spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 تیر، ۱۳۸۹ فاصله دختر تا پیر مرد یک نفر بود ؛ روی نیمکتی چوبی ؛ روبه روی یک آب نمای سنگی . پیرمرد از دختر پرسید : - غمگینی؟ - نه . - مطمئنی ؟ - نه . - چرا گریه می کنی ؟ - دوستام منو دوست ندارن . - چرا ؟ - جون قشنگ نیستم . - قبلا اینو به تو گفتن ؟ - نه . - ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم . - راست می گی ؟ - از ته قلبم آره دخترک بلند شد پیرمرد را بوسید و به طرف دوستاش دوید ؛ شاد شاد. چند دقیقه بعد پیر مرد اشک هاش را پاک کرد ؛ کیفش را باز کرد ؛ عصای سفیدش را بیرون آورد و رفت !!! گاهی درعین بینایی کوریم وگاهی چشم ضمیرمان همه چی رو میبینه 15 لینک به دیدگاه
m@ryam 32 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 تیر، ۱۳۸۹ فاصله دختر تا پیر مرد یک نفر بود ؛ روی نیمکتی چوبی ؛ روبه روی یک آب نمای سنگی .پیرمرد از دختر پرسید : - غمگینی؟ - نه . - مطمئنی ؟ - نه . - چرا گریه می کنی ؟ - دوستام منو دوست ندارن . - چرا ؟ - جون قشنگ نیستم . - قبلا اینو به تو گفتن ؟ - نه . - ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم . - راست می گی ؟ - از ته قلبم آره دخترک بلند شد پیرمرد را بوسید و به طرف دوستاش دوید ؛ شاد شاد. چند دقیقه بعد پیر مرد اشک هاش را پاک کرد ؛ کیفش را باز کرد ؛ عصای سفیدش را بیرون آورد و رفت !!! گاهی درعین بینایی کوریم وگاهی چشم ضمیرمان همه چی رو میبینه خیلی عالی بودممنون عاشق این داستاناتم 4 لینک به دیدگاه
T-bag 320 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 تیر، ۱۳۸۹ فاصله دختر تا پیر مرد یک نفر بود ؛ روی نیمکتی چوبی ؛ روبه روی یک آب نمای سنگی .پیرمرد از دختر پرسید : - غمگینی؟ - نه . - مطمئنی ؟ - نه . - چرا گریه می کنی ؟ - دوستام منو دوست ندارن . - چرا ؟ - جون قشنگ نیستم . - قبلا اینو به تو گفتن ؟ - نه . - ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم . - راست می گی ؟ - از ته قلبم آره دخترک بلند شد پیرمرد را بوسید و به طرف دوستاش دوید ؛ شاد شاد. چند دقیقه بعد پیر مرد اشک هاش را پاک کرد ؛ کیفش را باز کرد ؛ عصای سفیدش را بیرون آورد و رفت !!! گاهی درعین بینایی کوریم وگاهی چشم ضمیرمان همه چی رو میبینه 20 4 لینک به دیدگاه
ayhan 2309 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 تیر، ۱۳۸۹ خیلی زیبا بود.:w00: از 20, 22 نمره میدم.....:w00: . . . .رو این حساب دختر های انجمن زیبا ترین دختر هایی اند که تا حالا دیدم.... 2 لینک به دیدگاه
DCBA 8191 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 تیر، ۱۳۸۹ گاهی درعین بینایی کوریم وگاهی چشم ضمیرمان همه چی رو میبینه طبق معمول...معرکه بود... :icon_gol: 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده