Mohammad Aref 120451 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اردیبهشت، ۱۳۹۷ همانکونه که انقلاب صنعتی با آرامش و بدون تلاطم اما پر شتاب در انگلستان به وقوع پیوست با رشد صنعت، مواجهه با مسائل شهری نیز در انگلستان روندی پیوسته و آرام در چارچوب اصلاح طلبانه داشت. از آغاز انقلاب صنعتی با ظهور سبزه میدان ها به عنوان محلات آرام و دل پذیر در خدمت بورژوازی رو برو می شویم تا اینکه به تدریج رشد طبقه متوسط مرفه در قرن نوزدهم ساختن این میدان ها شتاب می گیرد و تا ۱۸۶۰ شاهد ادامه آن هستیم. سایر اقدامات عملی در زمینه شهرسازی نیز به صورتی تدریجی در انگلستان ظاهر شدند که مهم ترین آن ها در بخش مسکن و بهداشت بود که از طریق تنظیم اجرای قوانین صورت گرفت، اقدامات عملی در عصر پیش شهرسازان از جمله ۱۸۲۰- اجرای طرح شهرسازی جان نش برای توسعه خیابان و پارک سلطنتی در لندن ۱۸۴۴- تأسیس انجمن اصلاح شرایط زندگی طبقه کارگر به ریاست لرد شافتزبری ۱۸۴۴- نمایش نخستین الگو برای خانه سازی عمومی به ابتکار لرد شافتزبری ۱۸۴۶- شیوع و با و اجرای اولین قانون بهداشت عمومی و تأسیس کمیسیون فاضلاب روهای متروپلتین. همزمان با این اقدامات عملی طرح های آرمان گرایانه رابرت آوئن و شارل فوریه مطرح شدند که زمینه را برای برخی اقدامات علمی آماده ساختند از آن جمله بود ساختن فامیلیسترگودن و یا احداث شهرک های شرکتی و خانه سازی های دولتی که از۱۸۵۰ به بعد اوج گرفت. در سال ۱۸۴۸، جنبش های انقلابی در سرتاسر اروپا ظاهر می شوند و همزمان مانیفست کمونیست منتشر می گردد. لیکن پس از سرکوب این جنبش ها و استقرار حکومت های محافظه کار و مقتدر اروپا، در حقیقت اقدامات شهرسازی به سادگی به دامن تشکیلات محافظه کارانه جدید اروپایی که در ادبیات اروپا و آرمان گرایی های سوسیالیست ها ظاهر شده بود، می افتد. اما در این زمان سوسیالیست ها و جناح های سیاسی چپ اروپا به علت خشکی و انجماد برنامه ای به کلی از مسائل و تجربیات شهرسازی فاصله گرفتند و به دنبال آن این شعار و فلسفه محافظه کارانه مطرح شد « شهرسازی تکنیک خالص است ». به همین دلیل پس از انقلاب ۱۸۴۸ اولین اقدامات بزرگ و وسیع شهرسازانه در اروپا ظاهر می شود. غالب اقدامات قرن ۱۹ در جهت رفع نیازهای مسکونی کارگران و در قالب طرح های کوچک و در حدود شهرک سازی بودند اما همزمان با این اقدامات و چند طرح بزرگ در زمینه شهرسازی در نیمه دوم قرن ۱۹ در زمینه شهرسازی در اروپا متولد میگردد: ۶۵-۱۸۴۸- تغییرات برنامه ریزی تأسیسات لندن بزرگ (فاضلاب شهری ، بندرگاه و مترو) ۶۹-۱۸۵۳- عملیات و اقدامات وسیع هوسمان در پاریس ۱۸۵۹- حلقهی وین ( احداث تأسیسات شهری در محل استحکامات قدیم شهر و ایجاد حلقه ای به دور بافت قرون وسطایی) ۷۷-۱۸۶۴- طرح توسعه فلورانس با حفظ بافت قدیمی شهر ۱۸۸۲- نوار شهر (شهر خطی) سوریا ای ماتا ۱۸۹۳- جنبش شهر زیبا در ایالات متحده امریکا بسیاری از این اقدامات همزمان با انتقادهای طرفداران حفاظت و مرمت بافت شهری مثل« ویه لودوک»و «کامیلوزیته» روبرو میشوند. منبع: کیمیافکر بزرگ لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120451 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اردیبهشت، ۱۳۹۷ شهرسازی با دو نکته از پیش شهرسازی متمایز می گردد: شهرسازی به عنوان عمل کلی گرایان (مورخین، اقتصاددانان و…) در هر دو شکل نظریه ای و عملی در تیول «متخصصین» و عموماً معماران قرار می گیرد و به طوری که لوکوربوزیه تأکید می کند «شهرساز دیگر کسی جز معمار نیست» شهرسازی عمل غیر سیاسی می شود و اینچنین است که دخالت خویش را در نگرش کلی جامعه متوقف می سازد. در صورتی که پیش شهرسازی در تمامی طول تاریخ خود به جهت گیری های سیاسی وابسته بود. در خصوص پیدایش واژه شهرسازی : بارده (Bardet) گمان دارد که برای نخستین بار توسط کلژره (P.Clereget) در فهرست جامعه جغرافیایی نوشاتل به کارفته است. واژه شهری شدن هم توسط بارده پیشنهاد شده است. بدین منظور که بتواند پدیده «خودبه خودی» توسعه شهر را بیان کند که در مقابل اصطلاح سازمان یافته خواست شهرسازی قرار گیرد. در خصوص گذار از پپش شهرسازی به شهرسازی می توان بیان داشت پس از مرحله مبارزه جو و مطلوب قرن ۱۹ جوامع سرمایه داری بازتر می شوند و طبقات رهبری کننده این جوامع بعضی انگاره های سوسیالیستی قرن نوزدهم را به کار می گیرند، ضمن آنکه این انگاره ها را از ریشه هایشان جدا کردهاند. افزون بر آنکه این انگاره ها نیز به اجرا در خواهند آمد و شهر سازی به جای آنکه خود را در تخیل ببینند، به افزارمندانش نقشی عملی بخشید. با این وجود شهر سازی کاملاً از بعد تخیلی بر کنار نمی ماند. اولین شهرسازان بر واقعیت سلطه کمتری دارند؛ گاه لازم است که به مقابله با موقعیت اقتصادی نامساعد برخیزند و گاه با ساخت اقتصادی – اداری پرقدرت و به ارث مانده از قرن نوزدهم برخورد کنند. از این زمان نقش جدلی و شکل دهنده آنان به نوبه خویش بر جنبش تخیلی تأکید می گذارد. در شهرسازی با این سه الگو مواجهیم: الف- الگوی شهرسازی ترقی گرا ( تعبیری نو از ترقی گرایان ) ب- الگوی شهرسازی فرهنگ گرا ( تعبیری نو از فرهنگ گرایان ) ج- الگوی شهرسازی طبیعت گرا در اواخر قرن ۱۹ از فونکسیالیسم (عملگرایی) به سمت راسیونالیسم (خردگرایی) می رویم. این نگاه می خواهد مدرنیته را در هنر نو نشان دهد. برای این امر دو صاحب نظر وجود دارد: ۱) ژولین گاده. ۲) پل سوریو. ژولین گاده معماری را دوباره مطرح می کند و در این راستا معماری را علم و هنر می داند، که این هنر، هنر ساختن است. او زیبایی شناسی قرون وسطی و رنسانس را کنار می گذارد و زیبایی شناسی ناسیونالیستی را مطرح می کند. او می گوید هنر باید با ماشین ساخت شود و شهر با دوران خودش باید منطبق گردد. او شهر عمودی را شهر زیبایی میداند. پل سوریو در این راستا کمال گرایی را مطرح می کند و اذعان می دارد که هر آنچه به کمال خود برسد زیباست. حتی اگر زشتی به کمال خود برسد، زیباست. او پایه گذار مکتب نانسی (زیباشناسی صنعتی) است و آنچه که امروزه به طراحی صنعتی مشهور گشته است از پایه گذارانش می توان به وی اشاره کرد. به این ترتیب این دو سبک بین الملل را پایه ریزی می کنند و این گونه عملکرد گرایی با دیدگاه ناسیونالیستی شکل می گیرد که در آن تزئین حذف شده است و آنها به سمت هنر سودمند و کاربردی سمت می گیرند. این مقوله در سال های ۱۹۱۷ تا ۱۹۶۰ ادامه پیدا میکند که در دهه ۴۰ م (پس از جنگ جهانی دوم) به اوج می رسد. این دوره به دوره مدرنیسم مشهور است. منبع: کیمیافکر بزرگ لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده