Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 فروردین، ۱۳۹۷ به طور کلی شهرسازی به رغم استقلال علمی ، از ماهیتی میان رشته ای برخوردار بوده و در ارتباط مستقیم با بسیاری از حوزه های علمی و روش شناختی است. حوزه هایی از قبیل: علوم انسانی و طبیعی (جامعه شناسی ، جغرافیا ، بوم شناسی ، اقتصاد ، روان شناسی ، محیط زیست و …) ، علوم سازمان دهی و مدیریت (سیستم ها و تئوری های سیستمی ، سیاست و …) ، علوم آماری و سیستم های اطلاعات جغرافیایی ، معماری و … همگی دامنه تأثیرات خود را بر شهرسازی و برنامه ریزی شهری به طور اخص گذاشته اند. سیر تحول برنامه ریزی شهری سیر تحول برنامه ریزی شهری در دوران معاصر را می توان در موارد زیر صورت بندی نمود: سیر تحول برنامه ریزی شهری ۱۹۵۰-۱۹۲۰ ( نظریه برنامه ریزی جامع ) برنامه ریزی به مفهوم Planning یا Policy (سیاست) بود. در این مقطع سیاست های اقتصادی و فیزیکی جدای از یکدیگر اتخاذ می شدند. در این دوره ، شهر مرکز فعالیت های بزرگ اقتصادی است که این امر ، پیامدهایی همچون مبدل شدن زمین و ساختمان به کالا را در پی دارد. در این سال ها بر روی دو نوع برنامه ریزی تاکید می شود: ۱) برنامه ریزی کاربری زمین ۲) برنامه ریزی حمل و نقل در این دوره نقش اصلی برنامه ریزی و برنامه ریزان عبارت بود از بررسی و تحلیل وضع موجود به شیوهای منطقی و استقرایی و ارایه راه حل های قطعی و اجرایی برای تحقق اهداف مسئولان و مدیران جامعه. الگوی «طرح های جامع و تفصیلی» در شهرسازی با اتکا بر مبانی برنامه ریزی جامع ، ابتدا توسط افرادی چون « پتریک گدس » و « لوییز مامفورد » بنیان گذاشته شد و از طریق جنبش « شهرسازی مدرن » به صورتی فراگیر در جهان مورد تقلید قرار گرفت. متدولوژی شهرسازی سنتی ، مبتنی بر مدل پوزیتوستی (شناخت / تحلیل / طرح) مطرح شده که توسط گدس بنیان گذارده شده است. سیر تحول برنامه ریزی شهری ۱۹۷۰-۱۹۵۰ در این دوره است که با ارتباط شدید مابین اقتصاد و برنامه ریزی فیزیکی و ارتباط و تعامل آنها پی برده می شود. البته بیشتر تأثیر اقتصاد بر فیزیک درک می شود تا بالعکس (ارتباط تقریباً یک سویه). در این دوره است که نظریه ردازان اقتصادی بر تفکر شهرسازی حاکم میشوند و شهرسازان مجذوب علوم جدیدی هستند که توسط اقتصاددانان مطرح می شود (مانند هزینه و منفعت) و دیگر اتوپیا مطرح نیست. سیر تحول برنامه ریزی شهری ۱۹۸۰-۱۹۷۰ ( نظریه برنامه ریزی سیستمی ) شکلگیری نظریه سیستم ها در این دوره به وقوع می پیوندد و در همین راستا طرح های جامع به کلی زیر سؤال می روند. پس از مطرحشدن تئوری سیستم ها ، توسط برتالنفی در سال ۱۹۵۴ ، برایان بری جغرافیدان آمریکایی و پس از او مک لوئین برای نخستین بار برنامه ریزی شهری و منطقهای با رویکرد سیستمی را در کتابی به همین عنوان مطرح میسازد. در این دوره بر مسائل اجتماعی و اینکه مسائل مهم تری از مسائل اقتصادی وجود دارد و آن ، مسائل اجتماعی است تاکید می گردد ، زیرا نیازهای مختلف قومی ، نژادی ، زن و مرد و طبقات و گروه های اجتماعی به طور متناوب در حال تغییر و جابجایی اند و هر تصمیمی که در مورد شهر گرفته می شود ، ممکن است مورد پسند جامعه واقع نگردد . جامعه باید در محیط زیست خود دخالت کند ، زیرا در غیر این صورت به عدم رضایت و اعتراض منجر خواهد شد. در این دوره است که نظام و سیستم ها وارد برنامه ریزی شده و در نتیجه طرح های جامع تبدیل به طرح های ساختاری گردید. نگرش سیستمی متکی بر «تحلیل / طرح / سیاست» است و این به مفهوم رسیدن به اهداف و سرانجام ارزیابی و سیاست گذاری یعنی در طرح های ساختاری به طور محدود مطالعه می شود و به طور گسترده ، سیاستگذاری. در این دهه بود که مشخص شد ، یک سیاست گزار هیچگاه قادر نیست با تنه اصلی اقتصاد و اجتماع برخورد کند ، زیرا این تنه بسیار وسیع و گسترده است و باید برنامه ها و سیاست های اقتصادی و اجتماعی در تعامل و ارتباط باشد ، نه با خود اقتصاد و اجتماع. جوهر اصلی نگرش سیستمی بر این مفهوم کلیدی استوار است که تمام پدیده های جهان هستی به عنوان مجموعه ای از سیستم های بزرگ و کوچک در تعامل و ارتباط با یکدیگر قرار دارند و بنابراین با شناخت ساختار و عملکرد این سیستم ها میتوان رفتار آنها را تحت هدایت و نظارت درآورد. بر اساس همین نگرش از اواخر دهه ۱۹۶۰ ، نظریه برنامه ریزی و مدیریت سیستمی ، جایگزین برنامه ریزی جامع گردید ، و به بیان دیگر جوهر اصلی نگرش سیستمی ، نستر یا ترکیب اجزاء است . شکل و ساختار سیستم ، ویژگی های فضایی و طرز کار و فعالیت سیستم ، سازمان سیستم را در زمان مشخص می کند. ساختار سیستم عبارت است از: ۱- حدود سیستم ۲- عوامل سازنده سیستم ۳-ذخایر سیستم ۴- ارتباطات سیستم مفهوم فرایند در برنامه ریزی شهری و منطقهای نیز با تکیه بر تفکر سیستمی مطرح می باشد. سیر تحول برنامه ریزی شهری ۱۹۹۰-۱۹۸۰ ( نظریه برنامه ریزی دموکراتیک ) در این دوره شاهد ظهور طرح های راهبردی هستیم و طرح های راهبردی ، سیاست های عمومی رشته های وابسته به شهر را اتخاذ کرده و یک سیاست فراگیر و راهنما برای شهر استخراج می کند. در این دوره با نظام های شهری پدیدهای روبرو هستیم که می توان روابط زیر را برای آن قائل بود: از ۱۹۸۰ به بعد ، مبانی و مفاهیم مربوط به برنامه ریزی و توسعه و عمران شهری بیش از پیش از اصول برنامه ریزی متمرکز ، درازمدت ، نخبه گرا ، قطعی ، کمی و کالبدی دور شده و برعکس به سمت برنامه ریزی کوتاه مدت ، تدریجی ، مشارکتی و اجرایی روی آورده است. به جای تعیین برنامه های درازمدت ، بهتر است اهداف کلان به صورت اهداف عملیاتی و مشخص در موضوعات و زمان های مشخص تعیین گردد و به تدریج ، همراه با در نظر گرفتن اولویت ها و بازنگری به اجرا در آید. در این نگرش (برنامه ریزی راهبردی) ، نمی توان روند برنامه ریزی را از روند مدیریت و اجرا جدا کرد و فرایند عمومی مدیریت به دو بخش اصلی ، یعنی « مدیریت راهبردی » و « مدیریت عملیاتی » تقسیم می شود. از طرفی ، برنامه ریزی راهبردی ، یک فرایند مهم تر است که زمان معین و محدود ندارد و مخالف هرگونه برنامه ریزی دراز مدت ، قطعی ، یکجا و تفصیلی است. در نگرش راهبردی، برنامه ریزی به عنوان یک فرایند مشارکتی مطرح است و توسعه و عمران مشارکتی و منطقه ای بدون وجود یک «دولت کارآمد و مسئول» و بدون «مشارکت همگانی» ره به جایی نمی برد. تحول ها در رویه ها و روش های اجرایی طرح های توسعه شهری از دیگر دستاوردهای توسعه راهبردی است. در این روش ، با اصلاح ساختاری در مفهوم و نظام منطقه بندی و کاربری اراضی مواجهایم به عنوان مثال اراضی شهری در این نگره به عنوان یک ثروت همگانی و کالای عمومی مطرح است و تلاش در جهت افزایش منافع عمومی در برنامه ریزی کاربری اراضی صورت میپذیرد. ضوابط منطقه بندی در این روش با چالش جدی مواجه شده است. افزایش نقش برنامهریزی و مدیریت محلی و برنامهریزی گام به گام مرحلهای، برنامهریزی حمایتی ، نیز از دیگر دستاوردهای نگرش راهبردی در برنامهریزی شهری است. سیر تحول برنامه ریزی شهری ۱۹۹۰ به بعد و قرن ۲۱: آینده شهرسازی دنیا در گروی روش ها و راه حل هایی است که مسائل را بتواند کلان تر و کلی تر ببیند. مسائلی که از دهه ۹۰ به بعد مطرح شده ، نگرش و یا طرح های فراگیر و یکپارچه (Unitary Plan) است. در این دوره حتی در برخی کشورهای پیشرو در برنامه ریزی طرح های ساختاری – راهبردی از نظام برنامه ریزی این کشورها حذف و اسناد خوشه ای جایگزین شدند. تحول نظریههای شهرسازی (سیر تحول برنامه ریزی شهری ) در قرن بیستم [TABLE=class: grid, width: 800, align: center] [TR] [TD=width: 134, align: center]نظریه [/TD] [TD=width: 94, align: center]دوره نفوذ[/TD] [TD=width: 153]مبانی اجتماعی و فکری[/TD] [TD=width: 138, align: center]اهداف کلان[/TD] [TD=width: 180]الگوی طرحهای توسعهای[/TD] [/TR] [TR] [TD=width: 134, align: center]برنامه ریزی جامع[/TD] [TD=width: 94, align: center]۱۹۷۰-۱۹۲۰[/TD] [TD=width: 153] -مدیریت متمرکز دولتی -خردگرایی و پوزیتیوسیم [/TD] [TD=width: 138, align: center]توسعه کلان اقتصادی و ساماندهی کالبدی[/TD] [TD=width: 180, align: center]طرح های کلان توسعه و عمران و طرح های جامع و تفصیلی[/TD] [/TR] [TR] [TD=width: 134, align: center]برنامه ریزی سیستمی[/TD] [TD=width: 94, align: justify]۱۹۸۰-۱۹۷۰[/TD] [TD=width: 153, align: center]نگرش سیستمی به جهان و مدیریت علمی و فنی سیستم ها [/TD] [TD=width: 138, align: center]بهسازی سیستم های اجتماعی و هدایت و نظارت سیستم شهر[/TD] [TD=width: 180]طرح های ساختاری و محلی و مدل سازی سیستم های شهری[/TD] [/TR] [TR] [TD=width: 134, align: center]برنامه ریزی دموکراتیک [/TD] [TD=width: 94, align: center]قرن۲۱-۱۹۸۰[/TD] [TD=width: 153] -جامعه مدنی و دموکراسی -اعتقاد به خرد جمعی و تاکید بر ارزشهای بومی و محلی [/TD] [TD=width: 138] -تأمین توسعه پایدار -تأمین عدالت اجتماعی و مدیریت مشارکتی [/TD] [TD=width: 180] -طرح های راهبردی -سلسله مراتب طرح های توسعه ، تنوع گزینهها و پروژهها [/TD] [/TR] [/TABLE] منبع: کیمیافکر بزرگ لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده