saba888 1746 ارسال شده در 18 آبان، 2010 راهروی بیمارستان – روز – داخلی مردی جوان در راهروی بیمارستان ایستاده، نگران و مضطرب. در انتهای کادر در بزرگی دیده می شود با تابلوی “اتاق عمل”. چند لحظه بعد در اتاق باز و دکتر جراح – با لباس سبز رنگ – از آن خارج می شود. مرد نفسش را در سینه حبس می کند. دکتر به سمت او می رود. مرد با چهره ای آشفته به او نگاه می کند… دکتر: واقعاً متاسفم، ما تمام تلاش خودمون رو کردیم تا همسرتون رو نجات بدیم. اما به علت شدت ضربه نخاع قطع شده و همسرتون برای همیشه فلج شده. ما ناچار شدیم هر دو پا رو قطع کنیم، چشم چپ رو هم تخلیه کردیم… باید تا آخر عمر ازش پرستاری کنی، با لوله مخصوص بهش غذا بدی، روی تخت جابجاش کنی، حمومش کنی، زیرش رو تمیز کنی و باهاش صحبت کنی… اون حتی نمی تونه حرف بزنه، چون حنجره اش آسیب دیده… با شنیدن صحبت های دکتر به تدریج بدن مرد شل می شود، به دیوار تکیه می دهد. سرش گیج می رود و چشمانش سیاهی می رود. با دیدن این عکس العمل، دکتر لبخندی می زند و دستش را روی شانه مرد می گذارد. دکتر: هه! شوخی کردم… زنت همون اولش مُرد!!!! 11
just work 12354 ارسال شده در 18 آبان، 2010 دستتون درد نکنه .. کلی خندیدم ... عجب دکتر باحالی ... دمش گرم اگه سراغ دارین بگین بیارمش تو جمع رفیقای خودم ... من یه سری رفیق دارم خوراک هر لحظه شون از این کارائه 2
saba888 1746 مالک ارسال شده در 18 آبان، 2010 دستتون درد نکنه .. کلی خندیدم ... عجب دکتر باحالی ... دمش گرم اگه سراغ دارین بگین بیارمش تو جمع رفیقای خودم ... من یه سری رفیق دارم خوراک هر لحظه شون از این کارائه دوستات مي خوان خانوماشونو روانه خونه آخرت بكنن!!!:jawdrop: 1
ayhan 2309 ارسال شده در 18 آبان، 2010 جالب بود... بعد از این به جای اینکه خبر بد رو بدیم اول یه خبر بدتره رو دروغکی بگیم تا خبر بد رو که شنید خوشحال شه!! 2
just work 12354 ارسال شده در 18 آبان، 2010 دوستات مي خوان خانوماشونو روانه خونه آخرت بكنن!!!:jawdrop: نه بابا چیکار به زنها دارن ... از این خبرا جور میکنن و بقیه رو سرکار میزاریم... یه بار فهمیدیم یکی از بچه های قدیم که خیلی وقته ازمون خبر نداره و به یه پول قلمبه رسیده بود رو پیدا کردیم و رفتیم سراغش با یه حالت خفن بهش گفتیم یکی از دوستای مشترکمون که از قضا اونم تو گروه مائه حالش خوب نیست و باید تا 2 ساعت دیگه عمل بشه و باباش پول نداره و اگه عمل نکنه دستشو باید قطع کنن ... بیچاره انقدر دستپاچه شد که سه سوته 5 میلیون ریخت توحساب رفیقمون ... بعد از واریز پول اون رفیقمون خودشو نشون داد و توی بانک انقدر بهش خندیدیم که داشتن مینداختنمون .... البته پولو بهش بعدا پس دادیم ... 2
saba888 1746 مالک ارسال شده در 18 آبان، 2010 نه بابا چیکار به زنها دارن ...از این خبرا جور میکنن و بقیه رو سرکار میزاریم... یه بار فهمیدیم یکی از بچه های قدیم که خیلی وقته ازمون خبر نداره و به یه پول قلمبه رسیده بود رو پیدا کردیم و رفتیم سراغش با یه حالت خفن بهش گفتیم یکی از دوستای مشترکمون که از قضا اونم تو گروه مائه حالش خوب نیست و باید تا 2 ساعت دیگه عمل بشه و باباش پول نداره و اگه عمل نکنه دستشو باید قطع کنن ... بیچاره انقدر دستپاچه شد که سه سوته 5 میلیون ریخت توحساب رفیقمون ... بعد از واریز پول اون رفیقمون خودشو نشون داد و توی بانک انقدر بهش خندیدیم که داشتن مینداختنمون .... البته پولو بهش بعدا پس دادیم ... بابا برا چي پس دادين آخه!!! مي آوردي همين جا تقسيمش مي كرديم 1
ayhan 2309 ارسال شده در 18 آبان، 2010 نه بابا چیکار به زنها دارن ...از این خبرا جور میکنن و بقیه رو سرکار میزاریم... یه بار فهمیدیم یکی از بچه های قدیم که خیلی وقته ازمون خبر نداره و به یه پول قلمبه رسیده بود رو پیدا کردیم و رفتیم سراغش با یه حالت خفن بهش گفتیم یکی از دوستای مشترکمون که از قضا اونم تو گروه مائه حالش خوب نیست و باید تا 2 ساعت دیگه عمل بشه و باباش پول نداره و اگه عمل نکنه دستشو باید قطع کنن ... بیچاره انقدر دستپاچه شد که سه سوته 5 میلیون ریخت توحساب رفیقمون ... بعد از واریز پول اون رفیقمون خودشو نشون داد و توی بانک انقدر بهش خندیدیم که داشتن مینداختنمون .... البته پولو بهش بعدا پس دادیم ... اون دوستتون که 5 توم رو ریخت اصفهانی بود؟ 2
just work 12354 ارسال شده در 18 آبان، 2010 اون دوستتون که 5 توم رو ریخت اصفهانی بود؟ نه... اصالتا بچه کرمانشاه بود ولی اصفهان زندگی میکرد ... خیلی حال داد اون روز ... البته این یکی از دسته گلای ما هست.. ما جنایتای خفنتری هم داریم که گفتن نداره .... 1
ارسال های توصیه شده