هوتن 15061 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ مردی در حال رانندگی بود که ماشینش از جاده خارج شد و افتاد توی یک دره کوچک. یک دفعه دید یک کشاورز آمریکایی که احتمالا بادام می کاشته و بعدا احتمالا رئیس جمهور شده، به سراغش آمد و گفت: " هی رفیق! مثل اینکه کارت خیلی خرابه، باید بهت کمک کنم." راننده نگاهی به مرد و قاطر پیر و فرتوتی که کنارش بود انداخت و گفت: " آخه تو چطوری می تونی به من کمک کنی؟" کشاورز طنابی به ماشین بست و آن را به گردن قاطر انداخت و در حالی که با دست به قاطر ضربه می زد گفت: " هی جک! جیم! جورج! فرد! اسمایلی! کمک کنید و ماشین رو بکشید تا بیاد بیرون." راننده متعجب شد و نگاهی به اطراف کرد و دید خبری از جک و جیم و جورج و فرد و اسمایلی نیست، اما با تعجب کامل دید که قاطر پیر ماشینش را که سروته شده بود، برگرداند و از دره بیرون آورد. راننده با شگفتی گفت: " چطوری تنهایی این کار رو کرد؟" کشاورز جواب داد: " اون که نمی دونست تنهاست، اون کوره" نتیجه گیری اخلاقی: آدم وقتی کور باشد و متوجه واقعیت نباشد، کارهای بزرگی را انجام می دهد. نتیجه گیری اجتماعی: شما گروه بزرگی هستید و می توانید به نتایج بزرگی برسید، فقط لازم است کور باشید. نتیجه گیری سیاسی: وحدت قدرت را بشدت افزایش می دهد، بخصوص وقتی که هم واقعیت را نبینید و هم دچار توهم باشید 18 لینک به دیدگاه
Behrooz CE 550 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ ماکه اخرش نفهمیدیم این ایدئولوژیه مذهبیه که مارو داره پیش میبره(حالا مثلن) یا روشهای روانشناسانه و مقداری پول؟ 6 لینک به دیدگاه
سیندخت 18786 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ مردی در حال رانندگی بود که ماشینش از جاده خارج شد و افتاد توی یک دره کوچک. یک دفعه دید یک کشاورز آمریکایی که احتمالا بادام می کاشته و بعدا احتمالا رئیس جمهور شده، به سراغش آمد و گفت: " هی رفیق! مثل اینکه کارت خیلی خرابه، باید بهت کمک کنم." راننده نگاهی به مرد و قاطر پیر و فرتوتی که کنارش بود انداخت و گفت: " آخه تو چطوری می تونی به من کمک کنی؟" کشاورز طنابی به ماشین بست و آن را به گردن قاطر انداخت و در حالی که با دست به قاطر ضربه می زد گفت: " هی جک! جیم! جورج! فرد! اسمایلی! کمک کنید و ماشین رو بکشید تا بیاد بیرون." راننده متعجب شد و نگاهی به اطراف کرد و دید خبری از جک و جیم و جورج و فرد و اسمایلی نیست، اما با تعجب کامل دید که قاطر پیر ماشینش را که سروته شده بود، برگرداند و از دره بیرون آورد. راننده با شگفتی گفت: " چطوری تنهایی این کار رو کرد؟" کشاورز جواب داد: " اون که نمی دونست تنهاست، اون کوره" نتیجه گیری اخلاقی: آدم وقتی کور باشد و متوجه واقعیت نباشد، کارهای بزرگی را انجام می دهد. نتیجه گیری اجتماعی: شما گروه بزرگی هستید و می توانید به نتایج بزرگی برسید، فقط لازم است کور باشید. نتیجه گیری سیاسی: وحدت قدرت را بشدت افزایش می دهد، بخصوص وقتی که هم واقعیت را نبینید و هم دچار توهم باشید اینو قبلا چند جا خونده بودم. و مثل الان ازش خوشم اومده بود. خدا وکیلی اون نتیجه های اجتماعی و سیاسی رو و اون قرمزا رو خودت اضافه نکرده بودی ؟ اگه کرده بودی، خوشم اومد. قدرت تحلیل بالایی داری. 7 لینک به دیدگاه
هوتن 15061 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مرداد، ۱۳۸۹ اینو قبلا چند جا خونده بودم. و مثل الان ازش خوشم اومده بود.خدا وکیلی اون نتیجه های اجتماعی و سیاسی رو و اون قرمزا رو خودت اضافه نکرده بودی ؟ اگه کرده بودی، خوشم اومد. قدرت تحلیل بالایی داری. نه من هنوز همچین توانی ندارم............کار یه مرد دانشمند بود....... 6 لینک به دیدگاه
yasi * m 5032 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مرداد، ۱۳۸۹ خوب هم باید کور باشیم هم یه ذره خر...!! البته ببخشیداا...ولی خوب راس میگم... 6 لینک به دیدگاه
//\// 1806 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مرداد، ۱۳۸۹ خوب هم باید کور باشیم هم یه ذره خر...!!البته ببخشیداا...ولی خوب راس میگم... البته الان یه ذره ش جواب نمی ده ! 6 لینک به دیدگاه
eder 13732 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 تیر، ۱۳۹۰ ارتباط الاغ بودن و کوری با همت مضاعف و کار مضاعف چیه؟:thk: 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده