Marco_De_Luca 27 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 مرداد، ۱۳۸۹ yadesh bekheyr... نيمکت جهل و حماقت. نيمکت عربي، ديني، قرآن، انديشه اسلامي و با اندکي کملطفي و کينهتوزي نيمکت فیزیک، شیمی، ریاضی و زیست. نيمکتي که در آن هر چيز آموختيم جز علم. نيمکتي که در آن رفاقت را آموختيم. نيمکتي که در آن شلوغي سر کلاس را به گردن گرفتيم و معرفت را بو کشیدیم. نيمکتي که روي آن بيش از سکوي هر تئاتر طنزي خنديديم. نيمکت سفتي که گاه از هر تخت خوابي راحتتر بود و گاه از صندلي ميخ دار آزار دهندهتر. نيمکتي که رويش عشق را حک کرديم. نيمکتي که رويش اعتراض با صداي بلند را آموختيم. نیمکتی که در این ایام تبدیل شد به ابزاری برای مبارزه. ابزاری برای رساندن حرفهای بودار به اطرافیان. جایی برای کندن یادگاری. مکانی برای فراگیری فن تقلب. جای دنج و آرامی برای تفکر و تامل در باب زندگانی که گه گاه صدای ناموزونه استاد، معلم یا همکلاسی خلوت شکنی میکندش. نیمکتی که با این همه توانایی بی ادعاست. نیمکتی که قبلهاش تخته سیاست. نیمکتی که وجه اشتراک همه ماست. چه لگدها که حوالهاش نکردهایم. چه فحشها که رویش ننوشتهایم. چه سوراخها که با خودکار و کلید رویش حفر نکردهایم. روی این نیمکت بود که سرنوشت خود را تست زدیم. روی این نیمکت بود که آینده را رقم زدیم. نیمکتی که فاصلهها رویش بیمعناست. نیمکتی که فقیر و گدا نمیشناسد............................... 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده