shadmehrbaz 24772 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مرداد، ۱۳۸۹ تمام تاسف ها رو سایر بچه ها گفتن . و من فقط میگم اگه زندگی معمولی تری داشت حتما نویسنده بزرگی می شد !!!! حرفای جالبی از زبان یه بچه فقط 9 ساله !!! بود . طرز تعریف داستان و همینطور قسمتی که فکر این دوست پدرش رو می خونه ! حتما نویسنده بزرگی میشد ! اينجاش باحال بود!!!! اين دختر کوچک در پايان با چشمان گريان گفت: از تمام باباها و مامان ها خواهش مي کنم مراقب باشند تا معتاد نشوند و بچه هاي خود را دوست داشته باشند. 3 لینک به دیدگاه
mIn 2294 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مرداد، ۱۳۸۹ اينجاش باحال بود!!!! اووهووم دیگه بچه ها یه جور دیگه اصلا فکر می کنن هیچی ، پیشرفت چشمگیری هم تو ادبیات داشتن زمان ما اینجوری نبود 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده