Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 بهمن، ۱۳۹۶ ظهور مفاهیم پیچیدهای مانند فرهنگ، تعصب، همدردی و ایثار در جوامع انسانی را به راحتی نمیتوان با نظریه انتخاب طبیعی داروین توضیح داد. وقتی بحث مقایسه مغز انسان با سایر نخستیسانان (نام علمی: Primates) میشود، اولین نکتهای که مطرح میشود تفاوت سایز مغز است. مغز انسان نسبت به اندازه بدنش در مقایسه با نخستیسانان دیگر چند برابر بزرگ تر است(۱) و بسیاری معتقدند این افزایش سایز منشاء بسیاری از رفتارها و مفاهیم پیچیده در جوامع انسانی میباشد. اما برخی نظریه رالف هالوی، پروفسور رشته انسانشناسی در دانشگاه کلومبیا، را بیشتر قبول دارند که میگوید افزایش هوش اجتماعی انسانها احتمالا به سبب تغییراتی در ترکیب نوروشیمیایی و نحوه ارتباط بین بخشهای مختلف مغز است که حدود ۲ تا ۶ میلیون سال پیش اتفاق افتاده است، چند میلیون سال قبل از افزایش اندازه مغز. همان زمانی که اجداد انسانها توانایی ایستادن بر روی دو پا، برقراری ارتباطهای اجتماعی و قابلیت استفاده از ابزار را پیدا کردند. اما چطور میتوان این نظریه را راستیآزمایی کرد؟ منظور از ترکیب نوروشیمیایی مغز چیست؟ در سیستم های عصبی موادی به نام مولکولهای پیامرسان یا نوروترنسمیتر(Neurotransmitter) وظیفه انتقال اطلاعات بین سلولهای عصبی را به عهده دارند. مولکولهای پیام رسان انواع و عملکرد متفاوتی دارند و معمولا به سه دستۀ “تحریککننده”، “مهارکننده” و “تنظیمکننده” فعالیت عصبی تقسیمبندی میشوند. به عنوان مثال گلوتامات و گابا به ترتیب مهمترین مولکولهای پیامرسان “تحریککننده” و “مهارکننده” در سیستم عصبی مهرهداران هستند و در فرآیندهای مهمی مانند یادگیری و ایجاد حافظه ایفاء نقش میکنند. مولکولهای پیامرسان به میزان برابری در نواحی مختلف مغز تولید نمیشوند. بر خلاف گلوتامات و گابا که در بیشتر نواحی مغزی با نسبتهای متفاوتی وجود دارند، مونوآمینها که از جمله مولکوهای “تنظیمکننده” فعالیت عصبی هستند اغلب به صورت متمرکز و در نواحی خاصی از مغز تولید میشوند. این مواد که خود شامل مولکولهای پیام رسان متنوعی هستند در گستره وسیعی از فرآیندهای پیچیده مغزی مانند تصمیم گیری، تمرکز کردن و ایجاد انگیزه نقش دارند. ترکیب نوروشیمیایی مغز را نوع، میزان و نسبت مولکولهای پیام رسان مختلف مشخص میکنند. اما جمجمههای باقیمانده از اجداد انسان ها اطلاعاتی از محتوی شیمیایی مغز به ما نمیدهند، پس چطور میتوان تغییرات نوروشیمیایی مغز در طول تکامل را بررسی کرد؟ برای پاسخ به این سوال، یک گروه از پژوهشگران انسانشناسی در آمریکا ۶ گونه از نخستیسانان امروزی، از جمله انسان، گوریل و شامپانزه، را انتخاب کرده و از هر گونه ۳۸ نمونه مغزی جمعآوری کردند(۲). آن ها برش هایی از یک ناحیه به خصوص در مغز به نام “جسم مخطط” (Striatum) تهیه کردند. جسم مخطط مجموعهای از سلولهای عصبی در قسمت مرکزی مغز است و با دریافت اطلاعات از نواحی متفاوتی از مغز، در فرآیندهای گوناگونی مانند تحرک، یادگیری و به خصوص رفتارهای اجتماعی نقش دارد. مهمترین مولکولهای پیامرسانی که در جسم مخطط تولید میشوند دوپامین، سروتونین، نوروپپتید Y و استیلکولین هستند. نواحی قرمز رنگ، جسم مخطط در مغز را نشان میدهند. این پژوهشگران با استفاده از مواد شیمیایی خاصی که با مولکولهای پیامرسان واکنش میدادند، نقشه نوروشیمیایی جسم مخطط را که میزان و نسبت تولید این مولکولهای پیام رسان را نشان میداد برای همه گونهها به دست آوردند. آنها مشاهده کردند که در انسان و نخستیسانان رده بالا مانند گوریل، میزان نوروپپتید Y و سروتونین از سایر نخستیسانان بیشتر است. نقش نوروپپتید Y در جسم مخطط شناخته شده نیست، اما اخیرا شواهدی به دست آمده که میزان نوروپپتید Y با میزان اجتماعی بودن بیماران اسکیزوفرنی رابطه مثبت دارد(۳). در مورد سروتونین هم گزارش شده است که افزایش این مولکول پیامرسان باعث افزایش انعطاف پذیری و رواداری در افراد و در نتیجه افزایش توانایی برای ایجاد تشکلهای اجتماعی میشود(۲). اما تفاوت چشم گیر انسان با بقیه نخستیسانان در افزایش قابل توجه میزان دوپامین در جسم مخطط بود. دوپامین نقش بسیار حائز اهمیتی در تمایل به زندگی اجتماعی و بروز رفتارهای اجتماعی دارد. دیده شده در گونههای مختلف دوپامین باعث افزایش نیاز به برقراری رابطه با افراد و همچین افزایش بروز رفتارهایی میشود که منجر به دریافت پاداشهایی مانند مورد تایید دیگران قرار گرفتن یا پذیرفته شدن، از جامعه میشوند. دوپامین همچنین در شکل گیری زبان و توانایی ارتباط کلامی نقش کلیدی دارد. پژوهشگران همچنین مشاهده کردند که میزان استیلکولین در انسان در مقایسه با گوریل و شامپانزه کمتر بود. استیلکولین در برقراری توازن بین فعالیت قسمت پشتی و جلویی جسم مخطط ایفاء نقش میکند. تحقیقات نشان داده است که قسمت پشتی جسم مخطط بیشتر دخیل در رفتارهایی است که تحت تاثیر محرک بیرونی هستند و قسمت جلویی آن در رفتارهایی که با انگیزه شخصی انجام میشوند حائز اهمیت است. مشاهده شده که کاهش استیلکولین در جسم مخطط گونه ای از نخستیسانان به نام مکاک های دم دراز(Long-tailed macqaque) باعث افزایش رفتارهایی که محرک بیرونی داشتند در این حیوانات میشود. در حالیکه افزایش استیل کولین در این حیوانات منجر به ظهور رفتارهای خود محور و زورگویانه در گروه میشود. در نتیجه کاهش استیلکولین در جسم مخطط انسان نسبت به سایر نخستیسانان میتواند یکی از دلایل کاهش رفتارهای حکم فرمایانه و قلمروخواهی در انسان باشد. خلاصهای از نتایج به دست آمده توسط گروه پروفسور لاوجوی. بر اساس این تحقیقات در طی تکامل، میزان سروتونین و نوروپپتید Y در جسم مخطط افزایش پیدا کردند که به ترتیب منجر به کاهش رفتارهای خشونت آمیز و افزایش رواداری در افراد شدند. میزان بالای استیلکولین و دوپامین کم در جسم مخطط نخستیسانان رده بالا میتواند رفتارهای خشونت آمیز، قلمروخواهی و انگیزه پایین آنها در پاسخگو بودن به محرکهای اجتماعی را توضیح دهد. به همین ترتیب، ترکیب دوپامین بالا و استیلکولین پایین در جسم مخطط مغز انسانها میتواند منشاء افزایش توانایی برقراری ارتباط، کاهش خشونت و همچنین پاسخگو بودن به محیط و جامعه باشد. در مجموع، این پژوهش نشان میدهد ترکیب نوروشیمیایی جسم مخطط تاثیر چشمگیری در شکلگیری شخصیت اجتماعی گونههای مختلف دارد. پروفسور اُوِن لاوجوی، سرپرست گروه تحقیقات، بر اساس این یافتهها نظریه جدیدی را برای منشاء تکاملی رفتارهای اجتماعی در نخستیسانان رده بالا مطرح میکند. بر اساس این نظریه نرهایی که اجتماعی بودند اما خشن و زورگو نبودند شانس بیشتری برای انتخاب شدن توسط مادهها داشتند. به علاوه نرهایی که تونایی همکاری با نرهای دیگر را داشتند در شکار و پیدا کردن غذا موفق تر بودند. به تدریج که اجداد انسانها در برقرای ارتباط و همکاری کردن خبره تر شدند، توانستند مهارتهای گوناگون و ساخت ابزار را از یکدیگر بیاموزند و در نهایت قادر به برقراری ارتباط کلامی و صحبت کردن شدند. همه این توانایی ها و مهارت ها به یکدیگر مرتبط و وابسته بودند و به صورت چرخه ای تکامل می یافتند به صورتی که ظهور یک مهارت به دیگری نیاز داشت و باعث تقویت یکی دیگر میشد. پروفسور لاوجوی معتقد است مولکول پیام رسان کلیدی در این چرخه دوپامین بود. به عقیده او تغییرات نوروشیمیایی مغز حتی ۴٫۴ میلیون سال پیش، زمانیکه آردی کپی رامید (Ardipithecus ramidus)، یکی از اولین گونههای منقرض شدۀ دودمان انسان، در اتیوپی زندگی میکرد هم اتفاق افتاده بودند. چرا که برخلاف شامپانزهها که دندان های نیش بزرگی دارند و با نشان دادن آنها خشونت و قلمروخواهی خود را ابراز میکنند، آردی کپی رامیدها مانند انسانهای امروزی دندانهای نیش کوچکی داشتند و وقتی با لبخند این دندانها را نشان میدادند بیشتر نشانهای برای برقراری ارتباط و همکاری کردن بوده است. شامپانزههای نر با نشان دادن دندانهای نیش بزرگ خود، خشونت خود را نشان میدهند در حالیکه انسانها با نشان دادن دندانهای نیش کوچک به هنگام لبخند زدن تمایل خود را به برقراری ارتباط نشان میدهند. در مجموع، تحقیقات گروه پژوهشی پروفسور لاوجوی نقش بسیار مهمی را برای ترکیب نوروشیمیایی مغز در تکامل پیشنهاد میکند و نشان میدهد که نقشه نوروشیمیایی جسم مخطط در انسان به صورت چشمگیری با سایر نخستیسانان متفاوت است. افزایش دوپامین، سروتونین و نوروپپتید Y به همراه کاهش استیلکولین ریشه بسیاری از فعالیتهای اجتماعی، ظهور مفاهیمی مانند ایثار و همدردی و کاهش تمایل به بروز رفتارهای فرد محور در انسان میباشد. اما نقشه نوروشیمیایی کل مغز بسیار پیچیده است و هر یک از این مولکولهای پیام رسان نقشهای مختلف دیگری هم دارند و نمیتوان به سادگی جواب این سوال را داد که چرا انتخاب طبیعی این ترکیب نوروشیمیایی را انتخاب کرده است. حتی برخی از پژوهشگران معتقدند که افزایش دوپامین در مغز میتواند یک فرآیند ثانویه در مسیر تکامل انسانها باشد. به هرحال تحقیقات بیشتری نیاز است تا بتوان منشاء تکاملی رفتارهای پیچیده اجتماعی انسان را توضیح داد. نویسنده: زهره فارسی، محقق رشته علوم اعصاب در موسسه تحقیقاتی ماکس دلبروک، برلین. منبع: بیگ بنگ لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده