مهندس خوش فکر 11397 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ خوابگاه ما که پر از موش بود خوبه که........... ما رتیل داشتیم.......... خوابگاه دانشگاه ما هم گرگ داره :w00: :w00: :w00: :jawdrop::jawdrop::jawdrop: لینک به دیدگاه
O-N 10553 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ اوهوم بلاخره نمیشه که نداشتيم كه ... ما خودمون يه پا سرپرست بوديم كسي هم پيش ما دوام نمياورد... :icon_pf (95): 2 لینک به دیدگاه
maryam_alien 9904 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ تازه دزد هم بود تو خوابگاه...:icon_pf (34): لینک به دیدگاه
O-N 10553 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ موش؟ رتيل؟ گرگ؟ دزد؟؟؟؟ چه خوابگاهاي خطرناكي داشتينا :imoksmiley: ما نهايتا سوسكه شاسي بلند داشتيم مدل بالدار امريكايي يا مارمولك سوسول فسقلي... 1 لینک به دیدگاه
pesare irani 41805 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ تازه دزد هم بود تو خوابگاه...:icon_pf (34): شما احیانا گوانتانامو نبودیییید 2 لینک به دیدگاه
O-N 10553 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ شما احیانا گوانتانامو نبودیییید :ws28: 2 لینک به دیدگاه
مهندس خوش فکر 11397 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ شما خاطره نداری......... موش؟ رتيل؟ گرگ؟ دزد؟؟؟؟ چه خوابگاهاي خطرناكي داشتينا :imoksmiley: ما نهايتا سوسكه شاسي بلند داشتيم مدل بالدار امريكايي يا مارمولك سوسول فسقلي... خب همینه میگن کسایی که تو خوابگاه میمونن از خدمت سربازی معافن.........:ws28: لینک به دیدگاه
maryam_alien 9904 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ شما احیانا گوانتانامو نبودیییید نه..بابل بودیم. لینک به دیدگاه
pesare irani 41805 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ نه..بابل بودیم. ببخشید بابل تا ک ه ر ی ز ک چقدر راهه :ws52: لینک به دیدگاه
mIn 2294 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ من يه سال تو خوابگاه همستر نگه ميداشتم انقد منفوووور بودن بيچاره ها. معمولا بچه ها كه جيغشون بلند ميشد من ميفهميدم يكيشون در رفته...... تازه كليم ترقه داشتم. تو كمدم يه جرقه نياز بود تا ... :4chsmu1: من اگه هم اتاقيتون بودم چيكارم ميكردين؟ :w127: ترقه هاتو بر می داشتیم واسه شب چهارشنبه سوری هنوز برنگشته بودیم خونه . آتیش بازی خیلی خوبی بود اما فقط تونستیم یکمی از اینا که رنگارنگه و از اونا که سوت میکشه و اسپری خالی های همه اتاق ها رو جمع کنیم نگهبان خوابگاه رو هم مشغولش کردیم تا بچه ها از موتورش بنزین بکشن ( چه آتیشی شد با اون بنزین ) دوبار از موتورش بنزین کشیدیم . دفعه سوم سر رسید متوجه شد :icon_pf (34): 3 لینک به دیدگاه
maryam_alien 9904 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ ببخشید بابل تا ک ه ر ی ز ک چقدر راهه :ws52: نمیدونم والله لینک به دیدگاه
pesare irani 41805 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ ترقه هاتو بر می داشتیم واسه شب چهارشنبه سوری هنوز برنگشته بودیم خونه . آتیش بازی خیلی خوبی بود اما فقط تونستیم یکمی از اینا که رنگارنگه و از اونا که سوت میکشه و اسپری خالی های همه اتاق ها رو جمع کنیم نگهبان خوابگاه رو هم مشغولش کردیم تا بچه ها از موتورش بنزین بکشن ( چه آتیشی شد با اون بنزین ) دوبار از موتورش بنزین کشیدیم . دفعه سوم سر رسید متوجه شد :icon_pf (34): فرار از زندان رو پس از رو شما ساختن چه رابطه هایی داره رو میشه :jawdrop: لینک به دیدگاه
mohsen 88 10106 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ نه هنوز تا 35 خیلی وقته یاد میگیری 100% تضمینیه خدایش نفشه خونیییم خوبه نقشه هر چیزی رو بدن 3 سوت میبندم حالا چرا گریه میکنی خو.یه وقت میرم تو مایه های فیلم هندی اشکم در میادا لینک به دیدگاه
mIn 2294 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ خب همینه میگن کسایی که تو خوابگاه میمونن از خدمت سربازی معافن.........:ws28: کارخانه آدم سازی لینک به دیدگاه
pesare irani 41805 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ حالا چرا گریه میکنی خو.یه وقت میرم تو مایه های فیلم هندی اشکم در میادا هیچکی با من دوس نمیشه :ws44: خرت رو بده برا دوستی می خوام تو فیلم باهاش اسلحه جا به جا کنم لینک به دیدگاه
pesare irani 41805 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ کارخانه آدم سازی بله .................................... :banel_smiley_4: خودت میدونی چی بزاری :w00: لینک به دیدگاه
O-N 10553 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ ترقه هاتو بر می داشتیم واسه شب چهارشنبه سوری هنوز برنگشته بودیم خونه . آتیش بازی خیلی خوبی بود اما فقط تونستیم یکمی از اینا که رنگارنگه و از اونا که سوت میکشه و اسپری خالی های همه اتاق ها رو جمع کنیم نگهبان خوابگاه رو هم مشغولش کردیم تا بچه ها از موتورش بنزین بکشن ( چه آتیشی شد با اون بنزین ) دوبار از موتورش بنزین کشیدیم . دفعه سوم سر رسید متوجه شد :icon_pf (34): دوستاي من نميدونستن ترقه چيه بابا.:icon_pf (34): چارشنبه سوري آتيش روشن كرده بوديم كلي بزرگ شده بود اول كه ميترسيدن بپرن بعدشم كه به زور گفتيم بپرين دو تاشون همزمان رفتن دقيقا رو آتيش خوردن به هم افتادن تو آتيش.... البته زود درشون آورديم چيزيشون نشد. :shame: بعدشم ديناميت و ماهواره و پروانه و آبشارم كه اصلا طرفش نميرفتن. نهايتا يه سيگارت دستشون ميدادم كه بندازن تو آتيش. نه اينكه حتي خودشون روشن كنن. ميگفتم بندازن تو آتيش. اول يه جيغ ميزدن...موقع انداختنش يه جيغ ميزدن...بعدش هيچ اتفاقي نميوفتاد ميرفتم ميديدم از آتيش رد شده افتاده اونور :w74: منم براي اينكه خوب آبديده شن تو يه فضاي كوچيك 5 تا زنبوري 10 تا سيگارت رو با آبشار 6 متري رو با هم راه انداختم.........:gnugghender: گريه ي 3 تاشون در اومد ولي راه در رو رو بسته بودم. 2 لینک به دیدگاه
mIn 2294 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ فرار از زندان رو پس از رو شما ساختن چه رابطه هایی داره رو میشه :jawdrop: نمی دونم والا لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده