آذر شفق 36 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۹۹ دکتر محسن ایمانی روانشناس بالینی و عضو هیأت علمی دانشگاه در روز نامه ایران نوشت :چنین افرادی دچار اختلال خلقی و زود رنجی، بیحوصلگی و غم دائم هستند که نظم خواب، تغذیه و زندگیشان به هم خورده و دست و دلشان به تلاش و پویایی نمیرود، از این رو تمایلات فردی شان افول کرده و بهطور کلی افت و خیز در سراسر زندگی شان حاکم است.دسته دیگر، آنهایی هستند که مدام نگران آینده هستند. این افراد مضطرب، در بیشتر مواقع به دلیل شدت اضطراب، از تلاش بازمیمانند یا اینکه تلاش آنها مثمرثمر نیست و ضمن ناراحتی روانی و در عین حال ناراحتی جسمانی همواره پیشبینی رویدادهای ناگوار را در آینده میکنند.این افراد معمولاً دچار تعرق و تپش قلب زیاد هستند و به همین دلیل از آرامش کافی بهرهمند نیستند. گروه سوم افرادی هستند که علاوه بر دارا بودن علائم افسردگی، مضطرب هستند که این افراد نه تنها در گذشته و خاطرات غمناک سیر میکنند بلکه نگران آینده هستند این در حالی است که آموزههای دینی، روان شناسی، ادبی و فلسفی افراد را به زیستن در زمان حال دعوت میکنند. برای نمونه حضرت علی(ع) میفرمایند: «در زمان حال زندگی کنید و مغتنم بشمارید فرصت میان دو عدم را. گذشتهای که از دست رفته، قابل بازگشت نیست و نسبت به زمان حال عدم است و آیندهای را که هنوز نیامده و نسبت به زمان حال عدم است.» از سوی دیگر ایشان فرمودهاند: «در دنیا چنان زندگی کن که گویی دائم در آن هستی و برای آخرتت هم آنچنان تلاش کن که اگر حیاتت به پایان رسید جای نگرانی وجود نداشته باشد.» از این آموزهها میتوان به روشنی دریافت باید در زمان حال زندگی کرد و برای آینده برنامهریزی داشت چرا که بیبرنامگی، بیفکری و عجولانه عمل کردن کار پسندیدهای نیست. از طرفی آموزههای دینی اجازه غمگین بودن برای آینده را به فرد نمیدهد که در این ارتباط مولای متقیان حضرت علی(ع) میفرمایند: «غمگین بودن برای گذشته فرد را از تدبیر برای آینده باز میدارد.» همچنین در آیات قرآن کریم آمده است: «به خاطر آنچه از دست دادهاید متأثر، مأیوس و ناراحت و از آنچه به دست آوردهاید بیش از حد فرحناک نشوید.» (درعلم روان شناسی از این حالت به عنوان شیدایی یاد می شود) همچنین در خصوص توکل به حضرت حق این نکته مدنظر است که از امروز برای فردا نگران نباشید (توکل انسانهای با ایمان بر خداوند است) ضمن اینکه عرفاً معتقدند ذکر گفتن قلب را جلا میدهد و قلب نورانی به اعضا و جوارح فرمانهای سالم میدهد، از این رو ذکر گفتن در زمان حال زندگی را پرنشاط میکند. علاوه بر موارد ذکر شده، آگوستین – فیلسوف و متکلم مسیحی – میگوید: «زمان بالاصاله حال است. گذشته حالی است که سپری شده و آینده حالی است که هنوز نرسیده است.» در آموزههای ادبی، در زمان حال زیستن مورد تأکید قرار گرفته و در همین راستا به اشعاری از خیام برمیخوریم که اشاره کرده است: از دی که گذشت هیچ ازو یاد مکن .........فردا که نیامده ست فریاد مکن برنامده و گذشته بنیاد مکن.........حالی خوش باش و عمر بر باد مکن علم روان شناسی هم در زمان حال زندگی کردن را به افرادی نسبت میدهد که شخصیت نرمال و طبیعی دارند و آن دسته از افرادی را که در اضطراب نسبت به آینده به سر میبرند یا اینکه غم گذشته را میخورند، افراد بیمار و دارای اختلال معرفی میکند. به این ترتیب و براساس موارد یاد شده تمام نگاهها و رویکردها متمرکز به زمان حال است و افرادی که به این موضوع توجه دارند از نشاط، شکوفایی و بالندگی برخوردار هستند و طعم شیرین سلامت را میچشند، ضمن اینکه زندگی با این افراد و حضور در کنار آنها، احساس خوشایند شادابی و نشاط را به ارمغان میآورد. 1 لینک به دیدگاه
نفحات 1395 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۹۹ @آذر شفق سلام آذر . خوبی ؟ روزت بخیر تستای mmpi کوتاه شده ش که شده در حد ۷۰ تا سوال (توی نت) ، معتبر و قابل استناده ؟ لینک به دیدگاه
آذر شفق 36 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۹۹ در 6 ساعت قبل، نفحات گفته است : @آذر شفق سلام آذر . خوبی ؟ روزت بخیر تستای mmpi کوتاه شده ش که شده در حد ۷۰ تا سوال (توی نت) ، معتبر و قابل استناده ؟ سلام نفحات گرامی تشکر از شما? در حال حاضر در دانشگاه ها 71 سوال آموزش داده می شود و معتبر است.این تست بیشتر برای شناخت بیماری استفاده می شود و بهتر است برای مواردی چون استرس یا ازدواج استفاده نشود. 1 لینک به دیدگاه
نفحات 1395 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 فروردین، ۱۳۹۹ در 34 دقیقه قبل، آذر شفق گفته است : سلام نفحات گرامی تشکر از شما? در حال حاضر در دانشگاه ها 71 سوال آموزش داده می شود و معتبر است.این تست بیشتر برای شناخت بیماری استفاده می شود و بهتر است برای مواردی چون استرس یا ازدواج استفاده نشود. بله درست ۷۱ سوال . اها که اینطور . خب این تستو زدیم فقط برای شناخت خودمون . برای من مورد خاصی توش نبود و گفت اعداد خوبی هستن.شاخص دروغ هم ۰ ولی من خودم احساس میکنم میزون نیستم. برای همین میگم شاید خیلی نمیشه بهش بسنده کرد . یا شاید خیلی دقیق نباشه 1 لینک به دیدگاه
wheeler 8640 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 فروردین، ۱۳۹۹ در 7 ساعت قبل، آذر شفق گفته است : دکتر محسن ایمانی روانشناس بالینی و عضو هیأت علمی دانشگاه در روز نامه ایران نوشت :چنین افرادی دچار اختلال خلقی و زود رنجی، بیحوصلگی و غم دائم هستند که نظم خواب، تغذیه و زندگیشان به هم خورده و دست و دلشان به تلاش و پویایی نمیرود، از این رو تمایلات فردی شان افول کرده و بهطور کلی افت و خیز در سراسر زندگی شان حاکم است.دسته دیگر، آنهایی هستند که مدام نگران آینده هستند. این افراد مضطرب، در بیشتر مواقع به دلیل شدت اضطراب، از تلاش بازمیمانند یا اینکه تلاش آنها مثمرثمر نیست و ضمن ناراحتی روانی و در عین حال ناراحتی جسمانی همواره پیشبینی رویدادهای ناگوار را در آینده میکنند.این افراد معمولاً دچار تعرق و تپش قلب زیاد هستند و به همین دلیل از آرامش کافی بهرهمند نیستند. گروه سوم افرادی هستند که علاوه بر دارا بودن علائم افسردگی، مضطرب هستند که این افراد نه تنها در گذشته و خاطرات غمناک سیر میکنند بلکه نگران آینده هستند این در حالی است که آموزههای دینی، روان شناسی، ادبی و فلسفی افراد را به زیستن در زمان حال دعوت میکنند. برای نمونه حضرت علی(ع) میفرمایند: «در زمان حال زندگی کنید و مغتنم بشمارید فرصت میان دو عدم را. گذشتهای که از دست رفته، قابل بازگشت نیست و نسبت به زمان حال عدم است و آیندهای را که هنوز نیامده و نسبت به زمان حال عدم است.» از سوی دیگر ایشان فرمودهاند: «در دنیا چنان زندگی کن که گویی دائم در آن هستی و برای آخرتت هم آنچنان تلاش کن که اگر حیاتت به پایان رسید جای نگرانی وجود نداشته باشد.» از این آموزهها میتوان به روشنی دریافت باید در زمان حال زندگی کرد و برای آینده برنامهریزی داشت چرا که بیبرنامگی، بیفکری و عجولانه عمل کردن کار پسندیدهای نیست. از طرفی آموزههای دینی اجازه غمگین بودن برای آینده را به فرد نمیدهد که در این ارتباط مولای متقیان حضرت علی(ع) میفرمایند: «غمگین بودن برای گذشته فرد را از تدبیر برای آینده باز میدارد.» همچنین در آیات قرآن کریم آمده است: «به خاطر آنچه از دست دادهاید متأثر، مأیوس و ناراحت و از آنچه به دست آوردهاید بیش از حد فرحناک نشوید.» (درعلم روان شناسی از این حالت به عنوان شیدایی یاد می شود) همچنین در خصوص توکل به حضرت حق این نکته مدنظر است که از امروز برای فردا نگران نباشید (توکل انسانهای با ایمان بر خداوند است) ضمن اینکه عرفاً معتقدند ذکر گفتن قلب را جلا میدهد و قلب نورانی به اعضا و جوارح فرمانهای سالم میدهد، از این رو ذکر گفتن در زمان حال زندگی را پرنشاط میکند. علاوه بر موارد ذکر شده، آگوستین – فیلسوف و متکلم مسیحی – میگوید: «زمان بالاصاله حال است. گذشته حالی است که سپری شده و آینده حالی است که هنوز نرسیده است.» در آموزههای ادبی، در زمان حال زیستن مورد تأکید قرار گرفته و در همین راستا به اشعاری از خیام برمیخوریم که اشاره کرده است: از دی که گذشت هیچ ازو یاد مکن .........فردا که نیامده ست فریاد مکن برنامده و گذشته بنیاد مکن.........حالی خوش باش و عمر بر باد مکن علم روان شناسی هم در زمان حال زندگی کردن را به افرادی نسبت میدهد که شخصیت نرمال و طبیعی دارند و آن دسته از افرادی را که در اضطراب نسبت به آینده به سر میبرند یا اینکه غم گذشته را میخورند، افراد بیمار و دارای اختلال معرفی میکند. به این ترتیب و براساس موارد یاد شده تمام نگاهها و رویکردها متمرکز به زمان حال است و افرادی که به این موضوع توجه دارند از نشاط، شکوفایی و بالندگی برخوردار هستند و طعم شیرین سلامت را میچشند، ضمن اینکه زندگی با این افراد و حضور در کنار آنها، احساس خوشایند شادابی و نشاط را به ارمغان میآورد. خب این موضوع یکم جالب شد و از بحث خیانتو این حرفها بالاخره جدا شد .... من با این حساب یک افسردگی حاد و دیگه آب از سرم گذشته رو دارم ، من تو علائم بالا دو مورد رو دارم و مواردی که خودم اضافه میکنم ................. اول اینکه کلا از یک تاریخی به بعد تو زندگیم رو نمیخوام دور بندازم و توش موندم که البته غم انگیز نبوده و برعکس ، حدود ده ساله تو اون دوران گیر کردم ..... دوم بی خوابیمه که اصلا خواب ندارم که البته دلیل این بی خوابی عوارض مصرف حجم بالایی از استروئید در دوران نوجوانی بود ، یعنی تو اوج مصرف این عارضه ایجاد شد و دیگه هم از بین نرفت حالا شاید الان به این افسردگی هم مربوط بشه ..... من ده سال دقیقا از مصرف کننده های استروئید بودم تا سال 87 و بعد از سال 87 یعنی ده سال بعد و پارسال دوباره فیلم یاد هندستون کرد و دوباره به آمادگی برای مسابقات برگشتم و این یعنی دوباره استروئید و هزار چیز دیگه .... کل ماجرا اینه که علاقه دارم تو سال 85 بمونم ، از سال 77 که یک بچه مدرسه ای تو مقطع راهنمایی بودم تا الان روی یکسری موزیک و علایق خاص قفل کردم و دوستم ندارم دورشون بندازم ....البته از همون سال هم مصرف استروئید رو شروع کردم ....من بالای 20 ساله همچنان آلبومهای موسیقیم رو نگه داشتم و همچنان روزی صد مرتبه گوش میکنم اما بعد از سال 87 که مسیر زندگیم عوض شد و وزرش حرفه ای رو کنار گذاشتم فعالیت های شدید ذهنی و فکری داشتم و به قولی ذهنم رو ساچمه کردم ، جلو بردن چند فعالیت به صورت همزمان که بار سنگینی هم دارند آدم رو پیر میکنه ولی من بعد از ده سال با تمام موفقیت هایی که کسب کردم دوباره تصمیم گرفتم هر چی پست و عنوان مدیریتی اینور اونور دارم و یا هر کارخونه ای که هست رو رها کنم و دوباره به دوران قدیم و سال 85 که اوجش بود برگردم ......فقط دارم تلاش میکنم یک شرایط خلوت ایجاد کنم مثل همون موقع ............ کلا تو عوارض جانبی بودم ولی بعضی از اون عوارض ها لذت بخش بود ، در مورد مصرف افسار گسیخته استروئید من بی خوابی و احتمالا دیگه بچه دار نمیشم رو تجربه کردم که فقط بی خوابیش کلافه کننده هستش و دومی لذت بخشه .... اما در مورد فشار فکری و کارهایی که نیاز به تمرکز زیاد در زمان کم داشتن کار به جایی کشید که حتی مدتی لکنت زبون گرفته بودم و هنوزم وقتی حرف میزنم گاهی تپق میزنم ..... از داروهای خواب آور و هر چیزی که مربوط به استرس میشه هم نفرت دارم ، تخصص اصلی من صنایع پتروشیمی بود ولی کار کمیکال هم میکردم و گریزی دارو سازی هم میکردم ، دارو سنتز میکردم و میرفتم تو شرکتهایی که دوستان بودن استریل میکردم و تزریق میکردم اما عمده این فرآورده هایی که ساختم هورمون ها بودند و از داروهای مختلف که با اعصاب سروکار دارند نفرت دارم هم ساختمان شیمیاییشون هم خودشون .... افسردگی رو میپذیرم اما نه به این مفهومی که شکستی خورده باشم نه کاملا برعکسه و شاید بتونم اینجوری بگم که در برهه ای از زمان یک چیزی تبدیل شد به دنیای خاصم و متاسفانه جلوی زمان رو نمیشه گرفت و دنیای دیگه رو اصلا دوست ندارم ....اینقدر هم ترکیبات شیمیایی و هر چی بوده رو روی خودم تست کردم بازم جذابیتی مثل اون ده سال پیدا نکردم ، برای امتحان کردن حتی ترکیبات مرگبار هم تست کردم زمان تست میگفتم خب میکشه دیگه ، به فکر خودکشی نبودما اما انتظارشو داشتم اما اثری نداشتند حالا به هر دلیلی که نمیدونم و برام مجهوله .... الان فقط مرور میکنم اون گذشته خوب رو و لذت میبرم ، تو محیط کارم همه اختیارات رو به معاونم واگذار کردم چون حوصله سرو کله زدن با ملت رو ندارم و بیشتر اوقاتم با ورق زدن آلبومها و دیدن فیلمهای قدیمم میگذره ...... گاهی میشینم به تخریب فکر میکنم ، مثل ترکیبات شیمیایی خاص که خود زنی میکن وقتی میخوای آنالیزشون کنی و نابود میکنن خودشونو .....من دقیقا مدتیه دارم این کارو با خودم میکنم .... البته من الان داشتم به این متن و تمام دوران زندگیم فکر میکردم و یکی از عادتهایی که دارم اینه که زمان فکر کردن مینویسم .....نمیدونم چی نوشتم بعدا باید بیام بخونم ویرایش کنم اگر جایی اشتباه نوشتم 1 1 1 لینک به دیدگاه
آذر شفق 36 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 فروردین، ۱۳۹۹ در در 22 فروردین 1399 در 23:33، نفحات گفته است : بله درست ۷۱ سوال . اها که اینطور . خب این تستو زدیم فقط برای شناخت خودمون . برای من مورد خاصی توش نبود و گفت اعداد خوبی هستن.شاخص دروغ هم ۰ ولی من خودم احساس میکنم میزون نیستم. برای همین میگم شاید خیلی نمیشه بهش بسنده کرد . یا شاید خیلی دقیق نباشه برای اطمینان خاطر می توانید از تست ادرس زیر استفاده کنید برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 1 لینک به دیدگاه
آذر شفق 36 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 28 فروردین، ۱۳۹۹ 6 قدمی که برای فراموش کردن گذشته وجود دارد شامل موارد زیر است: ۱ - درمورد افکار و خاطراتتان بنویسید، نقاشی بکشید و درموردشان حرف بزنید. برای فراموش کردن گذشته تان باید به خاطراتتان احترام بگذارید. 2 - با دور ریختن احساسات و عواطف مربوط به خاطرات دردناکتان ، آنها را فراموش کنید. خواهید دید که بعد از آن چقدر احساس آرامش می کنید. ۳ - درصورت امکان به عقب برگردید و با کسانیکه در آن خاطرات دخیل بوده اند حرف بزنید. برای فراموش کردن گذشته تان باید به عقب برگردید. ۴ - احساسات واقعیتان را با کسی در میان بگذارید. اگر صلاح است به آنها اعتراف کنید. برای فراموش کردن گذشته تان باید احساساتتان را بروز دهید. اگر باید با اشتباهاتتان کنار بیایید، باید تقصیر یا گناهتان را گردن بگیرید. ۵ - معذرت خواهی کرده و طلب بخشش کنید. برای فراموش کردن گذشته تان باید آسیب پذیر باشید. ۶ - برای کنترل پرخوری ها، اعتیاد یا آسیب رساندن به خودتان به خاطر گذشته دردناکتان کمک بگیرید. برای فراموش کردن گذشته باید غرور را کنار بگذارید. فراموش کردن عزیزان، چه همسرتان باشد که از او طلاق گرفته اید، چه فرزندتان باشد که فوت کرده، چه خواهر یا برادرتان باشد که از شما دور شده یا هر کس دیگری، بسیار مشکل است. فراموش کردن گذشته نیاز به تلاش و انرژی بسیار دارد. مطمئن باشید که بعد از این گذشته دردناک نه تنها می توانید به زندگیتان ادامه دهید بلکه عاقل تر، آرام تر، و متمرکز تر خواهید بود. 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده