Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 آبان، ۱۳۹۶ کافی است عصبانی شود تا زمین و زمان را به هم بدوزد و هر چه را که دم دستش است بشکند کاری هم ندارد که این وسایل یادگاری هستند یا عتیقه ارزان قیمت یا گران قیمت البته از شکستن دل اطرافیان هم ابایی ندارد, اگرچه بعدش پیشیمان می شود کافی است عصبانی شود تا زمین و زمان را به هم بدوزد و هر چه را که دم دستش است بشکند. کاری هم ندارد که این وسایل یادگاری هستند یا عتیقه؛ ارزان قیمت یا گران قیمت. البته از شکستن دل اطرافیان هم ابایی ندارد، اگرچه بعدش پیشیمان می شود. آن یکی هم کافی است از چیزی ناراحت شود تا کل عمرش را خراب کند و حتی یک لحظه از فکرش بیرون نیاید. نمونه های شبیه این مثال ها بسیارند. خیلی ها در ابراز احساساتی مانند عصبانیت، غم، اضطراب یا حتی احساسات مثبتی مانند شادی حد و تناسب را رعایت نمی کنند. دلیل آن هم روشن است چرا که یاد نگرفته اند در مقابل هیجان های مختلف چگونه عکس العمل نشان دهند. دکتر محمد بهشتیان، روانشناس و مدرس دانشگاه درباره روش های درست و نادرست ابراز احساسات توضیح می دهد. ۱- دل خوش سیری چند؟ بدون شک با افرادی که با هیچ چیز خوشحال نمی شوند برخورد کرده اید. گاهی اوقات تلاش می کنید آنها را سورپرایز کنید و توقع دارید عکس العمل شادی داشته باشند اما آنها نه تنها شاد نمی شوند بلکه هزار و یک دلیل می آورند تا بگویند آن اتفاق شادی آفرین نیست. این افراد نمی توانند احساسات مثبت شان را شناسایی و آن را بروز دهند. بسیاری از آنها ممکن است وقتی اتفاق خوشی می افتاده یا خبر خوبی می گرفتند به خودشان دلخوشی می دادند اما بعد ناامید می شدند و با خودشان عهد می کردند که دیگر دلخوش نشوند تا دیگر احساس سرخوردگی نداشته باشند. این جوری درست است؟ - دانشگاه قبول شده اید اما خوشحال نیستید چون باورتان نمی شود دانشگاه قبول شده اید. - ترفیع شغلی گرفته اید ولی فکر می کنید می خواهند کلی کار سرتان بریزند یا کاسه ای زیر نیم کاسه است. چه کار می توان کرد؟ - کلید حل مشکل، شناسایی و تحلیل فرد از اتفاق های مثبت است. افرادی که اتفاق های خوب آنها را خوشحال نمی کند باید بررسی شود چون مستعد افسردگی هستند. احساس مثبت باعث رضایت از زندگی می شود. ۲- نفرتتان را دور بریزید معمولا احساس نفرت زمانی به وجود می آید که نتوانستیم خشممان را از بین ببریم اما احساس تنفر نه تنها خودمان را آزار می دهد بلکه دیگران را از اطرافمان دور می کند و باعث تنهایی ما می شود. گاهی هم احساس تنفرمان بدون دلیل خاصی است و باید به ریشه فکری که در ذهن مان است دست پیدا کنیم و آن را حل کنیم. این جوری درست است؟ - از رئیس تان متنفرید؟ هر کاری را که او می گوید سرسری انجام می دهید؟ - از فلانی بدتان می آید. از بهمانی هم بدتان می آید چون شبیه فلانی است؟ چه کار می توان کرد؟ - نفرت از دیگران چیزی نیست جز نشانه ضعف در مقابل آنها. اگر چیزی بیشتر از آنها دارید، آن را به جای نفرت جایگزین کنید. - شاید از فرد قد بلندی که خیلای سریع صحبت می کند خوشتان نمی آید. در مهمانی شخصی را با همین ویژگی می بینید و ناخودآگاه به دلیل پیش داوریتان که شبیه همان فرد است از او متنفر می شوید. اگر از نفر دوم به خاطر اینکه شبیه نفر اول است متنفر باشید و از نفر سوم به خاطر اینکه شبیه نفر دوم است، متنفر شوید مطمئن باشید به زودی از تعداد بی شماری افراد متنفر می شوید، آن هم بدون دلیل مشخص. به همین دلیل است که می گویندکسی که نفرت دارد تنها می شود. برای اینکه این زنجیره را بشکنید باید مشکلاتتان را با نفر اول حل کنید. قرار نیست احساس خوبی نسبت به آن فرد پیدا کنید یا دوستی برقرار کنید. باید احساس نفرت خود را بررسی و از بین ببرید. ۳- شعله های خشم تان را مهار کنید برای درست ابراز کردن احساس خشم در قدم اول باید نسبت به آن آگاهی داشته باشید. ابراز خشم لزوما بد نیست ولی خیلی ها فکر می کنند کار نادرستی است و کودکانشان را نیز منع می کنند. بروز خشم به خودی خود بد نیست ولی به شرطی که هدایت شده باشد. وقتی عصبانی می شوید نباید خودتان را بازخواست کنید بلکه بهتر است احساستان را مدیریت کنید. اگر واکنش تان طبیعی است و با شدت واقعه متناسب، پس همان بهتر که ابرازش کنید. وقتی بحث مدیریت خشم پیش می آید باید بررسی کنیتد که واکنش هیجانی به چه شکل باید باشد و ابرازش به چه صورت. هیجان ها به ویژه خشم باید مدیریت شوند. برای مدیریت کردن باید بپذیرید خشمگین شدن ایراد ندارد. تلاش کنید طوری احساستان را تخلیه کنید که پیامد منفی نداشته باشد. این جوری درست است؟ - در صف نان یک نفر حق تان را ضایع می کند، چه می کنید؟ حتما چند تیکه به او می اندازید و بعد دعوا و یقه گیری شروع می شود. - فکر می کنید در بیمارستان پرستاران به بیمار شما رسیدگی نمی کنند؟ پس حق دارید عصبانی شوید. بیمارتان آنجاست و کسی به او رسیدگی نمی کند و باید داد و بیداد راه بیندازید. - در حال رانندگی هستید. راه مال شماست اما ناگهان یک نفر می پیچد جلوی شما. بوق ممتد و بعد هم دنبالش می روید و احتمالا یک تصادف هم درست می شود. اگر نه آنقدر به او بد و بیراه گفته اید که اعصاب همه سرنشینان خرد شده است. چه کار می توان کرد؟ - در صف نان منطقی این است که عصبانی شوید. ناراحتی یا غمگین شدن غیرمنطقی است ولی باید واکنش متناسب داشته باشید. محترمانه با طرف برخورد کنید. اگر درگیری ایجاد کنید تناسب عمل با احساس شما از بین می رود. - در بیمارستان فکر نمی کنید که این اعصاب شماست که به دلیل بیماری عزیزتان تحریک شده؟ شاید رفتار پرستاران طبق روال باشد. بهتر است آرامش خود را حفظ کنید و درباره توقع تان با آنها صحبت کنید. نفس عمیق یادتان نرود. - یا اگر یک نفر جلوی ماشین تان پیچید عصبانیت تان به همان حد باشد نه اینکه آنقدر گیر بدهید که کار به تصادف بینجامد. ۴- دلتان شور نزند اضطراب هیجانی است که در شرایطی که احساس می کنیم خطری ما را تهدید می کند به وجود می آید. در حقیقت واکنشی است نسبت به رخدادی بیرونی که ممکن است علائمی مانند لرزش دست ها یا خشکی دهان را نیز همراه داشته باشد. شرایطی مثل امتحان، قبل از ورود به اتاق عمل، دیر رسیدن به مقصد و ... می توانند اضطراب ایجاد کنند. اضطراب اگر به موقع به وجود بیاید نه تنها بیماری نیست بلکه برای روان افراد مفید است. این جوری درست است؟ - دوران امتحانات است. قبل از شروع جلسه دست هایتان عرق می کند، لکنت زبان می گیرید. جواب سوال ها را فراموش می کنید و ترس تان از خراب کردن امتحان به واقعیت تبدیل می شود. - قصد سفر دارید. آنقدر نگران ترافیک و دیر رسیدن به فرودگاه هستید که یادتان می رود بلیت یا بعضی وسایلتان را بردارید. - عمل جراحی دارید. اضطراب و استرس تمام وجودتان را فرا گرفته است. دست هایتان می لرزد و نمی توانید آب دهانتان را قورت بدهید. چه کار می توان کرد؟ اگر به تلاشی که کرده و درسی که خوانده اید اعتماد دارید، نباید اضطراب داشته باشید. بهتر است قبل از امتحان کمی خودتان را آرام کنید؛ البته این کار نیاز به تمرین دارد. اگر زیاد اضطراب دارید باید با یک روانشناس صحبت کنید. - در مواردی که راه حل آسانی وجود دارد چرا خودتان را اذیت می کنید؟ اگر قصد سفر دارید و می ترسید دیر به فرودگاه برسید زودتر از زمانی که تخمین می زنید حرکت کنید. اگر بدانید زمان کافی دارید آن وقت خیالتان راحت است. - عمل جراحی استرس آور است. اگر نمی توانید خودتان را آرام کنید، به متخصص بیهوشی بگویید. آنها و پرستاران به خوبی می توانند به شما کمک کنند اما اگر ترستان آنقدر زیاد است که سراغ عمل جراحی نمی روید و سلامت تان در خطر است حتما باید به روانشناس مراجعه کنید. - چه زمانی اضطراب تبدیل به بیماری می شود؟ وقتی احساس ما با واقعه پیش آمده همخوانی ندارد، نوعی از اضطراب که باید توسط روانشناس بررسی شود، اضطراب درونی است؛ یعنی فرد بدون دلیل اضطراب دارد. حتما شنیده اید که می گویند: «دلم شور می زند». این افراد اضطراب دارند اما چرا؟ نه خطری آنها را تهدید می کند و نه شرایطشان اضطراب برانگیز است. ظاهرا زندگی خوبی دارند اما در درونشان مسئله دارند. پشت هر احساس نگرانی و اضطراب یک فکر خوابیده است. باید آن را پیدا و مدیریت کنید. نگرانی بی مورد ناخودآگاه انسان را درگیر می کند. بنابراین برای رها شدن از اضطراب درونی باید فکرتان را شناسایی کنید. وقتی هم شناسایی شد ببینید آیا فکرتان منطقی است؟ اگر منطقی بود باید آن را حل کنید. این کار به تمرین احتیاج دارد. گاهی هیچ فکری پشت اضطراب درونی نیست. در حقیقت منبع مبهم است. اگر چنین شرایطی دارید حتما از یک روانشناس کمک بگیرید. - فرایند مدیریت کردن خشم به سادگی رخ نمی دهد، با تمرین کردن می توان هیجانی مانند خشم را مدیریت کرد. ۵- غم بخورید! جلوی صاحب عزا را می گیرند و نمی گذارند گریه کند. آن وقت بعد از ۲۰ سال هنوز داغ دار است. وقتی رخدادهای غم بار رخ می دهند باید غمگین بود. چرا می گوییم غم نخور؟ اتفاقا باید غم خورد اما به جا و به اندازه! مثل آدم گرسنه ای که باید غذا بخورد. اگر سوگواری کنیم اما درست هیچ مشکلی پیش نمی آید و کسی که احساساتش تخلیه شده و به درستی سوگواری کرده به راحتی به زندگی عادی برمی گردد. این جوری درست است؟ - فرزندتان در کنکور قبول نشده است. او را ملامت می کنید که حقت است. درس نمی خواندی عاقبتش را دیدی و حق نداری ناراحت باشی. اگر هم خیلی مهربان باشید می گویید عیبی ندارد، دنیا که به پایان نرسیده دوباره می خوانی و سال دیگر شرکت می کنی. - خانمی باردار شده ولی ناگهان به هر دلیلی جنینش سقط می شود. به او می گویید: «حالا مگر چه شده؟ چنان زانوی غم بغل گرفتی که انگار جوان ۲۰ ساله ات را از دست داده ای.» در بهترین حالت هم می گویید: «عیبی ندارد. جوان هستی و باز بچه دار می شوی.» یا «گریه نکن. خدا صبرت بدهد. خودت را اذیت نکن.» این جمله هایی است که همه ما به کسی که عزیزی را از دست داده می گوییم. چه کار می توان کرد؟ - کسی که در کنکور قبول نشده است باید با کمک والدین از این غم رها شود. نباید با او منطقی حرف بزنید که ایرادی ندارد و سال دیگر دوباره تلاش کن یا اینکه بگوییم حالا که کم درس خواندی نباید ناراحت شوی. همدردی یعنی اینکه به او بگویند ناراحتی او را می فهمید. اجازه دهید برای زحمت های از دست رفته اش سوگواری کند. وقتی تخلیه شد خودش دوباره برای سال بعد برنامه ریزی می کند. - به خانمی که جنینش سقط شده حق بدهید که ناراحت باشد و آن را ابراز کند. - فردی که عزیزی را از دست داده باید گریه کند و عزادار باشد. به همین دلیل ۴۰ روز در سوگ می نشیند و بعد از آن تخلیه می شود. پس اجازه دهید گریه کند. بنابراین وقتی فردی غمگین و احساسش فعال است در ابتدا باید احساس او را بپذیرید و بعد بگویید پذیرشش سخت است تا باورش شود با او همدرد هستید. وقتی باور کرد راه حل هایتان را هم می پذیرد. در هیجان غم، بیش از خودمان اطرافیان می توانند به ما در بروز و تخلیه احساسات کمک کنند. آیا بروز احساسات ایرادی دارد؟ بروز احساسات نه تنها عیبی ندارد بلکه بسیار هم برای روان مفید است اما زمانی بروز احساسات مشکل ساز می شود که با آن واقعه تناسب نداشته باشد. رعایت کردن تناسب بروز احساسات با واقعه مهم است. برای مثال غم قبول نشدن در کنکور باید با از دست دادن عزیزان فرق داشته باشد. نامتناسب بودن احساس به این دلیل رخ می دهد که برداشت خودمان را هم به ماجرا اضافه می کنیم. منبع: آفتاب لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده