soheiiil 24251 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۸۹ سلام سیستم اداره یک کشور فرضی رو شما دوست دارید چگونه باشد؟ یعضی ها سیستم پادشاهی رو ترجیح میدن بعضی ها سیستم جمهوری رو ترجیح میدن بعضیها تلفیقی از این دو با اختیارات محدود را مد نظرشون هست و .... هر روشی رو که پیشنهاد میکنید لطفا نقاط ضعف و قوتش رو هم بگویید تا استفاده کنیم خواهشا از هیچ شخصیت داخلی اسم نبرید و پستایی که مورد دار باشن با نهایت شرمندگی پاک میشن هدف شناختن سیستمهای اداری یک کشور ایده آل هستش ممنون 3 لینک به دیدگاه
soheiiil 24251 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۸۹ تعریف جمهوری از ویکیپدیا جُمهوری نوعی حکومت است که در آن ریاست کشور با رای مستقیم یا غیر مستقیم مردم برگزیده میشود و دوران تصدی او محدود است. جمهوری از نظر مفهوم واژه بیشتر درجاتی از مردمسالاری را نیز در بر دارد. اما، در عین حال، بسیاری از دیکتاتوریهای غیر سلطنتی نیز ممکن است به این نام نامیده شوند و در این وجه، حکومت جمهوری تنها به معنای حکومت غیر سلطنتی است. مورد دیگری که از جمهوری خرده گیری میکنند اینه که یک فرد در عرض 4 سال توانایی پیاده کردن تمامی برنامه های زیرساختیش رو نداره و فردی که بعد از اون میاد کارهای فرد قبلی رو نیمه کاره میذاره و درنتیجه کشور دچار معضل اقتصادی میشه 4 لینک به دیدگاه
soheiiil 24251 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۸۹ حکومت پادشاهی مشروطه از ویکیپدیا پادشاهی مشروطه' نوعی از حکومت پادشاهی است که در آن (بر خلاف حکومت استبدادی) قدرت پادشاه مطلق نیست (بلکه "مشروط" است). حکومت سلطنتی مشروطه دارای قانون اساسی بوده و برای اداره کشور نهاد انتخابی (مانند مجلس های عوام یا خواص) دارد. این نوع حکومت میزانی از دموکراسی و قانون گرایی را در خود دارد و معمولاً در اثر رفرم یا انقلاب در حکومت های پادشاهی، ایجاد میشود ایرادی که به این نوع حکومنت گرفته میشه اینه که غالبا در طول تاریخ با کشمکش و هنجار بین پادشاه و مجلس همراه بوده و گاهی دیده شده که این نوع حکومت ها با کودتایی به پایان میرسند:ws2: 2 لینک به دیدگاه
soheiiil 24251 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۸۹ حکومت استبدادی از ویکیپدیا حکومت استبدادی شکلی از حکومت است که قدرت سیاسی در دست یک حاکم خودگمارده قرار دارد. اصطلاح حاکم مستبد یا اتوکرات از واژه یونانی اتوکراسی مشتق شدهاست.الیگارشی (oligarchy) یا حکومت توسط اقلیت در مقابل دموکراسی یا حکومت توسط اکثریت قرار میگیرد. در حکومت استبدادی دامنه اختیارات حاکم و طول دوره حکومت آنها بسیار است و توزیع قدرت عادلانه نیست. طرفداران حکومت استبدادی؛معتقدند که این نوع حکومت امکان انباشت سرمایه، برنامهریزی متمرکز و تصمیمگیری قاطع برای رفع موانع راه را برای توسعه فراهم میسازد.در حالی که مخالفان این نوع حکومت معتقدند که استبداد باعث احساس بیقدرتی سیاسی در بین مردم میشود و کارایی و خلاقیت آنها را کاهش میدهد. حکومت استبدادی نباید با تمامیتخواهی (رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزی) مساوی پنداشته شود. اینم که ناگفته پیداست .....بلاهایی که قاجاریه بر سر ایران آوردن دلیل بر ضعف این نوع شیوه حکومتی بوده از سوی دگر گاها این نوع حکومت ها نقطه عطف در تاریخ بوده نظیر پادشاهی کوروش کبیر که هنوزم به این حکومت افتخار میکنیم 2 لینک به دیدگاه
(:| 31 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۸۹ تعریف جمهوری از ویکیپدیا مورد دیگری که از جمهوری خرده گیری میکنند اینه که یک فرد در عرض 4 سال توانایی پیاده کردن تمامی برنامه های زیرساختیش رو نداره و فردی که بعد از اون میاد کارهای فرد قبلی رو نیمه کاره میذاره و درنتیجه کشور دچار معضل اقتصادی میشه برادر گرامی به نکته خوبی اشاره فرمودید. اما معمولا تا جایی که بنده اطلاع دارم در چنین جمهوری ها یک برنامه کلی با اهداف کاملا مشخص و با زمانبندی دقیق وجود دارد و صد البته این برنامه کلی تقسیم می شود به زیر شاخه ها در زمینه های اقتصادی -سیاسی- اجتماعی و غیرو که درهرکدام از این زمینه ها از کارشناسان خبره جهت طرح ریزی و برنامه ریزی استفاده می شود در چنین حکومتی وظیفه دولت تنها نقش مجری و گاها در سیستم هایی که بخش خصوصی فعالیت چشمگیر دارد دولت نقش ناظر بر اجرای درست قوانین و برنامه ها را بر عهده دارد و در نتیجه هر دولت یا هر فردی که سرکار می آید باید دنباله رو این اهداف باشد. موفق و موید باشید. 1 لینک به دیدگاه
soheiiil 24251 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۸۹ برادر گرامی به نکته خوبی اشاره فرمودید.اما معمولا تا جایی که بنده اطلاع دارم در چنین جمهوری ها یک برنامه کلی با اهداف کاملا مشخص و با زمانبندی دقیق وجود دارد و صد البته این برنامه کلی تقسیم می شود به زیر شاخه ها در زمینه های اقتصادی -سیاسی- اجتماعی و غیرو که درهرکدام از این زمینه ها از کارشناسان خبره جهت طرح ریزی و برنامه ریزی استفاده می شود در چنین حکومتی وظیفه دولت تنها نقش مجری و گاها در سیستم هایی که بخش خصوصی فعالیت چشمگیر دارد دولت نقش ناظر بر اجرای درست قوانین و برنامه ها را بر عهده دارد و در نتیجه هر دولت یا هر فردی که سرکار می آید باید دنباله رو این اهداف باشد. موفق و موید باشید. آبجی اینی که میگی کاملا درسته و باید همینطور باشه ولی عملا ما تو حکومت های جهان سوم میبینیم که این روش اصلا اجرا نمیشه....نمونه های عینیشو میشه دید خب چه باید کرد؟ با همین روش میشه امید داشت که کشور فرضی در نهایت پیشرفت کنه؟ 1 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۸۹ تعریف جمهوری از ویکیپدیا مورد دیگری که از جمهوری خرده گیری میکنند اینه که یک فرد در عرض 4 سال توانایی پیاده کردن تمامی برنامه های زیرساختیش رو نداره و فردی که بعد از اون میاد کارهای فرد قبلی رو نیمه کاره میذاره و درنتیجه کشور دچار معضل اقتصادی میشه دموكراسي دمكراسي: حكومتي ملي، حكومت مردم بر مرد م، طرز حكومتي كه اختيار مملكت در دست نمايندگاني است كه مردم انتخاب مي كنند. دمكراسي مشتق از دو واژه ي يوناني دموس (مردم و خلق) و كراتوس (حاكميت و قدرت) است. دمكراسي از ديرباز يكي از انواع سياستهاي حاكميت بوده است و مؤيد آن تبعيت از اصل پيروي اقليت از اكثريت و برسميت شناختن آزادي و حقوق مادي افراد است. اين تعريف تنها يك فرمول جامعه شناسانه و شناسه ي بورژوايي است! در اين فرمول دمكراسي دور از شرايط اقتصادي و اجتماعي است و در نهايت طبقه ي بورژوايي حاكم ادعاي دمكراسي خالص را دارد كه البته ماهيت اجتماعي و تضاد دو مبارزه ي طبقاتي را نفي مي كند!! اشكال دمكراسي در طول تاريخ بسته به فرم رفرمهاي اقتصادي و اجتماعي و سياسي تكامل يافته است و هميشه رابطه ي مستقيم و غير قابل انكاري با خصلت و مبارزه ي طبقاتي جامعه داشته است. در يك جامعه با طبقات مختلف دمكراسي عملاً در سلطه ي طبقه ي حاكمه است. در يك جامعه ي سرمايه داري دمكراسي ساختار حاكميت و سلطه است و ماهيت اين دمكراسي استثمار اكثريت محروم است. اين طبقه در ابتدا به عنوان يك حكومت ضد استثمار و مترقي نمود مي يابد. اين طبقه حاكمه مي گويد كه مدافع نيروهاي مردمي است و به حقوق و آزاديهاي اجتماعي و انتخابات و قلم و بيان احترام مي گذارد. در مجري گري طبقه ي سرمايه دار مي نماياند كه همه جا مدافع منافع استثمارگر طبقاتي ست و زماني فرا مي رسد كه عملگرهاي مردمي مي بيند كه هيچ تضمين مادي و عملي در دست ندارند و حكومتي ها به اعتراضات نيروها تنها پوز خند مي زنند. وجه مشخصه ي دمكراسي اين نوع حكومت و سياق دمكراتيك تفكيك قواي سه گانه به خصوص قوه ي مجريه و مقننه است. اين دو قوه روزبه روز متكامل مي شوند و به تحكيم مي گرايند و در اين ميان آزادي بيان و قلم و ... مردم به اختناق مي گرايد. در نقطه ي مقابل اين دمكراسي غالب شدن انديشه ي نيروهاي مردمي است. سلطه ي اكثريت بر اقليت. در بنيان هاي فكر و انديشه: آزادي و بيان. در شالوده ي اقتصادي: قابليت جمعي توليد و حقوق و بستر يكسان براي رشد مردم. در يك جامعه ي دمكراتيك واقعي صرفنظر از جنس، نژاد و مذهب تساوي افراد در كليه ي شئون اقتصادي و سياسي و فرهنگي و شركت در رهبري اجتماع و دولت تامين مي شود. 1 لینک به دیدگاه
soheiiil 24251 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۸۹ آنارشیسم آنارشیسم در زبان سیاسی به معنای نظامی اجتماعی و سیاسی بدون دولت، یا به طور کلی جامعهای فاقد هرگونه ساختار طبقاتی یا حکومتی است. آنارشیسم برخلاف باور عمومی، خواهان «هرج و مرج» و جامعه «بدون نظم» نیست، بلکه همکاری داوطلبانه را درست میداند که بهترین شکل آن ایجاد گروههای خودمختار است. طبق این عقیده، نظام اقتصادی نیز در جامعهای آزاد و بدون اجبار ِ یک قدرت سازمانیافته بهتر خواهد شد و گروههای داوطلب میتوانند بهتر از دولتهای کنونی از پس وظایف آن برآیند. آنارشیستها به طور کلی با حاکمیت هرگونه دولت مخالفند و دموکراسی را نیز استبداد اکثریت میدانند (که معایبش کمتر از استبداد سلطنتی است) . آنارشیسم خود زیرنحلههای پرشماری دارد که جز در یکی دو اصل بنیادین شباهت چندانی با هم ندارند. این خود تا حدی خاسته از ماهیت آنارشیسم است که وجود خویشتن را در نفی و مخالفت میجوید. ماهیت آزاد و غیرمتمرکز آنارشیستها در سازماننیافتگی نسبی تشکیلات ایشان پیداست. ایشان ضمن التزام به اصول بنیادین آنارشیسم در تفسیر این اصول و به فعلیت درآوردن آنها اختلافهای اساسی توانند داشت. مهمترین این اصلهای بنیادین چنان که پیشتر گفته آمد نفی حکومت است. چون در نگریسته شود عصارهٔ تفکر آنارشیستی تأکید بر آزادی فرد است. این تأکید منجر به تقبیح و مخالفت با هر گونه اقتدار بیرونی (خاصه حکومت) که مانعی در رشد و تعالی آزاد فرد تلقی میشود، میگردد کاملا منسوخ شده هستش ولی دونستنش که ایرادی نداره 1 لینک به دیدگاه
ayhan 2309 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۸۹ دموکراسي مي گويد : رفيق، حرفت را خودت بزن، نانت را من مي خورم مارکسيسم مي گويد : رفيق، نانت را خودت بخور، حرفت را من مي زنم فاشيسم مي گويد : رفيق، نانت را من مي خورم، حرفت را هم من مي زنم و تو فقط براي من کف بزن اسلام حقيقي مي گويد : نانت را خودت بخور، حرفت را هم خودت بزن و من فقط براي اينم که تو به اين حق برسد اسلام دروغين مي گويد : تو نانت را بياور به ما بده و ما قسمتي از آن را جلوي تو مي اندازيم، و حرف بزن، امّا آن حرفي را که ما مي گوييم 2 لینک به دیدگاه
(:| 31 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۸۹ آبجی اینی که میگی کاملا درسته و باید همینطور باشه ولی عملا ما تو حکومت های جهان سوم میبینیم که این روش اصلا اجرا نمیشه....نمونه های عینیشو میشه دید خب چه باید کرد؟ با همین روش میشه امید داشت که کشور فرضی در نهایت پیشرفت کنه؟ ممنون اولا باید بگویم بنده مرد هستم البته ارادت خاصی هم به خواهران گلم دارم. به نظر بنده هم نوع حکومت و هم نوع تفکر جمعی مردم یک کشور و سطح آگاهی های آنها در پیشبرد اهداف خیلی تاثیر دارد. حکومت و حاکمان بد هرگز اجازه پیشرفت و اجازه ابراز وجود به افراد صالح را نخواهد داد و از طرف دیگر مردم نا آگاه و با سطح فرهنگی و آگاهی های کمتر هرگز اجازه به قدرت رسیدن افراد صالح را نخواهد داد و یا اگر هم کسی به قدرت برسد ملت با نافرمانی و با ندانم کاری های خود مانع پیشرفت اهداف خواهند شد. ملت آگاه و حاکمان باشعور و مسوولیت پذیر هر دو لازم و ملزوم همدیگر هستند. مستدام باشید. 1 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۸۹ نوع دیگه نداریم؟؟؟اینا رو دوست ندارم.... اما هرچی باشه این دینو سیاستو جدا کنن دنیا گلستان میشه!!!!! 4 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۸۹ دموکراسي مي گويد : رفيق، حرفت را خودت بزن، نانت را من مي خورممارکسيسم مي گويد : رفيق، نانت را خودت بخور، حرفت را من مي زنم فاشيسم مي گويد : رفيق، نانت را من مي خورم، حرفت را هم من مي زنم و تو فقط براي من کف بزن اسلام حقيقي مي گويد : نانت را خودت بخور، حرفت را هم خودت بزن و من فقط براي اينم که تو به اين حق برسد اسلام دروغين مي گويد : تو نانت را بياور به ما بده و ما قسمتي از آن را جلوي تو مي اندازيم، و حرف بزن، امّا آن حرفي را که ما مي گوييم كامل مخالفم 2 لینک به دیدگاه
soheiiil 24251 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۸۹ نوع دیگه نداریم؟؟؟اینا رو دوست ندارم....اما هرچی باشه این دینو سیاستو جدا کنن دنیا گلستان میشه!!!!! ستاره جان خیلی انواع دیگری هم هست که ایشالا به مرور معرفی میشن من اطلاعات چندانی ندارم دوستان مسلما بیشتر میتونن کمک کنن 1 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۸۹ من سکولار میخوام......... سکولاریسم (به برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام : Secularism) به صورت کلی به مفهوم ممانعت از دخالت برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام در تمامی امور عمومی جامعه است برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام نقشه کشورهای جهان که در آنها حکومت بر مبنای سکولاریسم است 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده