رفتن به مطلب

«من هیچ، من نگاه»


Fakur

ارسال های توصیه شده

خرمن

بر چاپق من می سوزد

و آفتاب ظهر خوزستان

بر چهره پدر

بهار

و سه فصل دیگر

چه خون دلی می خورد

ـ پدر

تا تاکها

قطره قطره

شرابی شوند

چه خون دلی می خورد

ـ مادر

تا گندمها

دانه دانه

آفتابی شوند

... بیچاره پدر

«من هیچ، من نگاه»

می روم تا دوربینم را بردارم

و از پینه های دستشان عکسی بگیرم

... بیچاره مادر

لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...