Oxymoronic 5 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 اسفند، ۱۳۹۹ آیا برای هنر رسالت ویژه ای در تصور داریم؟غایتی در کارست؟ اگر بله،چیست و چرا؟ 2 لینک به دیدگاه
Mahmiir 4 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 اسفند، ۱۳۹۹ درود .. سوالات مهمی مطرح کردید ، هر چند پاسخ به این سوال اگر بخواهیم به ریشه هایش برسیم چندین جلسه باید به این موضوع و جوانبش پرداخت . ولی در طول تاریخ مناسب با شرایط غایتهای مختلفی به هنر داده میشود ..از اخلاقی بودن بگیر تا دینی بو دن هنر .. میشود غایتهایی را متناسب با کارکرد و .. تعریف کرد . مثلا در یک شرکت تبلیغاتی غایت هنر این جذبه برای خرید و .. برای مخاطب است و یا مواردی از دست . در دوران معاصر این نظر که هنر در وهله نخست نیرویی اجتماعی است و لذا هنرمند مسئولیت اجتماعی دارد نخست در نزد سوسیالیستهای فرانسوی به طور کامل پرورده شد ، مانند کلود سن سیمون (درباره ی نظام صنعتی) اوگوست کنت و شارل فوریه و پی یر پرودون به این اندیشه که هنر می تواند غایتی فی نفسه باشد حمله کردند و رؤیاهایی را در خصوص نظم های اجتماعی آینده ی آزاد از خشونت و استثمار در سر پروردند که در آن نظام های اجتماعی زیبایی و فایده به طرز پرثمری با یکدیگر آمیخته خواهند شد و هنر نیز به فراهم شدن چنین زمینه ای یاری می کند. جان راسکین و ویلیام موریس، در انگلستان، از منتقدان بزرگ جامعه ی عصر ویکتوریا از دیدگاه زیباشناختی بودند. آنها به تنزل دادن کارگر تا حدّ ماشین، آزاد نبودن او در اظهار وجود خودش، از دست رفتن ذوق خوب، نابودی زیبایی طبیعی و بی اهمیت شدن هنر اشاره می کردند. و یا نقسی که قدرت سیاسی در تعریف غایت دارد و .. هنر سیاسی در خدمت دولت است. طاقهای نصرت؛ سنگنبشته های یادبود پیروزی، نقاشیهایی که قانونگذاران تاریخی، سرداران، بنیان گذاران شهرها، صحنه های جنگ را بازنمایی می کنند؛ اشعار حماسی که پیشینهی افتخارآمیز ملتی را باز میگویند و اغلب میان رژیم های موجود و رژیمهای خوشخاطرهی پیشین پیوندی برقرار میکنند، همه از زمرهی هنرهای در خدمت سیاستاند.. این قسمت داستان است که باید وقتی از غایت صحبت میکنیم نهایت احتیاط را بکنیم چون به راحتی نهادهای قدرت با ایدئولوژی های مختلف میتوانند سانسور افلاطونی را برپا دارند و با معیارهای خاص خود هنر دیگری را هنری منحط یا .. بخوانند . مانند اکثر جنبش های انقلابی، همچون مارکسیسم اتحاد شوروی، هنرمندان زیادی را به وجود آوردهاند که آرمانشان آفرینش قالبها و سبکهای نوین هنری برای ابراز مؤثر و مقتضی تحولات مبشرانه آگاهی انقلابی بوده است- و از اینجاست که جنبش ساختگری روسی پا میگیرد. با این همه، چنین تلاشهایی را اغلب سایر رادیکالهای سیاسی به مثابه حرکتهای فرمالیستی تخطئه کردهاند.. خلاصه کلام تمام غایت ها تعاریفی جهانشمول نیستند که بشود حکمی همهگانی در مورد آن صادر کرد .. مخصوصا در عصر معاصر که هنرها به شاخه های گوناگونی تقسیم شده اند و هر کدام مخاطب خاص خودش را دارد و .. 2 لینک به دیدگاه
Oxymoronic 5 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 اسفند، ۱۳۹۹ دو صد درود ابتدا سنگ هایم را با «رسالت» وا میکنم. واژه سنگین است و به الزامی اخلاقی انگار پهلو میزند.نه اینکه موضعی نداشته باشم در نسبت زیبایی با اخلاق،یا نسبت زیبایی با حقیقت..نه اما در پاسخ به این پرسش،موضع را قلم میگیرم و به جای رسالت یا نگاهی غایت انگارانه،فقط اشاره ای به متنِ قصه میکنم. آنچه که در خلال آفرینش رخ میدهد؛ هنرمند،به محضِ «دست به کار شدن»، در پیِ تحقق چیزی ست.بیان چیزی که پیشتر فقط به قواره ی ایده ای در ذهن بود. این تحقق هم،تنها زمانی تکمیل است که دیده شود،خوانده شود. هیچ متنی جز برای خوانده شدن نوشته نمیشود،حتی اگر تنها خواننده ی آن،خود مولف باشد.انگار می آفریند که خودش را در آینه اثر به نظاره بنشیند و خودش را بشنود. پس جنسی از گفتار است به نحوی، جنسی زبان... اینکه چه میگوید به کنار،اما در متنِ قصه «میخواهد چیزی بگوید» و شاید همینجا اولین هدف بیان شده باشد.دیدنِ خویش یا شنیدن خود در اثر،و یا دیده شدن در چشمانِ دیگری... اما اگر هدف شنیده شدن باشد، اراده ای که این هدف را برگزیده در پیِ چیست؟چرا اقدام کرد که قلم بزند تا شنیده شود؟ بی شک هر مولفی احتمالا هدفی ویژه یِ خود دارد و قصدمندی اش بر بنای موازین خودش است، اما دوباره در متن قصه،وجه مشترکی هست انگار،که من،نام آن را «تذکار» میگذارم. به یادآوردن چیزی...یادآوری کردن چیزی... تصویر گرسنگیِ کودک فقیر در یک عکس، یا نقش زیباییِ یک اندام روی بوم، یا زوایای منحنی در معماری یک سقف، همه انگار میخواهند یادآوری کنند:که فقر هست،که زیبایی هست و سنتی یا مفهومی یا معنایی در جا به جای این جهان نفس میکشد،حضور دارد. نبوغ و بداهت و نوآوری هم وجود دارد. حتی یادآوریِ «من میتوانم»... یک احسنت از سمت مولف به خودش بابت این توانمندی و ترسیم اراده... 3 لینک به دیدگاه
Nihun 2 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 اسفند، ۱۳۹۹ در 3 ساعت قبل، Oxymoronic گفته است : آیا برای هنر رسالت ویژه ای در تصور داریم؟غایتی در کارست؟ اگر بله،چیست و چرا؟ سوال خوبی پرسیدید ، ولی جواب خیر است رسالتی در کار نیست ? 2 لینک به دیدگاه
Mahmiir 4 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 اسفند، ۱۳۹۹ در 11 ساعت قبل، Oxymoronic گفته است : دو صد درود ابتدا سنگ هایم را با «رسالت» وا میکنم. واژه سنگین است و به الزامی اخلاقی انگار پهلو میزند.نه اینکه موضعی نداشته باشم در نسبت زیبایی با اخلاق،یا نسبت زیبایی با حقیقت..نه اما در پاسخ به این پرسش،موضع را قلم میگیرم و به جای رسالت یا نگاهی غایت انگارانه،فقط اشاره ای به متنِ قصه میکنم. آنچه که در خلال آفرینش رخ میدهد؛ هنرمند،به محضِ «دست به کار شدن»، در پیِ تحقق چیزی ست.بیان چیزی که پیشتر فقط به قواره ی ایده ای در ذهن بود. این تحقق هم،تنها زمانی تکمیل است که دیده شود،خوانده شود. هیچ متنی جز برای خوانده شدن نوشته نمیشود،حتی اگر تنها خواننده ی آن،خود مولف باشد.انگار می آفریند که خودش را در آینه اثر به نظاره بنشیند و خودش را بشنود. پس جنسی از گفتار است به نحوی، جنسی زبان... اینکه چه میگوید به کنار،اما در متنِ قصه «میخواهد چیزی بگوید» و شاید همینجا اولین هدف بیان شده باشد.دیدنِ خویش یا شنیدن خود در اثر،و یا دیده شدن در چشمانِ دیگری... اما اگر هدف شنیده شدن باشد، اراده ای که این هدف را برگزیده در پیِ چیست؟چرا اقدام کرد که قلم بزند تا شنیده شود؟ بی شک هر مولفی احتمالا هدفی ویژه یِ خود دارد و قصدمندی اش بر بنای موازین خودش است، اما دوباره در متن قصه،وجه مشترکی هست انگار،که من،نام آن را «تذکار» میگذارم. به یادآوردن چیزی...یادآوری کردن چیزی... تصویر گرسنگیِ کودک فقیر در یک عکس، یا نقش زیباییِ یک اندام روی بوم، یا زوایای منحنی در معماری یک سقف، همه انگار میخواهند یادآوری کنند:که فقر هست،که زیبایی هست و سنتی یا مفهومی یا معنایی در جا به جای این جهان نفس میکشد،حضور دارد. نبوغ و بداهت و نوآوری هم وجود دارد. حتی یادآوریِ «من میتوانم»... یک احسنت از سمت مولف به خودش بابت این توانمندی و ترسیم اراده... بسیار عالی ، ممنون بله کاملا موافقم، گویی تا خود مولف و راوی خود را و انگاره های ذهنی خود را قبل از مخاطب در اثرش نبیند، اثر نمی تواند آنطور که باید و شاید با مخاطب وارد گفتگو شود... 1 لینک به دیدگاه
Mahmiir 4 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 اسفند، ۱۳۹۹ در 10 ساعت قبل، Nihun گفته است : سوال خوبی پرسیدید ، ولی جواب خیر است رسالتی در کار نیست ? امکان داره نظر شما رو نسبت به پارناسیسم "l'art pour l'art" ( هنر برای هنر) و نقد و نظرها نسبت به اون رو بدونم؟ 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده