Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 مرداد، ۱۳۹۷ مسکن و بلند مرتبه سازی بلند مرتبه سازی پدیده ای است که تاریخچه آن در جهان به اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیستم بر می گردد و در قالب مکاتب مختلفی مطرح و به اجرا در آمده است (نمونه مکاتب شیکاگو و نوگرایی). با این حال بلند مرتبه سازی همچنان به حیات خود ادامه داده و در دوران حاضر نیز در قالب توجیهات متعددی به عنوان یکی از سیاستهای شهرسازی و معماری در جهان مطرح است. این پدیده در ایران نیز از اوایل قرن حاضر شمسی ظاهر شده و به ویژه در شهر تهران بازتاب کالبدی گسترده ای داشته است. در حال حاضر عمده ترین توجیه در ادامه حیات بلند مرتبه سازی را می توان مواجهه با پدیده گسترش کالبدی شهری دانست. این گسترش تبعات منفی فراوانی داشته که از آن جمله اتلاف زمین، مشکلات تأمین زیر ساخت ها و تجهیزات شهری و بطور کلی مشکلات مدیریت شهری در این نوع از الگوی توسعه شهری هستند. بر این اساس، برنامه ها و خط مشی بلند مرتبه سازی در دستور کار اکثریت سیاست های شهرسازی کشورها از جمله ایران قرار گرفته است. عمده ترین توجیه در نیاز به بلند مرتبه سازی را می توان موضوعات تراکم جمعیتی و تراکم ساختمانی دانست. در این رابطه عوامل متعدد اقتصادی، اجتماعی، فنی، زیست محیطی و کالبدی قابل بررسی هستند. محور اصلی این عوامل در قالب مبانی نظری متعددی قابل تجزیه و تحلیل هستند که از آن جمله می توان به اندازه شهر، شهر فشرده ، استفاده بهینه از زمین و زیر ساخت های شهری ، سیمای شهری و مدیریت شهری اشاره کرد. در این راستا، موضوعات و مسائل دیگری نظیر فرم شهری، منظر شهری، منظر شهری، سازمان کالبدی شهر و توده و فضا مطرح می شوند که توجیهات مثبتی را می تواند برای بلند مرتبه سازی مطرح کند. اما سیاست بلند مرتبه سازی نیز در قالب یک سیاست موردی ، مقطعی و تک بعدی می تواند موفق باشد. تبعات مختلف بلند مرتبه سازی در ابعاد اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و کالبدی قابل تأمل هستند. مسکن و انبوه سازی انبوه سازی مسکن از جمله برنامه ها و سیاست ها است که در فرایند ساخت و ساز واحدهای مسکونی و بطور کلی تولید مسکن از ارزش ها و جنبه های مثبت فراوانی برخوردار است. مهمترین بعد مثبت این سیاست در توجیه اقتصادی و فنی تولید مسکن نهفته است. زمانی که نیاز و تقاضای مسکن در اثر افزایش جمعیت و بالا بودن نرخ رشد آن به عنوان یک مسئله مهم در مقیاس ملی و محلی مطرح می شود، فراهم بودن مطلوب تولید مسکن نیز به عنوان یک دغدغه جدی نمود پیدا می کند. در این حالت معیارهای استفاده بهینه از زمین و مصالح ساختمانی ، کاهش هزینه ای ساخت ، ایمن بودن ساختمان های تولیدی و سرانجام کاهش زمان ساخت در راس خط مشی ها قرار می گیرد. علی رغم نکات مثبت فوق در سیاست انبوه سازی مسکن ، نکات فنی عدیده ای نیز قابل تأمل هستند که نیاز به اندیشه دارند. سیاست انبوه سازی مسکن، همچون هر سیاست، خط مشی و اقدام جدید، تجربه ای است که می باید با تجربه های پیشین مقایسه و سنجیده شده و تعالی فرهنگ و دانش را از طریق نگاه به مقیاس شهر مد نظر قرار داد. فقدان احساس اجتماعی و فرد گرایی در برنامه ریزی پروژه های انبوه سازی از جمله مسایل قابل تأمل در این نوع سیاست ها است. عدم هماهنگی در برنامه ریزی و طراحی پروژه های انبوه سازی یا محیط شهری باعث می گردد تا اینگونه واحدهای مسکونی مستقل از توجه به ابعاد مختلف مسکن و تأثیر آن بر شهر طراحی و اجرا گردند. منبع: کیمیافکر بزرگ لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده