رفتن به مطلب

روزها می گذرند


ارسال های توصیه شده

روزها می گذرند

می ترسم دنیا به پایان برسه و من در چشم تو جایی نداشته باشم

می ترسم کلمات نتوانند شوق مرا به تو توصیف کنند

می ترسم کبوترانی که به سمت تو پرواز می دهم نارسا باشند

شب طولانی شده است و تا چشمان تو هست آفتاب جرات برآمدن

ندارد

روزها می گذرند ساعتها لحظه ها اما بدون حضور تو

با یادت در كوچه باغهای تنهاییم نفس می كشم

روزها می گذرند و تو نگاه سردت را به من هدیه می كنی

ای كاش چشمانت هیچ گاه نگفته بود قصه دوست داشتن را

روزها می گذرند بدون حضور تو

آخر ای رویای هر شب من كی می آیی ؟؟؟؟؟؟

چقدر در بهار شكفتن دوباره منتظرت بمانم

خسته ام با یاد نگاهای همیشه منتظر با نگاهایت پاسخم را بگو

هر وقت دلتنگ می شویم به آینه ی گوشه ی اتاق نگاه می كنم

نمی دانم چرا رنگ چشمانمان همرنگ هم بود

تو گفتی دلهایمان هم رنگ چشمانمان است

آری تنها یادگار زندگیمان رنگ چشمانم بود

اما تو بگو حالا چرا دلهایمان یكی نیست

ای كاش چشمانمان همرنگ هم نبود

بیا كه دیریست دلتنگم بیا نگاهای غریبم را پاسخ بگوی

2.jpg

  • Like 3
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...