Mohammad-Ali 9730 مالک ارسال شده در 29 آذر، 2019 با عقل سلیم ساده، من به خدا اعتقاد ندارم، به هیچ خدایی. چارلی چاپلین
Mohammad-Ali 9730 مالک ارسال شده در 29 آذر، 2019 سهچهارمِ جمعیتِ آمریکا، رسماٌ به معجزات باور دارند. شمارِ کسانی که به شیطان و اینکه خدا در روزِ رستاخیز چنین و چنان میکند، عقیده دارند، حیرت انگیز است. این آمار را شما در هیچ کشورِ صنعتیِ دنیا که دارای تکنولوژیِ پیشرفته است نمیبینید. چنین ارقامی را، تنها میتوانید از مساجدِ ایران و یا زنانِ سالخورده در سیسیل آمارگیری کنید. ولی در آمریکا، وضعیت همین است که میبینید. نوام چامسکی
Mohammad-Ali 9730 مالک ارسال شده در 29 آذر، 2019 به مختارالسلطنه گفتند که ماست در تهران خیلی گران شده است. فرمان داد تا ارزان کنند. پس از چندی ناشناس به یکی از دکانهای شهر سر زد و ماست خواست. ماست فروش که او را نشناخته بود پرسید : چه جور ماستی میخواهی ؟ ماست خوب یا ماست مختارالسلطنه ! وی شگفتزده از این دو گونه ماست پرسید. ماست فروش گفت: ماست خوب همان است که از شیر میگیرند و بدون آب است و با بهای دلخواه میفروشیم. ماست مختارالسلطنه همین تغار دوغ است که در جلوی دکان میبینی که یک سوم آن ماست و دو سوم دیگر آن آب است و به بهایی که مختارالسلطنه گفته میفروشیم. تو از کدام میخواهی؟! مختارالسلطنه دستور داد ماست فروش را جلوی دکانش وارونه از درختی آویزان کرده و بند تنبانش را دور کمر سفت ببندند. سپس تغار دوغ را از بالا در لنگههای تنبانش بریزند و آنقدر آویزان نگهش دارند تا همه آبهایی که به ماست افزوده از تنبان بیرون بچکد! چون دیگر فروشندهها از این داستان آگاه شدند، همگی ماستها را کیسه کردند! وقتى ميگن فلانى ماستشو كيسه كرده يعنى اين!! ولی حیف که دیگر مختارالسلطنه ای نیست!
Mohammad-Ali 9730 مالک ارسال شده در 30 آذر، 2019 وقتی غمگین هستید دنیا شما را به سخره میگیرد ، وقتی شاد هستید دنیا به شما لبخند میزند اما وقتی دیگران را خوشحال کنید دنیا به شما تعظیم میکند ! سرگذشت من چارلز چاپلین 1
Mohammad-Ali 9730 مالک ارسال شده در 30 آذر، 2019 ما ایرانیها با تمامی ابزار قدرتمان ترسو هستیم و شجاعت را در مورد اخلاق خیلی لازم نمی دانیم . شاید ریشه اش این باشد که که ایرانی جماعت معمولا از امنیت بی بهره بوده ، امنیت اجتماعی ، امنیت شغلی و خانوادگی و بالاتر از همه امنیت معیشتی ... خودمحوری و برتری جویی ما باعث شده حتی وقتی در موقع نیاز مشاوری برای خود انتخاب می کنیم بدون آنکه خودمان بخواهیم کارمان با مشاور به جدل می کشد . چه در حقیقت مشاور می گیریم که تاییدمان کند نه راهنمایی . من در کاستی ها و نقصان ها ، مرزی بین دولت و مردم قائل نیستم و باور دارم محال است سختگیرترین دولت ها هم بتوانند و یا جرات کنند خارج از بستر فکری مردم اقدام به انجام کاری بکنند باور بفرمایید بزرگواری از خودمان است ...!! حالا کارمان به جایی رسیده که وزارت ارشاد می گوید ایران از نظر برخورداری از امکانات میراث فرهنگی و جهانگردی جز پنج کشور اول دنیاست اما سهممان از درآمد جهانگردی یکهزارم آن است حکومت در بدترین وضعش باز برخاسته از همین مردم است و حداقل نگاه داشته شده از همین مردم یاد اول انقلاب می افتم که واقعا خیلی ها باور کرده بودند که دیگر نیازی به پلیس و دادگستری و به تبع آن زندان ندارند. زندانها را قرار بود موزه و پارک کنیم و دانشگاه. حالا ببینید کار به کجا کشیده که معاون فرهنگی تربیتی زندان های کشور محاسبه کرده که در هر 52 ثانیه یک نفر راهی زندان می شود و بین خروجی آن و تعداد واردین هیچ تناسبی وجود ندارد . چرا درماندهایم حسن نراقی 1
Mohammad-Ali 9730 مالک ارسال شده در 27 بهمن، 2019 حکایت پرکردن خزانه بدون اعتراض ! در قدیم پادشاهی بود که وزیری سیاستمدار داشت. روزی پادشاه در فکر بود؛ وزیرش چون دید پرسید: قربان در چه فکری هستید؟ شاه گفت: خزانه خالی است و در فکرم که چگونه میشود از مردم پول بیشتری بگیریم. وزیر گفت: قربان اینکه کاری ندارد از این پس مقرر میکنیم هر کس قصد ورود به شهر را دارد مبلغ ۲ سکه پرداخت کند. پادشاه گفت بی دلیل که نمیشود بر علیه ما شورش میکنند. وزیر گفت این کار را به من بسپارید. از فردا اعلام شد که هر کس قصد ورود به شهر را دارد باید مبلغ ۲ سکه بپردازد. احدی اعتراض نکرد و از فردا هر کس که وارد شهر شد مبلغ ۲ سکه پرداخت کرد. مدتی گذشت روزی پادشاه به وزیر گفت: ای وزیر من فکر میکردم مردم شورش میکنند و ما را از تخت به زیر میکشند؟ وزیر گفت قربان بدتر از این هم که باشد این خلائق چیزی نمیگویند و برای اینکه بشما معلوم شود ازین پس مردم باید برای ورود و خروج مبلغ ۵ سکه پرداخت کنند. پادشاه گفت اینبار به سادگی بار اول نیست و حتما شورش میکنند. وزیر گفت قربان این امر را به من واگذار کنید. فرمان صادر شد و مقرر شد مردم برای ورود و خروج مبلغ ۵ سکه پرداخت کنند. بعد از مدتی پادشاه به وزیر گفت من احساس میکنم مردم خشمناک هستند و به زودی بساط تاج و تخت ما را به زیر خواهند کشید. وزیر پوزخندی زد و گفت: سرورم من بشما ثابت میکنم که اگر بدتر از اینهم باشد احدی معترض نخواهد شد. از این پس به ماموران دستور میدهم هر کسی خواست به شهر وارد یا خارج شود علاوه بر پرداخت ۵ سکه؛ مامور وصول باید انگشتی هم به ماتحتش فرو کند. فردا صبح شما به بالای دروازه شهر بیایید و شاهد ماجرا باشید. فردای آن روز مردم برای خروج از شهر صف کشیده بودند و ماموران ۵ سکه از آنها دریافت میکردند و انگشتی هم به ایشان میرساندند تا خارج یا داخل شوند. که ناگهان از بین جمعیت یک نفر فریاد زد: این چه وضعی است، ما را معطل کرده اید. پادشاه که از بالا شاهد ماجرا بود نگاهی از ترس به وزیر انداخت و گفت: دیدی ...؟ مامور از شخص فریاد کننده پرسید: مردک چرا هوار میزنی؟ او گفت: ما کار و زندگی داریم؛ تعداد ماموران شما کم است چند نفر دیگر بیاورید که سریعتر پول را گرفته و دستى بر ما زده و ما را راه بیاندازند... (((ببخشید اگر جای از این حکایت زیاد با ادبی نیست)))
Mohammad-Ali 9730 مالک ارسال شده در 30 بهمن، 2019 اگر ما همه یک جور فکر کنیم ، در واقع فکر نمی کنیم. دکتر والتر لیپمن
Mohammad-Ali 9730 مالک ارسال شده در 30 بهمن، 2019 احترام به معنای پذیرش دیگران همانگونه که هستند ، بدون اینکه از آنها بخواهیم بیشتر مثل ما شوند.
Mohammad-Ali 9730 مالک ارسال شده در 30 بهمن، 2019 به سه قانون پایبند باش: به خود احترام بگذار، به دیگران احترام بگذار و مسئولیت تمام اعمال خود را به عهده بگیر. دالایی لاما
Mohammad-Ali 9730 مالک ارسال شده در 30 بهمن، 2019 هر کس تفکرش با تو متفاوت است،دشمنت نیست، انسان دیگری است با دیدگاه دیگر، فقط همین... اگر همین یک اصل را می پذیرفتیم ، روابط مان بهتر می شد ، آرامش توام با احترام به همین سادگی، مشکل ما افکار بسته است...
Mohammad-Ali 9730 مالک ارسال شده در 30 بهمن، 2019 به کسانی که به شما حسودی می کنند احترام بگذارید! زیرا اینها کسانی هستند که از صمیم قلب معتقدند شما بهتر از آنهایید! مارک تواین
Mohammad-Ali 9730 مالک ارسال شده در 30 بهمن، 2019 علامت اینکه جامعه و فردی از لحاظ فکری پیشرفته و باز است، این است که قدرت تحمل «عقیده ی مخالف» را زیاد دارد. دکتر علی شریعتی
ارسال های توصیه شده