترها نه ماه لذت مادر شدن ، یک درد وحشتناک چند ثانیه ای (تازه اگر سزارین نکنن) و رفت تا هفت هشت سال دیگه تکراری بود:167::167:(do you wana replay) 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده