رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند

از گوشه ی بامی که پریدیم ،پریدیم

ارسال شده در

دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند

از گوشه ی بامی که پریدیم ،پریدیم

ارسال شده در
دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند

از گوشه ی بامی که پریدیم ،پریدیم

مرده دیگه در من خورشید شهر نگاهت

چون تک درختی نگاهم مونده به راهت

 

ارسال شده در
دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند

از گوشه ی بامی که پریدیم ،پریدیم

مرده دیگه در من خورشید شهر نگاهت

چون تک درختی نگاهم مونده به راهت

 

ارسال شده در

تا اناری ترکی بر می داشت دست فواره خواهش می شد

تا چلویی می خواند سینه از ذوق شنیدن می سوخت

ارسال شده در

تا اناری ترکی بر می داشت دست فواره خواهش می شد

تا چلویی می خواند سینه از ذوق شنیدن می سوخت

ارسال شده در
تا اناری ترکی بر می داشت دست فواره خواهش می شد

تا چلویی می خواند سینه از ذوق شنیدن می سوخت

تک درختی دور و تنها مانده ام ای باد کوی پای

با من از گلگشت زرّین بهاران مژدگانی ده

ارسال شده در
تا اناری ترکی بر می داشت دست فواره خواهش می شد

تا چلویی می خواند سینه از ذوق شنیدن می سوخت

تک درختی دور و تنها مانده ام ای باد کوی پای

با من از گلگشت زرّین بهاران مژدگانی ده

ارسال شده در

هر کجا یوسوف رخی باشد چو ما

جنت است آنجا گر چه باشد قعر چاه

تک درختی دور و تنها مانده ام ای باد کوی پای

با من از گلگشت زرّین بهاران مژدگانی ده

ارسال شده در

هر کجا یوسوف رخی باشد چو ما

جنت است آنجا گر چه باشد قعر چاه

تک درختی دور و تنها مانده ام ای باد کوی پای

با من از گلگشت زرّین بهاران مژدگانی ده

ارسال شده در

هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا

آنچه این نامردمان با جان انسان میكنند

ارسال شده در

هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا

آنچه این نامردمان با جان انسان میكنند

ارسال شده در

ناز مکن ناز مکن ای صنم , عشوه مکن عشوه مکن هلهله آغاز مکن این منم ناز می کشم

هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا

آنچه این نامردمان با جان انسان میكنند

  • Like 1
ارسال شده در
ناز مکن ناز مکن ای صنم , عشوه مکن عشوه مکن هلهله آغاز مکن این منم ناز می کشم

مرا میبینی و هر دم زیادت میکنی دردم

تو را میبینم و میلم زیادت میشود هر دم

ارسال شده در

موهات را ببند دلم را تکان نده

در من دوباره فتنه و بلوا به پا نکن:tael_147:

ارسال شده در
موهات را ببند دلم را تکان نده

در من دوباره فتنه و بلوا به پا نکن:tael_147:

نگهی گمشده در پرده ی اشک

حسرتی یخ زده در خنده ی سرد

ارسال شده در

در زمانی که وفا

قصه ی برف به تاستان است

 

 

ارسال شده در

ترسم این شعله ی سوزنده ی عشق

آخر آتش فکند بر جانت

ارسال شده در

تا نگاه می کنی وقت رفتن است

باز هم همان حکایت همیشگی

ارسال شده در

یاد آن پرتوی سوزنده ی عشق

كه زچشمت به دل من تابید

×
×
  • اضافه کردن...