رفتن به مطلب

زندگی خوابگاهی


سیندخت

ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 71
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

 

 

اوهوم :ws3: بلاخره نمیشه که :ws3:

نداشتيم كه ...:ws3:

ما خودمون يه پا سرپرست بوديم :w16:

كسي هم پيش ما دوام نمياورد... :icon_pf (95):

  • Like 2
لینک به دیدگاه

موش؟

رتيل؟

گرگ؟

دزد؟؟؟؟

چه خوابگاهاي خطرناكي داشتينا :imoksmiley:

ما نهايتا سوسكه شاسي بلند داشتيم مدل بالدار امريكايي :ws3:

يا مارمولك سوسول فسقلي... :banel_smiley_4:

 

  • Like 1
لینک به دیدگاه
:ws28:

شما خاطره نداری.........:ws3:

موش؟

رتيل؟

گرگ؟

دزد؟؟؟؟

چه خوابگاهاي خطرناكي داشتينا :imoksmiley:

ما نهايتا سوسكه شاسي بلند داشتيم مدل بالدار امريكايي :ws3:

يا مارمولك سوسول فسقلي... :banel_smiley_4:

 

خب همینه میگن کسایی که تو خوابگاه میمونن از خدمت سربازی معافن.........:ws28::ws28::ws28:

لینک به دیدگاه
من يه سال تو خوابگاه همستر نگه ميداشتم انقد منفوووور بودن بيچاره ها. :sigh:

معمولا بچه ها كه جيغشون بلند ميشد من ميفهميدم يكيشون در رفته......:ws3:

تازه كليم ترقه داشتم. تو كمدم يه جرقه نياز بود تا ... :4chsmu1:

من اگه هم اتاقيتون بودم چيكارم ميكردين؟ :w127:

 

ترقه هاتو بر می داشتیم :ws3:

 

واسه شب چهارشنبه سوری هنوز برنگشته بودیم خونه . آتیش بازی خیلی خوبی بود اما فقط تونستیم یکمی از اینا که رنگارنگه و از اونا که سوت میکشه و اسپری خالی های همه اتاق ها رو جمع کنیم :ws3: نگهبان خوابگاه رو هم مشغولش کردیم تا بچه ها از موتورش بنزین بکشن ( چه آتیشی شد با اون بنزین ) دوبار از موتورش بنزین کشیدیم . دفعه سوم سر رسید متوجه شد :icon_pf (34):

  • Like 3
لینک به دیدگاه
ترقه هاتو بر می داشتیم :ws3:

 

واسه شب چهارشنبه سوری هنوز برنگشته بودیم خونه . آتیش بازی خیلی خوبی بود اما فقط تونستیم یکمی از اینا که رنگارنگه و از اونا که سوت میکشه و اسپری خالی های همه اتاق ها رو جمع کنیم :ws3: نگهبان خوابگاه رو هم مشغولش کردیم تا بچه ها از موتورش بنزین بکشن ( چه آتیشی شد با اون بنزین ) دوبار از موتورش بنزین کشیدیم . دفعه سوم سر رسید متوجه شد :icon_pf (34):

فرار از زندان رو پس از رو شما ساختن :ws3:

 

چه رابطه هایی داره رو میشه :jawdrop:

لینک به دیدگاه
نه هنوز تا 35 خیلی وقته

 

یاد میگیری 100% تضمینیه

 

 

خدایش نفشه خونیییم خوبه نقشه هر چیزی رو بدن 3 سوت میبندم :ws44:

حالا چرا گریه میکنی خو.یه وقت میرم تو مایه های فیلم هندی اشکم در میادا :w16:

لینک به دیدگاه
حالا چرا گریه میکنی خو.یه وقت میرم تو مایه های فیلم هندی اشکم در میادا :w16:

هیچکی با من دوس نمیشه :ws44: :ws44: :ws44:

 

خرت رو بده برا دوستی

 

می خوام تو فیلم باهاش اسلحه جا به جا کنم:ws3:

لینک به دیدگاه
ترقه هاتو بر می داشتیم :ws3:

 

واسه شب چهارشنبه سوری هنوز برنگشته بودیم خونه . آتیش بازی خیلی خوبی بود اما فقط تونستیم یکمی از اینا که رنگارنگه و از اونا که سوت میکشه و اسپری خالی های همه اتاق ها رو جمع کنیم :ws3: نگهبان خوابگاه رو هم مشغولش کردیم تا بچه ها از موتورش بنزین بکشن ( چه آتیشی شد با اون بنزین ) دوبار از موتورش بنزین کشیدیم . دفعه سوم سر رسید متوجه شد :icon_pf (34):

 

دوستاي من نميدونستن ترقه چيه بابا.:icon_pf (34):

چارشنبه سوري آتيش روشن كرده بوديم كلي بزرگ شده بود اول كه ميترسيدن بپرن بعدشم كه به زور گفتيم بپرين دو تاشون همزمان رفتن دقيقا رو آتيش خوردن به هم افتادن تو آتيش....

البته زود درشون آورديم چيزيشون نشد.

:shame:

بعدشم ديناميت و ماهواره و پروانه و آبشارم كه اصلا طرفش نميرفتن.

نهايتا يه سيگارت دستشون ميدادم كه بندازن تو آتيش.

نه اينكه حتي خودشون روشن كنن. ميگفتم بندازن تو آتيش.:banel_smiley_4:

اول يه جيغ ميزدن...موقع انداختنش يه جيغ ميزدن...بعدش هيچ اتفاقي نميوفتاد ميرفتم ميديدم از آتيش رد شده افتاده اونور :w74:

منم براي اينكه خوب آبديده شن تو يه فضاي كوچيك 5 تا زنبوري 10 تا سيگارت رو با آبشار 6 متري رو با هم راه انداختم.:ws3:........:gnugghender:

گريه ي 3 تاشون در اومد ولي راه در رو رو بسته بودم. :ws17:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...