Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اردیبهشت، ۱۳۹۷ در میانه سده نوزدهم، پس از ورود انقلاب صنعتی به امریکا و گسترش ناگهانی آن، ینگه دنیا پایه های اقتصادی خود را در زمینه کشاورزی برگرفته، در زمینه صنعت استوار کرد. در پی آن استثمار بینوایان در میان آمریکایی ها نیز پدیدار شد و دیری نگذشت که شهرهای امریکا رویش محله های نامناسب را به خود دید. هوای شهرهای آمریکایی نیز روز بهروز آلوده تر گشت و دودکش های عصر صنعت خود را به جای نشانه های جدید فضای شهری تحمیل کردند. در اینجا نیز مانند اروپا، خواسته ها برای ایجاد و برقراری نظم و مبارزه برای دستیابی به محیطی پاکیزه و در خور زندگی روز به روز بالا گرفت. برای نمونه شهر شیکاگو در میانه قرن نوزدهم توانسته بود خود را به یک مرکز بازرگانی بزرگ و در حال رشد تبدیل نماید اما این شهر در آتش سوزی معروف سال ۱۸۷۱ به کلی سوخت. پس از این فاجعه بازسازی شهر با رعایت مسائل ایمنی ظرف مدت بیست سال صورت گرفت. بورژوازی شیکاگو که تا این زمان توانسته بود قدرت اقتصادی خود را به اثبات برساند ، به دنبال راهکارهایی می گشت تا بتواند برای خود اعتبار فرهنگی نیز به دست آورد. برای تبدیل شیکاگو به کانون فرهنگی امریکای آن روزگار، کارهایی در زمینه بهسازی محیط شهری انجام شد که به جنبش زیباسازی شهری معروف شد. این فعالیتها با الهام از کارهای هوسمان و جانشینان وی در پاریس بود. در سال ۱۸۹۳، نمایشگاهی تحت عنوان شهر سفید در کلمبیا برگزار شد. این نمایشگاه باهدف نمایش و ضبط پیوندهای تاریخی امپراتوری جدید برپا شده بود و شعار آن «عظمت باشکوه» بود که از تفکر مدرسه بوزار پاریس پیروی می کرد که عظمت را شرط زیبایی می دانست. در این راستا فردریک لاالمستد مسئول تیم طرح و دانیل برنهایم، مسئول انتخاب معماران، پیکره تراشان و دیگر حرفه مندان بود. این نمایشگاه سرآغاز جنبشی در شهرسازی امریکا شد که چون موجی سراسر ایالات متحده را در نوردید و باعث شد تا هر یک از شهرهای امریکا برای تبدیل خود به یک شهر زیبا به رقابت بپردازند. به هر روی، در آستانه سده بیستم اصطلاح Beautiful City در سطحی گسترده و برای تشریح جنبشی به کار گرفته شد که حرکت های اصلاح طلبانه ای «طرح چشم انداز های طبیعی» ، «بهسازی امور شهری» و «معماری شهر» را زیر یک سقف آورد. برنهایم و همکارانش شهر را فراتر از مرزهایش در منطقه می دیدند و تنها توجه خود را معطوف ساختمان ها نمی داشتند. بلکه راه آهن، جاده ها، پارک ها، زمین بازی، جنگل ها و سواحل تفریحی را نیز مد نظر قرار دادند. در عین حال، این عده همچنان خواستار تداوم بخشیدن به آن گونه از فلسفه معماری بودند که به نمایشگاه سال ۱۸۹۳ امکان بروز داده بودند. برنهایم، می خواست ارتباط میان ساختمان ها را اغراق آمیز جلوه دهد. دانیل برنهایم اندیشه های خود را در باره وحدت، در قالب عبارات زیر بیان می کند: «دو گونه زیبایی معمارانه وجود دارد؛ نوع اول مربوط به یک ساختمان منفرد است و نوع دوم برآمده از آرایش منظم و مناسب تعدادی ساختمان است. رابطه میان تمام ساختمان ها از هر چیز دیگری مهم تر است.» همچنین در رابطه با عظمت معماری چنین می گوید: «از طرح های کوچک بپرهیزید. اینگونه طرح ها هیچ گونه شگفتی که خون را به جوش آورد، از خود بروز نمی دهد و کسی به آنها توجه نمی کند. پس نقشه های بزرگ در سر پرورانید و امید و فعالیت خود را بر پایه رفعت استوار گردانید» در پی این شیوه تفکر است که طرح برنهایم برای شیکاگو (۱۹۰۹) مقیاسی غول آسا یافت و با عناصری یادمانی به هم بافته شد. این طرح و تأکید ویژه ای که در آن بر کانون های فعالیت شهر روا می داشت، در دیگر شهرهای آمریکایی نیز تکرار شد. پارک سازی نیز از این هنگام و با ابتکار فردریک لاالمستد (پدر معماری منظر و منظر سازی)، جای خود را در شهرهای بزرگ آمریکایی بازنمود و همزمان با آمیختن دقیق در مادرشهر، در نقطهی مقابل آن نیز قرار گرفت. در این هنگام، فضاهای سبز و پارک ها و خیابان های پردرختی که طراحی می کردند، تنها به گذران لحظات فراغت شهروندان نمی آمد، بلکه زیباسازی شهر را نیز تأمین می کرد. با این تفاسیر، جنبش شهر زیبا به رهبری دانیل برنهایم و کوشش های فردریک لاالمستد را می باید نخستین کوشش آگاهانه و فراگیر در راستای روش های نظم بخشی و برنامه دهی به رشد ناهنجار شهری دانست؛ که بعدها بوم شناس اسکاتلندی – پتریک گدس- آن را فرمول بندی کرد. چیزی نگذشت که هزینه اجرایی این طرح چنان سنگین شد که طراحان و حامیان معامله گرشان را واداشت تا در برابر واقعیات سر تسلیم فرود آورند. آنان سرانجام به این شناخت رسیدند که مردم توان تأمین هزینه های آرمان شهرهای غول آسا را ندارند. زیر فشار برآمده از این واقعیت، جنبش زیبا شهر در نخستین دهه های سده بیستم افول خود را در سرزمین زادگاهش به چشم دید. افول ناگهانی جنبش شهر زیبا راه را برای شهر کارا عملکردی در امریکا هموار نمود. این شهر از راه منطقه بندی یعنی موضوعی که توجه برنهایم را چندان به خود جلب نکرده بود، تحقق یافت. اما بیرون از ایالات متحده شهر زیبا ابزاری در دست فرمانروایان مستبد برای نمایان قدرت مطلقه خود بر مردم شد. منبع: کیمیافکر بزرگ لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده