رفتن به مطلب

از تو بالاترم، چون تو را تحقیر میکنم!


ارسال های توصیه شده

شرمنده هستم از ملتی که در وطنم کارگری کردند و تحقیر شدند و تحقیر شدند و تحقیر شدند!

بدیهایشان بزرگ نمایی شد و خوبیهایشان مجالی برای انعکاس نیافت!

هنوز فراموش نکرده ام که در دوران دبستان تفریح تعدادی از همکلاسیهایم این بود که برای کارگران افغانی هر روز یک اسم تحقیر آمیز انتخاب کنند، البته یادم رفته بود اما امروز وقتی در اینترنت سرچ کردم "افغانی" را باز به یادآوردم آن تحقیرکردن ها را!

یک هموطن ایرانی، آریایی، نجیب و پارسی، تصویر صورت متلاشی شده ی یک کارگر افغانی که احتمالا در حوادث ساختمانی جان داده بود را همراه با این جمله منتشر کرده بود: هر کس در دنیا یک افغانی نفله کنه در گورستان تنهایی پاداش هزار حج را به او می دهی...

 

 

هموطن نجیب دیگرم اینچنین نوشته بود که: بدون هیچ دلیل خاصی از افغانی ها بدم میاد. شاید برای اینکه قدشون کوتاهه ، یا برای اینکه اصرار دارن خودشون رو با صابون لوکس بشورن ، یکی هم پیدا نمیشه بهشون بگه آخه عمله تو که صبح میخوای باز بری تو کثافت و سیمان و گچ دیگه چه دردیه که یه قالب لوکس رو به هدر میدی...

 

 

هموطن دیگری برای دفاع از نجابت یک دختر کلیپ تجاوز چند افغانی به او را منتشر کرده بود تا دیگران دانلود کرده، عمل تجاوز را با جزئیات ببینند و غیرتی شوند و بگویند لعنت بر افغانی!

فیلم تجاوز چهار افغانی به دختر ایرانی....

حتما ببینید تا بفمید اینا چقدر کثافت هستن....

 

 

آری حتما ببینید، ببینید ای ملتی که تا مدت ها سرگرمیتان دیدن کلیپ غیراخلاقی منتسب به خانم بازیگر و بحث در مورد نجابتش بود...

ملت افغان به خاطر چهار افغان زیر سوال رفته و کثافت شمرده می شوند اما ملت من با هزار تجاوز در روز هم باز همان آریایی ِ نجیب اند!

 

 

ملت من! ملتی که به خودش نیز رحم نمی کند، ملتی که از اصفهان با آن عظمت تاریخ و هنر، فقط خصلت صرفه جویی اش را به یاد می آورد، آن هم با اسم خساست!

 

 

ملتی که تمسخر قوم غیور ترک و لطیفه سازی جز سرگرمی های سالم و بی خطرش می باشد، ملتی که عرب را سوسمارخوار و یزدی را گربه خوار می نامد، ملتی که برای خنداندن دل همیشه گریان خویش، حیثیت و آبروی رشتی و قزوینی را به بازی میگیرد، بزرگ ملتی که بلوچ را جزء آدم حساب نمیکند...

 

 

ملتی که شاید خودبزرگ بینی و تحقیر جزئی از فرهنگ و تمدنش محسوب می شود، همکلاسی من علاقه به خواندن شیمی دارد، اما برق انتخاب اول اوست، می پرسم چرا؟ می گوید ترس دارم از اینکه با خواندن شیمی، دانشجوی برق و آی تی تحقیرم کنند، همکلاسی تو یک عمر دنبال چیزی می دوی که به آن علاقه نداری، از ترس تحقیر و باز خود نیز تحقیر کننده ای!؟

همکلاسی دگرم گفت به خود که چرا بیشتر تلاش نکرده و شریف قبول نشدم؟! گفتم تفاوت چندانی هم ندارد، گفت آموزش و درسش برایم مهم نیست، مهم این است که امروز پسرعموی شریفیم مرا تحقیر میکند، آروز دارم که در مقاطع بعدی، با قبولی در ماساچوست، روزگار به من نیز فرصت تحقیر او را بدهد!

 

 

از دولت انتقاد میکنم، انتقاد میکنم که چرا گناه خود را به گردن این و آن انداخته و همه را تحقیر میکند، به ملت نگاه میکنم، ملت شریف نجیب، مسلمان، آریایی، خفن، با حال، دانلود و ...

به ملت که نگاه میکنم، تحسین میکنم آن را که گفت: همه چیزمان به همه چیزمان می آید...

 

 

از دولت انتقاد میکنم در حالی که ترس دارم از ***** سخنانم، یا توقیف روزنامه هایم، و یا نهایتا اوین رفتن هایم، اما باز هم می ارزد، باز هم می ارزد انتقاد از دولت، اما ترس بر همه اندامم لرزه می اندازد وقتی میخواهم کوچک نقدی از ملت و از خودم بکنم که این ملت و این نفس همه وجود یک منتقد را نه به *****، بلکه به آتش می کشند!

  • Like 6
لینک به دیدگاه

نژاد پرستی، تحمیل عقاید، تفتیش عقاید، نسخه پیچی برای دیگران ، معیار نبودن انسانیت و... همه و همه آفت جامعه به اصطلاح اسلامی ماست...

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...