pari daryayi 22938 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ نگاه اجمالی اولین گام به منظور اداره و کنترل خشم این است که باور کنید میتوانید این کار را انجام دهید. با اینکه همه ما خشم را در زندگی روزمره خود داریم، ولی سعی میکنیم آن را با شیوهای سازنده ابراز کنیم. برخی افراد تا زمانی که فشار ناکامی و خشم درونی ، زندگی روزانه آنان را طاقت فرسا نکرده است، خشم را در خود نگه میدارند. برخی دیگر ظاهرا در عصبی شدن ، فریاد کشیدن ، زدن و پرتاب کردن و در کل رفتارهایی که قلبها را میشکند، به اموال آسیب میرساند و گاهی بدتر از این اعمال ، متخصص و خبره هستند. کدام؟ کنترل یا حذف پرخاشگری؟ خشم مخرب از لحاظ فردی و اجتماعی به ما آسیب میزند. اداره و کنترل خشم لزوما به معنی ابراز کمتر خشم نیست، بلکه به معنی فراگیری شیوهای از ابراز خشم است که برای ما و کسانی که پیرامون ما هستند، مفید باشد. هرچند ممکن است تصور ابراز خشم به شیوهای سازنده ، تازه و غریب به نظر رسد، ولی باید گفت که چنین امری ممکن است. برای مثال ، برخی افراد وقتی درباره خشم خود مینویسند، یا آن را نقاشی میکنند، با دوستان و یا اعضای خانواده صحبت میکنند، قدم میزنند، ورزش میکنند و یا آمیزهای از این رفتارها و سایر فعالیتها را انجام میدهند، به آرامش دست مییابند. تشخیص خشم نخست نشانههای اولیه و هشدار دهنده خشم بروز میکند. بیشتر ما انسانها از نشانهها و سرنخهای موقعیتی ، بدنی و شناختی که بر پاسخهای خشم ما مقدم هستند، ناآگاه هستیم. آگاهی از این نشانهها گامی بسیار اساسی در اداره خشم میباشد، زیرا این آگاهی خواهد توانست قبل از آنکه کنترل خشم دشوار شود، وقت زیادی را برای مداخله در اختیار ما قرار دهد. کنترل اولیه پرخاشگری برای کنترل اولیه توجه زیادی به حالات زیر بکنید: موقعیتهایی ( افراد و مکانهایی ) که شما را خشمگین میکنند. تغییرات بدنی که قبل و در حین خشم شما رخ میدهند. برای مثال ، افزایش ضربان قلب ، احساس فشار در سر ، احساس داغ شدن ، مشت شدن دستها ، دندان به هم فشردن ، احساس گرفتگی و سفتی عضله در ناحیه شکم ، سینه و غیره. نشانههای شناختی یعنی افکاری که شما درباره گذشته ، حال و آینده دارید و قبل از احساسات خشم و ناکامی پیدا میشود. داشتن فهرستی از این نشانهها در مدیریت خشم بسیار مفید است. یک نفر ممکن است قبل از خشمگین شدن فکر کند که دیگران به او و حرفهایش توجهی نمیکنند. دیگری فکر کند، دیگران قصد توهین یا بیتوجهی عمدی را دارند و پدری فکر کند که آینده فرزند او با این کارهایش تباه خواهد شد. همین شناسایی علائم هشدار دهنده ، موجب کاهش شدت ، مدت و یا فراوانی خشم شما میشود. مهار خشم با وقفه اندازی حال که شما نشانهها و سرنخهای خشم خود را شناختهاید، هرگاه متوجه این علائم شدید، مکثی کنید و نفس عمیقی بکشید. یک وقفه چند ثانیهای و نفس عمیق میتواند اثر پایداری بر شما بگذارد. خشمی که احساس میکنید، آنچه که به خود میگویید و آنچه در اثر این خشم انجام خواهید داد، تحت تاثیر این وقفه شما قرار خواهد گرفت. تغییر اندیشه خشم آمیز شیوه اندیشه ما با شیوه احساس ما مرتبط است. برخی اندیشهها ما را مستعد خشم و ناکامی میکنند. شیوههای رایجی که مردم قبل از بروز خشم آن را بکار میگیرند، عبارتند از: توقف کردن روی مساله مشکل آفرین ، تمرکز روی جنبههای منفی ، ناچیز شمردن وجوه مثبت ، انتظار داشتن کمال از خود و دیگران ، نتایج دلخواهی گرفتن ، داشتن نگرش انعطاف ناپذیر و تفکر دو قطبی ( خوب _ بد ، سیاه _ سفید ). شیوههای درمانی که میتوانند به ما کمک کنند، عبارتند از: از چشم دیگران به موقعیت و مشکل نگریستن ، تامل در باب آنچه مایلید انجام دهید، تامل درباره پیامدهای احتمالی اعمال خود ، قبول این نکته که همه خطاپذیرند و جستجوی شیوههایی که به کمک آنها میتوان یک موقعیت مشکلزا را به نحو مثبت کنترل و اداره کرد. ایجاد بینش و آگاهی نسبت به توان کنترل خود هرگاه متوجه شدید که توانستهاید با یک موقعیت برانگیزنده خشم به خوبی مقابله کنید، یا خشم خود را به شیوه مناسب ابراز دارید، از خود بپرسید چگونه من آن را انجام دادم؟ هر فردی نوعی توان و استعداد برای کنترل خشم دارد. توان شما چگونه است؟ روی این مساله بسیار تمرکز و تمرین کنید و آن را تقویت کنید. عفو هدیهای است که شما میتوانید به خود بدهید. افراد خوب هم میتوانند تجارب منفی و بد داشته باشند. سو استفاده ، بی اعتنایی ، بی توجهی و تنگ نظری ، همه و همه واقعیتهای جهانی هستند که در آن زندگی میکنیم. گاهی اوقات عفو کسانی که موجب درد و رنج ما شدهاند، غیرقابل تصور است. هراس ما ممکن است این باشد که گذشت موجب میشود، رفتار شخص موجه شمرده شود. چرا من کسی را عفو کنم که موجب خشم یا رنج شدیدی در من شده است؟ پاسخ این است که ما دیگران را به خاطر خودمان میبخشیم. وقتی ما کسی را میبخشیم، به کنترل او روی چگونگی احساس خود پایان میدهیم. ما به خودمان شانس یک زندگی تازه را میدهیم، زندگیای که در آن تنفرهای کهنه و مزمن جایی ندارند. بنابراین ، عفو هدیه به دیگران نیست، بلکه هدیه به خودمان است. تنفر وقت و انرژی زیادی میگیرد. وقت و نیرویی که تنفر از شما میگیرد، میتواند به مردم و فعالیتهایی اختصاص یابد که برای شما شادی و رضایت و برای آنها خدمت و محبت به دنبال دارد. انتخاب عفو برای کنترل خشم به تدریج حاصل میشود. شما نباید مادامی که احساس آمادگی در این زمینه نکردهاید، آن را انتخاب کنید. اگر موارد کوچک را عفو کنید، به تدریج یاد خواهید گرفت که چگونه خطاهای بزرگ دیگران را عفو کنید. راجع به عفو بزرگان دینی و اجتماعی فکر و تحقیق کنید و از آنها پیروی نمایید. خودتان را بیان کنید. پس از آنکه خشم خود را وارسی کردید و احساس نمودید که خشم شما موجه است، درباره نوع رفتاری که میخواهید انجام دهید فکر کنید، صبر کنید و بعد تصمیمی عقلانی بگیرید. وقتی خشم شما موجه است، صادقانه مشخص کنید که چه احساسی دارید. احساس کینه ، عصبانیت ، نفرت ، انتقام ، لذت یا چیز دیگری. هرچه خود و احساس خود را بیشتر بشناسید، بهتر عمل خواهید کرد. انتخابهای سالم برای پیشگیری از خشم خشم فرصت طلب است و در بدنی که خسته ، فرسوده و بیمار است به آسانی جان میگیرد. در نتیجه به منظور اداره و کنترل خشم به خواب منظم ، غذای خوب ، لذت از اوقات فراغت ، تفریح و عبادت و معنویت نیاز دارید. روان درمانی پرخاشگری اگر کنترل خشم مشکل جدی شماست و با این آموزشها بهبودی نداشتید، ممکن است افسردگی و اضطراب و وسواس زیربنای آن باشد. انتخاب مناسب و مفید در چنین مواردی مشاوره با روانپزشک ، روان شناس یا پزشک است. 1 لینک به دیدگاه
pari daryayi 22938 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ فرد پرخاشگر احساسات ، خواسته ها و عقايدش را از طريق آسيب رساندن به ديگران ابراز مي کند . او ، تقريبا هميشه ، برنده بحث است . گاه به نظر مي رسد که فرد پرخاشگر » دچار احساس حقارت » است . ممکن است با صداي بلند صحبت کند و بد دهن ، بي شرم يا مسخره کننده باشد . ممکن است با منشي ها و پيشخدمت ها ، به خاطر خدمات نامناسب آنان ، دعوا کند و ممکن است بر زير دستان و اعضاي خانواده اش تسلط داشته باشد و اصرار کند که در مورد بخش هاي مهم يک گفتگو ، حرف آخر را او بيان کند . شخص پرخاشگر مايل است که بر ديگران غالب باشد . ديدگاه او اين است که : »اين ، آن چيزي است که من مي خواهم ؛ چيزي که تو مي خواهي ، اهميت کمتري دارد – يا اصلا مهم نيست . مضرات پرخاشگري پرخاشگري ، پيامدهاي منفي بالقوه و متعددي دارد . اين پيامدها شامل ترس ، تحريک پرخاشگري متقابل ، از دست دادن کنترل ، احساس گناه ، دورشدن از صفات انساني ، بيزاري از مردم ، کاهش سلامتي و ايجاد جامعه اي است که زندگي را بسيار خطرناک مي سازد و اين خطر حتي زندگي راحت و ايمن فرد پرخاشگر را نيز تهديد مي کند . يکي از پيامدهاي پرخاشگري افزايش ترس است . بسياري از مردم ، نه به دليل قوي بودن که بيشتر به دليل احساس ضعف ، رفتاري پرخاشگرانه دارند . اين رفتار پرخاشگرانه ، خود ، دشمناني را پديد مي آورد که در نهايت ، آنان را آسيب پذيرتر و ترسوتر مي سازد . دومين پيامد منفي پرخاشگري ، با مورد نخست ارتباط دارد . پرخاشگري ، ضد خود را پديد مي آورد و نابودي خود را تسهيل مي کند . ما اغلب ، از شرکت کنندگان کارگاه هاي آموزشي مهارت هاي ارتباطي خود مي پرسيم با افرادي که نسبت به آنان به شکلي مقتدرانه( پرخاشگرانه ) رفتار کرده اند چگونه برخورد کرده اند . روش هايي که آنان ( و افراد ديگر ) برا ي مقابله با رفتار پرخاشگرانه به کار مي برند به طور معمول شامل مواردي چون مقاومت ،سرزنش ، نافرماني ، خرابکاري ، مقابله به مثل ، متحد شدن [ با افراد ديگر ] ، دروغگويي و سرپوش گذاردن [ يا پنهانکاري ] مي شود . سومين احتمال در رفتار پرخاشگرانه آن است که اغلب به از دست رفتن کنترل منجر مي شود . اين مورد ، همچون بسياري ديگر از اشکالات رفتار پرخاشگرانه و يا سلطه پذيرانه ، تناقض آميز است ، زيرا رفتار پرخاشگرانه مقداري از کنترل فرد را بر زندگي خود و ديگران فراهم مي کند . با وجود اين و از سوي ديگر ، اعمال کنترل بر زندگي افراد ديگر ، آزادي خود فرد را نيز محدود مي سازد . اگر من از طريق پرخاشگري فعاليت شما را کنترل کنم ، نظارت بر شما وقت و انرژي مرا خواهد گرفت ، که اين نوعي از بندگي خود – تحميل شده را به وجود مي آورد . کنترل کردن شديد ديگران ، تقريبا به همان اندازه ناگوار است که فردي بخواهد خود را در اختيار ديگران قرار دهد تا زندگي او را کنترل کنند . فرانسيس بيکن در قرن شانزدهم ، راجع به اين وضعيت تناقض آميز چنين نظر مي دهد : » ميل به کسب قدرت و از دست دادن آزادي ، تمايلي عجيب است » . ششمين پيامد پرخاشگري ، احساس بيگانگي و دوري از ديگران است . افراد پرخاشگر براي خود وضعيتي دو سر کور خلق مي کنند . آنان براي کساني که مي توانند آنها را مطيع سازند احترام قائل نيستند و پيوسته از روابط همراه با بردباري و مساوات مي ترسند . مطالعه در رفتار فردريک کبير پادشاه جنگ طلب قرن هيجدهم پروس ، اين وضع را تاييد مي کند . او به افراد زير سلطه اش مي گفت : اطاعت کنيد . اما قبل از مرگش ، به شکلي کنايه آميز گفت : « از فرمان دادن به بردگان خسته شده ام » . بسياري از افراد چون همسران سلطه جو ، پدر و مادر ديکتاتور ، معلمان کنترل کننده و مديران پرخاشگر نيز مانند فردريک کبیر درمي يابند که رابطه داشتن و کارکردن با افرادي که زير سلطه آنان هستند ، بسيار نااميد کننده و ناگوار است . همچنين ، پرخاشگري مي تواند به سلامت خود فرد نيز آسيب جدي وارد سازد . تشکيل لخته در سرخرگ هاي قلب يکي از مرگبارترين بيماري هاي عصر ما مي باشد ، بيشترين قربانيانش را از ميان افراد پرخاشگر مي گيرد . ديگر پيامد منفي رفتار پر خاشگرانه آن است که پرخاشگري ، براي همه مردم ، اجتماعي نا امن به وجود مي آورد . پرخاشگري رايج در جامعه ما ، حتي لذت بردن از چيزهاي ساده اي را نيز ، که زماني براي ما بسيار پيش پا افتاده و عادي محسوب مي شدند ، به شکلي فزاينده خطرناک کرده است . قدم زدن در پارک به هنگام غروب ، ترک موقتي وسايل در اماکن عمومي و يا ترک منزل براي رفتن به تعطيلات و شب ها شرکت در جشن ، فقط معدودي از چيزهاي خوشايند عادي انسان است که ديگر نمي توان بدون برنامه ريزي قبلي براي محافظت يا دفاع از خود ، از آنها لذت برد . در اواخر قرن بيستم ، وقتي با مسائل بسيار جدي مواجه مي شويم ، ممکن است آن قدر بر روي زمين دوام نياوريم که بتوانيم آنها را حل کنيم ، مگر آن که ياد بگيريم با پرخاشگر بودن انساني خود کنار آئيم 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده