pari daryayi 22938 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۸۹ دنگ...، دنگ... ساعت گيج زمان در شب عمر ميزند پي در پي زنگ. زهر اين فكركه اين دم گذر است مي شود نقش به ديوار رگ هستي من. لحظه ام پر شده از لذت يا به زنگار غمي آلوده است. ليك چون بايد اين دم گذرد، پس اگر مي گريم گريه ام بي ثمر است. و اگر مي خندم خنده ام بيهوده است. *** دنگ...، دنگ... لحظه ها مي گذرد. آنچه بگذشت، نمي آيد باز. قصه اي هست كه هرگز ديگر نتواند شد آغاز. مثل اين است كه يك پرسش بي پاسخ بر لب سرد زمان ماسيده است. تند برمي خيزم تا به ديوار همين لحظه كه در آن همه چيز رنگ لذت دارد، آويزم، آنچه مي ماند از اين جهد به جاي: خنده لحظه پنهان شده از چشمانم. و آنچه بر پيكر او مي ماند: نقش انگشتانم. *** دنگ... فرصتي از كف رفت. قصه اي گشت تمام. لحظه بايد پي لحظه گذرد تا كه جان گيرد در فكر دوام، اين دوامي كه درون رگ من ريخته زهر، وا رهاينده از انديشه من رشته حال وز رهي دور و دراز داده پيوند با فكر زوال. *** پرده اي مي گذرد، پرده اي مي آيد: مي رود نقش پي نقش دگر، رنگ مي لغزد بر رنگ. ساعت گيج زمان در شب عمر مي زند پي در پي زنگ: دنگ...، دنگ...، 2 لینک به دیدگاه
Behrooz CE 550 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۸۹ وقتی حال رو از آدم بگیرن آینده تلخ تر از همیشه و گذشته ای که یادش خوشه ببخشید دیروز دل خوشی نداشتم ولی الان امیدوارم. به حال فکر نکن چون چیزیه که مال گذشته است مثل همون نوشته ام که بهش نقل قول زدی/اون مال حالی بود که من در گذشته نوشتم و الان فقط به قدر یک دلخوشی ازش مونده/ و طبق بیان خودت گذشته چیزیه که یادش خوشه. پس چرا میگن تو حال باید زندگی کرد و غصه گذشته و نیومده رو نخورد؟ چون کسی که این حرف رو میزنه داره از اتفاقی در آینده حرف میزنه. پس اینده همون هدف غائیه ماست که نیومده. پس کسی نمیتونه حال آدم رو بگیره چون یا چیزیه که رخ نداده و دور ازدست میباشد یا زمانیه که ازدست دادیم و برا گرفتنش نیاز به ماشین زمان هست. یعنی چه؟ بارون که میباره دلت میخواد چشات رو ببندی و روت رو به اسمون کنی و لبخند بزنی به قطراتی که میخورن رو صورتت. تو داری از قطره آی لذت میبری که یک ساعت پیش از ابر مادر رها شده بود اون هدف داشت اینکه زمین رو سیراب کنه نه صورتت رو تو گناهکاری چون همه آینده اون مادر رو به یغما بردی از سر خودخواهی. و اسیر کردی اون تیکه اب رو رو صورتت برا لحظه ای لبخند زود گذر. زود گذر؟ آره چون ساعتی بعد تو از خیس شدن لباسات گله داری تو سرما خوردی وبه آسمون نفرین میفرستی تو ناشکری تا بارون رو دوست نداشتی بلکه فقط اسیر اون لحظهء حالی بودی که الان برات گذشته است. پس خوشی ای از اون گذشته برات نمونده پس تو خودت رو نفی کردی که گفتی "گذشته ای که یادش خوشه" آخرش چی؟ تو اینجایی هنوز داری فکر میکنی هنوز ناله میکنی از زمین و زمان ولی ولی زندگی به هیشکی توجه نمیکنه حتی تو و داره مسیر خودش رو میره بهتره رو این موج سوار بمونیم 1 لینک به دیدگاه
mIn 2294 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۸۹ چرا صداش آزاردهنده نیست؟؟ واسه اینکه شرایط الان آزاردهنده تر از صدای گذر لحظه هاس . هرچند که مقطعی هستش و نه همیشگی و موندگار ، مثل شرایطی که بهروز پایین تر توضیح داده ! همه چی وابسته به شرایط و گذرا !! و آآآه ! صدایدنگ دنگ... گذر ثانیه ها.... به قول یکی وقتی می فهمیم که بدونیم وقت طلا نیست با ارزش تر از طلاست عاشق این شعرم ، یه حس عجیب بهم دست میده و می خونمش . دنگ دنگ ، شاعر میگه نمی دونم چی چی پس اگر می خندم خنده ام بی ثمر است و اگر میگریم گریه ام بیهوده است ! ببخشید دیروز دل خوشی نداشتم ولی الان امیدوارم.به حال فکر نکن چون چیزیه که مال گذشته است مثل همون نوشته ام که بهش نقل قول زدی/اون مال حالی بود که من در گذشته نوشتم و الان فقط به قدر یک دلخوشی ازش مونده/ و طبق بیان خودت گذشته چیزیه که یادش خوشه. پس چرا میگن تو حال باید زندگی کرد و غصه گذشته و نیومده رو نخورد؟ چون کسی که این حرف رو میزنه داره از اتفاقی در آینده حرف میزنه. پس اینده همون هدف غائیه ماست که نیومده. پس کسی نمیتونه حال آدم رو بگیره چون یا چیزیه که رخ نداده و دور ازدست میباشد یا زمانیه که ازدست دادیم و برا گرفتنش نیاز به ماشین زمان هست. یعنی چه؟ بارون که میباره دلت میخواد چشات رو ببندی و روت رو به اسمون کنی و لبخند بزنی به قطراتی که میخورن رو صورتت. تو داری از قطره آی لذت میبری که یک ساعت پیش از ابر مادر رها شده بود اون هدف داشت اینکه زمین رو سیراب کنه نه صورتت رو تو گناهکاری چون همه آینده اون مادر رو به یغما بردی از سر خودخواهی. و اسیر کردی اون تیکه اب رو رو صورتت برا لحظه ای لبخند زود گذر. زود گذر؟ آره چون ساعتی بعد تو از خیس شدن لباسات گله داری تو سرما خوردی وبه آسمون نفرین میفرستی تو ناشکری تا بارون رو دوست نداشتی بلکه فقط اسیر اون لحظهء حالی بودی که الان برات گذشته است. پس خوشی ای از اون گذشته برات نمونده پس تو خودت رو نفی کردی که گفتی "گذشته ای که یادش خوشه" آخرش چی؟ تو اینجایی هنوز داری فکر میکنی هنوز ناله میکنی از زمین و زمان ولی ولی زندگی به هیشکی توجه نمیکنه حتی تو و داره مسیر خودش رو میره بهتره رو این موج سوار بمونیم مرسی . خوشحالم که الان امیدواری . ولی امیدی که از من گرفته شد توی این لحظه ها به زودی برنمی گرده . اما منم هیچ وقت ناامید نمیشم . خیلی جالب و درست گفتی در مورد حال که گذشته است و گذشته ای که حال بوده . و حالی که گذشته خواهد شد اما الان خوش نیست ولی من گفتم گذشته ای که یادش خوشه دقیقا یه نقض خیلی خوب گرفتیش . در مورد بارونم خیلی قشنگ بود حقیقتی که ما هیچ وقت بهش توجه نکردیم و چه قدر ظلم کردیم :shame:آخرش هم زبون خودمون درازه پس اگر می خندم خنده ام بی ثمر است و اگر میگریم گریه ام بیهوده است ! ولی زندگی به هیشکی توجه نمیکنه حتی تو و داره مسیر خودش رو میره بهتره رو این موج سوار بمونیم بازم مرسی . 2 لینک به دیدگاه
Behrooz CE 550 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۸۹ مرسی . خوشحالم که الان امیدواری . ولی امیدی که از من گرفته شد توی این لحظه ها به زودی برنمی گرده . اما منم هیچ وقت ناامید نمیشم . خیلی جالب و درست گفتی در مورد حال که گذشته است و گذشته ای که حال بوده . و حالی که گذشته خواهد شد اما الان خوش نیست ولی من گفتم گذشته ای که یادش خوشه دقیقا یه نقض خیلی خوب گرفتیش . در مورد بارونم خیلی قشنگ بود حقیقتی که ما هیچ وقت بهش توجه نکردیم و چه قدر ظلم کردیم :shame:آخرش هم زبون خودمون درازه پس اگر می خندم خنده ام بی ثمر است و اگر میگریم گریه ام بیهوده است ! ولی زندگی به هیشکی توجه نمیکنه حتی تو و داره مسیر خودش رو میره بهتره رو این موج سوار بمونیم بازم مرسی . خوشالم که خوشالیه من خوشالیه دیگران رو برانگیخته/گرچه میدونم این یک تعارفه/ من نگفتم که کی برمیگرده امیدی که از تو گرفته شد ولی میدونم که اگر خواب بودی دیگه این ناامیدی رو نداشتی پس توی بیداری که به هوشی میتونی بیشتر کنترلگر باشی. به من چه خودت نمیخوای. امضات آشناست از مجموعه رمانتیکواره های گلدن راک فکر کنم اخرین باری که گوش کردم قبل از سوختن کل هاردم بود. مرسی که مرسی لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده