سارا-افشار 36437 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 تیر، ۱۳۸۹ ................................................................................ .......................................................... ................................................................................................................ .............................................................................. .................................... چن سال پیش یه کتابی در مورد مدیتیشن بدستم رسید با اینکه همش 20- 30 صفحه ازش خوندم اما حالا منظور نویسنده کتابو می فهم نویسنده کتاب خود یکی از اساتید بنام این علم بود و اهل هندوستان (اسمش متاسفانه یادم نیس ) والبته ساکن امریکا نویسنده در کتاب در باب لزوم مدیتیشن در دنیای امروز ما گفته بود چی گفته بود ؟ می گفت روزی که تصمیم گرفتم تا در امریکا باشگاه مدرنی در این باب تاسیس کنم بیشتر دوستان بهم گفتن این اصلا کار درستی نیس و غریبها هرگز به اینجور مسایل نه اعتقاد و نه علاقه نشون میدن استاد ادامه داد ولی من برخلاف گفته های دوستان دست بکار شدم و باشگاه رو تاسیس کردم و هنو چن صباحی از تاسیسش نگذشته بود که مشتریهایی رو جذب خودش کرد و هر روز رونق بیشتری گرفت تا جایی که افرادبسیار صاحب نام شرکتها و صاحبان غولهای صنعتی و تکنولوژیکی امریکا مشتری دایمی باشگاه من شدند سهام داران - افرادی که تو بورس کار می کردن -تجار وحتی زن و شوهرهایی که تو زندگی مشترکشان دچار مشکلات جدی شده بودند اما علت اصلی این جذب مشتری چی بود استاد می گفت تو باشگاه ما قبل از شروع به کار اصلی مدیتیشن و مراقبه یه مرحله ای داشتیم که فرد بایستی قبل از هر چیز از مشکلات و تفکرات روزمره رها شودیعنی ذهن بایستی کاملا خالی میشد تا عمل تمرکز به درستی صورت گیرد می گفت بیشتر مشتریان ما اکثر عصرا یا شبها و حتی نصف شبا بعد از اتمام کار روزانه خود به باشگاه می امدن با ذهنی اشفته و روحی اشفته تر و اعصابی خردتر و خب لازم بود این ذهن اول خالی بشود تا اماده مراقبه بشود برا اینکار ما اتاق ها و کابین هایی رو درست کرده بودیم که دیوارو سقفهاش عایق صدا بودن یعنی کسی که اون تو می رفت هر حرفی میزد یا صدایی می کرد به بیرون درز نمی کرد ما به مشتریان خود گفته بودیم اول وارد این اتاقها بشوند تموم حرص - غم - غصه - تنفر- عشق- خنده- گریه - عصبانیت و خلاصه هر چی در درون داشتن رو به هر نحوی که دلشون میخواد بیرون بریزن و البته روشهایی رو هم بهشون پیشنهاد داده بودیم مثلا بهشون گفته بودیم می تونن اگه از دستت مدیر یا کارمند زیر دستشون عصبانی هستن هرچقدر می خوان بهش فحش بدن (حتی رکیک ترین فحشا ) یا می تونن با صدای بلند گریه کنن یا با مشت به دیوار بکوبن یا دور خود بچرخن و مثل میمون ادا دربیارن یا با خودشون حرف بزنن یا با صدای بلند قهقه بزنن هرکاری هرکاری که دلشون میخواد انجام بدن طوری که دیگه هیچی تو درونشون نمونه و روح و فکر به اسایش برسه و اماده مدیتیشن و نگاه کردن به درون بشن استاد می گفت اولش خیلی از افراد تعجب می کردن و باور نمی کردن و حتی دلیل اینو نمی دونستن که چرا باید اینکار رو بکنن خیلی از این افراد تو جامعه تو بیرون نقابی بر صورت داشتن و پستهایی خیلی مهمی در دست و یه شخصیت خیلی محکم و پر صلابت در انظار عمومی باور اینکه اینجا باید نقاب از صورت بردارن و هرانچه در درون دارن بیرون بریزن براشون سخت بود اما به هرحال توجیه شدن که اینکار برا سلامتی روحی شون و حتی موقعیت کاریشون سودمنده و بعداز مدتی خود انها داوطلبانه برا گذراندن این مرحله به باشگاه می اومدن نتیجه : جامعه مام درحال تجربه تغییرات زیادی هست و هیچ چیزش با دیگری نمی خوره و............ دیگه نمی گم خودتون بهتر اوضاع رو میبینید تو این شرایط اگه خیلی بخواین خودتونو بگیرین و همه چی رو جدی . نتیجه اش افسردگی - گوشه نشینی و درنتیجه سوق داده شدن به سمت اعتیاد - مواد - شیشه - سیگار و مشروبات الکی و کارهای غیراخلاقی میشه خب دیگه همین :4chsmu1: واااااااااای خسته شدم از بس نوشتم :putertired: 25 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 تیر، ۱۳۸۹ وقتی انسان اونقد عاقل باشه که دنبال تخدیر کننده هام نره ولی در مقابل فشار های زندگی کمرش بشکنه , اونوقت چی؟ همه انسانها که دنبال مسکن نمیرن. شاید انسان از خودش هم خجالت بکشه و نتونه خل بازی در بیاره. اونوقت چی؟ 5 لینک به دیدگاه
سمندون 19437 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 تیر، ۱۳۸۹ اره خوب روش خوبیه اد م نباید خیلی مسایل رو جدی بگیره اصلا کلا خل بازی خوبه 1 لینک به دیدگاه
سمندون 19437 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 تیر، ۱۳۸۹ وقتی انسان اونقد عاقل باشه که دنبال تخدیر کننده هام نره ولی در مقابل فشار های زندگی کمرش بشکنه , اونوقت چی؟ همه انسانها که دنبال مسکن نمیرن. شاید انسان از خودش هم خجالت بکشه و نتونه خل بازی در بیاره. اونوقت چی؟ به نظرم اونوقت ادم باید یشنه خیلی منطقی و جدی با خودش فک کنه ببینه مشکلش چیه چی میحواد بعدشم سعی کنه دنبال راهی برای حل کردنش باشه. 3 لینک به دیدگاه
maryam_alien 9904 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 تیر، ۱۳۸۹ فقط خل بازی نیست که..خیلی وقتا هیچ کس نیست آدم دو کلمه باهاش درددل کنه..همون خودش خیلیه 5 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 تیر، ۱۳۸۹ وقتی انسان اونقد عاقل باشه که دنبال تخدیر کننده هام نره ولی در مقابل فشار های زندگی کمرش بشکنه , اونوقت چی؟ همه انسانها که دنبال مسکن نمیرن. شاید انسان از خودش هم خجالت بکشه و نتونه خل بازی در بیاره. اونوقت چی؟ خب منکه بقیه کتابو نخوندم ببینم چی میشه اما دقت کن اینکارو انجام نمیدیم که خودمونو گول بزنیم اینا برا ریختن انرژی منفی به بیرونه بعد که به ارامش رسیدی تو مرحله بعدی میشینی به درون خودت و هرانچه درونش میگذره نیگا می کنی یعنی یه جوری میشینی به مشکلات خودت از دور نیگا می کنی بعضی مشکلات هس که مربوط به خودته که باهاس درستش کنی بعضیاشم اصلا ربطی به تو نداره مثلا دور برت افرادی هستن که خیلی ادمای بیخودی هستن هرچقدر هم باهاشون محترمانه رفتار کنی هیچی نمی بفهمن:4chsmu1: اینارو هم تو ذهنت بندازش تو سطل اشغال اجازه نده روحیه اتو خراب کنن و امیدرو ازت بگیرن 3 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 تیر، ۱۳۸۹ فقط خل بازی نیست که..خیلی وقتا هیچ کس نیست آدم دو کلمه باهاش درددل کنه..همون خودش خیلیه اینو قبول دارم بعضی وختا تموم نیاز انسان اینه که به کسی حرفاشو بگه و اونم تو سکوت حرفاشو گوش کنه و بعد درکش کنه و بهش ارامش بده و از حرفاش سواستفاده نکنه اما کو این ادم کجاس ؟ 1 لینک به دیدگاه
maryam_alien 9904 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 تیر، ۱۳۸۹ اینو قبول دارم بعضی وختا تموم نیاز انسان اینه که به کسی حرفاشو بگه و اونم تو سکوت حرفاشو گوش کنه و بعد درکش کنه و بهش ارامش بده و از حرفاش سواستفاده نکنه اما کو این ادم کجاس ؟ دقیقاً...یه سری آدما فقط یه شنونده میخوان لزومی هم نداره اون شنونده نظری بده یا راهنمایی کنه یا راهکار بده. فقط گوش کنه من که پیدا نکردم... 1 لینک به دیدگاه
سمندون 19437 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 تیر، ۱۳۸۹ اینو قبول دارم بعضی وختا تموم نیاز انسان اینه که به کسی حرفاشو بگه و اونم تو سکوت حرفاشو گوش کنه و بعد درکش کنه و بهش ارامش بده و از حرفاش سواستفاده نکنه اما کو این ادم کجاس ؟ همچین ادمی نیست پس بهتره ادم خودش به خودش ارامش بده.:ws2: 1 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 تیر، ۱۳۸۹ دقیقاً...یه سری آدما فقط یه شنونده میخوان لزومی هم نداره اون شنونده نظری بده یا راهنمایی کنه یا راهکار بده. فقط گوش کنهمن که پیدا نکردم... درسته منم پیدا نکردم فکرکنم پیداشم نکنم چون وضع طوری شده همه خودشونو زرنگتر و بالاتر از همه می بینن وختی کسی میاد یه دو کلمه باهاش درد دل می کنه اینو یه جور برگه برنده برا خودش میدونه تا بعدا ازش سواستفاده کنه درحالی که همه ماها تو درون موجودات اسیب پذیری هستیم و به همدیگه نیاز داریم مریمی دوستدارم:wubpink: 3 لینک به دیدگاه
ayhan 2309 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 تیر، ۱۳۸۹ اگه آدما به این ضرب المثل چینی که من میگم اعتقاد داشته باشن زندگی براشون سخت نمیشه:"نصف یه پرتغال هم اندازه کل پرتغال خوشمزه س" اینخیلی مهمه...من یادم نمیاد که دچار افسردگی یا سر خوردگی شده باشم.یه سری ها میگن من آدم بیخیالیم ولی اینطور نیس. همیشه تو شرایط سخت سعی میکنم تنها از گزینه های ممکن انتخاب کنم نه اینکه بزنم تو سرم.. مثلا اگه قرار باشه منو بکشن و بگن چطوری میخوای بمیری؟ نمیزنم تو سرم و افسرده نمیشم .دنبال راحت ترین راه مرگ میگردم....حالا شاید مثالم جالب نبود ولی منظورم اینه همیشه سعی کنین بهترین راه رو از بین راه های سخت دیگه انتتخاب کنین...:icon_gol::icon_gol: 4 لینک به دیدگاه
سمندون 19437 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 تیر، ۱۳۸۹ درسته منم پیدا نکردم فکرکنم پیداشم نکنم چون وضع طوری شده همه خودشونو زرنگتر و بالاتر از همه می بینن وختی کسی میاد یه دو کلمه باهاش درد دل می کنه اینو یه جور برگه برنده برا خودش میدونه تا بعدا ازش سواستفاده کنه درحالی که همه ماها تو درون موجودات اسیب پذیری هستیم و به همدیگه نیاز داریم مریمی دوستدارم:wubpink: دقیقااااا حرف دل منو زدیییییییییی 3 لینک به دیدگاه
ayhan 2309 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 تیر، ۱۳۸۹ اینو قبول دارم بعضی وختا تموم نیاز انسان اینه که به کسی حرفاشو بگه و اونم تو سکوت حرفاشو گوش کنه و بعد درکش کنه و بهش ارامش بده و از حرفاش سواستفاده نکنه اما کو این ادم کجاس ؟ من هستم خواستی پ.خ بده 1 لینک به دیدگاه
maryam_alien 9904 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 تیر، ۱۳۸۹ درسته منم پیدا نکردم فکرکنم پیداشم نکنم چون وضع طوری شده همه خودشونو زرنگتر و بالاتر از همه می بینن وختی کسی میاد یه دو کلمه باهاش درد دل می کنه اینو یه جور برگه برنده برا خودش میدونه تا بعدا ازش سواستفاده کنه درحالی که همه ماها تو درون موجودات اسیب پذیری هستیم و به همدیگه نیاز داریم مریمی دوستدارم:wubpink: دقیقا همینطوره..منم تورو میدوستم گلم..خیلی وقتم هست که میدوستمت 1 لینک به دیدگاه
ooraman 22216 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 تیر، ۱۳۸۹ منم شیوه ای از مراقبه رو میشناسم که بهش میگن رقص گوریلی ....اونم تقریبا مثل همین هستش که شما گفتی باید مثل یه گوریل برقصی و تمام هیجاناتتو خالی کنی کم کم ادم وارد یه جور خلسه میشه که بعدش خیلی ارامش بخشه... درمورد صحبت کردن با یه ادمی که سنگ صبور ادم باشه که دوستان گفتن هم باید بگم وقتی یه مشکلی به طور مداوم تو زندگیت وجود داره کم کم دیگه حرف زدن با دیگرانم راضیت نمیکنه و کم کم خودتم از حرف زدن در موردش خسته میشی ...فقط باید حل بشه تا راحت شی.... 4 لینک به دیدگاه
abie bicaran 2325 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 تیر، ۱۳۸۹ به قول یکی از دوستام Nevermind 2 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 تیر، ۱۳۸۹ منم شیوه ای از مراقبه رو میشناسم که بهش میگن رقص گوریلی ....اونم تقریبا مثل همین هستش که شما گفتی باید مثل یه گوریل برقصی و تمام هیجاناتتو خالی کنی کم کم ادم وارد یه جور خلسه میشه که بعدش خیلی ارامش بخشه...درمورد صحبت کردن با یه ادمی که سنگ صبور ادم باشه که دوستان گفتن هم باید بگم وقتی یه مشکلی به طور مداوم تو زندگیت وجود داره کم کم دیگه حرف زدن با دیگرانم راضیت نمیکنه و کم کم خودتم از حرف زدن در موردش خسته میشی ...فقط باید حل بشه تا راحت شی.... میشه به منم یاد بدی 2 لینک به دیدگاه
هوتن 15061 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 تیر، ۱۳۸۹ .......................................................................................................................................... ................................................................................................................ .............................................................................. .................................... چن سال پیش یه کتابی در مورد مدیتیشن بدستم رسید با اینکه همش 20- 30 صفحه ازش خوندم اما حالا منظور نویسنده کتابو می فهم نویسنده کتاب خود یکی از اساتید بنام این علم بود و اهل هندوستان (اسمش متاسفانه یادم نیس ) والبته ساکن امریکا نویسنده در کتاب در باب لزوم مدیتیشن در دنیای امروز ما گفته بود چی گفته بود ؟ می گفت روزی که تصمیم گرفتم تا در امریکا باشگاه مدرنی در این باب تاسیس کنم بیشتر دوستان بهم گفتن این اصلا کار درستی نیس و غریبها هرگز به اینجور مسایل نه اعتقاد و نه علاقه نشون میدن استاد ادامه داد ولی من برخلاف گفته های دوستان دست بکار شدم و باشگاه رو تاسیس کردم و هنو چن صباحی از تاسیسش نگذشته بود که مشتریهایی رو جذب خودش کرد و هر روز رونق بیشتری گرفت تا جایی که افرادبسیار صاحب نام شرکتها و صاحبان غولهای صنعتی و تکنولوژیکی امریکا مشتری دایمی باشگاه من شدند سهام داران - افرادی که تو بورس کار می کردن -تجار وحتی زن و شوهرهایی که تو زندگی مشترکشان دچار مشکلات جدی شده بودند اما علت اصلی این جذب مشتری چی بود استاد می گفت تو باشگاه ما قبل از شروع به کار اصلی مدیتیشن و مراقبه یه مرحله ای داشتیم که فرد بایستی قبل از هر چیز از مشکلات و تفکرات روزمره رها شودیعنی ذهن بایستی کاملا خالی میشد تا عمل تمرکز به درستی صورت گیرد می گفت بیشتر مشتریان ما اکثر عصرا یا شبها و حتی نصف شبا بعد از اتمام کار روزانه خود به باشگاه می امدن با ذهنی اشفته و روحی اشفته تر و اعصابی خردتر و خب لازم بود این ذهن اول خالی بشود تا اماده مراقبه بشود برا اینکار ما اتاق ها و کابین هایی رو درست کرده بودیم که دیوارو سقفهاش عایق صدا بودن یعنی کسی که اون تو می رفت هر حرفی میزد یا صدایی می کرد به بیرون درز نمی کرد ما به مشتریان خود گفته بودیم اول وارد این اتاقها بشوند تموم حرص - غم - غصه - تنفر- عشق- خنده- گریه - عصبانیت و خلاصه هر چی در درون داشتن رو به هر نحوی که دلشون میخواد بیرون بریزن و البته روشهایی رو هم بهشون پیشنهاد داده بودیم مثلا بهشون گفته بودیم می تونن اگه از دستت مدیر یا کارمند زیر دستشون عصبانی هستن هرچقدر می خوان بهش فحش بدن (حتی رکیک ترین فحشا ) یا می تونن با صدای بلند گریه کنن یا با مشت به دیوار بکوبن یا دور خود بچرخن و مثل میمون ادا دربیارن یا با خودشون حرف بزنن یا با صدای بلند قهقه بزنن هرکاری هرکاری که دلشون میخواد انجام بدن طوری که دیگه هیچی تو درونشون نمونه و روح و فکر به اسایش برسه و اماده مدیتیشن و نگاه کردن به درون بشن استاد می گفت اولش خیلی از افراد تعجب می کردن و باور نمی کردن و حتی دلیل اینو نمی دونستن که چرا باید اینکار رو بکنن خیلی از این افراد تو جامعه تو بیرون نقابی بر صورت داشتن و پستهایی خیلی مهمی در دست و یه شخصیت خیلی محکم و پر صلابت در انظار عمومی باور اینکه اینجا باید نقاب از صورت بردارن و هرانچه در درون دارن بیرون بریزن براشون سخت بود اما به هرحال توجیه شدن که اینکار برا سلامتی روحی شون و حتی موقعیت کاریشون سودمنده و بعداز مدتی خود انها داوطلبانه برا گذراندن این مرحله به باشگاه می اومدن نتیجه : جامعه مام درحال تجربه تغییرات زیادی هست و هیچ چیزش با دیگری نمی خوره و............ دیگه نمی گم خودتون بهتر اوضاع رو میبینید تو این شرایط اگه خیلی بخواین خودتونو بگیرین و همه چی رو جدی . نتیجه اش افسردگی - گوشه نشینی و درنتیجه سوق داده شدن به سمت اعتیاد - مواد - شیشه - سیگار و مشروبات الکی و کارهای غیراخلاقی میشه خب دیگه همین :4chsmu1: واااااااااای خسته شدم از بس نوشتم :putertired: من یه بار تجربه شو دارم خیلی جالبه ---- در حقیقت بهترین روز زندگیم بود 2 لینک به دیدگاه
soheiiil 24251 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 تیر، ۱۳۸۹ دستت درد نکنه آبجی به موضوع خوبی اشاره کردی ما تو ژاپن هم که بودیم همچین اتاقایی برای آرامش روانی بود که هرچی وسایل صوتی تصویری بود میذاشتن اونجا میرفتن داغونشون میکردن علت رو که جویا شدیم گفتن این باعث میشه آدم خودشو درک کنه .....اعتماد به نفس داشته باشه ....بعدشم یه چای سبز میدادن بهشونو میرفتن این اتاقا رایگان بود روان انسان خیلی پیچیدست ....گاها میبینی طرف لوزالمعدش درد میکنه ...دلیل اصلیش برمیگرده به اعصابش متاسفانه روانشناسی تو ایران پیشرفت خوبی نداره ..... 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده