Mohammad Aref 120451 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اسفند، ۱۳۹۷ یکی از بارزترین وجوه مدرنیته، وسعت جغرافیایی آن است که همواره در حال رشد و پیشروی بوده است. در این روند جهانی شدن بسیاری از کشورها درگیر مدرنیسم شده اند. البته واضح است که این جهانی شدن هیچگاه به معنای هم شکل شدن نبوده است و هر فرهنگی در این جریان عناصر ملی خود را با این کالای وارداتی ادغام کرده است. اما نهایتاً معدود کشورهایی بودند که از این روند تبدیل، جان بی گزند به در بردند و آداب و رسوم و عناصر فرهنگی، ملی و قومیتی خود را با خلوص بیشتر و به دور از خدشه و آسیب حفظ کردند. هند از این معدود کشورهاست. کشور پهناوری که با توجه به تجربه سالها استعمار، جنگهای تحمیل شده از مرزهای گوناگون، تاریخ طولانی و مستمری از مرگ، کشتار و فقر در جای جای آن و تنوع بی نظیری از زبان و قومیت و دین، با این سیل از جمعیت، هدف در دسترسی برای نفوذ و تاثیرگذاری جریان جهانی مدرنیسم به نظر می رسد. اما تجربه از نزدیک این کشور معلوم می دارد که چه میزان مدرنیته ناموفق بوده و این مردم با چه پشتکار و جدیتی نگهدار میراث پیشینیان خود هستند. بسیاری از رفتارها، هر چند کوچک در زندگی روزمره آنها، با هر دین و مسلک و قومیتی، سدی در برابر تغییر و آسیب دیدن آداب و رسومشان است. تجربه هند، تجربه جامعه ای سنتی است. مساله ای که در هر رفت و آمدی، در خیابان، بازار یا مکانهای مذهبی، در هر برخوردی با مردم به خوبی مشهود است. اما سوالی که مطرح می شود این است که سنت به چه معناست؟ چه مصادیقی جامعه ای را زیر مجموعه یک جامعه سنتی قرار می دهد؟ چه رفتارها و گفتارهایی در فرد هندی ما را به این درک می رساند که این انسان یک انسان سنتی است؟ سنت به چه معناست؟ سنت (Tradition) ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎی اﻋﺘﻘﺎد، آداب و رﺳﻮﻣﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺪت زﻣﺎﻧﻲ ﻃﻮﻻﻧﻲ از آن ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ و ﻧﺰد ﻃﺒﻘﻪ ﺧﺎﺻﻲ از اﻧﺴﺎنها راﻳﺞ ﺑﺎﺷﺪ. (امامی جمعه و طالبی، ۱۳۹۱) سنت آنچنان که سنت گرایان به کار برده اند متضمن دو مفهوم است: به معنای امر قدسی که از طریق وحی و انکشاف الهی بر انسان عیان می شود. بسط و گسترش آن پیام مقدس، طی تاریخ حیات اجتماعی بشر. سنت در واقع حقایقی است که به واسطه وحی الهی، در قالب اسطوره ها، مناسک، نمادها، تعلیم ها، شمایل نگاریها و دیگر مظاهر تمدن بدوی و دینی گوناگون، نمود و ترجمان صوری پیدا می کند. (اطهری و منشادی، ۱۳۹۲) با درک این تعاریف از سنت باید دید چه مصادیقی از سنت در یک فرد هندی در تعامل با جامعه هندی قابل بازیابی است که بر پیش فرض ما از تداوم سنت در این کشور صحه می گذارد. شناسایی مصادیق فرد سنتی در جامعه هندی انسان سنتی و مساله هویت در جوامع سنتی، هویت مساله ای نیست. طبیعت آدمی به عنوان یک آفریده خداوند امری ثابت، از پیش روشن و استوار است. انسان در نظامی نمادین جای دارد که هم شناخته شده و هم روشنگر و گشاینده امکانات و جهت گیریها است. ( احمدی، ۱۳۹۳) شخص به عنوان عضو یک کلان، یک قبیله، یک نظام خاص خویشاوندی، یعنی در موقعیتهای اجتماعی و فرهنگی کاملاً مشخص و تثبیت شده ای به دنیا می آید. این مساله در جامعه هندی و فرد وابسته به آن به خوبی قابل شهود است. اختلاف طبقاتی و قومیتی در میان اهالی و رضایت نسبی آنان از وضع دچار به دلیل همین وابستگی به طبقه خاص است. شناخت از خودی که به واسطه همین تعلقات مذهبی و قومی به آن رسیده اند و کافی بودنی که به واسطه تعالیم و عدم پرسشگری در آنها ایجاد شده است. مثال بارز این امر طبقه نجسها هستند که شاید از لحاظ سیاسی و در جواب جامعه بین الملل پذیرفته شده و شناخته شده باشند؛ اما همچنان در واقعیت و در بین مردم از هیچ هویتی برخوردار نیستند. بی هویتی ای که در واقع شناسنامه و هویت آنهاست. نطفه آنها در خیابان بسته می شود، در بی سرپناهی و بی تعلقی. در تمام طول زندگی خود در خیابان به سر می برند، می خوابند، می خورند، قضای حاجت می کنند، بچه دار می شوند، کسب درآمد می کنند و می میرند. این عدم تلاش برای تغییر و رضایت به این حد از زندگی، نشان از وابستگی آنها به سنت است. این آدمها بر خلاف انسان مدرن که منتقد بودن، طالب تغییر بودن، متصرف و در پی متعلقات بیشتر بودن از مشخصات بارز اوست، انسانهایی آرام، متمع، راضی و طالب تفسیرند. (حقیر، ۱۳۹۴) انسانهایی که برای وضع دردناک و اسفناک خود، داستانها و روایاتی وضع می کنند و بدون هیچ تلاشی و صرفاً با زنده ماندن، با وعده زندگی بعدی بهتر سر می کنند. به هر حال شاید آن چیزی که قوام این جامعه کثیر را حفظ کرده، همین حس تعلق داشتن به نظام طبقاتی خاص و به حق بودن آن است. تفکری که در آن هر کس خود را در بهترین وضعیت ممکن می داند و حسرتی از مال و منال دیگری در دل ندارد. انسان سنتی و هاله تقدس هاله تقدس نماد نخستینِ تعلق دینی است؛ یعنی تعلق داشتن به امری مقدس. این مقدسان از ماتریس وضعیت بشری جدا گشته اند و جاودانه از نیازها و مقتضیاتی هستند که زندگی زنان و مردان را در بر گرفته و آنان را به حرکت در می آورد. این هاله، زندگی را به دو بخش لاهوتی و ناسوتی تقسیم کرده و دایره ای از نور و خوف مقدس اطراف آنان که این هاله را دارند، ترسیم کرده است. (برمن، ۱۳۹۲) این امر در جامعه هندی به آسانی قابل درک است. وجود معابد بزرگ، هزینه هایی که این انسانهای فقیر خرج خدایان و دین و معابدشان می کنند، نقش دین در زندگی شان، اهمیت دینداری و آنطور که به هر مسلکی احترام می گذارند و آداب مربوط به دینهای متفاوت را می پذیرند. جامعه ای که حتی بی دینی نیز مقدس شمرده می شود و برای آنها که مشرک هستند و به هیچ اعتقاد دارند، جایگاهی برای احترام و زیارت در نظر گرفته می شوند. تنها یک جامعه سنتی است که می تواند قدیمی ترین ادیان را هنوز در خود زنده و پویا نگه دارد. انسان سنتی است که با خرد دریافتگر به جای خرد خلاقه، از پرسشگری به دور می ماند. انسان سنتی است که با دل آگاهی و حیرت و راز به مسائل و اتفاقات می نگرد و به دنبال دلیل و سبب نمی گردد. (حقیر، ۱۳۹۴) این انسان سنتی است که با توکل و اعتماد به امر قدسی از نگرانیها و اضطراب های انسان مدرن به دور می ماند و با آسودگی خیال روزگار می گذراند. این آرامش و آسودگی در انسان سنتی هندی به خوبی قابل درک است که هنوز هم بسیاری از ازدواجها در این کشور با تکیه بر ستاره شناسی و قسمت و بدون نظر زوجین انجام می شود. آیا انسان شکاک مدرن توانایی پذیرش همچین انتخابی بر مبنای نظر والدین و حرکت ستارگان و اصطرلاب را دارد؟ یا خرد خلاقه و پرسشگر او مانع از چنین امری است؟ مسلماً تنها این پذیرش در سکون و اعتماد و توکل قابل انجام است. انسان سنتی و مساله اخلاق انسان باید وظیفه خود را بشناسد و به آن عمل کند. هدف اخلاق، کمال انسان است؛ زیرا انسانی که خوب نباشد، نمیتواند کار خوب کند. از نظر سنت گرایان، اصول اخلاقی و ریشه معنوی آن، ارتباطی با خارج از ما ندارد، بلکه با وجود درونی انسان، فطرت او و خلقت الهی او ارتباط دارد. به همین جهت در امر اخلاقی کار انسان فقط با جامعه نیست، بلکه با خداست، پس امر اخلاقی امری مطلق است. ( احمدی، ۱۳۹۳) کاملاً مشخص است در جامعه مدرن، اخلاق امری نسبی است. مساله اخلاقی و تعریف سیاه و سفید سنتی آن به امری خاکستری و سیال تبدیل شده که در موقعیتهای متفاوت در برخورد با انسانهای متفاوت، تعریف متفاوتی ارائه می دهد. دزدی بد است اما همه ما در داستان بینوایان با ژان وال ژان که به جرم دزدی گرفتار شده بود، همدردی کردیم؛ چون معتقد بودیم او گرسنه بود و دلیل او از سیاهی عملش می کاهد. اما در جامعه سنتی این مطلق بودن امر اخلاقی همچنان ادامه دارد. شاید واضح ترین و ملموس ترین مصداق این مطلق بودن در انسان هندی در برخورد با دینداری باشد. در جامعه مدرن شما ممکن است به دینی ربط داشته باشید، اما الزاماً دیندار نیستید. با هر قسمت از آن دین که احساس راحتی کنید ادامه می دهید و به راحتی قسمتهایی که مطابق میل شما نیست را حذف می کنید و همچنان خود را به آن دین خاص مربوط می دانید. اما در جامعه هندی، دینداری امری مطلق است. فرد دین را با تمام سختی هایش می پذیرد، حتی اگر آن سختی به بهای از دست رفتن جانش تمام شود. فردی که دین جین را پذیرفته تمام عمر از خوردن بسیاری از خوردنیها محروم است؛ حتی اگر به ضعف و مرگ او بینجامد. این پایبندی به وظیفه مشخص در قبال دین که به کمال او می انجامد، این همان پایبندی به تکلیف مشخص در راه رسیدن به حقیقت است. این پایبندی امری تماماً اخلاقی است. نتیجه گیری بررسی این معیارهای جامعه سنتی و بازیابی مصادیق آنها در جامعه هندی به خوبی مشخص می دارد، با وجود ورود خیل عظیم توریستها به این کشور و دریافت نشانه های مدرنیته از ظاهر شهرها و شهروندان، اما انسان هندی در بطن خود انسانی سنتی است که هنوز حتی در مرحله گذار به مدرنیته نیز قرار نگرفته است. دچار شک و ابهام نیست، آموزه های پیشینیانش را ارج می دهد و آنها را تمام و کمال به کودکانش می آموزد. به سنتها احترام می گذارد و قوام جامعه هزار رنگش را ارج می نهد. منابع امامی جمعه، سید مهدی؛ طالبی، زهرا؛ ۱۳۹۱، سنت و سنت گرایی از دیدگاه فریتیوف شوان و دکتر سید حسین نصر، الهیات تطبیقی، سال سوم، شماره هفتم، ص ۵۶ – ۳۷ اطهری، سید حسین؛ منشادی، مرتضی؛ ۱۳۹۲، چیستی فلسفه سنت گرایی با تکیه بر آرای دکتر سید حسین نصر: مضامین، دلالت ها و بنیانها، فصلنامه فلسفه و کلام اسلامی آینه معرفت، سال دوازدهم، شماره سی و ششم، ص ۵۲ – ۲۵ احمدی، بابک؛ ۱۳۹۳، معمای مدرنیته، تهران، نشر مرکز حقیر، سعید؛ کامل نیا، حامد؛ ۱۳۹۴- نظریه مدرنیته در معماری- تهران- انشارات دانشگاه تهران برمن، مارشال؛ ۱۳۹۲، تجربه مدرنیته، ترجمه: مراد فرهادپور، تهران، انتشارات طرح نو نویسنده: مریم توکلی منبع: معمار منظر لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده