spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۸۹ مهندسی اخلاق در آموزش و تعالی سازمانی (با تأكید بر تحلیل مبانی مدل EFQM در اندیشه مولانا) چكیده سخنرانی در سومین كنفرانس مدیران كیفیت اعمالی كه انسانها در عرصه زندگی فردی، سازمانی و اجتماعی خود انجام میدهند، بازتابی از جهانبینی آنهاست. این جهانبینی است كه موضوع و برداشت هر فرد را از مقولههایی چون مبدأ هستی، خدا، هدفمندی جهان،رابطه خداوند و آفرینش، هویت انسان و جایگاه او در هستی... را مشخص میسازد. مدیریت به عنوان دانشی كه برآمده از نظریههای علومی مانند آفرینش، جامعهشناختی، انسان شناختی و روانشناسی... است، به شدت از تحولاتی كه در قلمرو این علوم رخ میدهد تأثیر میپذیرد. رفتار مدیران، كارشناسان، كارمندان و كارگران به عنوان انسانهایی كه در بطن فرهنگهای خاص زندگی میكنند، اعمال آنها هم از دیدگاههای علمی آنان و هم از خاستگاهی فرهنگی و زیست بوم آنها متأثر میشود. چنین واقعیتی، زمینهساز، ظهور مكتب اقتضایی (contingency) در مدیریت بوده است. فرهنگ جوامع به عنوان یك واقعیت پویا آكنده از ارزشها، گرایشها، باورها، نهادها، داستانها، اسطورهها و اعتقاداتی است كه از حادثههای تاریخی، شرایط جغرافیایی، تحولات سیاسی اقتصادی، اجتماعی به وجود میآیند و انسانهای بزرگ و جریانساز بر سیر تكاملی فرهنگها تأثیر عمدهای برجای میگذارند. فرهنگ جوامع، دستمایهای جدی برای نظریهپردازی پیرامون انسان و هویت اوست، یكی از اركان و منابع این نظریهپردازی، شخصیتهای جریانسازی هستند كه عملكرد و آثار آنها فرهنگ یك جامعه و در سطح كلیتری، لایههایی از فرهنگ بشری را تحت تأثیر قرار دادهاند بنیانگزاران علم مدیریت (به عنوان علمی كه رسالت كارآفرینی و هدایت كار را در كوتاهترین زمان و كمترین هزینه به سوی هدف بر عهده دارد)، در پی آن بودند كه به اصولی برای «همیشه و همهجا» دست پیدا كنند، اما مطالعات علمی بر روی واقعیتهای رفتاری انسان و ویژگیهای فرهنگی جوامع گوناگون، نظریهپردازان بعدی این علم را مجبور كرد از نوعی «مطلقگرایی» به «نسبیگرایی» روی آورند و اعتراف كنند كه به علت «غیرقابل پیش بینی بودن رفتار انسان» در علم مدیریت، باید به اقتضاها و ایجابها توجه كرد و نظام ارزشی ـ اخلاقی حاكم بر انسان و جامعه مورد نظر را فراموش نكرد و از این رو بود كه امروزه نظریه غالب در مدیریت، نظریه اقتضایی (Contingency) است كه توصیه میكند در مدیریت باید اقتضاهای گوناگون درون و برون سازمانی مانند شرایط فرهنگی، اخلاقی و... انسانها مورد توجه قرار گیرند. انسان موجودی اجتماعی است كه دستیابی به اهداف خود را، از طریق سازماندهی فردی و اجتماعی دنبال میكند. این روند تا آنجا گسترش یافته است كه یك از صاحبنظران، به نام پیتر بلا «جامعه مدرن» را نوعی بوروكراسی (سازمان) بزرگ میداند كه انسانها حتی در شخصیترین حالات، یك كار اجتماعی را انجام میدهند. با توجه به فعالیتهایی كه انسان در چارچوب سازماندهی فردی و اجتماعی انجام میدهد، كار دو مفهوم زیر را پیدا میكند: الف ـ كار به عنوان فعالیتی در جهت تحقق اهداف غیرسازمانی (شخصی) (Personal Goal) ب ـ كار به عنوان فعالیتی در جهت تحقق اهداف سازمانی (اجتماعی) (Organizational Goal) پیداست علاوه بر ارتباط متقابلچگونگی هر یك از قلمروهای دوگانه كاری مطرح شده از نظر انتخاب نوع كار و نحوه انجام آن، تحت تأثیر نظام اخلاقی بوده كه بر فاعل آن كار حاكم است. نظام اخلاق كاری اگر از مسأله خاستگاه مذهبی و غیرمذهبی ارزشهای اخلاقی بگذریم میتوان نظام اخلاقی را به شرح زیر تعریف كرد: «اخلاق كاری عبارت است از مجموعهای از «بایدها» و «نبایدها» كه كاركنان یك سازمان، (جامعه) در جهت تحقق كامل شرایط كمی و كیفی كاری كه تعهد كردهاند، باید رعایت كنند.» نظامهای اخلاقی كه در كار تأثیر میگذارند دارای دو بُعد كلی زیر هستند: بعد ثابت نظام اخلاق كاری این ابعاد از اخلاق كار فراتر از ظرف زمان و مكانند و در واقع برخاسته از نگرشهای هستیشناسانه و انسانشناسی فاعل كار (استانداردكننده كار) هستند و ماهیت آنها فرامعیشتی، فراملی، فراتاریخی و جاودانی میباشد. همچون نیكی، عدل، ایثار، شجاعت و... بعد متغیر نظام اخلاق كار این ابعاد از نظام اخلاقی كار در طور زمان، با توجه به مقتضیات زمان و مكان متحول شده و كاركرد و نقش آنها این است كه مطلوبترین شكل كمی و كیفی كار را با توجه به شرایط آن تعیین كنند. مانند دادن حق كارگران و توجه به مسائل رفاهی و اولیه آنان. كار در مفهوم عام آن ابعادی نظری و عملی دارد كه بُعد نظری و فلسفی آن تحت تأثیر اخلاقیات ثابت و بُعد متغیر این نظام، شكل و صورت كار را مشخص میكند و پیدا است كه این صورت و محتوا بر همدیگر اثر متقابل دارند. ابعاد تأثیرگذاری نظامهای اخلاقی بر آموزش آموزش به عنوان فرآیند تأثیرگذاری بر ادراك و اطلاع انسانها امری است كه متأثر از نظامات اخلاقی است. این تأثیرپذیری بر اساس مدل تعالی سازمانی در ابعاد زیر جلوهگر میشود: 1.نظامهای آموزشی طراحی شده در بخش معیارهای مدیریت منابع انسانی 2.قیدهای لازم برای سبك رهبری 3.تجزیه و تحلیل نتایج به دست آمده در حوزههای كاركنان، جامعه و مشتریان با تأكید بر اخلاق حرفهای جایگاه مولانا در فرهنگ ایران: مولانا جلالالدین بلخی رومی، یكی از شخصیتهایی است كه نه تنها فرهنگ ایرانی متاثر از خروشهای عارفانه اوست، بلكه فرهنگ بشری نیز از بازتاب اندیشه او در امان نمانده است. آثار مولانا نشان میدهد كه او شخصیتی دو بعدی دارد: بعد اول: عارفی شوریده و غزلخوان كه اشعار دیوان شمس را میسراید و در آن میگوید: من چون خون میجوشد رنگی از شعرش می دهم. بعد دوم: حكیمی تحلیلگر و مدرس عرفان نظری و علمی كه بر كرسی ارشاد تكیه زده و در قالب قصههای مثنوی، معانی عمیق بشری را به مخاسبان خویش در حال و آینده تدریس می كند. ز هر افســـــانهحرفی میتوان خواند ز هر بازیچه رمزی میتـوان یافت دانه معنــی بگــیرد مــــرد عقـــل ننگــرد پیمـانه را گر گشـــت نقل ای برادر قصـــه چون پیمانه اســت معنی اند روی بسان دانه اســـت قصههای مولانا، آكنده از نكتهها، تأملات و جهشهای ذهنی است كه هر یك میتوانند منشأ پردازشهای جدی قرار گیرند. خود مولانا در این رابطه میفرماید: آنچنان شــرحش كن انــدر كلام كه از آن بهــره بیابـد عقــل عـام در واقع مولانا توصیه عام سازی این معانی بلند عرفان را مطرح كردهاند. ضرورت بكارگیری رویكرد هرمنوتیك در فهم مولانا برای فهم عمیق آثار عارفان و از جمله مولانا، به واسطه بكارگیری واژهها و اصطلاحات چند پهلو در آنها نیاز است كه با رویكرد تأویلی (Harmonistic) آثار بررسی شود تا لایههای عمیقتر دیدگاههای آنها روشن شود. كیفیت در نگاه مولانا واژه كیفیت كه به عنوان مقوله كیف در فلسفه ارسطوئی مطرح بوده است در آثار عارفان، نه از نظر منظری فلسفی، بلكه از منظری عاشقانه مطرح میباشد و بیشتر در رابطه نوع رابطه خداوند با عالم و چگونگی فعل و عمل معشوق مطرح بوده است. مثلاً مولانا در این رابطه می فرماید: كار بی چـون را كه كیفــیت نهــد اینكه گفتم این ضرورت می دهد خطوط مفاهیم بنیادین مدل EFQM در مثنوی گفته شد كه مثنوی كتابی تعلیمی است و گرایشات آموزشی مولانا در آن بر شور و بیتابی و دستافشانی او غلبه دارد، لذا این كتاب آكنده از نكاتی است كه دامنه وسیعی از موضوعات را در برمیگیرد كه در آن میتوان مفاهیم بنیادین مدل EFQM را ردیابی كرد. همانگونه كه مستحضر میباشید، مدل EFQM دارای هشت مفهوم بنیادین میباشد. مولانا، در رابطه برخی از این مفاهیم بنیادین اشارتی مستقیم و غیرمستقیم دارد كه بنا به ضرورت و محتوای كنفرانس به دو نمونه از آن اشاره میكنیم، اما قبل از آن به چند بیت در رابطه با تعالی كه در این روزها در عرصه كیفیتگرایی نام مصطلح میباشد، اشاره میشود: 1- تعالیگرایی - حسن ظن است و امـــید خوشترا كه ترا گــوید بـه هـــر دم برتـر آ - ســـربلندم من دو چشــم من بلند بینـــش عالی امان اســت از گزند - آن تعـــال او تعـالـی ها دهـــــد مـــرد ســفـلی دشــمـن بالا بـود - هین رها كن بدگـمانی و ضــــلال سـر قدم كن چونكه فرمـودت تعال 2- تیجهگرایی - كان درختان را نهایت چیســت بر گرچه یكســانند ایـن دم در نظــــر - بی نهایت چون ندارد دو طــــرف كـی بــود او را مــیان مــنـصــرف - آن كه مانند اســـت باشد عاریت عـــاریت باقــی نمـــانـد عاقــبت - وای اندر كاو عاقبتاندیش نیست - از حریصی عاقبت نادیدن اســت بر دل و بر عقل خود خــندیدن است - عاقبت بین است عقل از خاصــیت نفســی باشد كاو نبینــد عـاقــبت - عاقبت بینی نشان نــور توســت شهوت حالی حقـــیقت گور تســت - چون ز چاهی میكـنی هرروزخاك عاقــبـت انـــدر رســی در آب پاك - هر دلیلـی بینتیــــجه بی اثـــر باطل آمـــد در نتیــجه خود نگـــــر 2- مشتری گرایی - ما ندانستیم ای خوشمشــتری چـون كه دانســـتیم تو اولی تـری - مـــر شـــما را نیز در سـوداگری دست كی جنبد چون نبود مشتری - مشتریخواهی به هردم پیچپیچ تو چه داری كه فروشی هیچ هیچ - آن كه گردانید رو ز آن مشـــتری بحـــث و اقبال و بقا شـــد زوبری - در جوال نفس خود چندین مــرو از خـریـداران خــود غافـل مشــــو 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده