YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 تیر، ۱۳۸۹ شما ميتوانيد ! تنها اگر بخواهيد ... :icon_gol::ws2: برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام براي همه ما پيش آمده كه گاهي از اوضاع و شرايط بيروني خود بسيار ناراحت هستيم و تحملمان خيلي كم ميشود. در واقع وقتي خودمان را ناراحت كرده يا برخلاف ميل و خواسته خود عمل ميكنيم، خواستههاي صحيح و سالم خود را به بايدها و نبايدهاي غيرمنطقي و ناسالم تبديل ميكنيم، بنابراين بهتر است بدانيم كه چگونه ميتوانيم اين باورهاي غلط را تشخيص دهيم و در جهت از بين بردن آنها گام برداريم. به عنوان يك اصل ساده و آسان براي پيبردن به اين باورهاي نامعقول، ميتوانيم تمام باورهاي خشك و متعصبانه خود را در 3عنوان اصلي زير قرار دهيم. در اينجا به اين 3باور اصلي كه وقتي احساس ناراحتي ميكنيم بايد به دنبال آنها بگرديم، اشاره ميكنيم: - احساس افسردگي شديد، ترس، نگراني و خودكمبيني؛ «من حتما بايد همه كارها را درست انجام دهم و ديگران هم بايد مرا تاييد كنند، در غير اين صورت دوست داشتني نيستم و ارزشي ندارم!» - احساس عصبانيت شديد و دائمي، خشم، بيقراري و رنج؛ «همه آدمها- بهويژه آنهايي كه براي من مهم هستند- بايد رفتار خوب و منصفانهاي با من داشته باشند، در غير اين صورت آدمهاي بدي هستند كه ناراحتيشان براي من اهميتي ندارد!» - احساس بدبختي و كمتحملي در برابر شكست؛ «شرايط و موقعيتهاي زندگي من بايد آسان، خوشايند و دلپذير باشند، در غير اين صورت دنيا جايي غيرقابل تحمل است كه من هيچگاه نميتوانم در آن احساس خوبي داشته باشم!» اگر شما هم هر يك از اين احساسات مزاحم و ناخوشايند را داريد و رفتار و اعمالتان برخلاف علايقتان هست، بايد حتما به دنبال اين بايدهاي اساسي در خودتان باشيد. اين را بپذيريد كه ممكن است بعضي از اين موارد در شما وجود داشته باشند بنابراين مستعد هستيد كه اين خواستهها را به راحتي به بدبختيهاي زندگي خود پيوند دهيد. با خود بينديشيد چرا اينقدر به بايدهايي كه خودتان ايجاد ميكنيد اهميت ميدهيد زيرا طبيعتا شما هم مثل ديگران خواستههاي بزرگي داريد و جاهطلب هستيد. شما يكبار متولد ميشويد و ميل زيادي به شادبودن و زندهماندن داريد اما خيلي راحت براي خود گرفتاري به وجود ميآوريد. بعضي وقتها با تغيير باورهايي مثل «من واقعا ميخواهم موفق شوم» به «من بايد موفق شوم» يا «واقعا اميدوارم كه دوستم داشته باشي» به «تو بايد مرا دوست داشته باشي» يا تبديل اين خواسته كه «آرزو ميكنم شرايط راحتي در زندگي داشته باشم» به «من بايد زندگي راحتي داشته باشم» براي خود گرفتاريهاي زيادي به وجود ميآوريد. آيا شما هميشه آرزوهاي بزرگ خود را به حكمهاي بلندپروازانه تبديل ميكنيد؟ آيا اگر آرزوهاي معقولتان برآورده نشوند، ميتوانيد بدون اينكه زياد ناراحت شويد، باز هم به مبارزه ادامه دهيد؟ اما اگر ميل و اشتياق زيادي براي قهرمانشدن داريد يا دلتان ميخواهد هميشه برنده باشيد، نبايد زياد به برندهشدن وابسته باشيد. در واقع آرزوهاي بزرگ شما، هم ذاتي و هم اكتسابي هستند. شما به طور طبيعي آرزوها و تمايلات شديدتان را به خواستهها و نيازهاي مطلق و بلندپروازانه تبديل ميكنيد. براي اينكه اين كار را نكنيد لازم است وقت و انرژي زيادي صرف كنيد. اما بهتر است با خودتان رورواست باشيد! همه ما هنوز با خواستهها و آرزوهاي دوران كودكيمان زندگي ميكنيم. اگر دقت كنيم ميبينيم اين آرزوها در بسياري مواقع باعث ناراحتي ما ميشوند؛ چون بايدها و نبايدهايمان با واقعيتهاي اجتماعي تناقض دارند. ما نميتوانيم در تمام مراحل موفق شويم چون معمولا اشتباهاتي مرتكب ميشويم. اگر انتظار داريد ديگران دائم شما را راضي و خشنود كنند، دوستتان داشته باشند و به درخواستهايتان پاسخ دهند، آنها هميشه اين كار را نخواهند كرد، بنابراين اينگونه تفكرات و توقعات را فراموش كنيد. آيا شما ميخواهيد همه كارها را درست انجام دهيد؟ دوست داريد ديگران با شما مهربان باشند و شرايط زندگي مناسبي داشته باشيد؟ خب، ادامه دهيد و همچنان بخواهيد كه اينگونه باشيد! اما مراقب باشيد خواستههايي كه خودتان به خودتان تحميل ميكنيد، ممكن است به نارضايتي، نااميدي و ترس منتهي شوند. اما براي كاهش اين بايدها و نبايدها و خود تخريبي ناشي از آن، چه بايد بكنيم. هرگاه احساس بدي داشتيد ميتوانيد به دنبال بايدهايتان بگرديد، آنها را پيدا كرده و راه ديگر و مؤثرتري را انتخاب كنيد. اگر واقعا نتوانيم شكست در مسائل عاطفي، كار يا رفتارهاي ناعادلانه را تحمل كنيم، مسلما هيچ وقت شاد نخواهيم بود و نميتوانيم از هيچ چيز به خوبي لذت ببريم. مهم نيست چه شرايطي داريم؛ حتي با وجود فقر يا بيماريهاي مهلك، اگر بخواهيم و سعي كنيم باز هم قادر هستيم سرگرمي و كارهاي لذتبخشي پيدا كنيم، بنابراين ميتوانيم هر چيزي را كه واقعا دوست نداريم تحمل كرده و با آن كنار بياييم. ايجاد تغيير در خود اين جمله را فراموش نكنيد كه همه ما خودمان مسبب ناراحتيها و شاديهايمان هستيم و اين از تفكرمان ناشي ميشود، بنابراين بايد ببينيم چگونه ميتوانيم با متفاوت فكركردن در زندگيمان تغيير ايجاد كنيم. با اين كار ميتوانيم احساسات مخرب خود را بهخوبي بشناسيم. فرض كنيد كه خواستههاي سالمي داريد اما باورها و بايدها و نبايدهايتان ناسالم است. مثلا هنگامي كه در كاري موفق نميشويد، فورا با خود ميگوييد: «تقاضاي من به هيچ وجه نبايد رد ميشد! من به دنبال يافتن كار خوبي بودم اما آن را از دست دادم!» بنابراين نتيجه ميگيريد كه آدم بيلياقتي هستيد و ديگر نبايد در اين راه تلاش كنيد. اما شما ميتوانيد اين باورهاي نامعقولتان را به گونهاي واقعبينانه، منطقي يا عملي زيرسؤال ببريد. مثلا از لحاظ منطقي هيچ دليلي وجود ندارد كه اگر شما يكبار شكست خورديد، دفعات بعد هم با شكست مواجه شويد و نتيجه بگيريد كه آدم ضعيفي هستيد!در واقع وقتي دائم احساسات و باورهاي نامعقول خودتان را زيرسؤال ببريد، ميتوانيد آنها را به باورهاي واقعبينانهتر و معقولتري تبديل كنيد. مثلا: «من دوست نداشتم كارم را از دست بدهم ولي به هر حال ميتوانم شغل ديگري پيدا كنم. وقتي اگر هم نتوانم باز هم ميتوانم از زندگيام لذت ببرم.»اگر بعد از هر واقعه ناخوشايندي كه اتفاق ميافتد، احساس بدي داريد و خودتان را مقصر ميدانيد، ميتوانيد باورهايتان را زيرسؤال ببريد و آنها را تغيير دهيد. براي تغيير باورهايتان بايد خودتان اراده كنيد و واقعا بخواهيد كه آنها را تغيير دهيد. نيروي اراده، پيچيدهتر و متفاوتتر از خواستهها و تصميمات زودگذر شماست. وقتي اراده ميكنيد كاري را به ثمر برسانيد؛ يعني توان تصميمگيري و به دنبال آن بهعمل درآوردن آن را هم داريد كه اين فرايند معمولا مراحلي دارد: - نخست تصميم ميگيريد كار جديدي انجام دهيد؛ مثلا كمتر خودتان را ناراحت كنيد و تحملتان در رويارويي با مسائل مختلف را بيشتر كنيد. - شما مصمم هستيد تصميمي را كه گرفتهايد عملي سازيد، بنابراين آنچه را كه فكر ميكنيد براي اين كار ضروري است انجام ميدهيد؛ «مهم نيست كه چقدر سخت باشد يا چقدر زمان ببرد، من قصد دارم كاري كنم كه كمتر ناراحت شوم و قويتر باشم!» - براي رسيدن به خواستههايتان و اينكه چه كارهايي بايد بكنيد و چه كارهايي نه، به اطلاعاتي نياز داريد؛ «ميخواهم كمتر خودم را ناراحت كنم و بعضي احساسات و رفتارهايم را تغيير دهم و ديگر به خاطر مشكلات، و ناملايمات شكوه نكنم، با آنها مبارزه كنم.» - در حقيقت شروع ميكنيد به كار كردن روي اراده خود و كسب اطلاعات درباره آن؛ «به جاي اينكه به خودم بگويم ناكاميها و نارضايتيها نبايد در زندگي من اتفاق بيفتند، خودم را متقاعد ميكنم كه اين شرايط بايد به وجود آيند تا من با آنها روبهرو شوم، برآنها غلبه كنم و بتوانم تغييرشان دهم. اگر هم موفق به تغيير نشوم آنها را بپذيرم. من توان انجام اين كارها را دارم و ميخواهم خود را وادار به انجام آنها كنم. من نهايت تلاشم را ميكنم تا شرايط را تغيير دهم.» - در اين مرحله دائم تصميم به تغيير ميگيريد. اراده ميكنيد كاري را انجام دهيد و بعد آگاهي لازم را به دست ميآوريد و براي تغيير از آنها استفاده ميكنيد. - اگر زماني به هردليل به گذشته برگشتيد يا بعد از پيشرفتهاي خود دوباره گرفتار شديد؛ يعني در واقع پسرفت كرديد و به مرحلهاي برگشتيد كه حتي هيچ كار راحتي را هم دنبال نميكرديد، دوباره ميتوانيد تصميم بگيريد و خودتان را وادار كنيد تا در مسيرهاي مؤثرتري گام برداريد و مصمم و قاطع اطلاعات لازم را به دست آوريد و تصميمتان را عملي كنيد. مهم نيست كه چقدر سخت و دشوار است يا چقدر وقت ميگيرد. وقتي اينگونه عمل ميكنيد، ديگر مهم نيست كه چند وقت يكبار يا به چه ميزان دوباره ناراحتيهايتان عود ميكنند چون دوباره ميتوانيد به راحتي بر آنها غلبه كنيد. - اگر دوباره ناراحتيها به سراغتان آمدند فورا نتيجهگيري نكنيد كه «دوباره از اول شروع شد! چه فايدهاي دارد كه دوباره سعي كنم نيرو و توان از دسترفتهام را به دست آورم؟» بهتر است خودتان را كاملا با همان احساس ضعف و ناتواني بپذيريد و دوباره شروع به تقويت خود بكنيد، طوري كه كمتر به گذشتهها فكر كنيد و اگر در آينده چنين مشكلي پيش آمد بهتر است تلاش كنيد سريعا بر آن غلبه كنيد. البته مجبور نيستيد ولي اگر اين كار را بكنيد خيلي خوب است. نيروي اراده آنطور كه ميليونها نفر به اشتباه فكر ميكنند، دقيقا همان خواسته، انتخاب و تصميمگيري نيست. نيروي اراده شامل تصميم به انجام كار و كسب دانش مربوط به چگونگي انجام آن است و عمل به آن؛ يعني وادار كردن خود به انجامش و تداوم در عمل حتي زماني كه فكر ميكنيد به مرحله عمل درآوردن آن مشكل است. اين روش بسيار مفيد است؛ به ويژه هنگامي كه بارها و بارها به وضع پيشين برميگرديد و عملكردتان ضعيف ميشود. با دانستن تمام اين نكات آيا ميتوانيد به چنين نيروي ارادهاي برسيد؟ واقعا ميتوانيد. اگر واقعا تصميم داشته باشيد به آنچه ميخواهيد برسيد ميتوانيد خود را وادار و مجبور كنيد تا انگيزه انتخاب يك هدف را در خودتان ايجاد كنيد و مصمم باشيد كه اطلاعات لازم و نحوه عملكرد درست و مناسب براي رسيدن به هدفتان را به دست آوريد. سختي كار نبايد برايتان مهم باشد. در تداوم انجام آن بكوشيد؛ حتي اگر دوباره دچار «تضعيف اراده» شديد، اين روش را بارها تكرار كنيد. مطمئن باشيد ارزش آن را دارد و حتما موفق خواهيد شد. لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده