Fakur 9754 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 تیر، ۱۳۸۹ ارسلان میگه : بخش اعظم ویژگی های انسان کامل من متبلور در وجود همان روشنفکری است که میرفطروس تعریف کرده. نه اینکه من جمله میرفطروس را خوانده و سپس به آن اعتقاد پیدا کرده باشم. در حقیقت طوری که میرفطروس این چند جمله را بیان کرده با آنچه مد نظر من است ، همخوانی دارد. از زمان افلاطونِ ... !!!( استغفرالله ، شما از من نشنیده بگیرید)تقریبا جا افتاده که انسان معمولی باید تحت تعلیمات خاصی باشد که به درجه انسان کامل برسد. افلاطون و اخلافش به دین اورفئوسی معتقد بودند و یکی به آیین بودا و.... تعمیم دادن این موضوع کار زیاد سختی نیست.شاید قدیم ها خوردن نخود و لوبیا خروج از دین تلقی میشد و شاید الان چیز های دیگه ای که شاید کمتر مضحک به نظر برسند ولی اگر عمل به هر حکمی را در بستر اجتماعیش در نظر بگیریم ، میبینیم که خیلی از اعمال من و شما ( با عرض معذرت!) حتی از نخوردن حبوبات هم خنده دارتر است. مطلبی که حالم را به هم می زند این که وقتی بعضی ها با خرافات گذشتگان روبرو میشوند حسابی گل از گلشان میشکفد و از ته دل داد میزنند : " تا حالا کسی به ما نگفته گوشت پخته و حبوبات نخوریم. چه قدر کار ماها درسته قربون خودم و خودشون برم چه قدر ماها پیشرفته و متجدددیییییم ". تنها کاری که ما میکنیم این است که خودمان را گول بزنیم آیندگان را مجاب کنیم با احساس همدردی کمتری به شیوه زندگی ما نگاه کنند .نمونه اش در همان یونان قدیم میشود مقایسه دانشمندان ملطیه و دانشمندان آتن که اولی در صدد کشف محیط پیرامون خود بودند و دومی کار اولی را بی نتیجه و کار مهم را کشف نادیده ها و اختراع موجودات و عوالم فرا مادی میدانست .این پاراگراف را برای خودتان ادامه دهید.اینکه باید به آدم ها آزاداندیشی یاد داده بشه و نه تحجر؛ چه خواسته و چه ناخواسته و از این حرفها. 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده