رفتن به مطلب

سوسیال یا لیبرال مسئله این است


farshad-98

ارسال های توصیه شده

سوسیال یا لیبرال مسئله این است

تحلیل اقتصاد دولتی و آزاد

فرشاد نوروزی

 

از زمان شکلگیری نخستین تمدن های بشری نیاز به نهادی که اداره ی امور این جوامع را به عهده بگیرد احساس می شد. به تدریج نخستین دولت ها بوجود آمدند.از آن زمان تا کنون نهاد دولت مسیری طولانی و پرفراز و نشیب را پشت سر گذاشته است.ماهیت و میزان قدرت این نهاد در جوامع مختلف متفاوت بوده اما با گذشت زمان و تکامل جوامع محدوده ی اثتدار دولت وسیعتر شده است.

با شکلگیری امپراطوری های بزرگ و گسترش حوزه ی اقتدار دولت ها تشکیلات دولتی پیچیده تر شد و این نهاد در جوامع بشری نقش مهمتر و جدی تر را به عهده گرفت.

در آغاز دولت هه نقشی انتظامی و محدود داشتند اما به مرور زمان حضور جدی تری در کشورها پیدا کردند و با تخصصی شدن علوم کشور داری دولت ها حوزه ی فعالیت وسیعتری یافتند.که البته در این مقال پرداخت اصلی مان به نقش دولتها در اقتصاد جوامع است؛بررسی اندیشه ی لیبرال ها و سوسیال ها،دو شیوه اقتصاد داری کاملا متفاوت از هم و در نهایت تحلیل و راهکار صحیح برای اقتصاد یک کشور.

 

بخش اول – مرکانتیلیست ها

در قرون پانزدهم و شانزدهم مرکانتیلیست ها در اروپا به طرفداری از مداخله ی فعالانه ی دولت در اقتصاد پرداختند. در آن ایام دولت های اروپایی به فکر تجهیز و تقویت خویش بودند و به همین دلیل همواره احتمال بروز جنگ وجود داشت؛بنابراین دولت ها با وضع محدودیت های سخت سعی در تحکیم مبانی اقتصاد خویش داشتند.

با گسترش و حاکمیت مکتب مرکانتیلیسم دولتهای اروپایی به منظور کنترل اقتصاد و نظارت همه جانبه بر فعالیت های اقتصادی به وضع مقررات و قوانین خاصی اقدام کردند.این قوانین محدویت های بسیاری را برای فعالان بخش خصوصی ایجاد می کرد و البته سالیان طولانی جوامع غربی را زیر سلطه ی خود قرار داده بود.

این جریان تا زمان انقلاب صنعتی ادامه داشت در دوره ی انقلاب صنعتی با روی کار آمدن طبقه ی سرمایه داران که از اهداف اصلی شان تولید و مبادلات پر سود بود قوانین سد راه اهدافشان قرار گرفت.

آدام اسمیت در سال 1776 با انتشار کتابی با عنوان ((تحقیق درباره ی ماهیت و علل ثروت ملل)) نظام کنترل دولتی را بشدت مورد حمله قرار داد و اعلام کرد که دولت باید از مداخله در اقتصاد دست بردارد تا اقتصاد در شرایط آزاد با پیمودن مسیر رشد و تکامل به پیش برود.

از آن زمان به بعد بسیاری از متفکران در مورد مزایای اقتصاد آزاد و بدون مداخله ی دولت اظهار نظر کرده اند.مکتب کلاسیک که توسط آدام اسمیت بنیان گذاشته شده بود، برسیستم اقتصاد کلاسیک و اقتصاد آزاد و حذف دخالت دولت در اقتصاد تاکید داشت و رونق این مکتب سبب شد دولتها از مداخله در اقتصاد بازداشته شوند.اما اقتصاد آزاد جوامع صنعتی را با مشکلاتی مواجه ساخت و سرانجام به بحران رکودی 1929 ختم شد.

 

بخش دوم – تحلیل سیستم اقتصاد دولتی و آزاد

طرفداران اقتصاد آزاد دخالت دولت را در اقتصاد رد می کنند و آن را موجب کند شدن حرکت جوامع به سمت پیشرفت می دانند.آنها معتقدند که دولت با دخالت در اقتصاد باعث نا کارایی و کاهش تحرک بخش خصوصی می شود.

این گروه معتقدند در دوره ی انقلاب صنعتی حاکمیت و گسترش اندیشه ی اقتصاد آزاد بود که جوامع غربی توانستند حرکت به سمت توسعه را شروع کنند و این عدم دخالت ئولت است که می تواند باعث توسعه گردد

در مقابل طرفداران اقتصاد دولتی معتقدند که دولت از عوامل موثر در توسعه ی اقتصادی است و در این زمینه وظیفه ی ویژه ای را بر عهده دارد.

جوامع در حال توسعه ی امروزی برای طی مرحله توسعه به دولتی کارآمد و قوی نیاز دارند که با جدیت هدف توسعه را دنبال کند.حرکت جوامع در حال توسعه بدون حضور و مداخله دولت برای توسعه مطمئنا دشوار خواهد بود.

جوامع غربی معتقد به اقتصاد آزاد هم در همان دوره ی انقلاب صنعتی هم پس از مدتی با رکود مواجه شدند از سوی دیگر کشورهای توسعه یافته امروزی زمانی حرکت خود را به سمت توسعه آغاز کردند که در عرصه ی صنعت،تجارت و شاید از آن مهمتر علم و اندیشه و تحولات اجتماعی رقیب نداشتند.به عبارت دیگر این کشورها در زمانی شروع به پیشرفت کردند که در دیگر کشورهای جهان اندیشه ی پیشرفت و توسعه مفهومی نداشت.

از این رو به راحتی توانستند با نفوذ به بازارهای جهان و کسب سرمایه ی فراوان اقتصاد خود را تقویت کنند و مراحل اولیه ی توسعه را به خوبی پشت سر بگذارند.

در مراحل بعدی که فاصله ی کشورهای توسعه یافته با کشورهای دیگر از نظر صنعت و ثروت بیشتر شد،پیشرفت انها شتاب بیشتری گرفت.در مقابل کشورهای عقب مانده یا در حال توسعه ی امروزی در زمانی قدم در راه توسعه گذاشتند که از همان ابتدا رقیبان بزرگ و پرقدرتی را در کنار خود داشتند.

شرکت های تجاری و تولیدی کشورهای در حال توسعه رقبای بسیار سر سخت و بزرگی در کشورهای توسعه یافته دارند که امکان و فرصت فعالیت گسترده و کسب تجربه را به آنها نمی دهند.

هریک از دو دیدگاه نکات مثبت و منفی قابل توجهی دارند. از یک سو ادعای توسعه بر پایه اقتصاد بدون حضور دولت تا حدی ضعیف و غیرقابل دفاع است؛از سوی دیگر دخالت دولت در اقتصاد کشورهای در حال توسعه تجربه ی چندان مطلوبی نبوده است.

بدین ترتیب باید این موضوع را چنین جمع بندی نمود که کشورهای در حال توسعه در مراحل اولیه ی توسعه به حضور دولتی مقتدر و کارآمد که با جدیت چرخ های اقتصاد را به حرکت در آورد نیازمندند اما هر قدر که کشور در مسیر توسعه پیش برود و مراحل اولیه را پشت سر بگذارد،نیاز به حضور دولت کمتر احساس می شود.

با پیشرفت کشور بخش خصوصی نوپا و تازه کار آنقدر تجربه به دست می آورد که بهتر از دولت می تواند از پس کارها برآید؛در این زمان دیگر حمایت دولت نه تنها مشکلی را حل نمی ند بلکه می تواند برای اقتصاد کشور مشکل ساز هم باشد.

به عبارتی می توان رابطه ی دولت و بخش خصوصی را به رابطه ی پدر و مادر با فرزندشان تشبیه کرد.کودک در سنین پایین هنوز تجربه و توان کافی برای اداره ی امور خود را ندارد و والدین با نظارت کافی از او مراقبت می کنند اما با گذشت زمان و رشد جسمی و فکری کودک و رسیدن او به سن جوانی نیاز به این نظارت و مراقبت کاهش می یابد.در این حال فرزند که دیگر بزرگ شده و تجربه ی کافی به دست آورده است، خود می تواند بسیاری از کارهایش را به طور مستقل انجام دهد.

تمام/.

  • Like 2
لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...
×
×
  • اضافه کردن...