amirgb 8546 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۸۹ تو چون ترسیدی نام دکتر اوریز قر ص و دوا وشفاسخن میان اوری نترس ای فرو مایه جان مدیر و دکتر که هیچ اجان هم اوری چنان من زنم بر فرق او که نادان شود گور به گور ای بذدل نامدار نو اندیشمان بیا که ایزد توانگر بود چنان که روزی تو در جای دگر بود چه کس شعر گفتن بیاموختت؟ چنین بی محابا ترا سوختت؟ به آن به که دیگر نگویی تو نظم بجایش پی باده گردی و بزم 3 لینک به دیدگاه
amirgb 8546 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۸۹ [/color][/i][/b] :ws37::ws37: خوشت اومد؟ حالا برو برای مامان و خاله تعریف کن 2 لینک به دیدگاه
مهندس خوش فکر 11397 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۸۹ عجب بزمي ، شده ست محل عيش و نوشچه خوش مي گذرد اي عزيزان من مدير مذاهب ، در اين بزم هست خيالها راحت باشد اي دوستداران من اي مهندس شما و امير خوش باشين و من نگهباني دهم تا كه دكتر نيايد به سر وقتمان :ws47::ws47::ws47: من اری کز خندی تو شاد گشتم دیوانه و می خواری جام شراب گشتم من مینویسم ای شیر زن تو هم اری ای مدیر کلک چنان که رستم زند گرز بر دیواسیر منم حالی بگرفتم از این ببر پیر شنیدم که گشته افزون و گران سوراخی که بوده از ان موش در ان زمان یکی نرم خو تر ز من دیده ای؟و یا از کسی این تو بشنیده ای؟ کجا شد پلنگی چو من مهربان؟ و یا خفته می ماند در آشیان؟ من آن شیر باشم که نرمش کنم همه آهوان را نوازش کنم من آنم که حتی به جنگ آوری ندارم به جودم به جز گوهری سمیرا بود خواهر خرد من دگر گوشه ی خوش زبان کرد من نبینم که بی اذن جان در رهش دهی خویش قربان کنی بر سرش که من را رگ غیرت آید بجوش برآرم از آن پس غریو و خروش شوم موج توفان و از پی کنم هر آن ساقه را چون به هم بشکنم تو گر غیرت واندیشه میداشتی تو گر مکنت وگوهری داشتی تو گر اندرین انجمن پست ومقام میداشتی که جایگهت ایچنین خز نبود جوکت نقل هر کوی وبرزن نبود تو که زمانی میومیویی داشتی چرا برایم ادعای ببری کنی بدان ای گردن اویز دراز زینتی تو برای این کارها بسیار کوچکی هفت شهر عشق را خوش فکر بگشت تو هنوز اندر خم یک کوچه ای :ws28: 2 لینک به دیدگاه
fanous 11130 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۸۹ خوشت اومد؟حالا برو برای مامان و خاله تعریف کن :girl_yes2::girl_yes2::girl_yes2::girl_yes2: 3 لینک به دیدگاه
مهندس خوش فکر 11397 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۸۹ چه کس شعر گفتن بیاموختت؟چنین بی محابا ترا سوختت؟ به آن به که دیگر نگویی تو نظم بجایش پی باده گردی و بزم از ان به که کپی پیست کنم سخن از این وان رو نویسی کنم همی گویم این شعر از بهر خویش ضعیف ست و رنجور ولی نیست بیم برایم همین یک کافی بود که حالت گرفته بود..............:icon_gol: 2 لینک به دیدگاه
amirgb 8546 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۸۹ من اری کز خندی تو شاد گشتمدیوانه و می خواری جام شراب گشتم من مینویسم ای شیر زن تو هم اری ای مدیر کلک چنان که رستم زند گرز بر دیواسیر منم حالی بگرفتم از این ببر پیر شنیدم که گشته افزون و گران سوراخی که بوده از ان موش در ان زمان تو گر غیرت واندیشه میداشتی تو گر مکنت وگوهری داشتی تو گر اندرین انجمن پست ومقام میداشتی که جایگهت ایچنین خز نبود جوکت نقل هر کوی وبرزن نبود تو که زمانی میومیویی داشتی چرا برایم ادعای ببری کنی بدان ای گردن اویز دراز زینتی تو برای این کارها بسیار کوچکی هفت شهر عشق را خوش فکر بگشت تو هنوز اندر خم یک کوچه ای :ws28: از ان به که کپی پیست کنمسخن از این وان رو نویسی کنم همی گویم این شعر از بهر خویش ضعیف ست و رنجور ولی نیست بیم برایم همین یک کافی بود که حالت گرفته بود..............:icon_gol: خدایا ببخشا که تندی ببایست کرد یکی را به خاکت بشایست کرد که هرچه بر او مهر کردم چه شد؟ ز راه کژی خارج اندر نشد ببایست چوب تر و پای او فلک بر سر و صورت و روی او که شاید کمی کاهلی کم کند چنین خامی و جاهلی کم کند وگر نه نه عاقل در افتد به شیر که با غرشی او برآرد به زیر تو دانی که من شیر و برنا بوم به جنگ آوری با یلان تا بوم 2 لینک به دیدگاه
مهندس خوش فکر 11397 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۸۹ خدایا ببخشا که تندی ببایست کردیکی را به خاکت بشایست کرد که هرچه بر او مهر کردم چه شد؟ ز راه کژی خارج اندر نشد ببایست چوب تر و پای او فلک بر سر و صورت و روی او که شاید کمی کاهلی کم کند چنین خامی و جاهلی کم کند وگر نه نه عاقل در افتد به شیر که با غرشی او برآرد به زیر تو دانی که من شیر و برنا بوم به جنگ آوری با یلان تا بوم افسوس که نادانی افسوس که تنگ است وقت افسوس که سمیرا رفت افسوس برای تو افسوس که دلم بحالت سوخت افسو که نالانی و گریانی افسوس که امشب ستاره کم نورست افسوس که ساز من نا کوک ست افسو س که خواب الودم افسوس که باید گفت افسوس که باید رفت افسوس برای ترس تو افسوس برای شعر تو افشوس که من میرم افسوس که سرت بشکست افسوس خداحافظ افسوس افسوس افسوس ................. مرا به خاطرت بسپار همینک میروم ولی فردایی هست خوش فکری هست وامیری که برایش شعر بنویسم رفیق شرمنده اگه ناراحتت کردم.خیلی باحالی تا فردا که برگدم چند تا از شعرام رو برات بنویسم شب بخیر........ 2 لینک به دیدگاه
دختری از شمال 1020 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۸۹ مامان جونمسمیرا به حرفت گوش کرد اومد از من معذرت خواهی کرد گفت ببخشمش که نذاشت زیاد اذیتش کنم وا!!! عجب رویی داریا اومدما با جارو برقی اميرررررررررررررمامان به تو گفت بياي از من عذر خواهي كني... دهه:w00::w00: خیلی روش زیاده چیکارش کنیم؟ خوب معذرت خواهیت رو پذیرفتمحالا که معذرت خواهی کردی امشب تلافی این 2 3 شب رو می کنم و بیشتر اذیتت می کنم امییییییییییییییییییییییییییر:w00: نزار دستم روت بلند شه ابجیتو اذیت نکن :icon_pf (34)::w00: بيا تا حاليت كنم:banel_smiley_90::banel_smiley_90::w00::167: با هم حالیش کنیم عجب بزمی هم راه انداخته ها :w00: 2 لینک به دیدگاه
دختری از شمال 1020 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۸۹ عجب بزمي ، شده ست محل عيش و نوشچه خوش مي گذرد اي عزيزان من مدير مذاهب ، در اين بزم هست خيالها راحت باشد اي دوستداران من اي مهندس شما و امير خوش باشين و من نگهباني دهم تا كه دكتر نيايد به سر وقتمان :ws47::ws47::ws47: سمیرا خیلی باحال بود :ws28: حرف نداره شعر گفتنت یکی نرم خو تر ز من دیده ای؟و یا از کسی این تو بشنیده ای؟ کجا شد پلنگی چو من مهربان؟ و یا خفته می ماند در آشیان؟ من آن شیر باشم که نرمش کنم همه آهوان را نوازش کنم من آنم که حتی به جنگ آوری ندارم به جودم به جز گوهری سمیرا بود خواهر خرد من دگر گوشه ی خوش زبان کرد من نبینم که بی اذن جان در رهش دهی خویش قربان کنی بر سرش که من را رگ غیرت آید بجوش برآرم از آن پس غریو و خروش شوم موج توفان و از پی کنم هر آن ساقه را چون به هم بشکنم به به خوشم اومد دارم تجدید نظر میکنم که دعفات کنم در مورد مامانی شعر نمیتونی بگی 2 لینک به دیدگاه
fanous 11130 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۸۹ سمیرا خیلی باحال بود :ws28:حرف نداره شعر گفتنت مامان از بس اينا شعر گفتن منم خواستم كم نيارم :ws47: بده مي دونم :ws28: به به خوشم اومد دارم تجدید نظر میکنم که دعفات کنم در مورد مامانی شعر نمیتونی بگی مامان ديدي ؟من از گناهش گذشتم آخه ازم حمايت كرد:girl_blush2::girl_blush2: 3 لینک به دیدگاه
Doctor_Shovan مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۸۹ من دیروز اومدم کنترل تاپیک متاسفانه سایت خیلی کند شد وباز نمیشد امروز خبر رسیده که پر از اسپم شده :icon_pf (34): الان میرم میبینم تشکر ها برای همه سر جاش هست و لی اسپم ها رو ببینم چی بوده اگه پاک شدن پیشاپیش عذر میخوام لینک به دیدگاه
fanous 11130 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۸۹ من دیروز اومدم کنترل تاپیک متاسفانه سایت خیلی کند شد وباز نمیشد امروز خبر رسیده که پر از اسپم شده :icon_pf (34): الان میرم میبینم تشکر ها برای همه سر جاش هست و لی اسپم ها رو ببینم چی بوده اگه پاک شدن پیشاپیش عذر میخوام پاك نكن نادر جان بفرستشون تالار صنايع بخش گفتگوها حيفن دوستان زحمت كشيدن اومدن و وقت گذاشتن ممنونم:girl_blush2: 3 لینک به دیدگاه
amin 202 مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۸۹ پاك نكن نادر جانبفرستشون تالار صنايع بخش گفتگوها حيفن دوستان زحمت كشيدن اومدن و وقت گذاشتن ممنونم:girl_blush2: ای خدا....یعنی تالار گفتگوی صنایع انقدر کچله؟!:icon_pf (34): این یوحی کجاست پس؟:w00: لینک به دیدگاه
fanous 11130 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۸۹ ای خدا....یعنی تالار گفتگوی صنایع انقدر کچله؟!:icon_pf (34):این یوحی کجاست پس؟:w00: يعني چي؟ منظورم به پاتوق تالار صنايع است تالار خودمه ايرادي داره امين خان؟:167::167: 2 لینک به دیدگاه
amin 202 مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۸۹ يعني چي؟منظورم به پاتوق تالار صنايع است تالار خودمه ايرادي داره امين خان؟:167::167: می خوای یه سر بیایم پاتوق صنایع اسپم بارونت کنیم؟!:smiley (18): لینک به دیدگاه
fanous 11130 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۸۹ می خوای یه سر بیایم پاتوق صنایع اسپم بارونت کنیم؟!:smiley (18): اوهم بيا خوش آمديييييييييييييييييييي باعث افتخار ماست قربان:w72: 3 لینک به دیدگاه
مهندس خوش فکر 11397 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۸۹ می خوای یه سر بیایم پاتوق صنایع اسپم بارونت کنیم؟!:smiley (18): بیخیال پسر ...... اینکاره نیستی..............:ws28: با خانوم مدیر ما درست صحبت کن............:167::167::167: 2 لینک به دیدگاه
amin 202 مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۸۹ اوهم بيا خوش آمدييييييييييييييييييييباعث افتخار ماست قربان:w72: دستو بالم وا شه حتماً یه سر میزنم.... بیخیال پسر ......اینکاره نیستی..............:ws28: با خانوم مدیر ما درست صحبت کن............:167::167::167: برو چیزفکر جان...چقدر اسمت شبیه مرحوم چیزفکره! ما یه عمره موهامونو تو این راه سپید کردیم!:smiley (18): خانوم مدیر امر کنن ما همین الان سیگارو تو کف دست خاموش میکنیم!:smiley (18): لینک به دیدگاه
amirgb 8546 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۸۹ آمد اکنون پسر عموی من تا ستاند ز خصم داد من از سمیرا و آن مهندس جان چون که اسپم بداد یاد من 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده