DCBA 8191 ارسال شده در 17 مهر، 2010 شیشه ی پنجره را باران شست. از دل تنگ من اما، چه کسی نقش تو را خواهد شست؟ آسمان سربی رنگ، من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ. میپرد مرغ نگاهم تا دور وای، باران، باران، پر مرغان نگاهم را شست. خواب رویای فراموشیهاست خواب را دریابم، که در آن دولت خاموشیهاست. من شکوفایی گلهای امیدم را در رویاها میبینم، و ندایی که به من میگوید: گرچه شب تاریک است دل قوی دار سحر نزدیک است... ... در میان من و تو فاصله هاست گاه میاندیشم، - میتوانی تو به لبخندی این فاصله را برداری تو توانایی بخشش داری. دستهای تو توانایی آن را دارد؛ - که مرا، زندگانی بخشد. چشمهای تو به من آرامش می بخشد. و تو چون مصرع شعری زیبا، سطر برجستهای از زندگی من هستی. دفتر عمر مرا، با وجود تو شکوهی دیگر، رونقی دیگر هست. میتوانی تو به من، زندگانی بخشی؛ یا بگیری از من آنچه را می بخشی... ...گاه میاندیشم، خبر مرگ مرا با تو چه کس میگوید؟ آن زمان که خبر مرگ مرا از کسی میشنوی، روی تو را کاشکی میدیدم. شانه بالا زدنت را، - بی قید - و تکان دادن دستت که، - مهم نیست زیاد - و تکان دادن سر را که، - عجیب! - افسوس - کاشکی میدیدم!. من به خود میگویم: "چه کسی باور کرد. "جنگل جان مرا "آتش عشق تو خاکستر کرد؟... ... با من اکنون چه نشستها، خاموشیها، با تو اکنون چه فراموشیهاست. چه کسی میخواهد من و تو ما نشویم خانه اش ویران باد من اگر ما نشویم، تنهایم تو اگر ما نشوی، خویشتنی از کجا که من و تو شور یکپارچگی را در شرق باز بر پا نکنیم از کجا که من و تو مشت رسوایان را وا نکنیم من اگر برخیزم تو اگر برخیزی همه بر میخیزند من اگر بنشینم تو اگر بنشینی چه کسی برخیزد؟ چه کسی با دشمن بستیزد؟ چه کسی پنجه در پنجه ی هر دشمن در آویزد.. 1
DCBA 8191 ارسال شده در 17 مهر، 2010 اي مهربانتر از برگ در بوسههاي باران بيداري ستاره، در چشم جويباران آئينهء نگاهت؛ پيوند صبح و ساحل لبخندِ گاه گاهت؛ صبح ِ ستاره باران بازآ که در هوايت، خاموشيِ جنونم فريادها بر انگيخت از سنگ ِ کوهساران اي جويبار ِ جاري ! زين سايه برگ مگريز کاين گونه فرصت از کف دادند بي شماران گفتي : "به روزگاري مهري نشسته!" گفتم "بيرون نمیتوان کرد، حتي به روزگاران" بيگانگي ز حد رفت، اي آشنا مپرهيز زين عاشق ِ پشيمان، سرخيل شرمساران پيش از من و تو بسيار بودند و نقش بستند ديوار ِ زندگي را زين گونه يادگاران وين نغمهء محبت، بعد از من و تو مانَد تا در زمانه باقيست آواز ِ باد و باران
DCBA 8191 ارسال شده در 17 مهر، 2010 چتر هارا باید بست زیر باران باید رفت فکر را خاطره را زیر باران باید برد با همه مردم شهر زیر باران باید رفت دوست را زیر باران باید دید عشق را زیر باران باید جست زیر باران باید بازی کرد زیر باران باید چیز نوشت حرف زد نیلوفر کاشت زندگی تر شدن پی در پی زندگی اب تنی کردن در حوضچه ی "اکنون"است...! (سهراب سپهری) 1
DCBA 8191 ارسال شده در 18 مهر، 2010 با تو هستم! صدای باران را می شنوی، دانه های باران را لمس می کنی، سرت را بالا بگیر، روح آبی ات را در فیروزه بیکران آسمان به پرواز در بیاور... و ترنم باران را با تمام وجود لمس کن تا باور کنی که ... تنها نیستی...
Bernabeo 1062 ارسال شده در 19 مهر، 2010 بارونو دوست دارم هنوز چون تورو یادم میاره حس می کنم پیش منی وقتی که بارون می باره 3
ENG.SAHAND 31645 مالک ارسال شده در 7 آبان، 2010 بارونو دوست دارم هنوز چون تورو یادم میاره حس می کنم پیش منی وقتی که بارون می باره جان........به به
ENG.SAHAND 31645 مالک ارسال شده در 7 آبان، 2010 این پایینی یعنی امضات یعنی چه ارم ترکه نه؟ بیخیال ........ 1
ENG.SAHAND 31645 مالک ارسال شده در 7 آبان، 2010 یه روز بارونی که مشغول تماشای یک منظره بارونی بودم متوجه این مطلب شدم که ما انسان ها چقدر شبیه قطره های بارون هستیم! ما هم ازآسمون به این زمین فرود اومدیم و زمینی شدیم. شاید ما انسان ها هم مثل قطره های بارون فرستاده خدا بودیم. و همانطور که قطره های بارون از آسمون پایین می آیند که زمین مرده را زنده کنند ما هم عهده دار چنین وظیفه ای بودیم اما افسوس که بعضی از ما انسانها مثل من و ..از حرکت به سمت دریا باز ایستادیم. ویک مرداب درست کردیم و آنقدر گرفتار این مرداب شدیم که دیگرقادر نیستیم حرکتی به سمت آسمون داشته باشیم. اما بعضی ها مثل رود خانه جاری شدند و به دریا رسیدند تا دوباره اوج بگیرند یه عده ای هم بعد از رسیدن به دریا به جای اینکه خودشون پرواز کنند کمک کردند تا دیگر مشتاقان برند به آسمون! اونها همون مروارید های دریاند که با تواضع به این مقام رسیدند دوست آبی من!!!! من وتوهم مثل همون قطره هایی هستیم که با برخورد به این زمین خاکستری زلالیت و شفافیت خودمون رو از دست دادیم ولی من و تو با هم ما میشیم مثل رود خونه و میریم به سمت دریا اما این شروع راه ما ست تا این کالبد زمینی رو رها کنیم و اوج بگیریم به سمت آسمون! 1
سـارا 20071 ارسال شده در 7 آبان، 2010 این پایینی یعنی امضات یعنی چه ارم ترکه نه؟ بیخیال........ نه فقط دارم دست تکون می دم 1
ENG.SAHAND 31645 مالک ارسال شده در 7 آبان، 2010 نه فقط دارم دست تکون می دم برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام اینجوری تکون بده 1
ارسال های توصیه شده