Abo0ozar 8637 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 شهریور، ۱۳۸۸ مهوش حميدينظامي آغاز دوران رواج واژههاي نوسازي، بهسازي و حفاظت از بافتهاي شهري در فرهنگ شهرسازي، همزمان است با پيدايش پديده قطبي شدن شهرها، مسئله قطبي شدن خود، پيوندي آشكار با صنعتي شدن جوامع و شهرنشيني در مقياس گسترده دارد. نمونههاي برجستهاي كه از بازسازي و توسعه يكپارچه شهري در قبل از اين تاريخ ميتوان سراغ كرد محدود است به مواردي كه شهرها در اثر عوامل طبيعي يا غيرطبيعي به ويراني كشيده شده، يا به تبع الگوي �پايتختسازي�، توسعه و گسترش يافتهاند. گستردگي مفهوم اين واژهها در دوران معاصر، حاصل تاريخي است كه بر اين واژهها گذشته است. هجوم و استقرار جمعيت در شهرها كه منجر به پيدايش نظام جداييگزيني و استقرار اقشار هممرتبه شهري در بخشهاي مختلف شد، موجب گشت كه محلات فقير و ثروتمند و ميانه در شهرها پديد آيد. فرسودگي تدريجي ابنيه در مناطق فقير شهري به موازات افزايش سريع جمعيت، شهرهاي بزرگ جهان را به طور جدي با مسئله جداييگزيني اجتماعي و نيز تنزل كيفيت زندگي در بخشهاي ديگري از شهر روبرو ساخت. اين تنزل كيفي هم جنبه كالبدي و هم جنبه اجتماعي داشت. عكسالعمل كشورهاي مختلف جهان در مقابل اين پديده متفاوت بود. اروپاييان كه شهرهايي قديمي داشتند قدم در راه �احياء� مراكز شهري خود گذاردند و آن را اقدامي فرهنگي تلقي كردند كه بخشي از هزينههاي آن توسط رواج �توريسم فرهنگي� تامين ميشد. در آمريكاي شمالي كه بافت شهرها چندان عمري نداشتند نوسازي در مقياس وسيع مدنظر قرار گرفت. به موازات اين جنبشها، نهضت حومههاي سبز در سراسر امريكا و اروپا نضج گرفت. عليرغم نظر هوارد در مورد احداث شهركهايي براي همه اقشار اجتماعي، عملاً اين حومههاي سبز براي طبقات متوسط و پُردرآمد ساخته شد. به محض آنكه نسل حاصل از انفجار جمعيت در سالهاي 1960 و 1970 به سن رشد رسيد، غرب و به ويژه آمريكاي شمالي تغييرات بزرگ و ناگهانياي را در زمينههاي سياسي و اجتماعي تجربه كرد. در اين شرايط مردم آمريكاي شمالي مطلوب بودن حومههاي سبز سنتي را به عنوان محيط مسكوني ايدهآل مورد ترديد جديد قرار دادند. پاركهاي اكثر شهرهاي آمريكا، بهشت معتادان شده بود و مراكز شهرهاي آن در حال مرگ بودن. در اين زمان بود كه نقدهاي جاكوبز و انديشههاي اسكارنيومن مفهوم �شهر قابل كنترل� را رواج داد. آنها معتقد بودند كه خيابانهاي شلوغ، جذابيت و امنيت بيشتري دارند و در واحدهاي آپارتماني بزرگ، مردم نميتوانند قلمرو زندگي خود را به خوبي كنترل كنند و به ويژه اقشار كمدرآمد نبايد در واحدهاي بزرگ آپارتماني زندگي كنند. بدين ترتيب در دهه 80 در آمريكاي شمالي با پيشبيني برنامههاي احداث خانههاي ارزان قيمت و طرحهاي بهسازي شهري، كار احداث مجموعههاي قابل كنترل در مراكز شهري پيش برده شدند. در اين دهه بود كه امريكاي شمالي به مراكز شهري و مشرب شهرنشيني دوره مستعمراتي خود ارزش تاريخي بخشيد. اما اين امر مانع از آن نشد كه در پرتو سياستهاي قرضه و مقررات برنامهريزي استاندارد، كار احداث حومههاي سبز، به عنوان انتخاب ارجح طبقات متوسط، دنبال نگردد. بدين ترتيب در اين دهه ميان نظرات امريكا و اروپا در زمينه بازسازي و نوسازي، تقربي حاصل آمد و كاربرد همزمان دو روش توسعه و نوسازي �شهرهاي قابل كنترل� و �حومههاي سبز� مدنظر قرار گرفت. جريان تنشها و رويدادهاي متفاوتي كه در طي اين قرن رخ داده است، معناي نوسازي و بهسازي را وسعت بخشيده و آن را از شكل يك اقدام كالبدي ايستا به سوي مديريت يك امر اجتماعي سوق داده كه در تعادل پويا با محيط خود قرار دارد. با توجه به اين زمينه است كه امروزه ميتوان نوسازي و بهسازي شهري را به شكل زير تعريف و تبيين كرد: �نوسازي و بهسازي شهري به مفهوم برنامهريزي يا برنامهريزي مجدد، طراحي يا طراحي مجدد، تفكيك مجدد اراضي، پاكسازي، توسعه يا توسعه مجدد، بازسازي و احياء و يا تركيبي از آنها در يك منطقه مشخص، و پيشبيني احداث ابنيه، كارگاهها، تكميل يا ايجاد تاسيسات يا مكاني براي انواع استفادههاي مسكوني، تجاري، صنعتي، عمومي، تفريحي، اجتماعي و غيره برحسب نياز يا ضرورت است�. بنابراين تعريف، نوسازي و بهسازي شهري در واقع سه عرصه متفاوت را در بر ميگيرد: نوسازي: به معني تجديد بناي كامل مناطق موجود براي ارتقاء كيفيت زندگي در آنها (كه تا حدي تنزل يافته كه ديگر قابل اصلاح نيست) و نيز، بناي مناطق جديد شهري. بهسازي: به معني اجراي برنامههاي كالبدي ـ اجتماعي براي ارتقاء كيفيت زندگي در محلات (اين امر وقتي رخ ميدهد كه هنوز كيفيت زندگي در اين مجموعه قابل ارتقاء باشد) يا ارتقاء كيفيت زندگي در مناطقي كه در زمان احداث آنها، شرايط محيطي موجب شده كه توسعه مطابق حداقل استانداردهاي كيفي زندگي رخ ندهد. حفاظت: به معني كمك به نگهداشت سطح كيفي زندگي در مناطقي كه در آنها هنوز اين سطح بهطور جدي در معرض خطر تنزل قرار نگرفته ولي در آينده انتظار آن ميرود. در فرهنگ معاصر شهرسازي حداقل 15واژه متفاوت وجود دارد كه بر امر بهسازي و نوسازي شهري اطلاق ميشود. با تبديل شدن مسئله محيطزيست و ماندگاري توسعه در مقياس شهر و كل محيط زندگي انسان به مسئله روز، نوسازي و بهسازي شهري نيز از اين گرايش جديد متأثر شده، مفهوم آن تبديل به مفهوم نوسازي و بهسازي محيطي گشته و تمام عرصه كشورها را در برگرفته، و تكنيكهايي جديد براي تأمين هزينه و اعتبارات اين كار و نحوه حل تعارضات موجود در آن ابداع گشته است. برگرفته از شهرداري كردكوي لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده