danielo 15239 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۸۹ هیچوقت نبوده که پولدار باشیم.ولی ولی در یک سطح متوسط زندگی کردم که گاهی وقت ها بالاتر میرفته.مثلا اگر شما وسایل خونه ما را ببینید .فکر میکنید که خونه یک پولدار هست.در صورتیکه هیچ وقت پولدار نبودیم.ولی بارها شد که زندگیمون بالا پایین شده. یادم وقتی که 17 سالم بود بابام روزی 10 تا 15 هزار تومان به من میداد. مثلا یک سگ دارم که الان 3 سال هست نگهش داشتیم و از یک بچه بیشتر خرجش میکنیم.در کل میخواستم بگم زندگی خوبی داشتم من حداکثر کاری که تو زندگی انجام میدادم که میرفتم مدرسه و دانشگاه و یا شاید ورزش هایی مثل کیک بوکسینگ و قایقرانی {دراگون بت} یعنی همیشه زندگیم طوری بوده که هیچوقت محتاج نبودم و هیچوقت هم زیر دست کسی نبودم. ولی الان وضعمون به خاطر دلایلی بد شده.نه اینکه خیلی خراب. ولی دیگه مثلا همین 5 دقیقه پیش وقتی از بابام 7 هزار تومان پول گرفتم با هزار تا دعوا بوده. من طوری زندگی میکردم که وقتی مثلا میرفتم لب دریا مینشستم و هر موقع هوس کشیدن قلیون میکردم .هیچوقت نبوده که همچنین وضعیتی بوده که نتونم قلیون بکشم. یا هر وقت خواستم مشروب بخورم .میتونستم اینکار را بکنم. ولی الان وضع زندگی من فرق کرده. حالا قلیون و مشروب یک مثال بود.مثال های دیگه. یعنی من کسی نبودم که برای رفتن به دانشگاه در گرما شرجی شمال مسیری که میتونستم با دربست گرفتن تو 5 دقیقه برم.با اتوبوس در 30 دقیقه طی کنم. یعنی من عادت کردم به اینجور زندگی. االبته هنوز وضعمون خیلی بد نشده.تازه وضع زندگیم شده در حد نرمال و مثلا از خیلی های دیگه بهترم. هنوز بهترین کفش و لباس را میخرم.بهترین غذا را میخورم.. ولی هدفم از این تاپیک این بود که چقدر سخت هست به زندگی که عادت نداری. یعنی اگر من همیشه همچنین وضعیتی داشتم مشکلی نبود. ولی برای من خیلی مشکل هست. مثلا تو یک ظرب المثل بود معنیش این هست که زندگی فقر برای یک پولدار از مرگ بدتره. حالا من نه پولدار بودم و نه الان فقیر هستم و لی اگر تناسب بگیرید همون هست. فکر کنید پدرم به من میگه برو کار کن.من دیگه نمیتونم خرج تو که 23 سالت شده را بدم. به من میگه تو مصرف کننده ای. ولی ببین تو خون من نیست که مثلا برم تو یک سفره خونه کار کنم که مثلا برای مشتری قلیون بزنم و ببرم به اون ها بدم. یعنی همین الان 100 تا از این کار ها هست.ولی من نمیتونم تحمل کنم. یعنی نمیتونم که مثلا زیردست یکی باشم و اون به من امر و نهی کنه و سرم داد بزنه. من مثلا پاتوقم سفره خونه فامیلم هست و بعضی موقع که میرم اونجا قلیون میکشم و بستنی و اب میوه و قهوه میخورم. شده که مثلا پول نداشته باشم. و چون فامیل من هست مشکل نداره ومیدونه که فردا یا بعدا بهش میدم. ولی تیکه هایی که کارگراش و شریکش به شوخی به من میزنند درداور هست. به نظر من هر کی یکجوری به دنیا میاد و من اینطور به دنیا نیومد که زیر دست کسی باشم و یا با نداری زندگی کنم.یعنی تو زات من نیست 11 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۸۹ اواترتو دیدم یاد وقاحت سردار .... افتادم که گفت من سردار سپاه هستم بچه شحاعی هستم برای حفظ ارزش های انقلاب به فوتبال امده ام بعدشم میخوام برم تو مسجد یه تیم فوتبال را بندازم ..علی کریمی هم چیزی از فوتبال نمی فهم!!!! وقاحت تا چه حد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 5 لینک به دیدگاه
نگين...NeGiN 1499 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۸۹ خل شدم همشو خوندم ولي امشب كه شب جمعه نيست :w00:بايد تا فردا صبر كني برات گلريزون بزاريم 4 لینک به دیدگاه
hodaa 5488 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۸۹ یادمه 4سال پیش یکی به من گفت تو هر مشکلی داری بگو من با پول میتونم حلش کنم....هر مشکلی با پول حل میشه....بهش خندیدم.... العان 4سال گذشته و دیگه به حرف اون نمیخندم....به خودم می خندم.... 5 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۸۹ خب واسه خیلی این زندگی که تو میگی سخته درکل سخته ادم غرور بسیار کبیرشو و شخصیت خودشو برا بدست اوردن پول بده این نظر منه 5 لینک به دیدگاه
Behrooz CE 550 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۸۹ ولی این توجیه خوبی نیست دنی جان. چون اگر اینطور باشه من هم باید به شرایطیکه الان دارم عادت میکردم چون از بچگی تو این خونواده بزرگ شدم در حالی که اصلن هم راضی نیستم. تاخود ادم این تغییرات بد رو نپذیره و نگه که "همینه که هست" هیچی تغییر نمیکنه. باید شرایط رو پذیرفت و همزمان... 3 لینک به دیدگاه
mohsen 88 10106 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۸۹ به نظر من دنی جون تو مشکلی نداری............این فقر نیست حتی بطور نسبی با وضعیت گذشته ات.............تو فقط باید سعی کنی از امکاناتی که داری درست استفاده کنی............شاید عادت به بد مصرف کردن داشتی.مث جامعه ما که الان دچار مصرف زدگی شده..................... 4 لینک به دیدگاه
lorena 10304 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۸۹ واقعا این همه من من من من گفتن ها چه سودی داره؟ فقط برات متاسفم که خودتو انقد دست بالا گرفتی 1 لینک به دیدگاه
hodaa 5488 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۸۹ واقعا این همه من من من من گفتن ها چه سودی داره؟ فقط برات متاسفم که خودتو انقد دست بالا گرفتی :w58::w00: 1 لینک به دیدگاه
mehrshad53 433 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مرداد، ۱۳۸۹ توی ایران متاسفانه بچه را لای پنبه بزرگ میکنن. توی امریکا طرف باباش پولداره و توی شهر دیگس و طرف دانشجو هست و توی پیتزا فروشی کار میکنه. اونجا بجه را تا 56 سالگی نگه نمیدارن و از 17 سالگی به فکر زندگیش هست. مشکل ما از دوستی خاله خرسه خانواده هامون هست. در ضمن دوست عزیز شما همین که سالمی 99.999999 درصد مشکل نداری،چیزایی که میگی همه درد بی دردی هستن.... 7 لینک به دیدگاه
danielo 15239 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مرداد، ۱۳۸۹ واقعا این همه من من من من گفتن ها چه سودی داره؟ فقط برات متاسفم که خودتو انقد دست بالا گرفتی منظورم را نگر فتی 4 لینک به دیدگاه
danielo 15239 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مرداد، ۱۳۸۹ یک سول از شما دارم. شما 20 سال تو زندگیتون هر چی میخواستید فراهم بود. ولی یکدفعه اینطور نشه. شما چیکار میکنید ؟؟؟؟ 2 لینک به دیدگاه
danielo 15239 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مرداد، ۱۳۸۹ ببینید منظورم این هست که الان بابام میگه برو خودت پول در بیار.بزرگ شدی. من میگم که جایی دیگه کار نیست.یک لیسانس دارم. ولی فوق قبول نشدم. الان مشمول سربازی هستم. گردنم را هم بزنند سربازی نمیرم. به خاطر دلایلی که دارم که حالا بماند. تنها راهی برای پول در اوردن برای من هست ااین هست که برم زیر دست یک نفر باشم. برم تو سفره خونه ها قلیون بزنم. یا کارگری کنم. ولی من نمیتونم. قضیه برتر دونستنم نسبت به دیگران نیست. تو ذات من نیست برم پیش یک نفر کار کنم. سرم داد بزنه. مثلا سرویس ببرم جلوی مشتری بزارم. نمیتونم .حاظرم بمیرم و اینکار را نکنم.دلیلش را نمیدونم. یعنی الان یک نفر بگه یا بیا زیر دست من کار کن و من بهت امر نهی کنم یا میکشمت. من مرگ را انتخاب میکنم 2 لینک به دیدگاه
danielo 15239 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مرداد، ۱۳۸۹ اواترتو دیدم یاد وقاحت سردار .... افتادم که گفتمن سردار سپاه هستم بچه شحاعی هستم برای حفظ ارزش های انقلاب به فوتبال امده ام بعدشم میخوام برم تو مسجد یه تیم فوتبال را بندازم ..علی کریمی هم چیزی از فوتبال نمی فهم!!!! وقاحت تا چه حد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ :icon_gol::icon_gol: 2 لینک به دیدگاه
danielo 15239 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مرداد، ۱۳۸۹ نترس عادت میکنی امیدوارم. ولی این چیزی که در خودم میبینم.اینطوری نیست. یعنی من نمیتونم عادت کنمش. ببین یک چیز هست که بهش رفتار ها که معمولا یک چیزها تغییر میکنه. ولی بعضی چیز ها تو ذات انسان هست. من نمیدونم درست هست یا غلط هست. ولی من اینجوری هستم. یعنی حاظرم بمیرم.ولی مثل یک گارسون غذا یا یک چیز دیگه جلوی یک نفر ببرم. من خودم نمیدونم چرا. ایا این ذات من هست. باور کنید ادم مغروری نیستم 1 لینک به دیدگاه
danielo 15239 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مرداد، ۱۳۸۹ به نظر من دنی جون تو مشکلی نداری............این فقر نیست حتی بطور نسبی با وضعیت گذشته ات.............تو فقط باید سعی کنی از امکاناتی که داری درست استفاده کنی............شاید عادت به بد مصرف کردن داشتی.مث جامعه ما که الان دچار مصرف زدگی شده..................... اخه بدبختی فکر میکنم این جز ذات من هست و تغییر پذیر نیست 1 لینک به دیدگاه
mohsen 88 10106 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مرداد، ۱۳۸۹ ببینید منظورم این هست که الان بابام میگه برو خودت پول در بیار.بزرگ شدی.من میگم که جایی دیگه کار نیست.یک لیسانس دارم. ولی فوق قبول نشدم. الان مشمول سربازی هستم. گردنم را هم بزنند سربازی نمیرم. به خاطر دلایلی که دارم که حالا بماند. تنها راهی برای پول در اوردن برای من هست ااین هست که برم زیر دست یک نفر باشم. برم تو سفره خونه ها قلیون بزنم. یا کارگری کنم. ولی من نمیتونم. قضیه برتر دونستنم نسبت به دیگران نیست. تو ذات من نیست برم پیش یک نفر کار کنم. سرم داد بزنه. مثلا سرویس ببرم جلوی مشتری بزارم. نمیتونم .حاظرم بمیرم و اینکار را نکنم.دلیلش را نمیدونم. یعنی الان یک نفر بگه یا بیا زیر دست من کار کن و من بهت امر نهی کنم یا میکشمت. من مرگ را انتخاب میکنم ببین همولایتی یه کم با خودت رو راست باش.اگه کسی بهت یه شغل خوب پیشنهاد کنه در حد مدیریت یک شرکت یا مسوول بخشی باشی که تو تخصص خودت باشه اما سیاستهای هیئت مدیره رو اجرا کنی باز هم قبول نمیکنی؟............. 1 لینک به دیدگاه
danielo 15239 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مرداد، ۱۳۸۹ ببین همولایتی یه کم با خودت رو راست باش.اگه کسی بهت یه شغل خوب پیشنهاد کنه در حد مدیریت یک شرکت یا مسوول بخشی باشی که تو تخصص خودت باشه اما سیاستهای هیئت مدیره رو اجرا کنی باز هم قبول نمیکنی؟............. اون که اره لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده