.FatiMa 36559 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مرداد، ۱۳۸۹ ممکن است در نکاه اول چنین به نظر برسد که واژگان سیاسی ارتباطی به معماری ندارد ولی با توجه عمیقتر و بیشتر و با توجه به اینکه: "معماری تجسم و عینیت فیزیکی مفاهیم و معیارهای فرهنگی و مذهبی و سیاسی و اجتماعی یک ملت با توجه به امکانات و توانایی های مادی و اقتصادی در حیطه دانش فنی و قدرت تکنولوژیکی آن جامعه است" (تعریف از نگارنده) از یک طرف و از سوی دیگر فقر دانش مطالعاتی اکثر دانشجویان که در برخورد با این واژگان دچار مشکل و اشتباه و گاه خطای فاحش می باشند و از سوی دیگر ارتباط عمیقتر و گسترده تر دانش معماری در حوزه های مختلف و درگیری روز افزون در مفاهیم ایدئولوژیکی در دوران معاصر همگی مرا برآن داشت که به اختصار نیم نگاهی کوتاه بر برخی از مهمترین این واژه ها داشته باشم: برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام آبسولوتیسم Absolutism آبسولو بمعنی مطلق است و ومقصود از آبسولوتیسم حکومت مطلقه و ریاست یکنفر شخص مطلق العنان است بر جامعه. در این آئین حقوق و قدرت زمامدار نامحدود است. به معنی استبداد هم هست. ********************** آپتی میسم Optimism عقیده به خوش بینی و حسن ظن است. ********************** اپورتونیسم Opportunism مسلکی است که طرفدارانش بسرعت برحسب تغییر وضع سیاسی یا تغییر رژیم یا زمامدار بنا به نفع شخصی تغییر عقیده می دهند. ( فرصت جویی ) ********************** اتورتیاریانیسمAutoritarianism مسلک و سیستم حکومتی است که در آن آزادی فردی تحت الشعاع قدرت دولت قرار میگیرد. ********************** اتوکراسیAutocracy سیستم حکومتی را گویند که در آن تمام قدرتها در دست زمامدار باشد. ********************** آریستوکراسی Aristocracy (حکومت اشرافی) سیستم و نوعی حکومت که در آن قدرت و نظارت در دست عده کمی از اشراف باشد. ********************** اسکی پیسم Escipism بمعنی فرار است, لوو مقصود از آن فرار از شرکت در کارهای اجتماهی وامتناع از قبو ل پستهای دولتی و شرکت در امور حکومت. ********************** اکسپانسیونیست Expansionist طرفدار توسعه و گسترش اراضی کشور بوسیله فتوحات نظامی یا به وسایل اقتصادی. ********************** الیگارشی Olygarichie روشی در حکومت که توسط چند نفر اداره شود و کلیه قدرت در اختیار عده ای معدود باشد. ********************** اگوئیسم Egoism عقیده به اینکه طبیعت انسان در همه جا و همه زمانی اساساٌ خودخواه است، لذا زمامدار باید انگیزه اش اگوئیستیک یعنی خودخواهی و خودپرستی باشد. ********************** آنارشی Anarechie آشوب، بی نظمی و هرج و مرج، در زبان یونانی بمعنای ( بدون حکومت ) است. ********************** آنارشیسم Anarechism هرج و مرج خواهی، مسلک آنارشیسم حکومت را تنها بموجب بدبختی و مصیبت های اجتماعی می داند. ********************** انترناسیونالیسم Internationalism در مقابل ناسیونالیسم است و عبارت است از اعتقاد به این که همکاری و معاونت مابین ملت های جهان موجب سعادت و برقراری صلح و آرامش حکومت جهانی است. ********************** انتیلکچوال Intellectual روشن فکر، خردمند. ********************** انتیلکچوالیسم Intellectualism مکتب اصالت قریحه و هوش و عقیده به اینکه علم زادۀ عقل است و عقل منبع دانش و کشف حقیقت ********************** اندیویجوالیسم Individualism بعنی اصالت فرد و طبق این فلسفه باید اجازه داده شود که هر کس به اختیار آزاد برای خود فکر و کار کند. ********************** اولتیماتوم Ultimatum اتمام حجت، آخرین پیشنهادی که دولتی به دولتی میدهد و در صورت عدم قبول موجب بروز جنگ می شود. ********************** ایرولاشیونیسم Irolationism اعتقاد به لزوم تبعیت از یک خط مشی و سیاست و کناره گیری علنی یک ملت از همکاری سیاسی و اقتصادی. ********************* بالشویسمBalshewism (شیوه ای خاص از مکتب در مارکسیسم است که طبق آن طبق کارگر باید بوسیله دستجات محلی که پیرو انضباطی شدید از طرف دولت مرکزی باشند. هر چه زودتر قدرت سیاسی را بدست آورند. ********************** بورژوازی Bourgeoisie سرمایه داری، طبقه ثروتمند و سوداگر. ********************** پاتریوتیسم Patriatism بمعنی میهن پرستی است. ********************** پارتیکولاریسمParticularism علاقه شدید هر شهر به حفظ حالت خاص خود. ********************** پاروشیالیسم Parochialisme محدودیت فکر و دلبستگی به انجام کارهای بلوکی و بخشی و محلی. ( پاروکیالیسم ) ********************** پاسی فیسم Pacifism صلح طلبی، مخالفت با جنگ به هر نوع و شکلی که باشد. ********************** پراگماتیسم Pragmatism اصالت عمل و نقطه مقابل متافیزیک است. پیشوای این مکتب ویلیام جیمز آمریکائی است. ********************** پروونسیالیسم Provincialism عقیده به عدم تمرکز امور کشور در پایتخت و تقسیم مسئولیت های هر ایالت به متصدیان امور همان ایالت. ********************** پلوتوکراسی Ploutocracy نام سیستم حکومتی است که توسط ثروتمندترین افراد یک جامعه اداره شود. ********************** پلورالیسم Pluralism به معنی کثرت، به فلسفۀ سیاسی اطلاق میگردد که علاقه فرد نباید منحصر به پیوستگی سیاسی وی با دولت باشد، بلکه علاقه های دیگری نیز دارد. مانند علاقه مذهبی و اقتصادی. ********************** تئوکراسی Theocratcy رژیم و روشی را در حکومت گویند که رؤسا و فرماندهان درجه اول آن پیشوایان روحانی و ارباب دین باشند. بعبارت دیگر حکومت مذهبی است. ********************** توتالیتاریانیسم Totalitarianism به معنی حکومت جمعی است و حکومتی است که در کلیه شؤون زندگی فرد دخالت میکند و آنرا تنظیم و برای آن مقررات وضع میکند. ********************** تیرانی Tyrannie به معنی حکومت ستمگری و جور و ظلم است. ********************** تیموکراسی Timocracy این اصطلاح در مورد حکومتی و دولتی بکار برده میشود که زمامدارانش تنها بخاطر شرف و بدست آوردن افتخار کار میکنند.این واژه را افلاطون در کتاب حمهوریت خود بکار گرفته است. ********************** دپارتمانتالیسم Departmentalism حکومتی که به ایالات و استانها و بخش های کشور استقلال در امور داخلی خود دهد. ********************** دسانترالیسم Decentralism عبارت است از انتقال نظارت و کنترل از قدرت مرکزی به واحدهای محلی. ********************** دسپوتیسم Despotism حکومتی را گویند که پیرو حکومت مطلقه و خود کامگی و بدست زمامداری خود رأی و مستبد اداره شود. ********************** دماگوژی Demagogie عوام فریبی ********************** دموکراسی Democracy آزادیخواهی با روشی در سیاست و حکومت که در آن اختیارات در دست مردم و نمایندگان آنها میباشد. ********************** دمونستراشیون Demonstration تظاهر دسته جمعی که در آن فرقه ای یا فرقه هایی یا احزاب مختلفی شرکت داشته باشند و بوسیلۀ سخنرانی و گردش در معابر برای بدست آوردن خواستهای خود جد و جهد کنند. ********************** دگماتیسم Dogmatism فلسفۀ جزمی، عقیده به اینکه باید کورکورانه از سنت ها بدون پرسش پیروی کرد. ********************** رادیکالیسم Radicalism مکتبی است در سیاست که هواخواهان آن از اوضاع موجود ناراضی بوده و طالب تجدید نظر و در هم شکستن تمامی قوانین و نظامات می باشند. ( برای بوجود آوردن مؤسسات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نو ) ********************** راشیونالیسم Rationalism فلسفه اصالت عقل، اعتقاد به برتری و تفوق عقل بر همه چیز. ( راسیونالیسم ) ********************** رفورم ( رفرم ) Reform اصلاح تغییرات و اصلاحات سطحی در امور اقتصادی و سیاسی بدون توسل به انقلاب و شورش. ********************** رویالیسم Royalism سلطنت طلبی، شیوه سلطنت طلبان در برابر جمهوریخواهان. ********************** ریجوالیسم Ritualism آداب پرستی، اعتقاد به لزوم رعایت آداب مذهبی وآداب و رسوم بحد افراط. ********************** ژئوپولتیک Geo poltiqoue علمی است که هدفش مطالعه و تحقیق در روابط بین جغرافیا با حیات قدرتها و امپراتوریهای بزرگ است. ********************** سانترالیسم Centralism اصول تمرکز در روش اداره ی حکومت یک کشور و تمرکز امور در حکومت مرکزی در پایتخت. ********************** سکولاریسم Secularism دنیاپرستی، اعتقاد به اصالت امور دنیوی و رد آنچه غیر آنست. ********************** سندیکالیسم Syndicalism مسلکی سیاسی و جنبشی انقلابی است، که هدفش بوسیلۀ اتحادیه های کارگری دولت به انجام رسد و دموکراسی پارلمانی را از طریق طغیان و هر نوع انقلابی واژگون کند. ********************** شووینیسم Chauvnism ملت بازی، وطن بازی، افراط و مبالغه کورکورانه در میهن پرستی. ********************** فئودالیسم Feodalism نوعی حکومتهای مجزا از هم و ملوک الطوایفی در قرون میانه، امروز به کشورهایی اطلاق میشود که عده ای از اشراف و مالکین ملاک باشند. ********************** فاکشین Faction بمعنی حزب است. ********************** فاناتیسم Fanatism یا Fanaticismفاناتیکیسم به معنای اعتقاد تعصب آمیز و تابع تعصب است، از هر نوع که باشد چه سیاسی، چه مذهبی، چه اخلاقی. ********************** فدراسیون Federation اتحادیۀ چندین حکومت مستقل که به صورت دولت متحد در آیند. همگرائی و اتحاد چند دسته از مردم. ********************** فدرالیسم Federalism شیوه ای در حکومت و سیاست که به موجت آن بایستی مملکت از اتحاد ایالات مستقل تشکیل شود. ********************** فراکسیون Fraction گروهی هم فکر و هم رأی از یک جمعیت یا یک حزب. ********************** فیزیوکراسی Physiocratie مسلکی است که به موجب آن بایستی قوۀ مقننه از دخالت وضع قوانین اقتصادی خودداری کند. ********************** کاسموپولیتانیسم Cosmopolitanism طریقه ایست از زندگی که افکار و احساسات و کمال مطلوب و عقاید ملل و اقوام را هم علاوه بر ایده الهای ملی خود محترم شمرده و سعی میکنند آنها را با حسن تفاهم درک کنند. ********************** کنسرواتیسم Contratsocial فرضیه ای است که طبق آن زمامدار و دولت وقتی میتوانند حکومت کنند که رعایت حقوق مردم را بنمایند. ********************** کنسرواتیسم Conservatism محافظه کاری که شامل کلیه موارد چه مذهبی، چه سیاسی، و چه اجتماعی میشود. ********************** کنفدراسیون Confederation اتحادیه چند کشور که مجموعاً بصورت دولت واحدی درآمده باشند، ولی در داخل این دولت واحد دولتهای عضو، استقلال خود را حفظ کنند. ********************** کولکتیویسم Collectivism سیستمی است اجتماعی که کوشش میکند جامعه را توسط مساعی گروهی اداره نماید. ********************** گوبی نیسم عقیده ای منسوب به ژوزف گوبینو، که معتقد به عدم تساوی نژاد انسانی است. ********************** لگالیسم Legalism اعتقاد به اصالت قانون و اصول حقوقی. ********************** لیبرالیسم Liberalism فلسفۀ آزادی طلبی، اعتقاد به این که انسان آزاد به دنیا آمده و صاحب اختیار و اراده است و باید مجاز باشد به هر اندازه که ممکن است آزاد پرورش و تربیت یابد. ********************** ماتریالیسم Materialism ماده پرستی، مادیت و اصالت ماده. ********************** متروپل Metrpol کشورهائی که دارای مستعمرات هستند. ********************** موبو کراسی Mobocracy حکومت رجاله ها و مردم عوام که غالباً در خلال بحرانها و شورشها به شکل موقتی تشکیل می شود. ********************** مرکانتالیسم Mercantalism نام فرضیه ای است که میگوید یک ملت تنها بوسیله ای میتواند از لحاظ اقتصادی قوی شود که صادراتش بر وارداتش افزون باشد. ********************** مونارشی Monarchie حکومت پادشاهی، سلطنتی و عبارت است از ادارۀ حکومت و امور دولت بدست یک فرد زمامدار در قالب مورثی. ********************** میلیتاریسم Militarism عبارت است از اعتقاد به اینکه جنگ و آماده باش مهمترین وظیفۀ ذاتی یک ملت و عالی ترین شکل خدمات توده است. (ارتش سالاری) ********************** ناسیونالیسم Nationalism مکتب ملیت، ملت پرستی، اعتقاد به برتری یک ملت و تفوق آن نسبت به ملل دیگر. ********************** وولونتاریسم Voluntarism اختیار باوری؛ در نظریه های تاریخی، سیاسی و اجتماعی درباره ی رفتار فردی، عبارت است از باور به اینکه انتخاب شخصی در تصمیم گیریها ممکن و کارگر است و رفتار فردی تابع مطلقی از جبر تاریخی یا محیطی و غیره نیست. ********************** رئاکشیناریسم Reactionarism (گذشته پرستی) ارتجاع؛ گروهها، حزبها، حکومتها یا طبقه هایی که مخالف هرگونه دگرگونی در روابط و بنیاد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کنونی هستند و خواستار بازگشت به گذشته هستند. ********************** اوتوپی Utopie در اندیشه سیاسی و اجتماعی هرگونه نظم اجتماعی آرمانی را به این نام می نامند. (آرمانشهر) ********************** اوتوپیسمUtopisme دلبستگی به ایجاد یا خیال پردازی درباره ی یک نظم اجتماعی آرمانی ********************** آنارشوسندیکالیسم Anarcho-syndicalism جنبشی که در پایان سده ی نوزدهم پدید آمد و پلی بود میان آنارشیسم و جنبش اتحادیه ی کارگری. ********************** اولیگارشی Oligarchy فرمانروایی گروه اندک بر دیگر سازمانها و نهادهای اجتماعی مانند سازمان دینی، اتحادیه ی کارگری، حزب و جزء آنها اولیگارشی نامیده می شود. ********************** بابوفیسم Babeufism جنبشی انقلابی فرانسوی قرن هجدهم که هدف آن ایجاد در((جمهوری برابران)) بود. ********************** بلانکیسم Blanquism آراء و روش سیاسی لوئی اگوست بلانکی اندیشمند و مبارز اتقلابی فرانسوی. بلانکی سخت به تضادهای اجتماعی نظام سرمایه داری می تاخت و برای برافکندن آن روشهای آنارشیستی و توطئه گرانه پیشنهاد میکرد. ********************** بولشویسم Bolshevsim یک ایدئولوژی انقلابی است که از آمیزش مارکسیسم با سنت مردم باوری (( پوپولیسم )) روسیه پدید آمده و پس از رسیدن به قدرت سنت یکه سالاری (( اتوکراسی )) روسیه را ادامه داده است. ********************** انترناسیونالInternational نام سه انجمن سازمانهای کارگری و گروهها و احزاب سوسیالیست برای رسیدن به همیاری جهانی و پیش بردن جنبش کارگری در جهان. ********************** پان Pan در زبان لاتین پیشوندی است به معنای (( همه )) ********************** سئپاراتیسمSeparatism جدایی خواهی، درخواست گروه قومی ساکن سرزمین معینی برای جدایی از قلمرو و حوزه ی حاکمیت سیاسی دولتی که آن قوم و سرزمین جزئی از آن به شمار می رود. هدف جدایی خواهان اغلب تشکیل دولتی تازه در سرزمینی معین برای قوم خاص است. ********************** رئپوبلیکRepublic جمهوری، نوعی حکومت که در آن جانشینی (( رئیس کشور )) ارثی نیست و مدت ریاست جمهوری در آن محدود است و انتخاب رئیس کشور که رئیس جمهور نامیده می شود که با رأی مستقیم یا غیر مستقیم مردم انجام می شود. ********************** رئسیستانسی Resistance نهضت مقاومت ، جنبشی میهن پرستانه در میان مردم یک کشور بر ضد اشغالگران بیگانه. ********************** کوسموپولیتانیسم Cosmopolitanism جهان میهنی، باور به تعلق داشتن به همه ی جهان و نداشتن وابستگیهای ملی و قومی و به طور کلی باور به اینکه جهان میهن مشترک همه مردمان است و مخالفت با میهن پرستی. ********************** پولیسئنتریسم Polycentrism چند مرکزیت، جریان تقسیم یک سازمان یا جنبشی واحد به چند مرکز مستقل قدرت. ********************** اوتونومی Autonomy خودگردانی، حق تصمیم گیری برای اداره ی امور داخلی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی یک منطقه، سرزمین، یا گروه قومی در درون یک کشور . ********************** رادیکالیسم Radicalism گرایش به نظرهای سیاسی تندرو. ********************** ژاکوبینیسم Jacobinism جنبش افراطی در دوران انقلاب فرانسه که با روبسپیر و اعضای کلوپ ژاکوبن مربوط است. ویژگی آن دنبال کردن هدفهای انقلابی به هر قیمت و پرهیز از هرگونه سازشگری است. ********************** سوسیالیسم Socialism سوسیالیسم تئوری یا سیاستی است که هدف آن مالکیت یا نظارت جامعه بر و سایل تولید، سرمایه، زمین، اموال و جزء آنها بطور کلی و اداره ی آنها به سود همگان است. ********************** کاپیتالیسم Capitalism به معنای نظامی است که در آن مالکان سرمایه های بزرگ وجود دارند و واحدهای بزرگ تولیدی و سرمایه ای به آنها تعلق دارد. ********************** پاسیفیسم Pacifism صلح دوستی و بیزاری از به کار بردن نیروی نظامی، بخصوص در روابط میان ملتها ********************** تکنوکراسیTechnocracy اصطلاحی است که در 1919 ویلیام هنری اسمیت، نویسنده ی آمریکایی، ساخت و با آن پیشنهاد حکومت فنکاران را کرد. (( حکومت مهندسان بر جامعه )) ********************** اتوریتاریانیسم Authoritarianism قدرت باوری- پشتیبانی از حکومت زورگویی که دستورهای آن از ترس کیفر رعایت می شود و دفاع نظری از چنین حکومت و روشی را قدرت باوری گویند. ********************** فالانژیسم Falangism نام جزب فاشیست اسپانیا و ایدئولوژی آن. در اصطلاح سیاسی، فالانژ برای دست راستیهای افراطی که به کمک دسته های اوباش در خیابانها به حمله و ویرانگری و بر هم زدن تظاهرات گروهای چپ می پردازند، به کار می رود. ********************** Directaction عمل مستقیم- در اصل اصطلاحی است آنارشیستی که مراد از آن عمل تند در بیرون از چارچوب قانونی و پارلمانی حاکم است. ********************** فاشیسمFascism این عنوان امروزه، در اصطلاح عام، نامی است برای همه رژیمهای استوار بر دیکتاتوری، و ترور. اما به معنای خاص، نام جنبشی است که در 1919 به رهبری موسولینی، در ایتالیا به راه افتاد و به قدرت رسید و در اواخر جنگ دوم جهانی در سال 1943 بر افتاد. ********************** کمونیسم Communism این اصطلاح از ریشۀ لاتین (( کمونیس )) به معنای اشتراکی گرفته شده است و دسته ای از ایده های اجتماعی و یک سنت ایدئولوژیک را در بر میگیرد که غایت آن مالکیت اشتراکی همه ی داراییهاست. ********************** ایزولاشیونیسم Isolationism کناره خواهی- سیاستی یه دفاع از سیاستی، نداشتن رابطه ای نزدیک با ملتهای دیگر را راه بهتری برای حفظ منافع ملی می شمارد. ********************** آکتیویسم Activism توجه شدید و پرشور به عمل سیاسی و دستیازی به آن. ********************** کومون Commune سازمان زندگی و کار جمعی که در آن اعضاء دارایی خصوصی ندارند و از حاصل کار جمعی یکسان برخوردار می شدند. ********************** ائکسپانسیونیسم Expansionism سیاست دست اندازی و تجاوز به سرزمین و منابع ملتهای دیگر و کوشش برای تسلط سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی بر آنها. ********************** لیبرالیسمLiberalism مجموعه ی روشها و سیاستها و ایدئولوژیهائیکه هدفشان فراهم کردن آزادی هر چه بیشتر برای فرد است. ********************** پوپولیسمPopulism بزرگداشت مفهوم (( مردم )) تا حد مفهومی مقدس و باور به اینکه هدفهای سیاسی را می باید به خواست و نیروی (( مردم )) جدا از حزبها و نهادهای موجود پیش برد. ********************** پاتریوتیسمPatriotism عشق ورزیدن به زاد و بوم خویش و آمادگی برای فداکاری در راه پاسداری آن و هر آنچه به هویت قومی و ملی و فرهنگی خویش مربوط می شود. ********************** نیهیلیسم Nihilism نظریه و مکتبی فلسفی است که منکر هر نوع ارزش اخلاقی و مبلغ شکاکیت مطلق و نفی (( وجود ))است. ********************** رفراندوم Referendum رأی گیری مستقیم از همه ی اعضای تشکیل دهنده ی یک سازمان یا جامعه برای رد یا تصویب سیاستی که رهبران یا نمایندگان پیشنهاد کرده اند. ********************** آنتی سمیتیسمAnti-Semitism نفرت از یهودیان یا دشمنی عملی با آنان به قصد آزار یا نابود کردنشان. ************** ترمیدور یعنی دوره فروکش کردن شور انقلابی و تحکیم نظام دولتی جدید و کارآمدتر پس از یک دوره تجربۀ فساد ********************** آفیرماتیوکشن Affirmativeaction کوشش برای ارتقاء فرصت یکسان از طریق یاری دادن به اعضای گروههایی چون زنان و اقلیتهای نژادی که قربانی تبعیض اند. ********************** الینیشین Alienation این واژه را مارکس از فلسفۀی هگل گرفته و برای توصیف بیگانگی یا دورماندگی اشخاص یا طباقات مردم از توانمندی انسانی خویش به کار برد. ********************** آنارشو کمونیسم- Anarcho -Communism گونه ایاز آنارشیسم است که خواهان جامعه ای تعامنی است که در آن جامعه کلیدی داراییها در اختیار جامعه و در نظارت تمامی جامعه قرار گیرد. ********************** جنبشهای استعمار ستیز Anticolonialmovements کوشش مردم در کشورهای «جهان سوم» برای استقلال از ناوابستگی به حاکمیتهای استعماری. ********************** آپارتاید Apartheid سیاست آفریقای جنوبی مبنی بر «جداگری» یا جداسازی نژادها و حفظ قدرت سیاسی در دست سفیدپوستان برقرار گردید. ********************** بورژوازی Bourgeoisie در اصل به کسانی اشاره داشته که در بازار شهرها زندگی می کردند. بعدها به طور کلی به طبقه ی متوسط - اشخاس بازاری و متخصص - اتلاث شره است. مارکس، بورژوازی را طبقۀ حاکم در جامعه ی سرمایه داری می داند زیزا این طبقه نیروها یا وسایل تولید را در اختیار دارد. ********************** سنتر Center میانه روی - در اصطلاح سیاسی موضع اعتدل یا میانه ی راه در برابر موضع گیریهای افراطی تر چپ یا راست. ********************** نظارت متمرکز Centralized Control تفکری که می خواهند نظارت بر همۀ منابع و تصمیم گیری دربارۀ تولید و توزیع کالاها بر عهدۀ حکومت مرکزی باشد. ********************** کلاسیک کنسرواتیو Classical Conservative محافظه کار کلاسیک «سنتی» کسانی چون ادموند برک که معتقداند نخستین هدف هر اقدام سیاسی باید حفظ بافت اجتماعی از طریق سیاست محتاطانه اصلاحات باشد. ********************** اقتصاد دستوری Command Economy اقتصاد مورد علاقۀ هواراران نظارت متمرکز، تلاشی است برای برنامه ریزی و هدایت توزیع و بولید اقتصادی به جای اتکاء بر نیروهای بازار. ********************** کمونیتاریان Communitarian به طور کلی هر کس که خواهان بستگی افراد به یکدیگر در جامعه ای نیرومند بر اساس حمایت متقابل باشد. ********************** محافظه کاری فرهنگیCultural Conseratism این گونه محافظه کاری که رابطۀ نزدیک با محافظه کاری کلاسیک دارد، سوءظن خاصی نسبت به تجارت، صنعت و پیشرفت دارد و آنها را تهدیدی برای رابطۀ ما با طبیعت و احترام به مشاغل فرهنگی می داند. ********************** سانترالیسم دموکراتیک Democratic Centralism تلفیق مردم سالاری با نظارت تمرکز حزبی برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 7 لینک به دیدگاه
hilda 13376 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مهر، ۱۳۸۹ ایسم ها ايسم ايسم ، ايزم : پسوند ايسم يا افرم در زبان انگليسي كاربردهاي گوناگوني دارد.ولي آشناترين كاربرد آن در زبان فارسي آنجاست كه اين پسوند به دنبال نامها يا صفتها مي آيد و معني راي، عقيده، ايمان، مسلك، مذهب، مكتب، روش، آئين و گرايش مي دهد. آنارشيسم Anarchism بي دولتي، بي سرودي، آنارشيسم : آنارشيسم از واژه ي يوناني «آنارشيا، گرفته شده و به معني بي سروري و فقدان رهبري و حكومت است مخالفانش آن را هرج و مرج طلبي ناميده اند. به موجب اين مكتب، انسان ذاتا داراي غريزه ي اجتماعي است و اگر به حال خود گذاشته شود، راه زندگي جمعي را در پيش مي گيرد. آنارشيسم به اصالت فرد و حفظ آزاديهاي فردي اهميت مي دهد. و هر نوع حكومت و قدمت سازمان يافته (حتي دولت پرولتاريايي) را به عنوان اينكه وسيله ي استثمار و خفقان مردم دست رد مي كند. و با مالكيت خصوصي نيز مخالف است. به نظر آنارشيستها، جامعه (به جاي هر نوع حكومت و سلطه) بايد بر اساس يك سلسله پيمانها و قراردادهاي اجتماعي منعقده بين افراد اداره شود. و امور مربوط به توليد و توزيع نيز در دست خود توليد كنندگان و مصرف كنندگان، قرار داشته باشد. آنارشيسم، خواستار يك مبارزه اي اجتماعي بي واسطه و اعتصاب عمومي در مقياس جهاني است. تا با يك اقدام قهرآميز ، نظام سرمايه داري برچيده شود و به جاي آن سوسياليسم بدون سازمان و قوه ي قهريه، مستقر گردد. شعار اصلي آنارشيسم، حذف قدرت و زائد دانستن دولت است. از نظر ماركسيست ها، آنارشيسم جز، جملات كلي عليه استثمار سرمايه داري و بدون درك ريشه ها و علت آنها چيزي نمي گويد. و به بهانه ي اينكه شخصيت انسان آزاد است، تنها عمل انفرادي را قبول دارد و اقدام متشكل جمعي مبارزه ي طبقاتي و نهضت اجتماعي را ناديده مي گيرد. اكونوميسم Economies اكونوميسم، اقتصاد گرايي، اقتصاد زدگي : اين اصطلاح مباحثه اي را نخستين بارلنين و پس از او ساير انقلابيون روسي به كار بردند. هدف آنها انتقاد از سوسيال دموكراتهايي بود كه به جاي پيشبرد آرمان انقلاب و سوسياليسم، كوشش خود را صرف جنبشهاي خود به خودي كارگران براي انجام اصلاحات اقتصادي و اجتماعي ناچيز و فوري مي كردند. اكونوميسم، مبارزه ي اقتصادي پرولتاريا را مقدم بر مبارزه ي سياسي و هدفهاي سوسياليستي وي قرار مي دهد در حاليكه كمونيستها، مبارزه ي اقتصادي را به عنوان زمينه اي جهت متشكل ساختن پرولتاريا در يك حزب انقلابي و به منظور تقويت و تكامل مبارزه ي طبقاتي آنها عليه نظام سرمايه داري به خدمت مي گيرند. اكونوميسم، علاوه بر نفي كار تبليغ و ترويج مستقل سياسي ضرورت ايجاد حزب پرولتاريا را نيز رد مي كند. و اصولا به خرده كاري در بين كارگران علاقه دارد. 2- عوامل اقتصادي را محور و علت پديده هاي ديگر دانستن و ساير عوامل و علل را فرعي دانستن. 3- اعتقاد به اينكه تمام پديده هاي زندگي بشر از اقتصاد سرچشمه مي گيرند. و از اين رو، تابع نظام اقتصادي با زيربناي جامعه اند. معتقدان به اين مكتب براي روبنا، اهميتي قائل نيستند اگزيستانسياليسم Existentialism اگزيستانسياليسم، هستي گرايي، وجود گرايي، اصالت وجودبسته : اين مكتب، تنها مبحث قابل طرح در فلسفه را حالت روحي انسان مي داند، هستي مقوله ي اصلي در اگزيستانسياليسم است. به نظر هستي گرايان، انسان در استغراق عادي در زندگي روزانه وجود بي شخصيتي است كه هستي را درك نمي كند ولي ترس و دلهره كه در حالات فروي (مقابله با مرگ) دست مي دهد پايه ي آزادي انسان است. آزادي زماني ست كه انسان ديگر مانند شييء در د اخل جبر محيط طبيعي يا اجتماعي عمل نمي كند بلكه خود، عمل رفتار خود را انتخاب مي كند. و به حد وارستگي مي رسد. انسان آزاد، مسئول عمل خويش است و نمي تواند اين يا آن عمل خود را به اتكاء وجود ضرورتها توجيه نمايد. از نمايندگان معروف اين مكتب مي توان از مارتين هايدگر (1889-1976) كه با ماشيسم همراهي نمود و ژان پل سارتر (1905-1980) كه از صلح و جريانان مترقي هواداري كرد نام برد. امپرياليسم Imperialism امپرياليسم، سلطه گرايي، امپراطوري طلبي : 1 – اين واژه از ريشه ي لاتيني ايمپريو (امپراطوري) مشتق شده و يكي از شكلهاي قديمي كشورگشايي و سلطه در رقابتهاي سياسي بين جوامع انساني است. 2- تحميل سلطه يا قدرت يك دولت بر قلمروهاي ديگر با وسايل گوناگون به قصد استثمار و كسب امتيازات سياسي و اقتصادي. 3- تسلط سياسي و اقتصادي كشورهاي پيشرفته ي سرمايه داري بر كشورهاي توسعه نيافته يا در حال توسعه ي آسيا، افريقا و امريكاي لاتين . عده اي عقيده دارند. كه حتي در شرايط كنوني جهان نيز اشكال كلاسيك امپرياليسم مشاهده مي شود. (مانند اشغال گراندا، پاناما، هائيتي و جنگ همه جانبه ي عراق در منطقه ي خليج فارس). بديهي است كه ايالات متحده امريكا تنها بازيگر صحنه شمرده نمي شود. قدرتهاي بزرگ ديگر مثل فرانسه، آلمان ، ژاپن و انگلستان هم هر يك به شيوه ي خود هدف كنترل يا اعمال نفوذ در مستعمرات و مناطق نفوذ سابق را تعقيب مي كند. 4- لنين، امپرياليسم را عاليترين و آخرين مرحله ي سرمايه داري و جوهره ي آن را تسلط انحصارها و از بين رفتن رقابت آزاد توصيف كرده است. و پنج مشخصه ي زير را براي امپرياليسم برشمرده است: « 1 تمركز و تراكم توليد و سرمايه موجب ايجاد انحصارها مي شود 2- سرمايه ي صنعتي و بانكي با هم آميخته مي شود و سرمايه ي مالي و اليگارشي مالي را پديد مي آورد. 3- صدور سرمايه به جاي صدور كالا اهميت ويژه اي پيدا مي كند. 4- سنديكاها و كنسرتهاي بين المللي انحصاري سرمايه داران تشكيل مي شود كه به صورت كارتلها، نزاستها و كنسرسيومها، جهان را از نظر اقتصادي بين خود تقسيم مي كنند. 5- تقسيم منطقه اي سرزمينهاي جهان بين بزرگترين دولتهاي سرمايه داري به پايان مي رسد و مساله ي تقسيم مجدد آنها مطرح مي شود.» به طور كلي، امپرياليسم داراي صورتهاي گوناگوني مثل انحصار مواد اوليه، كنترل بازارها ، كسب امتياز، تسلط بر جريانات پولي بين المللي، سرمايه گذاري براي توليد هر چه بيشتر كالا به سود اقتصاد مسلط، كمك مالي و اقتصادي براي كسب منفعت و امتياز ويژه، انضمام و اشغال سرزمينهاست. انترناسيوناليسم Internationalism 1 روش فكري مبتني بر لزوم همكاري و همبستگي نزديك ملتهاي جهان تا حدي كه به تشكيل حكومت جهاني منتهي شود و منافع ملي و سياسي و اقتصادي و نظامي ملتهاي مختلف، تحت الشعاع آن قرار گيرد و در منافع جامعه ي جهاني مستحيل شود. 2- همبستگي بين المللي و اتحاد نيروهاي انقلابي جهان در مبارزه عليه امپرياليسم و ارتجاع و به خاطر ترقي اجتماعي. اومانيسم Humanism انسان باوري، انسان گرايي، انسان دوستي، هومانيسم، اومانيسم، انسان مداري : واژه ي متداول در علوم انساني كه معاني گوناگون دارد. و به طور كلي عبارتست از مجموعه نظريات حاكي از احترام به فضايل انساني و علاقه به سعادتمندي و تكامل جامع، سريع و ايجاد شرايط مادي و معنوي تعالي انسان. هومانيسم در عصر حاضر از كوشش براي ايجاد شرايط مادي و معنوي تعالي انسان جدايي ناپذير است. در تاريخ تمدن غرب، نام نهضتي است كه به رنسانس و تجديد حيات علم و فرهنگ و هنر و طرح مسائل اجتماعي و سياسي و تربيتي خارج از محيط سلطه ي پاپها منجر شد. هومانيسم شعار خود را براساس سخن پروتا گو راس فيلسوف يوناني كه گفت انسان ميزان همه چيز است. بيان مي نمود. و بدين ترتيب، مفهوم انسان را جانشين خدا و كليسا و بسيج ساخت و فردگرايي و خودخواهي معتدل را ترويج كرد و خوش بيني اين جهاني را به جاي اعتقاد به بقاي روح و وعده ي بهشت برگزيد. و توجه به عمل و زندگي روزمره را جايگزين اعتقاد به ماوراي طبيعت و مسيحيت نمود از ايدئولوژي انسان گرايي دو مكتب به وجود آمد. يكي ليبراليسم كه مسلك اقشار شهري و به ويژه روشنفكراني بود كه با قيد و بندهاي نظام اجتماعي موجود موافق نبودند و بعدها ايدئولوژي مسلط در جوامع سرمايه داري شد. و ديگري سوسياليسم كه اصلاح وضع اقشار محروم جامعه را درنظر داشت و به دو نوع سوسياليسم تخيلي و سوسياليسم علمي تقسيم مي شود. مبارزه بين سوسياليسم علمي و ليبراليسم كه هر دو مدعي اصلاح و بهبود وضع انسانند همچنان ادامه دارد. از جمله نمايندگان هومانيسم در اروپا مي توان : دانته، داوينچي، ميكل آنژ، گاليله، دكارت، لوتر، شكسپير، نيوتن، سروانتس، كپرنيك، اراسموس و بوكاچيو را نام برد ايده آليسم Idealism ايده آليسم، آرمانگرايي 18 نظريه اي كه براساس آن، ارزشهاي روحي و ذهني در جهان اصالت دارند 2- مكتبي كه شعور به شكل عقل محض را مقدم بر ماده مي شمارد و آن را خالق جهان مادي مي داند. ايده آليسم عيني، جهان واقعي خارج از ذهن بشر را قبول دارد ولي آن را مانند هگل نتيجه ي تكامل عقل محض مي داند. كه تنها در سير نزولي خود به جهان مادي يا ناسوتي بدل شده و به صورت ماده درآمده است. ايده آليسم ذهني كه اسقف بركلي نماينده ي آن است،منكر وجود جهان عيني و مادي خارج از ذهن بشر است. در فلسفه ي سياسي، دو مكتب ايده آليسم و رئاليسم در مقابل يكديگر قرار دارند. ايده آليستها، امور و روابط بين الملل را بر مبناي اخلاق، عدالت، اعتماد، و تعهد درنظر مي گيرند و اعتقاد دارند كه سياست، بايد مطابق آرمانها با اصول متعالي عمل كند. در حاليكه رئاليستها. امور و روابط بين المللي را بر حسب قدرت مورد توجه قرار مي د هند. و طرفدار حفظ وضع موجود، محافظه كاري، و اتكاء به سياست (با اخلاق) مي باشند. بابونيسم Babeufism بابوفيسم، مساوات طلبي افراطي : طرفداري افراطي از مساوات اقتصادي و اجتماعي و سياسي. اين واژه از نام فرانسوانوئل بابوف (1760-1797) يكي از پيشوايان انقلاب كبير فرانسه گرفته شده كه انجمني را براي ترويج مساوات اقتصادي تشكيل داد. هيات مديره ي انقلاب، اين انجمن را مردود ساخت و با بوف و هواداران او نيز توطئه ي طرفداران مساوات را براي سقوط حكومت طرح كردند. توطئه ي آنها كشف شد و بابوف به اعدام محكوم گرديد و كترين بابوف از اين جهت حائز اهميت است كه اول بار، كمونيسم را به عنوان يك برنامه ي سياسي عرضه نمود. كمونيسم بابوف با كمونيسم ماركس و انگلس در اين زمينه تفاوت دارد كه روشي براي توليد و سازماندهي كار ارائه نمي دهد. بلكه فقط معطوف به توزيع برابر ثروت است. بلشويسم Bolshevism تئوري و تاكتيكهاي لنينيسم يا انديشه و جريان سياسي جناح اكثريت در حزب سوسيال دموكرات روسيه ي تزاري به رهبري لنين (1870-1924) طرفدار انقلاب فوري و برقراري ديكتاتوري پرولتاريا كه در مقابل منشوليسم به رهبري پلخانوف (1856-8191( و مارتوف (1873-1923) قرار دارد كه طرفدار پيمودن مرحله ي سرمايه داري يا دموكراسي بورژوازي براي رسيدن به سوسياليسم بودند. هواداران بلشويسم را بلشويك مي نامند منبع:کتاب ایسم ها در معماری 6 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده