Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 بهمن، ۱۳۹۶ فضا به تنهایی با کالبد خود مفهومی ندارد بلکه با حضور انسان و شکلگیری فعالیت انسانی معنا مییابد؛ فضای جمعی با زندگی شهری و دمیدن روح جمعی در کالبد شهر آفریده میشود. این نوع فضا بهعنوان فضایی شهری که حیات مدنی در آن رخ میدهد، نقش پررنگی در شهر دارد که براساس سیر تاریخی در فضاهای شهری شکل گرفته است. این نوشتار تلاشی برای توصیف و توضیح وجوه مختلف این مفهوم است و بهعنوان محور نقدوبررسی کالبدهای شهر تهران در این پرونده انتخاب شده است. سکونت مفهومی است که علاوه بر نیاز انسان به مسکن، نیاز او به حضور در شهر را نیز مطرح میکند. توده و فضا دو جزء شکلدهنده شهر هستند که به واسطه این نیاز انسان پدید آمدهاند. توده شامل ساختمانهای شهر، فضای شهر و فضای منفی میان تودههای ساختمانی است که تنها ماهیت جغرافیایی دارد. فضای شهری (Urban Space) تمام فضاهای میانتودهای موجود در شهر، مانند خیابان، کوچه، پیادهراه، پارکها، میادین، حیاط خانهها و زمینهای متروکه را در بر میگیرد. این نوع فضا در حقیقت «اسم ماده» است که ویژگی کالبدی شهر را بیان میکند. بر این اساس «شاخصه کالبدی» معیار اصلی در سنجش فضاهای شهری محسوب میشود. با پررنگشدن حضور انسان در شهر، ادبیات شهری به این نکته پی برد که فضاهای شهری هم ارزش نیستند و دیگر نقش کالبدی، تنها معیار شکلگیری فضاهای شهر نیست. در پی آن فضاهای عمومی (Public Space) و خصوصی (Private Space) مطرح شدند که جزئی از فضای شهری هستند. پیوند حقوق شهروندان با فضای شهری، فضاهای عمومی را پدید آورد که «شاخصه حقوقی» معیار اصلی در پیدایش آن بود و عمومیت و عدم تعلق به فضا در آن اهمیت یافت. در واقع قوانین عمومی عامل نظمبخشی به این فضا است که بر حسب آن مردم به آن دسترسی فیزیکی و بصری دارند (تیبالدز، ۱۹۹۲). در نگاهی دقیقتر، فضاهای شهری با هم یکسان نیستند و در میان آنها میتوان فضاهایی را یافت که حالت عمومیتری دارند. ویژگی خاص این فضا اجازهدادن به حضور گروههای متفاوت مردم، صرفنظر از موقعیت اجتماعی، قومیت، تحصیلات و جنس آنها است. در ادامه روند تغییر فضاهای شهری، فضای جمعی (Social Space) به عنوان یک پدیدهروبهتکامل مطرح شد. این نوع از فضای شهری بر خلاف فضاهای عمومی که مخاطبان آن مانند مسافران یک اتوبوس هدف واحدی ندارند، کیفیت جدیدتری از فضا را تعریف میکند که در آن تعامل مخاطبان و دیدارهای اجتماعی با هدف مشترک رخ میدهد. در فضای جمعی علاوه بر صورتگرفتن دیدار، ارتباط و تعامل، افراد جامعه هویت واحد مییابند و عموم متکثر به عموم واحد تبدیل میشوند. «شاخصه اجتماعی» بهعنوان ویژگی بارز یک جامعه، اساس تعریف فضای جمعی است. در این نوع فضای شهری علاوه بر توجه به دو شاخصه کالبدی و حقوقی، شکلگیری «روح جمعی» و پرداختن به خصلتهای اجتماعی انسان در محیط زندگی شهری حائز اهمیت است. فضای جمعی از مهمترین عناصر ساخت فضایی شهر است که در ادوار مختلف تاریخی یک ملت شکل میگیرد. این عنصر که فعالیتهای مختلف فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و… در آن جریان داشته است، همیشه با قلب تاریخ شهر تپیده و سرگذشت آن را روایت کرده است. در میان فضاهای مختلفی که برای انواع فعالیتهای اوقات فراغت شناخته میشود، فضای جمعی شهر از جایگاه ویژهای برخوردار است. این فضا جایی است که در آن انسانها گرد هم میآیند تا یکدیگر را ببینند، روابط متقابل ایجاد کنند و تجربیات معنوی و اجتماعی خود را در معرض شناخت و استفاده یکدیگر قرار دهند (منصوری، ۱۳۸۰). فضای جمعی فضایی است که با ساختار شهر و شیوه زندگی شهروندان در تمام ساعات شبانهروز ارتباط مستقیم دارد و صرفاً به مسیرهایی برای عبور یا گذراندن اوقات فراقت منحصر نمیشود؛ بلکه فرصتی برای مکث و دیدار ساکنان شهر است. رونق و توسعه روابط در فضای جمعی مستلزم تفکیک نشدن حرکات (سواره و پیاده) و اقشار مختلف (افراد با سن و جنسیت مختلف) از هم است؛ این امر اساس «نظریه اختلاط در فضای جمعی» را تعریف میکند. «فضای جمعی جز جوانب فیزیکی و کالبدی خود، نوعی فضای ادراکی و نمادین، با خصلتی نظاممند و ماهیتی مرکب است که با زبان اجتماعی و فرهنگ جامعه پیوند ناگسستنی دارد و نسبیت فرهنگی و اجتماعی جامعه در ادراک آن مؤثر است» (یزدانی و لواسانی، ۱۳۸۹). تحقق حیات مدنی در شهر نیازمند اجتماع انسانی در فضاهای شهری است. اگر حیات مدنی را محصول کنشهای جامعه بهمنظور رسیدن به منافع مشترک بدانیم، فضای جمعی بستری برای ظهور حرکتهای اجتماعی و پیونددهنده اعضای جامعه است. همانطور که شهر پدیدهای پویا و دارای ارگانیسمی زنده است، فضای جمعی بهعنوان بخشی از این سیستم و در ترکیب با دیگر مؤلفههای منظر شهری در حال تغییر و تکامل است. این امر از شیوه حضور انسانها و ارتباط آنها در فضای جمعی ناشی میشود؛ بنابراین فضای جمعی عاملی مرتبط با راهبردهای توسعه اجتماعی است که آن را فراتر از یک فضای شهری به یک پدیده منظرین بدل میکند. شاخصها و معیارهای مؤثر در شکلگیری فضای جمعی موفق با توجه به نقشهایی که فضای جمعی در منظر شهری ایفا میکند، اهمیت ویژگیهای این فضاها دوچندان میشود؛ زیرا به صرف شکلگیری یا ایجاد فضای جمعی نمیتوان اهداف و اتفاقاتی را که در بحث قبل به آن پرداخته شد را دنبال کرد؛ بلکه فضایی که قرار است در شهر بهعنوان یک فضای جمعی موفق و تأثیرگذار تعریف شود، به شاخصها و معیارهایی نیاز دارد. نخستین معیار در این ارزیابی، مربوط به شیوه پدیدآمدن فضای جمعی است. فضای جمعی را مردم انتخاب میکنند؛ زیرا این فضا بر اساس ظرفیتهایی پدید میآید که از جانب مردم پذیرش میشوند؛ بنابراین بستری که فضای جمعی در آن شکل میگیرد به صورت نقاط تصادفی در شهر گزینش نمیشود؛ بلکه این نقاط بر پایه ظرفیتهای بالقوه و معیارهایی از جمله قداست، برجستگی و اقبال اجتماعی که موجد ارزشیافتن در ذهن مردم میشوند، بهصورت فضای جمعی ظهور مییابند. این اقدام همان واکاری است که طی آن فضای جمعی در مکانهای شناساییشده با تکیه بر کنشهای مردمی رشد مییابد. الف) موقعیت و شیوه دسترسی یکی از شاخصهای مکانیابی فضای جمعی، موقعیت فیزیکی آن در شهر است. مسلماً اینگونه فضاها اغلب در نقاط مرتفع یا مکانهایی که دارای شرایط آب و هوایی نامناسب هستند، شکل نمیگیرند؛ زیرا انسان هر آنجاکه آسوده باشد حضور مییابد و تجمع میکند. البته ممکن است در برخی موارد استثنا، با توجه به غلبه شاخصهای دیگر مانند ارزشهای مردمی، موقعیت جغرافیایی در اولویتهای بعدی قرار گیرد. به این ترتیب دسترسی آسان به فضای جمعی اهمیت مییابد. این همان دلیلی است که باعث میشود بیشترین فضاهای شهری زنده و پویا در نقاط تلاقی شریانهای اصلی شهر واقع شوند. از آنجاکه زندگی فضای جمعی به فعالیتهای انسانی وابسته است، هرقدر بهانههای حضور وی در این فضاهای شهری بیشتر شود، پاسخدهی آن نیز افزایش مییابد. به این ترتیب زمانی که فضای شهری در همجواری راههای مهم شهری قرار میگیرد، میتواند خود را بهعنوان فضای جمعی مطرح کند و نقشی در ادراک مردم از شهر داشته باشد. لازم به یادآوری است که این تلاقی صرفاً به محورها و راههای شهری محدود نمیشود؛ بلکه قرارگیری فضای جمعی در کنار عناصر و نقاط عطف شهر از دیگر شاخصهای موفقیت آن محسوب میشود. مکانها و بهویژه فضاهای شهری تاریخی مهمترین عامل در شکلگیری خاطره جمعی مردمان شهر هستند که به واسطه حادثهها و رخدادهای تاریخی، خاطرات بسیاری را طی سالیان طولانی در ذهن شهروندان شکل دادهاند. پدیدآمدن فضای جمعی در کنار این چنین نقاط عطفی، سهم تاریخی ساکنان از شهر را تقویت و نقش این فضا را در منظر شهری پررنگ میکند. البته بناها و ساختمانهای نوینی که به نشانههای شهر تبدیل شدهاند و شخصیتی مستقل در شهر یافتهاند هم میتوانند این کارکرد را داشته باشند؛ چراکه نشانههای شهری به خاطر نقش قدرتمندی که در ذهن عمومی جامعه دارند، با همراهی فضای جمعی، آن را به عرصهای تأثیرگذار در شهر مبدل میکنند. اقدام دیگری که میتواند موفقیت فضای جمعی را محقق کند، شکلگیری آن در مرکز شهر و نزدیک به هسته اصلی آن است. این قسمت از شهر به دلیل دارابودن موقعیت استراتژیک و بسیاری از شاخصهایی که به آن اشاره شد، ظرفیتهای فضای جمعی را چند برابر کرده و آن را مستعد حضور و کنشهای انسان میکند. فضاهای جمعی که در مراکز شهر پدید میآیند به واسطه قرارگیری در مرکز توجه جامعه، همواره کارا و پویا هستند؛ زیرا مهمترین عامل زندهماندن فضای جمعی توجه به خاطره جمعی از فضا است. البته این اتفاق مدیریت مناسب مرکز شهر را میطلبد. سلطه نداشتن ماشین بر انسان پیاده، جلوگیری از تخریب و فرسودن بافت و ایجاد فضاهای مناسب برای مکثکردن میتواند یاریرسان مرکز شهر برای تحقق این امر باشد. ب) طراحی سیمای یک فضای جمعی، نمود کالبدی ساختارهای ذهنی ساکنان شهر و آینه تمامنمای سیاستها، افکار، اندیشهها و فرهنگ آن جامعه است. پس از مکانیابی نقطهای که فضای جمعی باید در آن واکاری شود، شیوه پدید آمدن این عرصه در قالب طرح منظر شهری اهمیت مییابد. داشتن «عرصه گشاده» مهمترین معیار در طراحی فضای جمعی محسوب میشود. این معیار از طریق شاخصهایی چون استفاده از پلان آزاد در طراحی فضای جمعی، استفاده حداقلی از موانع مصنوع و طبیعی و خردنکردن فضا با عناصر طراحی، در طرح فضای جمعی دستیافتنی است. عرصه گشاده یک فضای جمعی میتواند موجب ارتباط بیشتر مخاطبان آن فضا باهم و به دنبال آن تبدیل به مکانی برای وقوع فعالیتهای مختلف انسانی شود. تناسبات این عرصه نسبت به موقعیت قرارگیری آن در شهر و کارکرد آن که میتواند در مقیاس محلی، منطقهای یا شهری باشد، متغیر است. معیار دیگر در طراحی فضای جمعی حضور و دیدار تمام شهروندان با سنین مختلف در آن است. توجه به این معیار در طراحی فضای جمعی بر اساس «نظریه اختلاط» صورت میگیرد. قرارگیری کاربریهای مختلط و عناصر منظر متناسب با کارکرد این فضاها در اطراف آنها باعث ورود تمام اقشار به آن و ادامه حیات فضای جمعی بهعنوان موجود زنده در شهر میشود. در این بین پدیدآمدن فضای جمعی در تلفیق با زندگی جاری مردم نیز به حضور پررنگ مردم در آن و به دنبال آن، رونق و توسعه فضای جمعی در شهر منجر میشود. شاخصهای دیگر که در طراحی فضای جمعی باید به آنها توجه داشت، جلوگیری از آلودگی بصری و داشتن رویکرد طبیعتگرایی در این فضاها است. استفاده از فرم طبیعی زمین و عناصر طبیعی چون آب و گیاهان مختص به هر منطقه نقش بسزایی در افزایش حس مطلوبیت این فضاها دارد. این شاخصهای مکمل به همراه معیارهای اشارهشده در قسمتهای قبل باعث پدیدآمدن فضای جمعی موفق در شهر میشود که در ادامه حیات خود ابزاری مناسب برای مدیریت شهری بهمنظور تحقق اهداف منظر شهری خواهد بود. ج) مدیریت پس از شناسایی موقعیت و پدیدآمدن فضای جمعی، ادامه حیات آن اهمیت مییابد. این مرحله بهعنوان مسئله اصلی در مدیریت شهری شناخته میشود که از طریق آن، فضای جمعی در زمانهای مختلف چهرههای متنوعی به خود میگیرد. در نظرگرفتن عملکردهای مختلف در بازههای زمانی تعیینشده در طول سال باعث دمیدن نقشهای متنوع به فضا برای کارایی آن در تمام زمانها میشود. این امر مستلزم برنامهریزی و مدیریت فضای جمعی پس از مرحله طراحی است. برگزاری جشنوارههای گوناگون، نمایشهای خیابانی و تبدیل فضای جمعی به فضایی برای برگزاری مسابقات یا فضایی برای پشتیبانی خدمات شهری از جمله اقداماتی است که برنامهریزی آنها در این فضا، آن را به موجودی زنده در شهر بدل خواهد کرد. میتوان تأکید کرد امروزه رویکردها و دیدگاههای مختلف در برنامهریزی و مدیریت فضاهای جمعی، آن را به نقشی بهمثابه نماد و سمبل، قدرت، ویترین شهری، فضای مدنی، بازار شهر و فضای محلی در شهر تبدیل کرده است. جمعبندی فضای جمعی باید بهمنظور نقشآفرینی صحیح شاخصهها و معیارهایی داشته باشد و صرفاً شکلگیری یا ساختن آن نمیتواند مؤثر افتد. ظرفیتها و ارزش فضایی، موقعیت جغرافیایی، قرارگیری در نقاط تلاقی راهها و عناصر تاریخی، نزدیکی به مرکز شهر، مرز داشتن، گشایش فضایی، هویتمندی، حضور کاربریهای متنوع و تزریق فعالیتهای مختلف از جمله این شاخصها هستند که در سه عامل «مکانیابی»، «طراحی» و «مدیریت» گنجانده میشوند. بر این اساس میتوان با چنین استراتژیای دلایلی را که به موفقیت فضای جمعی منجر شده است در این سه مرحله درنظر داشت و کنترل کرد تا فضایی که پدید میآید بهعنوان فضای جمعی که ادراک شهروندان از شهر و منظر شهری را محقق میکند، تعریف شود. منابع • تیبالدز، فرانسیس. (۱۹۹۲). شهرسازی شهروندگرا. ترجمه: محمد احمدینژاد. اصفهان: انتشارات خاک. • منصوری، سیدامیر. (۱۳۸۰). فضای جمع و حیات مدنی. روزنامه حیات نو، مورخ ۹/۳/۱۳۸۰٫ • یزدانی، مائده. مسعود لواسانی، مونا. (۱۳۸۹). فضای جمعی، ظرف تحقق حیات مدنی. مجله منظر، ۲ (۷): ۴۵-۴۲٫ منبع: منتشر شده در فصلنامه معماری و شهرسازی همشهری معماری شمارهی ۳۰ | تهرانشهر لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده