Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 فروردین، ۱۳۹۷ آیا شما اختیار( ارادۀ آزاد) دارید؟ آیا میتوانید خودتان تصمیم بگیرید؟ یا مثل یک خودکاره میمانید و طوری حرکت میکنید که اجزاء سازندهتان از شما خواسته است؟ احتمالاً مثل اکثر افراد حس میکنید که چیزی به نام “اختیار” دارید. تصمیمهایتان از پیش تعیینشده نیست و میتوانستید به غیر از کاری که انجام دادید، کارهای متفاوت دیگری را هم انجام بدهید. با این حال دانشمندان به شما میگویند که از اتمها و مولکولها تشکیل شدهاید و آنها توسط قوانین فیزیک کنترل میشوند. پس اساساً برحسب اتمها و مولکولها میتوانیم آینده را از هر زمانی که دلمان بخواهد پیشبینی کنیم. با در نظر داشتن این گفتهها به نظر میرسد جایی برای اختیار، کنشها و تصمیمات جایگزین باقی نماند. گیج شدید؟ حق دارید. این امر یکی از مسائل ِ قدیمی و حلنشدۀ فلسفه است. هیچ راهحل متقاعدکنندهای نداشته است؛ اگرچه گمانهزنیهایی وجود دارد که برای نظریۀ کوانتوم نقش کلیدیای را در نظر گرفته؛ نظریهی کوانتومی که میگوید عدمقطعیت، طبیعت را در کوچکترین مقیاسهایش توصیف میکند. «مارک هادلی» محققی از بخش فیزیک دانشگاه واریک می گوید: این موضوع نظر مرا به خود جلب کرده است. یکی از علاقهمندیهای تحقیقاتیام بنیانهای نظریه کوانتوم است. خب آیا میتوان به اختیار به عنوان یک پدیدۀ کوانتومی بزرگمقیاس(macroscopic ) فکر کرد؟ تصمیم گرفتهام این پرسش را بررسی کنم. اختیار کوانتومی آنقدر ادبیات فلسفی دربارۀ این موضوع وجود دارد که میتوان با آنها یک کتابخانه کوچک را پر کرد. به عنوان یک دانشمند متخصص با مطرح کردن این پرسش به این مسئله نزدیک شدم: شواهدمان چیست؟ متأسفانه از بعضی لحاظ تحقیقاتم نشان داده است که هیچ ارتباطی بین اختیار و فیزیک بنیادی وجود ندارد. دههها گفتمان فلسفی دربارۀ این موضوع که آیا اختیار میتواند پدیدهای کوانتومی باشد یا خیر، افسانهای بیاساس را دنبال کرده است. تصور کنید روی صحنه هستید و روبهروی شما دو پاکت قرار دارد. به شما گفته میشود که درون یکی از پاکتها صد دلار قرار دارد و پاکت دیگر خالی است. شما میتوانید به صورت آزادانه یکی از آنها را انتخاب کنید، با این حال هر بار شعبدهباز برنده میشود و شما پاکت خالی را انتخاب میکنید. این امر دلالت بر این موضوع دارد که حس اختیارمان به اندازهای که فکر میکنیم قابلاعتماد نیست یا حداقل اگر وجود داشته باشد میتوان آن را دستکاری کرد و فریب داد. شعبدهبازان اغلب ما را با فریبدادن ادراکمان از حس اختیار، گول میزنند. این فقط یکی از مثالهای گوناگونی است که آگاهیمان از فرآیند تصمیمگیریمان را زیر سوأل میبرد. شواهد و مدارک مختلف از حوزههای روانشناسی، جامعهشناسی و حتی عصبشناسی پیام یکسانی را به ما میدهند که ما از چگونگی تصمیمگیریمان بیاطلاع و ناآگاه هستیم. و دروننگریمان به عنوان مدرکی از چگونگی کارکرد فرآیندهای ذهنیمان، نامطمئن و غیرقابلاعتماد است. خب شواهد موجود برای مفهوم انتزاعی اختیار چیست؟ هیچ. چطور میتوانیم آن را آزمایش کنیم؟ نمیتوانیم. چطور میتوانیم تشخیصاش بدهیم؟ نمیتوانیم. از اینرو ارتباط مفروض بین ادراکمان از اختیار و عدمقطعیت ذاتی نظریۀ کوانتوم توسط ِ شواهدمان پشتیبانی نمیشود. اما تجربهای از داشتن اختیار داریم و این تجربه یک حقیقت است. بنابراین با نشاندادن این نکته که فرضیهی اختیار با فیزیک بنیادی ارتباطی ندارد، میخواستم جلوتر رفته و بررسی کنم چرا این ادراک را داریم که میتوانستیم به غیر از کاری که انجام دادیم، کار دیگری را انجام بدهیم. این ادراک هیچ ربطی به دانستن موقعیت دقیق تمام مولکولهای بدنمان ندارد بلکه کلاً به این امر ربط دارد که چطور تصمیمگیریمان را زیر سوأل میبریم و به چالش میکشیم به طوری که واقعاً رفتارمان را تغییر میدهد. اختیار مصنوعی برای منی که یک دانشمند هستم، این امر به معنای ساختن مدلی از اختیار و آزمایش آن بود. اما چطور میتوان چنین کاری را انجام داد؟ آیا میتوانم اختیار را با یک برنامۀ رایانهای، تقلید و شبیهسازی کنم؟ اگر کارم موفقیتآمیز بود، چطور میتوان رایانه یا رباتام را آزمایش کرد؟ این موضوع مملو از تعصب و پیشداوری است. احتمالاً بدون هیچ مدرک و شواهدی فرض میکنیم که برادرم اختیار دارد ولی رایانهام فاقد اختیار است. برای همین چالشی را ارائه میدهم که از نظر احساسی خنثی است: اگر یک بیگانه بر روی زمین فرود بیاید، چطور میتوانید بگویید آیا موجودی بیگانه است که مثل ما دارای اختیار است یا یک ماشین پیچیده؟ به طرز عجیبی به نظر نمیرسد ادبیات فلسفی، آزمونهایی را برای امتحان اختیار در نظر گرفته باشد. ولی به عنوان یک محقق بسیار مهم است که آزمونی برای مدلم داشته باشم. بنابراین پاسخ من این است: اگر شما راست دست هستید نام خود را با قلمی مینویسید که در دست راستتان گرفتهاید. شما این کار را به صورت پیشبینیپذیر و ۱۰۰ درصد ِ اوقات انجام میدهید. اما شما اختیار دارید و میتوانید کار دیگری را هم انجام بدهید. شما میتوانید این امر را با واکنش نشاندادن به یک چالش و یا حتی به چالشکشیدن خودتان اثبات کنید. با در نظر گرفتن چالشی مفروض احتمال دارد با دست چپتان هم بتوانید بنویسید. این کار آزمونی متمایزکننده برای اختیار است. و احتمالاً میتوانید به چالشهای دیگری هم فکر کنید( نه فقط انتخابات پنجاه پنجاه که به خوبی متعادل هستند) ولی واقعاً رویدادهای نادر هستند که استقلال ما را نشان میدهد و شما را از یک خودکاره متمایز میسازد. براساس این گفتهها، بیگانهام را با کاری غیرمعمول و بیفایده و شاید حتی نسبتاً آسیبرسان مثل گذاشتن دستش در کنار یک شعله آزمایش میکنم. من این عمل را به عنوان نشانه و مدرکی دال بر وجود اختیار در نظر میگیرم. هر چه باشد هیچ رباتی برنامهریزی نشده تا این کار را انجام دهد. کدام رباتی برنامهریزی شده تا دستش را در نزدیکی یک شعلۀ آتش بگیرد؟ رایانهای با اختیار؟ و خب تلاش کردم این رفتار را به سادهترین و مستقیمترین روش ممکن مدلسازی کنم. با یک برنامۀ رایانهای هدفیاب کلیای(goal seeking computer program) شروع کردم که به ورودیهای محیط واکنش نشان میدهد. این برنامهها عموماً در سرتاسر حوزههای جامعهشناسی، اقتصاد و هوش مصنوعی استفاده میشود. برنامهی هدفیاب آنقدر عمومی و شایع است که در مدلهای سادهی رفتار انسانی کاربرد دارد ولی در سختافزارهایی مثل باتریای که برنامهی شما را در تلفن همراهتان ذخیره میکند هم کاربرد دارد. برای اختیار یک هدف دیگر را اضافه کردیم: تا حالت استقلال را ابراز کند. سپس برنامۀ رایانهای طوری طراحی شد تا این هدف یا میل را به وسیلهی واکنش به چالشهایی برای انجام کاری دیگر( به غیر از کاری که انجام داده است- م.) برآورده کند. به همین سادگی است. خودتان امتحان کنید؛ چالشها میتوانند بیرونی( خارجی) باشند یا خودتان میتوانید چالشهای خودتان را تولید کنید. هر چه باشد آیا این همان روشی نیست که با آن نتیجه گرفتید دارای اختیار هستید؟ به طور کلی این برنامه را میتوان در رایانههای امروزی پیاده کرد. این برنامه باید آنقدر پیچیده باشد تا یک چالش را تشخیص داده و یا حتی چالشهای خودش را تولید کند. اما این کار به زودی با فناوری امروزی امکانپذیر خواهد بود. با تمام این حرفها مطمئن نیستم بخواهم رایانهی شخصیم اختیار داشته باشد و آن را به کار ببندد… ترجمه: امیرحسین سلیمانی - بیگ بنگ لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده