soheiiil 24251 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۸۹ نميخواهد خيلي از شهر دور شويد، تا اين فقر سر كاري را ببينيد، فقط كافي است كه كمي چشمهايتان را باز كنيد و سرتان را بچرخانيد. ديدن كودكاني كه به شما آويزان ميشوند تا چيزي از آنها بخريد، پيرزنان و پيرمرداني كه دست گدايي برايتان دراز ميكنند، زنان و مرداني كه با دست فروشي روزگار خود را ميگذرانند،كارتنخواب ها كافي است تا به سر كاري بودن خط فقر پي ببريد. وارد كوچه ميشويم، بچهها در كوچه بازي ميكنند، چشمشان كه به دوربين ميافتد، يكي فرياد ميزند «خبرنگاران فرار كنيد، فردا عكسمون تو روزنامههاست، فرار كنيد» هر كدام به سويي ميدوند و در اين كوچههاي تنگ و تاريك گم ميشوند. اشكان يك خواهر و برادر دارد، او با آنها و پدر و مادرش در مخروبهاي دو طبقه زندگي ميكند، پدرش در خيابانها كفشهاي مردم را تعمير ميكند و مادرش خانهها را نظافت ميكند؛ مادرش ميگويد: «اما نميرسونيم» اشكان يك شهروند تهراني و پدر و مادرش افغاني هستند، مادرش ميگويد: ما ميخواهيم برگرديم افغانستان اما بچهها نمييان، پارسال بردمشون هر روز ميگفتن ميخوايم برگرديم؛ پدرشون چند سال پيش سكته مغزي كرده، دستش ميلرزه، رفتيم سازمان ملل گفتن به خاطر شرايط پدرش هر جاي دنيا بوديم برامون شرايط ويژه در نظر ميگرفتن، مونديم اينجا تا نزديك افغانستان باشيم؛ تمام خانه پر است از لباسهاي روي بند و بوي نم و فقر. به گزارش ايلنا، طبق گفته كارشناسان، خط فقر در ايران 850 هزار تومان است، پدر و مادر اشكان اگر نصف اين مبلغ را هم درآمد داشتند،دست كم ميتوانستند خرابيهاي خانهشان را تعمير كنند، طبقه پايين از فرط خرابي قابل سكونت نبود و تمام خانواده در طبقه دوم سكونت داشتند. محمود احمدينژاد در اولين مصاحبه مطبوعاتي دولت دهم خط فقر را يك موضوع سر كاري خواند و گفت: بدين معني كه ابتدا بايد به تعريف خط فقر توجه كرد، يعني چنانچه حداقل نيازها در تعريف خط فقر لحاظ شود، همان ميشود خط فقر و چنانچه نيازهاي كم اهميتتري در اين تعريف لحاظ شود خط فقر تغيير ميكند. اشكان مسكن دارد، يك مسكن مخروبه، آيا حداقل نيازهاي اشكان برآورده شده است؟ آيا اشكان بالاي خط فقر است؟ هر چه در كوچهها پيشتر ميرويم، كوچهها باريك و باريكتر ميشود؛ دري بازي است، چرك كف كرده از زير در خارج ميشود، در ميزنم؛ دختر جوان زيبايي در را باز ميكند و كسي را صدا ميزند؛ زن برادرش است. سالهاست از كردستان مهاجرت كردهاند، همسرش چهار سال پيش ورشكست شده است. ميگويد: لباس ميدوختن سر كارگر توليدي بود، از چهار پنج سال پيش كه جنساي چيني اومده،؛ كار اينا كساد شد، اگر يه باروني واسه اينا در مييومد 22 هزار تومن، مغازهها از چين ميخريدن 14-15 هزار تومن، خوب معلومه واسشون صرف ميكنه جسن چيني بخرن. سالهاست از كردستان مهاجرت كردهاند، حقوق بازنشستگي پدرش تنها درآمد براي هزينه كردن دو خانوار است. در سالهاي 1371 تا 1386 حدود 71 درصد، درآمد خانوارهاي ايراني افزايش پيدا كرده است در شرايطي كه هزينههاي اين خانوادهها 1840 درصد افزايش هزينه دو خانواده را بدهد و رئيسجمهور در همان مصاحبه مطبوعاتي بيكاري 200 هزار نفر در يك سال را عدد بزرگي نداند و آن را طبيعي بخواند و بگويد: در بازار كار همواره عدهاي بيكار ميشوند و عدهاي سر كار ميروند، بدين معني كه افرادي كه امروز بيكار ميشوند، ممكن است پس از مدتي مجددا بر سر كار بروند، بنابراين بازار كار همواره در حال تبادل نيروي انساني است. همسر اين زن با گذشت چهار سال هنوز «مجددا بر سر كار نرفته است»، اما طبق گفتهاي بالا خانوادهاش زير خط فقر نيستند، چرا كه غذا، پوشاك و مسكنشان مهيا است، گرچه به بدترين شكل ممكن. پيرمرد 80 ساله نحيفي، 50 سال است كه آنجا يك خشكشويي دارد، ميگويد: 50 سال پيش كجا اين همه غم بود. 5-6 تا خونواده با هم زندگي ميكرديم، چقدر با هم خوش بوديم،؛ حالا تو خيابون هم، نميتونيم همديگرو تحمل كنيم. بخار آب و حرارت دستگاه تحمل آنجا را برايم سخت ميكند، فكر ميكنم. اين پيرمرد بيچاره چه ميكشد اين جا صبح تا شب؛ از يك توليدي برايش، يك دسته شلوار ميآورد، ميگويد: اينارو ميبيني واسه همش فقط هزار تومن ميدن، چند سال اوضاع خيلي بده، چند ماه كه اصلا كار نيست. ميگويد: يك سال چشمامو عمل كردم، دو ميليون شده،چون صاحب كارم بيمه ندارم، حالا هم كه قانون عوض شده، بالاي شصت سالم بيمه نميشم، پول عمل چشمام «هنوز بدهكارم» اين پيرمرد حداقل نيازها را دارد و اكنون كه احتياج به نياز كم اهميتتري مثل عمل چشم، پيدا كرده يك سال زير بار قرض آن است،گويا نيازهايي كه مربوط به سلامت جسمي است از حداقل نيازها محسوب نميشود و از نظر رئيسجمهور تنها كمي غذا به اندازه زنده ماندن، پوشاك به اندازه لخت نماندن و سقفي به اندازه خيس نشدن حداقل نيازهاست، كه خدا را شكر، همه دارند و در ايران هيچكس زير خط فقر نيست. 2 لینک به دیدگاه
mohsen 88 10106 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۸۹ فقر بیکاری اعتیاد فساد و... دردهای جامعه هستن که درک اون احتیاج به هیچ آمار و سخنرانی نداره.همه ما تقریبا" روزی نیست که اونو احساس نکنیم.همیشه سعی میکنم به خودم انرژی بدم و با روحیه باشم.اما همینکه چشمم به یکی از کودکان خیابونی می افته تمام افکارم بهم میریزه.واقعا" چه تضمینی هست که فردای روزگار منم به خیل بیکاران نپیوندم و بچه منم به این درد دچار نشه؟ 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده