سیندخت 18786 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مرداد، ۱۳۸۹ چرا مرغ از خیابان رد شد ؟ مارکس: مرغ باید از خیابان رد میشد. این از نظر تاریخی اجتناب ناپذیر بود. خاتمی: چون میخواست با مرغهای آن طرف خیابان گفتگو بکند. نیچه: چرا که نه؟ فروید: اصولاً مشغول شدن ذهن شما با این سؤال نشان میدهد که به نوعی عدم اطمینان جنسی دچار هستید. آیا دربچگی شصت خود را میمکیدید؟ داروین: طبیعت مرغ را برای این توانمندی ردشدن از خیابان انتخاب کرده است. همینگوی: برای مردن.در زیرباران. اینشتین: رابطه ی مرغ و خیابان نسبی است. سیمون دوبوار: مرغ نماد زن وهویت پایمال شده اوست. رد شدن از خیابان در واقع کوشش بیهوده ی او در فرار از سنتها و ارزشهای مردسالارانه را نشان میدهد. پاپ اعظم: باید بدانیم که هرروز میلیونها مرغ در مرغدانی می مانند و از خیابان رد نمیشوند. توجه ما باید به آنها معطوف باشد. چرا همیشه فقط باید درباره مرغی صحبت کنیم که از خیابان رد میشود؟ صادق هدایت: از دست آدمها به آن سوی خیابان فرار کرده بود غافل از اینکه آن طرف هم مثل همین طرف است، بلکه بدتر. شیرین عبادی: نباید گمان کرد که رد شدن مرغ از خیابان به خاطر اسلام بوده است. در تمام دنیا پذیرفته شده که اسلام کسی را فراری نمیدهد. روانشناس: آیا هر کدام از ما در درون خود یک مرغ نیست که میخواهد از خیابان رد شود؟ نیل آرمسترانگ: یک قدم کوچک برای مرغ، و یک قدم بزرگ برای مرغها. حافظ: عیب مرغان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت، که گناه دگران برتو نخواهند نوشت کافکا: ک. به آن سوی خیابان کثیف رفت. مرغ این را دید و به سوی دیگر خیابان فرار کرد، ضمن اینکه به ک. نگاهی بی توجه و وحشتزده انداخت. این ک. رامجبور کرد که دوباره به سوی دیگر خیابان برود، تا مرغ را باحضور فیزیکی خود مواجه کند ودستکم او را به احترامی وادارد که باعث گریختن مجدد اوشود، کاری که برای مرغ دست کم از نظر اندازه ی کوچک جثه اش دشوارتر می نمود. بیل کلینتون: من هرگز با مرغ تنها نبودم. ناصرالدین شاه: یک حالتی به ما دست داد و ما فرمودیم ازخیابان رد شود. آن پدرسوخته هم رد شد. سهراب سپهری: مرغ را در قدمهای خود بفهمیم، و از درخت کنار خیابان، شادمانه سیب بچینیم. طرفدار داستانهای علمی تخیلی: این مرغ نبود که ازخیابان رد شد. مرغ خیابان و تمام جهان هستی را به عقب راند. اریش فون دنیکن: مثل هر باردیگر که صحبت موجودات فضاییست، جهان دانش واقعیات را کتمان میکند. مگر آنتن های روی سر مرغ را ندیدید؟ سعدی: حکایت آن مرغ مناسب حال تواست که شنیدم که درآن سوی خیابان و در راه بیابان و در مشایعت مردی آسیابان بود وی را گفتم: از چه رو تعجیل کنی؟ گفت: ندانم و اگر دانم نگویم و اگر گویم انکار کنی رنه دکارت: از کجا میدانید که مرغ وجود دارد؟ یا خیابان؟ لات محل: به گور پدرش میخنده هیشکی نمتونه تو محل ما ازخیابون رد بشه. بودا: با این پرسش طبیعت مرغانه ی خود را نفی میکنی. پدرخوانده: جای دوری نمیتواند برود. فروغ فرخزاد: آه آه از خیابانهای کودکی من، هیچ مرغی رد نشد. پاریس هیلتون: خوب لابد اونور خیابون یه بوتیک باحال دیده بوده. ماکیاولی: مهم اینست که مرغ از خیابان رد شد. دلیلش هیچ اهمیتی ندارد. رسیدن به هدف، هرنوع انگیزه را توجیه میکند. احمدی نژاد : خیابان و فناوری رد شدن از خیابان که کشورمان از آن برخوردار است حاصل رشد علمی جوانان ایران و حق ملت ایران است. ما به رد شدن از خیابان ادامه خواهیم داد. موج معنویت و بیداری در دنیای اسلام، به امید خدا به زودی مرغان صهیونیست را از صحنه روزگار حذف خواهد کرد. فردوسی پور: چه میـــــــــکــنه این مرغه؟ لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده