رفتن به مطلب

دانشگاه آزاد واحد علوم وتحقیقات


ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 2.9k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

خیلیم قشنگه

دانشکده شما عین زندون میمونه

خب ما چی کار کنیم دانشکدمون بزرگه همه میان توش

ی بار دیگه به من زبون درازی کنی دیگه نمیذارم زمستونا گوله برف پرتاب کنی سمت .....ااااااا هاا!!!!!

برّو باااااااااااو دانشكده ما بهترين جاي يوني واقع شده

 

بهترين چشم اندازو داره

با فني و ساخمون آزمايشگاهو پـــــلــــــاســـما كانكت داره

اولين جايي كه زمستون برف مياد مواده

بهترين جايگاه واسه پرتاب گوله برف به دخترارو داره ، اصن موقع پرتاب گوله تو كجا هستي؟! 2525s.gif

 

هیچ کدوم یونیه ما نمیشه....تو که میدونیی:banel_smiley_4: :banel_smiley_4:

 

شما كه اصن جز علوم تفريحات نيستين با اون يوني تون! 2525s.gif

  • Like 2
لینک به دیدگاه
برّو باااااااااااو دانشكده ما بهترين جاي يوني واقع شده

 

بهترين چشم اندازو داره

با فني و ساخمون آزمايشگاهو پـــــلــــــاســـما كانكت داره

اولين جايي كه زمستون برف مياد مواده

بهترين جايگاه واسه پرتاب گوله برف به دخترارو داره ، اصن موقع پرتاب گوله تو كجا هستي؟! 2525s.gif

 

 

شما كه اصن جز علوم تفريحات نيستين با اون يوني تون! 2525s.gif

 

 

 

منم دقیقا منظورم همین بوود دانشمند...:banel_smiley_4::banel_smiley_4:

 

من اصلا تو یونیمون برف ندیییییدممممممممم...:4564:

  • Like 2
لینک به دیدگاه
منم دقیقا منظورم همین بوود دانشمند...:banel_smiley_4::banel_smiley_4:

 

من اصلا تو یونیمون برف ندیییییدممممممممم...:4564:

:wubpink:wubpink.gifwubpink.gifwubpink.gif

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

2525s.gif

 

 

  • Like 2
لینک به دیدگاه
:wubpink:wubpink.gifwubpink.gifwubpink.gif

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

2525s.gif

 

 

 

 

زبونتو بکن تو دههههههههههههههههههههه :vahidrk:

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

:2525s::2525s::2525s:

  • Like 2
لینک به دیدگاه
حالا چرا با تفنگ و گریه کنون داری میری مدرسه :hanghead:

در دبستان از شاگردان خوب بودم . اما مدرسه را دوست نداشتم . خودم را به دل درد می زدم تا به مدرسه نروم . بادبادک را بیش از کتاب مدرسه دوست داشتم . صدای زنجره را به اندرز آقای معلم ترجیح می دادم . وقتی در کلاس اول دبستان بودم . یادم هست یک روز داشتم نقاشی می کشیدم ، معلم ترکه انار را برداشت و مرا زد ، و گفت : « همه درسهایت خوب است . تنها عیب تو این است که قاشی می کنی ». این نخستین پاداشی بود که برای نقاشی گرفتم . با این همه ، دیوار های کچی و کاهگلی خانه را سیاه کرده بودم .

  • Like 4
لینک به دیدگاه

دهساله بودم که اولین شعرم را نوشتم . هنوز یک بیت آن را بیاد دارم :

ز جمعه تا سه شنبه خفته نالان نکردم هیچ یادی از دبستان

اما تا هجده سالگی شعری ننوشتم . این را بگویم که من تا هجده سالگی کودک بودم . من دیر بزرگ شدم .hanghead.gif

  • Like 2
لینک به دیدگاه

سه سال دبیرستان سر آمد . آمدم تهران . و رفتم دانشسرای مقدماتی . به شهر بزرگی آمده بودم . اما امکان رشد چندان نبود . در دانشسرا نان سیاه می خوردیم . ورزش می کردیم . و آهسته از حوادث سیاسی حرف می زدیم . با چقدر خامی . من سالم بودم .

ورزش من خوب بود . در بازی فوتبال بیشتر wing forward بودم . از نقاشی چیزی نیاموختم . کمی با رنگ و پرسپکتیو آشنا شدم . محیط شبانه روزی ما جای جدال بود و درسهای خشک ، و انضباط بی رونق . و ما جوان بودیم ، و خام ، و عاصی . چند نفری دور هم گرد آمده بودیم ، با نقشه های شیطانی . چه آشوبی به پا می کردیم . اگر از سهم زغال سنگ ما می کاستند ، شبانه قفل انبار را می شکستیم . و میز های تحیریر را از ذغال می انباشتیم . یا تخته قفسه ها را به آتش بخاری می سپردیم . شبهای تعطیل که از شبانه روزی در می آمدیم ، اگر دیر بر می گشتیم ، و در بسته بود ، از دیوار داخل می شدیم . yahoo-hidden-smileys-29.gif یادش بخیر

  • Like 3
لینک به دیدگاه

دانشسرا تمام شد و من به کاشان بر گشم . دوران دگر گونی ها آغاز شد .:ws44: خانه قدیمی از دست رفته بود :ws44:. اجداد پدری در گذشته بودند:ws44: . عمو ها در خانه های جدا می زیستند . :ws44:

خانواده من هم در خیابانی که به ایستگاه راه آهن می رفت ، روزگار می گذراندند. سال 1945 بود فراغت در کف بود . فرصت تامل به دست آمده بود . زمینه برای تکان های دلپذیر فراهم آمده می شد . :ws37:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...