pianist 31129 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 اسفند، ۱۳۸۹ اندر مزایای خونه تکونی و یا قسمتی از اون که شامل کتابخونه تکونی می شه، پیدا کردن کاغذایی هست که همیشه با خودم کلی کلنجار می رم که دور نندازمشون. این بار چند روز پیش یه کاغذی پیدا کردم که دقیقا پارسال همین موقع ها نوشته بودم. تمام اون چیزایی که می خواستم بهشون برسم. یادم افتاد که کاغذ رو تا اردیبهشت جلوی چشم گذاشته بودم ولی بعدش.... یه نگاه به اون لیست انداختم. تند تند و بد خط نوشته بودم. تو همون لحظه های آخر. بیشتر از این که چیزایی مثل کار و این حرفا باشه، چیزای خیلی عجیب تری بود که یه جورایی به دنیای شخصیم مربوط می شد !! دیدم تقریبا از کل اون لیست به 50 درصدش رسیدم...... اگه ننوشته بودمشون الان هیچ دیدی نداشتم از این که تو این یه سال بودنم می ارزید یا نه :JC_thinking: . . . . . شاید دیروز یا امروز در باقیمانده آخرین ساعات از سال کهنه گذری کرده باشیم از خاطره ها تا خاطر تازه کنیم از آن هایی نیستند ولی خاطرشان با ماست. فردا شب، شب عید است و ما همه حتما کنار سفره ای که یادگار گذشتگان است، کنار سفره نوروزی که هفت نشان سبز است از هفت برکت، خواهیم نشست و حتما از طعامی که رسم هر خانه ایست خواهیم خورد و از شربتی که زلالیش از پاکی دل است و شیرینی اش از اندیشیدن به همسایه خواهیم نوشید. . ومن در آن لحظات باز هم مثل هر سال پر از دلشوره خواهم بود. . عید هر سال مثل این می مونه که یک طرف اون مرگه و یک طرفش تولد. مرگ زمانی که رفت و تولد زمانی که در پیش است. درست مثل عجین شدن خداحافظی و سلام در یک لحظه. درست مثل تمام کردن و شروع کردن. همه چیز مثل فرفره تو مغزت می چرخه و می رسه به لحظه تحویل سال. لحظه ای که ساعت تیک تاک می کنه و می رسه به آخر.........آخر چی و شروع چی؟ همه اون چیزها رو آدم باید در یک لحظه بفهمه، حس کنه، ازش بگذره و وارد بشه. نمی دونم. مگه میشه یه هم چین لحظه ای وجود داشته باشه و آدم از خدای خودش متشکر نباشه که این لحظه رو بهش داده و گفته این لحظه را که نوترین لحظه هاست، جشن بگیر. . . . کشف می شد یک روز ما نبینیم کسی می بیند ما نفهمیم کسی می فهمد هیچ کس منتظر مهلت خمیازه ما نیست گلم هیچ کس منتظر خواب تو نیست که به پایان برسد لحظه ها می آیند سالها می گذرند و تو در قرن خودت می خوابی قرن آدم ها هر لحظه تفاوت دارد قرن ها گاه کوتاهتر از ده سالند گاه صدها سالند قرن ها می گذرند و تو در قرن خودت می مانی ما از این قرن نخواهیم گذشت ما از این قرن نخواهیم گریخت با قطاری که کسان دگری ساخته اند هیچ پروازی نیست برساند ما را به قطار دو هزار و به قرن دگران مگر انگیزه و عشق مگر اندیشه و علم مگر آیینه و صلح و تقلا و تلاش -------------------------------------------------------------------------- پ.ن.1 : از اون جایی که توی این یک ماه وقتم به نسبت آزاد بود و در سال جدید متاسفانه خیلی کم تر فرصت می کنم که به این جا بیام و همین طور از اون جایی که در سال جدید شقایق وقتش آزادتر می شه و می تونن به همراه حامد تالار رو بچرخونند، اگر این دو سرور ! اجازه مرخصی بفرمایند تا قبل از سال جدید این بار مسئولیت را به زمین می گذارم!!! فقط قبلش از شقایق و حامد عزیز به خاطر لطفشون برای انتخاب به جهت همکاری تو این مدت تشکر میکنم. و این که تمام تلاشم رو کردم که توی این یک ماه منصفانه (چه واژه غریبی!) رفتار کنم و پیگیر پیغام های تمام دوستان باشم. ولی اگه باعث دلخوری کسی شدم، همین جا عذر خواهی می کنم. پ.ن.2 : بد نیست اگه معجزه نوشتن آرزوها تقریبا یه ساعت قبل از سال تحویل رو جدی بگیرین. حتما هم نمی خواد خیلی رسمی و طبقه بندی شده باشه. هر چه می خواهد دل تنگت در آن لحظات آخر بنویس. اگه من بعد دو ماه این کاغذ رو سربه نیست نمی کردم، حتما الان به بیش از 50 درصدشون رسیده بودم. ولی نوشتن اولین قدم برای تحقق اهدافه. حالا اگر توی یه هم چین لحظه باشکوهی نوشته بشه، شاید خیلی بیشتر از همیشه مقید به اجراشون بشیم. اگه 1 اسقند 89 با 30 فروردین 90 هیچ فرقی کوچیکی هم نکرده باشیم، یعنی اون آرزوهای موقع سال تحویل فقط یه حس هیجان انگیز بوده ! [flash=quality='high' width='16' height='16'] برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام زیبا بود... 6 لینک به دیدگاه
Doctor_Shovan مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 5 فروردین، ۱۳۹۰ ما جزو کدوم نسل هستیم؟؟؟فکر میکنی کسی که یک عمر مبارزه کنه زندگی خوبی داره؟؟؟ما جزو نسلی هستیم که باید جور همه چی را بکشه تا خوب بشه. من درباره دخترایی حرف میزنم که الان دارن تو این کشورای جهان سوم مبارزه میکنن بر علیه عرف جامه، اعتقادات خانواده، چه مذهبی چه غیر مذهبی. حالا باید جلوی خانواده و جامعه باسیتن حتی زندگیشون نابود بشه و کلی مشکل دیگه، تا 100 سال دیگه همه چی خوب بشه. و چیزی که مطمئنم اینه که تا من زنده هستم درست نمیشه:icon_pf (34): يك ارسال واقع بينانه لینک به دیدگاه
Cannibal 3348 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 تیر، ۱۳۹۰ 25-03-2011 یعنی از اون موقع تا حالا یه حرف درست و حسابی زده نشده؟ 2 لینک به دیدگاه
هوتن 15061 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مرداد، ۱۳۹۰ روزی از یک استاد مدیتیشن پرسیدند، چطور می توانید به انجام این همه کار برسید؟ او با وجود مشغله ای که داشت پاسخ داد: وقتی از جایم بلند می شوم، از جایم بلند می شوم! وقتی که راه می روم، راه می روم! وقتی که غذا می خورم، غذا می خورم! وقتی که صحبت می کنم، صحبت می کنم!مردم کلام اورا قطع کردند و گفتند ما هم همین کارها را می کنیم، شما چه کار اضافه ای انجام می دهید که موفق می شوید؟ استاد دوباره جواب داد: وقتی از جایم بلند می شوم، از جایم بلند می شوم! وقتی که راه می روم، راه می روم! وقتی که می دوم، می دوم! وقتی صحبت می کنم، صحبت می کنم! مردم مجددا به او گفتند: این کارها را ما هم انجام می دهیم! استاد ادامه داد: نه، این طور نیست. شما وقتی که نشسته اید، ذهنتان از قبل ایستاده است. وقتی بلند می شوید، ذهنتان از قبل دویده است. وقتی که می دوید، از قبل به مقصد رسیده اید. اگر در هر لحظه روی کار خود تمرکز کنیم، ضمن داشتن آرامش حین انجام کار، آن را به نحو احسن و در کوتاه ترین زمان ممکن انجام می دهیم و به این ترتیب به تمام کارهای دیگر نیز می رسیم. 10 لینک به دیدگاه
هوتن 15061 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 29 مرداد، ۱۳۹۰ سخنی با دوستان علاقمندبرای شروع هر کاری باید فاکتور های زیر را در نظر بگیرید. 1- توجیه پذیری طرح 2- ظرفیت رقبا 3- داشتن بازار هدف 4- داشتن دانش مرتبط با اون کار 5- قوانین و بخشنامه ها 6- نوع فن آوری طرح 7- داشتن امکان توسعه طرح در آینده 8- هزینه اجرای طرح 9- در آمد طرح 10- اشتغالزایی طرح 11- محاسبه سودآوری طرح طبق استاندارد های واقعی 12- عدم مغایرت طرح با اهداف آتی دولت :icon_gol: 8 لینک به دیدگاه
Abolfazl_r 20780 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آذر، ۱۳۹۰ توی این روزهای بارانی اخیر منتظر تاکسی موندن واقعا خیلی سخته مخصوصا وقتی راننده ها هم بی انصافی به خرج داده و از جابجایی مسافر به صورت عادی خودداری کنند. این اتفاق برای ما رخ داد و راننده خط بی توجه به صف مسافران که منتظر ماشین بودند کنار خیابون داد میزد : ” دربـــــــــــــــــست ” . نگاه معنی دار و اعتراض های گاه و بی گاه مسافران هم راننده رو کلافه کرده بود و هم ما رو، به خاطر همین من و یک خانم و دو آقای دیگه با همدیگه ماشین رو با کرایه ۶۰۰۰ تومن دربست گرفتیم که برای هر مسافر نفری ۱۵۰۰ تومن میافتاد درحالی که کرایه خط فقط ۵۵۰ تومن بود. به هر ترتیب سوار تاکسی شدیم و راننده شروع کرد از مشکلات ماشین و گیر نیومدن لاستیک و بنزین آزاد زدن صحبت کردن و به اصطلاح همون جلسه که پیش تر شرح دادم شروع شد.کنار راننده مرد جوانی نشسته بود که انگار از خیس شدن زیر بارون دل خوشی نداشت. وقتی سخنرانی راننده درباره مشکلات بنیادی مملکت شروع شد خیلی سریع خودش رو وارد بحث کرد که بهتره ادامه بحث رو به صورت یه گفتگوی دو طرفه دنبال کنیم : راننده تاکسی : برادر خانمم یه وام ۶ میلیون تومنی میخواست بگیره مجبور شد ماشینش رو بذاره به عنوان وثیقه. بنده خدا الان خورده به مشکل دارند ماشینش رو مصادره میکنند. یه عده دزد دارند میلیارد میلیارد اختلاس میکنند کسی هم خبردار نمیشه اون وقت این جوون رو ببین چجوری سر میدوونند ! مسافر : نوش جونش ! راننده : (نگاه متعجب) نوش جون کی ؟ مسافر : نوش جون کسی که ۳۰۰۰ میلیارد تومن خورده راننده : (با لحن عصبی آمیخته به تمسخر) نکنه اون بابا فامیل شما بوده ؟ مسافر : نه ! فامیل من نبوده اما یکی بوده مثل همین مردم . مثل شما! مگه این یارو از مریخ اومده اختلاس کرده ؟ یا اون مدیر بانک از اورانوس به ریاست رسیده بوده ؟ راننده : نه آقا جان اونا از ما بهترون اند. من برای یک جفت لاستیک باید ۳ روز برم تعاونی اون وقت اون ۳۰۰۰ میلیارد تومن رو میخوره یه آبم روش ! مسافر : خب آقا جان راضی نیست نخر! لاستیک نخر … راننده : (با صدای بلند) چرا نامربوط میگی مرد حسابی؟ مجبورم بخرم ! لاستیک نخرم پس چجوری با ماشین کار کنم ؟ مسافر : وقتی شما که دستت به هیچ جا بند نیست و یه راننده عادی هستی وقتی میبینی بارندگی شده و مسافر مجبوره زود برسه به مقصد میای ماشینی که باید تو خط کار کنه رو دربست میکنی … راننده پرید وسط حرف طرف که : آقا راضی نبودی سوار نمیشدی ! مسافر : (با خونسردی) میبینی ؟ من الان دقیقا حال تو رو دارم وقتی داشتی لاستیک ماشین میخردی. مرد حسابی فکر کردی ما که الان سوار ماشین تو شدیم و ۳ برابر کرایه رو داریم میدیم راضی هستیم ؟ ما هم مجبوریم سوار شیم ! وقتی تو به عنوان یه شهروند عادی اینجوری سواستفاده میکنی از مدیر یه بانک که میلیاردها تومن سرمایه زیر دستشه چه انتظاری داری ؟ اون هم یکی مثل تو در مقیاس بالاتر. راننده آچمز شده بود و سرش تو فرمون بود … مسافر که حالا کاملا دست بالا رو داشت با خونسردی ادامه داد : دزدی دزدیه … البته منظورم با شما نیستا ولی خداوکیلی چنددرصد از مردم ما اون کاری که بهشون سپرده شده رو خوب انجام میدن که انتظار دارند یه مدیر بانک کارش رو خوب انجام بده ؟ منتهی وقتی اونا وجدان کاری ندارند کسی بویی نمیبره اما گندکاری یه مدیر بانک رو همه میفهمند. برادر من تو خودت رو اصلاح کن تا اون مدیر بانک جرات همچین خلافی رو نداشته باشه راننده که گوشاش تو اون هوای سرد از شدت خجالت حسابی سرخ شده بود گفت : چی بگم والا ! من اولین نفری بودم که تو مسیر باید پیاده میشدم و طبیعتا طبق قرار اجباری با راننده باید ۱۵۰۰ تومن کرایه میدادم. وقتی خواستم پیاده شم یه اسکناس ۲۰۰۰ تومنی به راننده دادم. راننده گفت ۵۰ تومنی دارید ؟ با تعجب گفتم بله دارم و دست کردم تو کیفم و یه سکه ۵۰ تومنی به راننده دادم . راننده هم یک اسکناس ۱۰۰۰ تومنی و یک اسکناس ۵۰۰ تومنی بهم برگردوند و گفت : به سلامت ! همونطور که با نگاهم تاکسی رو که تو هوای بارونی مه آلود حرکت میکرد رو دنبال میکردم چترم رو باز کردم و پولا رو تو کیفم گذاشتم … آروم شروع کردم به قدم زدن و با خودم فکر میکردم یعنی من هم باید خودم رو اصلاح کنم … برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام :icon_gol: 6 لینک به دیدگاه
*Sanaz* 10640 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۹۰ این جمله پیانیست، برام امشب خیلی جالب بود،خیلی و خیلی. یکی از بدترین چیزای دنیا بتظرم وابستگیه... آره وابستگی... وقتی به کسی و یا چیزی وابسته میشی کم کم نسبت به اون حساس میشی... شاید اولش کمی دلنشین باشه ولی... با آغاز حساسیت همه چیز کم کم رنگ عوض میکنه... خسته میشی... عصبانی میشی.... وسواس میگیری..... چون دنبال ایده آل میگردی و وقتی بهش نمیرسی.... ضربه میخوری.... گاه ضربه های سنگین و جبران ناپذیر.... پس بهتره... هرگز وابسته نشیم.... 9 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اسفند، ۱۳۹۳ این بهترینه تا حالا #1 مرسی سید مهدی 2 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۴ این بهترینه تا حالا #1 مرسی سید مهدی دلیلشم بگی ممنونت میشم.بحث تو این موارد چه سودی و چه نوع سودی به بهبود حال و آینده مون داره؟ 1 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۴ دلیلشم بگی ممنونت میشم.بحث تو این موارد چه سودی و چه نوع سودی به بهبود حال و آینده مون داره؟ سلام فکور عزیز همه چیز برای سود و اینده نیست بعضی سوالها هستش که جواب دادنش باعث میشه یکم در زندگی ارامش داشته باشیم و بهتر قدم برداریم همین در ضمن همه میتونند درین تاپیک شرکت کنند و بهترین پست رو اینجا بزارند بنده نظر شخصیم بود و لاغیر 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده