yasi * m 5032 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۸۹ آه ، دوستای عزیزم..... نمیدونم چی بگم و از کجا بگم.... ولی من الان در حالت پشیمونی خیلی بزرگی قرار دارم.... نمیدونم حالم و چه جوری توضیح بدم واستون... ولی مثل کسی میمونم که سالها واسه یه آرزو زحمت کشیده و دعا کرده..... و حالا خودش با دستای خودش همه چیز رو نابود کرده.... یعنی راهی واسه برگشت هست؟ قبول میکنن؟؟ این ندونم کاری بخشیده میشه؟؟ احتیاج به دلگرمی ندارم.... جواب میخوام.... 11 لینک به دیدگاه
rezanassimi 9036 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۸۹ آه ، دوستای عزیزم.....نمیدونم چی بگم و از کجا بگم.... ولی من الان در حالت پشیمونی خیلی بزرگی قرار دارم.... نمیدونم حالم و چه جوری توضیح بدم واستون... ولی مثل کسی میمونم که سالها واسه یه آرزو زحمت کشیده و دعا کرده..... و حالا خودش با دستای خودش همه چیز رو نابود کرده.... یعنی راهی واسه برگشت هست؟ عهد دوباره؟؟ قبول میکنن؟؟ این ندونم کاری بخشیده میشه؟؟ احتیاج به دلگرمی ندارم.... جواب میخوام.... :there: :icon_pf (17): 5 لینک به دیدگاه
Waffen 15118 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۸۹ من برای جواب دادن به یک مقدار توضیح بیشتر نیاز دارم حقیقتش... 8 لینک به دیدگاه
asal sadra 3752 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۸۹ آه ، دوستای عزیزم.....نمیدونم چی بگم و از کجا بگم.... از اول بگو ولی من الان در حالت پشیمونی خیلی بزرگی قرار دارم.... نمیدونم حالم و چه جوری توضیح بدم واستون... ولی مثل کسی میمونم که سالها واسه یه آرزو زحمت کشیده و دعا کرده..... و حالا خودش با دستای خودش همه چیز رو نابود کرده.... الان ینی باید میفهمیدم داستان چیه؟ یعنی راهی واسه برگشت هست؟ قبول میکنن؟؟ :JC_thinking: این ندونم کاری بخشیده میشه؟؟ اصولا ندونم کاری جای بخشش داره احتیاج به دلگرمی ندارم.... جواب میخوام.... :ubhuekdv133q83a7yy7(سرزنش میخوای) 3 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۸۹ آه ، دوستای عزیزم.....نمیدونم چی بگم و از کجا بگم.... ولی من الان در حالت پشیمونی خیلی بزرگی قرار دارم.... نمیدونم حالم و چه جوری توضیح بدم واستون... ولی مثل کسی میمونم که سالها واسه یه آرزو زحمت کشیده و دعا کرده..... و حالا خودش با دستای خودش همه چیز رو نابود کرده.... یعنی راهی واسه برگشت هست؟ قبول میکنن؟؟ این ندونم کاری بخشیده میشه؟؟ احتیاج به دلگرمی ندارم.... جواب میخوام.... 4 لینک به دیدگاه
mIn 2294 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۸۹ آه ، دوستای عزیزم.....نمیدونم چی بگم و از کجا بگم.... ولی من الان در حالت پشیمونی خیلی بزرگی قرار دارم.... نمیدونم حالم و چه جوری توضیح بدم واستون... ولی مثل کسی میمونم که سالها واسه یه آرزو زحمت کشیده و دعا کرده..... و حالا خودش با دستای خودش همه چیز رو نابود کرده.... یعنی راهی واسه برگشت هست؟ قبول میکنن؟؟ این ندونم کاری بخشیده میشه؟؟ احتیاج به دلگرمی ندارم.... جواب میخوام.... بی خیال بابا آدم خودش خودشو ببخشه دیگران هم می بخشن . کافیه که یادش بمونه !!!! .......... 3 لینک به دیدگاه
yasi * m 5032 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۸۹ خوب اگه میتونستم واضح بگم که میکفتم.... ولی چون اصرار میکنید میگم....!! ببینید من با یکی یه قراری گذاشته بودم.... این قرار تا آخر تابستون بود. اگه من به قولم عمل میکردم اونم قول داده بود به خواسته ای که ازش داشتم عمل کنه.... ولی خوب من مثل خیلی وقتای دیگه زدم زیر قولم. آخه من الان با چه رویی برم بگم از اول؟!!! با اینکه اعتماد چندانی هم به خودم ندارم که بازم به قولم عمل کنم.... 6 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۸۹ خوب اگه میتونستم واضح بگم که میکفتم....ولی چون اصرار میکنید میگم....!! ببینید من با یکی یه قراری گذاشته بودم.... این قرار تا آخر تابستون بود. اگه من به قولم عمل میکردم اونم قول داده بود به خواسته ای که ازش داشتم عمل کنه.... ولی خوب من مثل خیلی وقتای دیگه زدم زیر قولم. آخه من الان با چه رویی برم بگم از اول؟!!! با اینکه اعتماد چندانی هم به خودم ندارم که بازم به قولم عمل کنم.... چرا به خودت اعتماد نداری؟:w00: همین باعث می شه نتونی به اعتماد دیگران هم جواب بدی!!!! چه می دونم یه همچین چیزی :w00: 3 لینک به دیدگاه
yasi * m 5032 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۸۹ خوب چون تا حالا هر چی قول دادم اکثرا زدم زیرش در این شرایط چه جوری میتونم به خودم اعتماد کنم...:w00: . . . . 2 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۸۹ خوب چون تا حالا هر چی قول دادم اکثرا زدم زیرشدر این شرایط چه جوری میتونم به خودم اعتماد کنم...:w00: . . . . نزن زیزش! شرط اول اینه که به خودت اعتماد کنی می تونی سر قولی که دادی وایسی...... 1 لینک به دیدگاه
pianist 31129 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۸۹ خوب چون تا حالا هر چی قول دادم اکثرا زدم زیرشدر این شرایط چه جوری میتونم به خودم اعتماد کنم...:w00: . . . . يعني به خودت اعتماد نداري؟؟ منم بهت اعتماد ندارم 2 لینک به دیدگاه
DCBA 8191 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۸۹ خوب اگه میتونستم واضح بگم که میکفتم....ولی چون اصرار میکنید میگم....!! ببینید من با یکی یه قراری گذاشته بودم.... این قرار تا آخر تابستون بود. اگه من به قولم عمل میکردم اونم قول داده بود به خواسته ای که ازش داشتم عمل کنه.... ولی خوب من مثل خیلی وقتای دیگه زدم زیر قولم. آخه من الان با چه رویی برم بگم از اول؟!!! با اینکه اعتماد چندانی هم به خودم ندارم که بازم به قولم عمل کنم.... خوب اول تکلیفتو با خودت روشن کن.....بعد حتما برو بگو از اول.... آخه ممکنه بعدا خودتو سرزنش کنی که چرا سعیمو نکردم..... 1 لینک به دیدگاه
yasi * m 5032 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۸۹ يعني به خودت اعتماد نداري؟؟ منم بهت اعتماد ندارم خوب چه کار کنم...... کار سختیه... آخه من این قول رو چندین بار دادم و زدم زیرش.... حقمه کسی بهم اعتماد نداشته باشه البته نه هر کسی.... 1 لینک به دیدگاه
yasi * m 5032 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۸۹ البته بگم سر همین یه قول من نمیتونم به خودم اعتماد کنمااااااا.... یه وخ فک نکنین همش همینجوریم..:w00: ولی سر این قوله نمیشه...:shame: 1 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۸۹ البته بگم سر همین یه قول من نمیتونم به خودم اعتماد کنم....یه وخ فک نکنین همش همینجوریماااااا...:w00: ولی سر این قوله نمیشه...:shame: پس چرا قول دادی من نمی فهمم 3 لینک به دیدگاه
pianist 31129 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۸۹ خوب چه کار کنم......کار سختیه... آخه من این قول رو چندین بار دادم و زدم زیرش.... حقمه کسی بهم اعتماد نداشته باشه البته نه هر کسی.... باشه حالا اشکال نداره سعي کن خودتو اصلاح کني... :there: 1 لینک به دیدگاه
yasi * m 5032 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۸۹ پس چرا قول دادی من نمی فهمم خوب باید میدادم.... بیا اینو بخور واست توضیح میدم الان..:mornincoffee: 2 لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۸۹ آه ، دوستای عزیزم.....نمیدونم چی بگم و از کجا بگم.... ولی من الان در حالت پشیمونی خیلی بزرگی قرار دارم.... نمیدونم حالم و چه جوری توضیح بدم واستون... ولی مثل کسی میمونم که سالها واسه یه آرزو زحمت کشیده و دعا کرده..... و حالا خودش با دستای خودش همه چیز رو نابود کرده.... یعنی راهی واسه برگشت هست؟ قبول میکنن؟؟ این ندونم کاری بخشیده میشه؟؟ احتیاج به دلگرمی ندارم.... جواب میخوام.... :banel_smiley_4: یکم بیشتر توضیح بده یاسی جون:there: 1 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۸۹ خوب باید میدادم....بیا اینو بخور واست توضیح میدم الان..:mornincoffee: باشه توضیح بده 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده