رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

این تاپیک قرار بوده اتقادی باشه ولی مثل اینکه فقط دو مورد یه حرفای انتقادی زدن... بقیش فقط تعریف و تمجیده...

 

 

نظر شما چیه؟

  • Like 2
لینک به دیدگاه
نظر شما چیه؟

والا من فقط یکی دو کتابش رو خوندم و نمیتونم نظر خیلی معتبری بدم...

ولی اینو میدونم که بعضی ها ایشون رو در حد کانت یا هگل میدونن:jawdrop:

و تحمل هیچگونه انتقادی در مورد ایشون رو ندارن...

غیر از این هم هنوز عده ای با ایشون دشمن هستن... یکبار خودم شنیدم یک روحانی در مسجد دانشگاه صحبت میکرد: "... زمانی که شریعتی جوان یک لا قبایی بیش نبود و تازه از خارج برگشته بود پیش شهید مطهری رفت و ..." خلاصه از این حرفا...

 

ولی خوب با کمی دقت میشه دید همه کسانی که با تفکر دینی دم از مخالفت با غرب و امپریالیسم و ... دارند هنوز از افکار ایشون استفاده میکننن که شاید بشه مخلوطی از افکار مارکسیستی و اسلامی اسمشو گذاشت... چون ایشون بود که اصلا تئوریسن این بحثها بود

توی سخنرانیها و کتابهشون هم میشه به وضوح مخالفت با ثروت و رفاه رو دید و همینطور بها دادن به طبقه فقیر و کارگر

  • Like 4
لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...
سلام دوستان.این تاپیکو زدم تا انتقاداتون نسبت به دکتر شریعتی رو بنویسید.

کسی که در غرب تحصیل کرد و متدین بود

چرا ایده ائولوژی ای که ازش صحبت میکرد هیچ وقت به نتیجه نرسید؟

چرا انقدر ایده آل گرایانه نسبت به دین نگاه میکرد؟

چرا با این که دانش زیادی داشت و با اندیشه آدمای بزرگی مثل مترلینگ و سارتر و کامو آشنایی داشت بازهم دم از اسلام میزد؟

و...

با سلام

دید من نسبت به دکتر شریعتی این هست که ایشون یه فرد روشنفکر با دید مذهبی هستن

توی دوره ای که اون موقع توی جامعه ما بوده ...و تفکراتی که توش بوده ..اینطوربوده که کشورهایی مث امریکا جوون هایی رو زیر سایه روشنفکرانه به خار ج از کشور می فرستادن

تا امادگی لازم رو داشته باشن و اموزش هایی رو ببینن و به عنوان یه روشنفکر به ایران بیاین و...

بنابراین دید جالبی برای چنین افرادی نبوده

در همین زمان بوده که دکتر شریعتی روی کار میاد و تقریبا میشه گفت ایشون با روی کار اومدنش اون دید رو مثبت تر کرد

(البته به دید یه سری اشخاص)

چون ایشون روشنفکری رو با مذهب باهم داشتن و سعی بر جاانداختن چنین موضوعی داشتن...

البته این نظر شخصی من هست...:icon_gol:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

به نظر من یکی از مهمترین عوامل پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی،همین کتابهای شریعتی است.

 

او ما را در چنگال این فرشتگان الهی گیر انداخت......

  • Like 8
لینک به دیدگاه
به نظر من یکی از مهمترین عوامل پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی،همین کتابهای شریعتی است.

 

او ما را در چنگال این فرشتگان الهی گیر انداخت......

تالا هیچکس رو ندیده بودم که بام هم نظر باشه در این مورد :icon_gol::icon_gol::icon_gol:

 

به نظر من ایشون کسی بود یه دفه قرآن رو تا تهش نخونده بود ، از بسحرفای ضد و نقیض میزد

  • Like 2
لینک به دیدگاه
تالا هیچکس رو ندیده بودم که بام هم نظر باشه در این مورد :icon_gol::icon_gol::icon_gol:

 

به نظر من ایشون کسی بود یه دفه قرآن رو تا تهش نخونده بود ، از بسحرفای ضد و نقیض میزد

 

دکتر شریعتی یه کتاب داره که الان اسمشو یادم نیست ولی توضیحی بود درمورد این که چطور باید قرآن رو خوند و تو اون کتاب در مورد هر سوره نظر خودشو نوشته بودو از دید خودش هم تفسیر کرده بود.پس فکر نمیکنم حرفتون رو با منبع درستی زده باشین

ولی خوب نظرتون محترمه:icon_gol::icon_gol:

  • Like 6
لینک به دیدگاه

به نظر من شریعتی با خیالپردازی هایش میخواست چهره خیلی فانتزی از دین نشون بده.

مخصوصا تو کتاب کویر.

خیلی رویاگونه و احساساتی برخورد کرده،انگار یک خواب شیرین را توصیف میکند.

  • Like 2
لینک به دیدگاه
  • 4 ماه بعد...

لطفاً دوستان اول کتب آقای شریعتی رو بخونن بعداً بیان انتقاد کنن . طبق اونچیزی که آقای vahid321 گفتن اینکه آقای شریعتی از فقر دفاع میکرد و از رفاه بد می گفت باید بگم کاملاً اشتباه می کنین و این نشون می ده اصلاً کتابها و عقاید و نظریاتشون رو نمی دونین . به این خاطر که در اکثر کتابها و سخنرانیهای ایشون که بنده خوندم و گوش دادم همیشه داره فقر رو می کوبونه و از زندگی این دنیایی حرف می زنه . لطفاً برید بخونید . پدر مادر ما متهمیم و اسلام شناسی ایشون رو بخونید . و یک آقای دیگه ای هم گفتن آقای شریعتی حرف ضد و نقیض زیاد می زنن من خواهش می کنم چند نمونه از ضد و نقیض هاشونو بیارید اینجا .

از طرفی کسانی که فکر می کنن انقلاب 57 ایران یک فاجعه بوده و آقای شریعتی دست اندر کار این فاجعه ، لازم به یادآوری هست که هر انقلابی در زمان خودش اقتضای زمان خودش بوده و اونموقع خوب بوده . اینکه بعداً چه بر سر انقلاب میاد معلوم نیست چون سردمداران بعدی ممکنه مثل کسانی که پایه گذاران انقلاب بودن رعایت عدل رو نکنن . آقای شریعتی هیچوقت پیرو ظلم و ستم و بیداد و فقر نبود . و همونطور که اونوقع شخصیتی انقلابی بود اگر الان هم بود به همون ترتیب انقلابی و خواهان عدالت می بود . و از طرفی اخیراً در ایران عده ای روشن فکر مآب روی کار اومدن که هیچ چیزی رو قبول ندارن جز علوم تجربی و اون چیزهایی رو که می بینن . و خوب دین هم یکی از همون چیزایی هست که امروز هر کی می خواد روشنفکر باشه باید اونو انکار کنه . بدبختی ما ایرانی ها در اینه که هرکی دین و خدا رو انکار کنه الان شده نماد روشنفکری . و چون آقای شریعتی از دین حمایت می کرد خیلی از همین روشنفکر نماها می گن اونکه اصلاً روشنفکر نبود و یکسره بدون اینکه کتاباشو بخونن ردش می کنن .

و من متاسفم و واقعاً متاسفم برای جامعه به اصطلاح روشنفکران ایرانی که اکثریتشون فقط به تقلید از عصر روشنگری و رنسانس غرب میخوان بگن ما هم از دین خارجیم و چون دین نداریم و به خدا باور نداریم پس روشنفکریم . این نحوه ی تقلید کورکورانه از روش غرب در تحولات چند دهه ی اخیر ما رو به هیچ جایی نمیرسونه جز اینکه تبدیل شدیم به یک مشت انسانهای بی فرهنگ که نصفون شده عرب و نصفون هم شده فرنگ و اصالت ایرانیت خودمون رو فراموش کردیم . چه اونایی که می گن دینداریم که عرب زده شدن و اسلام حقیقی رو درک نکردن و چه اونایی که می گن روشنفکریم که غرب زده شدن و باز حکومت عقلانیت رو نفهمیدن .

  • Like 3
لینک به دیدگاه
به نظر من یکی از مهمترین عوامل پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی،همین کتابهای شریعتی است.

 

او ما را در چنگال این فرشتگان الهی گیر انداخت......

شریعتی تو یکی از سخنرانیهاش که فک کنم با عنوان تشیع علوی و تشیع صفوی بعدا چاپ

 

شد تکلیفش رو بدجوری با شیعه حکومتی روشن کرد

منظور شما رو نمیفهمم

 

اینم بگم که اگه بعد از شریعتی ازش سوء استفاده هایی شد به خودش مربوط نمیشه

  • Like 3
لینک به دیدگاه
شریعتی تو یکی از سخنرانیهاش که فک کنم با عنوان تشیع علوی و تشیع صفوی بعدا چاپ

 

شد تکلیفش رو بدجوری با شیعه حکومتی روشن کرد

منظور شما رو نمیفهمم

 

اینم بگم که اگه بعد از شریعتی ازش سوء استفاده هایی شد به خودش مربوط نمیشه

 

اقا رضا میشه بگید چجوری تکلیفشو مشخص کرد؟

سکوت یعنی مخالفت؟

ابراز موافقت وانحراف افکار به سمت وسوی خاص درمهمترین دوره فکری وعملی تاریخ انقلاب سالهای دهه 50 ، وبنیانگذاری مبانی فکری حکومت اسلامی یا همان جمهوری اسلامی چجوری تنویرمیشه؟

  • Like 3
لینک به دیدگاه
اقا رضا میشه بگید چجوری تکلیفشو مشخص کرد؟

سکوت یعنی مخالفت؟

ابراز موافقت وانحراف افکار به سمت وسوی خاص درمهمترین دوره فکری وعملی تاریخ انقلاب سالهای دهه 50 ، وبنیانگذاری مبانی فکری حکومت اسلامی یا همان جمهوری اسلامی چجوری تنویرمیشه؟

 

بنیانگذاری مبانی فکری حکوت اسلامی ؟

 

یعنی ایشون اصل ولایت فقیه رو پیشنهاد داد!!!!

 

فکر نکنم ،شریعتی انقدرام ادم بزرگی نیست

 

اگه بحث رو شعار های دین مدارانه شریعتیه که گلسرخی هم از این صحبت ها کم نداره همین جناب س روش و...

 

نمیشه هر کسی که شعار مذهبی میده رو مرتبط با نظام اسلامی دونست که الان بزرگترین دشمنان شریعتی همین اقایون ...

 

خیلی ها توی مبارزات حضور داشتن که بعدا معلوم شد طرز فکرشون با اقایون بسیار متفاوت بوده که بعضیشون شاید فریب حضرات رو خورده بودن

لینک به دیدگاه

و من متاسفم و واقعاً متاسفم برای جامعه به اصطلاح روشنفکران ایرانی که اکثریتشون فقط به تقلید از عصر روشنگری و رنسانس غرب میخوان بگن ما هم از دین خارجیم و چون دین نداریم و به خدا باور نداریم پس روشنفکریم . این نحوه ی تقلید کورکورانه از روش غرب در تحولات چند دهه ی اخیر ما رو به هیچ جایی نمیرسونه جز اینکه تبدیل شدیم به یک مشت انسانهای بی فرهنگ که نصفون شده عرب و نصفون هم شده فرنگ و اصالت ایرانیت خودمون رو فراموش کردیم . چه اونایی که می گن دینداریم که عرب زده شدن و اسلام حقیقی رو درک نکردن و چه اونایی که می گن روشنفکریم که غرب زده شدن و باز حکومت عقلانیت رو نفهمیدن .

 

خیلی جالبه.

تقلید از باورهای چند هزارساله،نشانه انسانیت و ارزش و...میشه،اونوقت نقد اون باورها،میشه تقلید کورکورانه از غرب و روشنفکری!

همیشه هم صحبت از اسلام حقیقی هست بدون حتی یک نمونه قابل درک در زمان حال.

کل اسلام حقیقی شما خلاصه شده به دوران امام علی،که به هزار سال پیش بر میگرده و اصلا معلوم نیست،حقیقته یا داستان.

 

میشه بفرمایین اسلام حقیقی چیه و چرا تو کل دنیای اسلام فقط شما شیعیان متوجهش میشین؟

تازه اونهم شیعیان طرفدار شریعتی و مطهری و...،نه شیعیان طرفدار حکومت!

  • Like 1
لینک به دیدگاه
خیلی جالبه.

تقلید از باورهای چند هزارساله،نشانه انسانیت و ارزش و...میشه،اونوقت نقد اون باورها،میشه تقلید کورکورانه از غرب و روشنفکری!

همیشه هم صحبت از اسلام حقیقی هست بدون حتی یک نمونه قابل درک در زمان حال.

کل اسلام حقیقی شما خلاصه شده به دوران امام علی،که به هزار سال پیش بر میگرده و اصلا معلوم نیست،حقیقته یا داستان.

 

میشه بفرمایین اسلام حقیقی چیه و چرا تو کل دنیای اسلام فقط شما شیعیان متوجهش میشین؟

تازه اونهم شیعیان طرفدار شریعتی و مطهری و...،نه شیعیان طرفدار حکومت!

 

معلومه که خیلی توپتون پره !!

اولاً کی گفته که تقلید از باورهای هزارساله نشانه انسانیت و ارزش هست خانوم ساناز ؟

و هم کی گفته که نقد اون باورها ، میشه تقلید کورکورانه از غرب و روشنفکری ؟

و بعد شما از کجا میدونید که بنده مسلمان شیعه هستم که خطاب میکنید شما شیعیان ؟

و درضمن اینکه اسلام به به دوران علی بر می گرده و اصلاً معلوم نیست که حقیقته یا داستان ، باید بگم بگم نخیر خانوم ساناز، داستان نیست ، تاریخه .

منطورتون از شیعیان طرفدار شریعتی و مطهری ، نه شیعیان طرفدار حکومت چیه ؟ یعنی شما کدوم طرفی هستید ؟ فکر نکنم هیچ طرفی باشید . شیعیان حکومت از دین یا هر ایدئولوژی دیگری برای حکومت استفاده می کنند نه حق مانند هیتلر که از فلسفه ی نیچه برای سیاست خودش استفاده کرد .

خانوم ساناز شما منظور بنده رو درست متوجه نشدید . چون منظور من به روشنفکر نماهایی بود که امروزه باب شدند . مساله روشنفکری به این نیست که هرکی با خوندن چهارتا کتاب بیاد سریعاً ادیان رو رد بکنه و بعد بگه من روشنفکرم . چون حتماً می دونید که امروز اگه کسی دیندار باشه بقیه بهش برچسب تحجر میزنند و اگه کسی لائیک و بی دین باشه میگن چقدر روشنفکره !

بله شما اگه میخواید ادیان یا هر مکتب و ایدئولوژی رو نقد بکنید کاملاً آزادید و مشکلی نیست و اصلاً درست هم همینه . ولی اینکه چون در غرب در عصر روشنگری و رفورماسیون دینی اومدند و دین رو گذاشتند کنار و چسبیدند به علم و درواقع این دو نحله رو از هم جدا کردند دقیقاً نوعی سرمش و تقلید برای ماها باشه امر درستی نیست و هم اینکه ما کورکورانه و بدون تحقیق از مکتبی پیروی کنیم که از فرهنگ دیگه ای اومده و دقیقاً هم نمیدونیم چیه .

منظور بنده این بوده که ما به جای اینکه روشنفکری رو در نفی دین یا مذهب جستجو کنیم روشنفکری رو در جستجوی حقیقت تعریف کنیم نه نفی فلان مکتب یا ایدئولوژی یا فلسفه ی خاص . و مشکل ما هم همینه که امروزه در جامعه ایران تعریف درستی از روشنفکری نیست و روشنفکری شده نفی و رد و انکار دین و یا خدا . بنده میگم این روشنفکری نیست بلکه روشنفکری یعنی پیدا کردن حقیقتی که واقعاً هست مثل اونچه که در فلسفه ی آقای هگل اومده .

و اما درباره ی دین اسلام هم اینو مختصراً بگم که اسلام حقیقی یک مکتب و ایدئولوژی هست . مانند خیلی دیگه از ایده ها . و اسلام نه اون چیزی هست که شما امروز دارید تو این مملکت می بینید چون چیزی که می بینید یه چیزیه که با دوره ی امروز و فرهنگ امروز خوانایی نداره .

حالا در اینجا موضع بحثم فقط اسلام نیست و نه میخوام دفاع کنم ازش و نه رد . من درباره ی همه ی مکاتب دیگه هم دارم حرف می زنم . هر ایدئولوژی دارای دو قسمت هست : اول اصل و دوم فرع و یا اول اصول و دوم فروع . اصول هر مکتبی یک امری غیر قابل تغییر هست هرچند شکل و صورت اون ممکنه تغییر کنه . اما فروعات قابل تغییر در هر عصر و دوره و زمانه ای هستند . حالا چون شما درباره ی اسلام حقیقی از بنده پرسیدید باید بگم اسلام هم دارای اصول و هم فروع هست . البته بیشتر منظور به اون اصولی نیست که توی کتابا نوشتند منظور به اون چیزهایی هست که خودم برداشت کردم .

کل اصول اسلام در یک اصل خلاصه میشه :

خدای یکتایی وجود دارد که از انسان مسئولیت میخواهد برای انسانیت .

و اما فروع این دین یا مکتب یا ایده چیزهایی هستند که در طول قرون و اعصار مختلف دچار تغییر و تحول شده و همیشه یکسان و ثابت نیستند .

این حالت در تمامی ایدئولوژی ها و همچنین دین های دیگه چون مسیحیت و یهودیت و هم در مکاتب مارکسیسم و کمونیسم و سوسیالیسم و ماتریالییسم وجود داره . یعنی همه ی این مکاتب دارای اصول و فروع بوده و اصولشون غیرقابل تغییر و فروع اونها قابل تغییر می باشد.

بنابراین اسلام حقیقی یعنی تسلیم شدن دربرابر حق یا خرد و عقلانیت و هم چنین یعنی باور داشتن به حق و خردی که در جهان و پیش از اون و بعد از اون وجود داشته و دارد و انسان در برابر اون خرد مطلق دارای مسئولیت است . این اسلام حقیقی است که آقای شریعتی از اون صحبت میکنه خانوم ساناز نه اون اسلامی که شما دیدی و دائم بهت میگه چادرتو بکش پایین تر تا کسی چیزی نبینه ! یا میگه اگه یک تار موی زن رویت بشه میری جهنم !

خانوم ساناز اسلام و یا هر ایده ی دیگه ای که امروز می بینیم مخصوصاٌ ایده ی دین برای ما بد تعریف شده و ما با چهره ی تحریف شده ی اون مواجه شدیم . بنابراین به شما حق می دم که اینچنین در برابر اسلام و یا اصلاً دین موضع بگیرید . این طبیعی است .

ولی فراموش نکنید که حقیقت یک ایده و یا مکتب یا دین یک چیز است و اونچه که بعدها در طول هزاران سال ازش درمیاد یه چیز دیگه . و شما الان با اون یه چیز دیگه روبرو هستید .

به هرحال اسلام یا کلاً دین برای کسانی هست که به خدا باور دارند خانوم ساناز . و اگه شما به خدا معتقد نیستید لزومی نداره که دیندار هم باشید و اگه هم میخواید بدون دین به خدا باور داشته باشید این هم میشه و بحثی درش نیست . یک رابطه عموم خصوص من وجه .

  • Like 1
لینک به دیدگاه
  • 9 ماه بعد...

به عقیده من ، معلم شریعتی اندیشمند شیعی بود که همیشه از مکتب وحدت و عدالت که دو اساس اصلی اسلام حقیقی بود دفاع می کرد ، همچنین با پرداخت به برخی بدعات ها و نگارش برخی متون به مبارزه با خرافه و سنت های جاهلی تشیع صفوی پرداخت ، تاریخ شناس قهاری بود که تاریخ را آنگونه که میخواست تحریف نمی کرد و هیچ گاه یکه به سمت قاضی نرفت ، در اخلاق هم فردی وارسته بود که دانشجویان با تمامی عقاید ، جنس ، قومیت و پوشش را به بازگشت به مفهوم اصیل انسانی دعوت می کرد و آنها هم نسل به نسل با تفکرات وی تعالی یافتند(تفکراتی برگرفته از قرآن و سیره ائمه هدی)

 

در بعد ادبی کتب خود یک پله قوی تر از ابعاد علمی بود - با بت سازی شخصیتی مقابله کرد تا جایی که بنده به جرات می گویم تمام آثار ایشان را خوانده ام و او را مانند هر انسانی که در او خطا راه دارد میدانم چیزی که همیشه خودش به آن می بالید یعنی همان انسان بودن ، اما همیشه تمرکز دینی او را روی برخی مباحث نمی پسندیدم اما در کل او را مردی وارسته می پندارم که نامردمان کشورش از عزیمت پیکر بی جانش به محل تولدش ترس و واهمه داشتند ، بقول عزیزی ، گاهی مرده شخصی هم ترس اور است. او در تمام برهه ها روحانیت را دستاویز نیات صنفیشان می دانست ، تا جایی که مرتضی مطهری همکار سابق وی در حسینه ارشاد او را گمراه و بی سواد خواند. آزاد اندیش بود و به صرف داشتن عقیده ای کسی را مجبور نکرد ، بر ضد فقر فرهنگی می جنگید و ساده زیست

روحش قرین رحمت باد

  • Like 1
لینک به دیدگاه
  • 2 سال بعد...

برخی از اندیشه هاش میخواست مارکسیست با اسلام پیوند بزنه تو اون زمان ایدئولوژی برتر مارکسیست بود اندیشمندانی مثل شریعتی چرابه سوی مارکسیست درحالی ارمان مارکسیست تو اسلام هستش میتونین کتاب بازسازی اندیشه های دینی اثر فردین قریشی را مطالعه فرمایید

لینک به دیدگاه
  • 8 سال بعد...

درود بر شما

شناخت ،تحلیل، نقد و بررسی افکار و اندیشه های متفکرین معاصر بدون توجه به سیر تاریخی و جریان شناسی گروه های فکری حداقل در دویست سال اخیر ممکن و میسر نیست . بدون توجه به تبارشناسی تاریخی متفکرین هر تحلیلی حتی با توجه به ویژه گی های شخصیتی متفاوت انان تحلیلی جامع و کامل نخواهد بود.

در همین ارتباط رویکرد متفکرین ایران را شاید بتوان در مهمترین سر فصل تاریخی معاصر که همان تجددطلبی و ادیشه های منبعث از انقلاب کبیر فرانسه و نوگرایی ،مدرنیسم و تحولات تکنولوژیک و فکری و صنعتی که در اروپا اتفاق افتاد و جامعه ایرانی از حدود دویست سال پیش به تدریج در معرض ان قرار گرفت و انقلاب مشروطه در عهد قاجار نیز بخشی از ماحصل اشنایی جامعه ایران با تحولات ، تمدن معاصر غرب و پیشرفت های علمی ، فکری ، اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی ملت های اروپایی و متعاقبا امریکای شمالیبوده است.

در مواجه با موج فکری و تاثیر پذیری از جوامع غربی سه اردوگاه کلان فکری در جامعه ایران شکل گرفت و به تدریج توسعه و گسترش یافت:

اولین جریان فکری : سنت گرایان و رو حانیت سنتی و باور مندان  به هویت دینی و سنت اسلام نخستین بدون کم و کاست و عدم پذیرش بنیان های فکری جوامع غربی و تمسک بی چون و چرا یه بنیان های تاریخی دین

دومین جریان فکری: متجددین و روشنفکران سکولار ( به تعبیر امروزی) که به مدینیت جدید باور داشته و اساسا قایل به تفاوت بنیادین اندیشه های ناشی از انقلاب کبیر فرانسه ، مدنیت جدید و ازادیخواهی و عدالت طلبی با مفاهیم دینی در جامعه بوده و اساسا دین را در مقابل علم و نوگرایی ، تمدن و تجدد دانستند.

سومین جریان فکری : نو اندیشان دینی ،کسانی که امروزه انان را به نام روشنفکران دینی و مذهبی می شناسیم. که باور انان بر این بود که اساسا دین در تقابل با علم و مدنیت و مدرنیسم نمی باشد و باید اصول و مبانی مرد سالاری ، دموکراسی و عدالت خواهی تمدن دنیای معاصر را با مبانی دینی تلفیق نمایم

در هر کدام از سه جریان فوق افراد رادیکال ، محافظه کار و میانه رو را می توان مشاهده نمود اما در هر حال شاید بتوان تمامی جریان های فکری دویست ساله معاصر ایران ( حتی مارکسیست ها و چپ ها ) را ذیل سه جریان فوق تقسیم بندی نمود.

فعلا تا همین جا اکتفا مینمایم و چنانچه ادامه این نوشتار مورد علاقه همراهان گرامی این تایپیک باشد ، ادامه خواهم داد.و البته کتابها و مقالاتی از سه جریان فوق را نیز در ادامه بارگذاری خواهم کرد.

به تحقیق نگاه به تاریخ از سر شیفتگی و یا بغض  و کینه ما را از درک واقعیت تاریخ دور خواهد داشت هرچند که همه ما در مقطعی از زندگی خود از این دو عارضه به دور نبوده ایم.

     پاینده و سرافراز باشید.

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...