Abo0ozar 8637 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۸۸ با سلام اين تاپيك رو باز كردم تا بتونيم يه مبحث كامل در مورد مشاهير شهرسازي دنيا و اگر هم شد ايران و به عنوان مرجه داشته باشيم. شما هم مطلب هاي مفيد خودتون رو در مورد شهرسازان در اين بخش قرار بديد. 4 لینک به دیدگاه
Abo0ozar 8637 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۸۸ برا شروع از جين جكوبز شروع مي كنم. جين جكوبز شهرساز نبود ، ولي نقاد خوبي براي شهرهاي قرن 20 آمريكا بود. جین جکوبز (متولد 4 می 1916) یک نویسندۀ کانادایی متولد آمریکاست. او برای کتاب مرگ و زندگی شهرهای بزرگ آمریکا (1961) و یک مقاله قوی انتقادی به سیاستهای نوسازی شهری در دهۀ 1950 در ایالت متحده مشهورشد. زندگی: جین باتیز در اسکرانتون، پنسیلوانیا در یک خانواده یهودی و در یک شهر کاتولیکی با تعصبات قوی متولد شد. بعد از فارغ التحصیل شدن از دبیرستان به عنوان یک دستیار برای ویرایشگر صفحه زنان در اسکرانتون تریبون بدون حقوق مشغول بکار شد. یکسال بعد او در اواسط بحران بزرگ اسکرانتون را به مقصد نیویورک ترک کرد. در چندین سال نخست حضور او در شهر، شغلهای مختلفی را تجربه کرد ولی بیشتر بعنوان یک تند نویس و نویسنده رایگان بود و اغلب در مورد کار بر بخشهای مختلف در شهر می نوشت. و ... در ادامه به رابرت موسز مي پردازم رابرت موسز كارفرماي قرن 20 در شهر نيويورك و حومه بود.او يكي از قويترين اشخاص قابل بحث در حكومت نيويورك از دهه 1930 تا 1950 بود. انتقادهاي فراواني بر موسز گرفته شده است. رايجترين انتقاد موسز شامل انتقال صدها هزار نفر در شهر نيويورك ، شركت در تخريب برانكس جنوبي و پاركهاي تفريحي كاني ايسلند و .... است . ... اين بخش از ويكيپديا گرفته شده كه خودم ترجمه كردم و اصل مطلب به زبان انگليسي رو هم در اختيارتون ميذارم. براي دانلود مي تونيد از لينك زير استفاده كنيد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 4 لینک به دیدگاه
Abo0ozar 8637 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۸۸ فرانک لوید رایت فرانک لوید رایت (Frank Lloyd Wright ) در ۸ ژوئن ۱۸۶۷ در ایالت ویسکانسن به دنیا آمد او كه معمار بود و بنای موزه گوگنهایم را طراحي كرد در چهارم آوریل ۱۹۵۹در فونیکس، واقع در ایالت آریزونا درگذشت. رایت در معماری از قراردادهای زمانه فراتر رفت و بیش از هر چیز بر سادگی و احساس راحتی تأکید کرد. او به تنوع در بنا اعتقاد داشت و گفته بود: «به تعداد انسانهای دنیا سبک خانهسازی وجود دارد.» فرانک لوید رایت از فرمهای سخت و ثابت گریزان بود. به عقیده او فرم خارجی باید بازتابی از زندگی درونی آن باشد و به گونهای شکل بگیرد که انسانهای ساکن آن به راحتی زندگی و حرکت کنند؛ معماری باید در خدمت زندگی باشد و نه برعکس. از این نظر، رایت را از پیشروان “معماری کارکردی“ میشناسند. به گزارش دويچهوله، فرانک لوید رایت بنای موزه گوگنهایم را به سفارش سولومون گوگنهایم، کارخانهدار آمریکایی طراحی کرد و برای تکمیل آن ۷۰۰ طرح کشید. ساختمان موزه، به خاطر مشکلات فنی و اداری فراوان، پانزده سال طول کشید و درست شش ماه پس از درگذشت فرانک لوید رایت، در اکتبر ۱۹۵۹ به پایان رسید. طرح فرانک لويد رايت ضرورت يک طرف توسعه خطي، فرانک لويد رايت را به پيشنهاد توزيع صنايع، محيطهاي تجاري، مسکن و تاسيسات عمومي کشاند، که اراضي کشاورزي را درطول شبکه هاي راه آهن وبزرگراهها مستقر مي سازد. واحدي را که لويدرايت را جهت طرح خود برگزيده است، برمبناي حداقل 4000 متر مربع (يک ايکر) اززمين درمقابل هرخانوار ودررابطه با واحدهاي خود ياراست. اگرچه تاسيسات واحدهاي مختلف خوديار( همسايگي) نيزمورد بررسي قرار گرفته ودرنظرگرفته شده اند. دراين طرح، کليه تسهيلات شهري ازفضاهاي ورزشي، هتل، مسافرخانه، صنايع وپارکينگ گرفته تا مراکز تجاري، آموزشي ، اداري ، وتفريحي پيش بيني گرديده اند مساحت محدوده طرح لويد رايت ، دومايل مربع مي باشد. لويدرايت پيشنهاد مي کند که تمام فعاليت ها به طوريکنواخت درهمه نقاط شهر پراکنده شوند . ولي اين طرح درصورتي قابل اجرااست که زمان وهزينه سفر به حداقل کاهش يابد. 3 لینک به دیدگاه
amirashkanb 21 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 خرداد، ۱۳۸۹ كوين لينچ تحلیل شالوده ای از ادراک شهر :این گرایش روش شناختی به نوعی با ساخت الگو در تقابل است.پیشنهاد آمایش "ماتقدم" عینیت یافته و به عنوان شی(الگو) مطرح شده در اینجا جای خود را به پیشنهاد "ماتاخر" می دهد.پیشنهادی که از خود آگاهی ساکنان جاری می گردد. یک شهر بوسیله ی افرادی که در آن می زندگی می کنند چون یک تابلو در یافت نمی شود،بلکه ادراک برای افراد از طریق مجموعه ای از روابط وجودی ،عملی، عاطفی حاصل می شود.هیچ عمل هنرهای تجسمی و هیچ شناخت هندسی نمی تواند به مفهوم طرح خوانا رهنمون شود،تنها چیزی که قادر است ،تجربه شهر است. لینچ معمار و برنامه ریز آمریکایی درکتاب سیمای شهر به تعریف تصویر ذهنی پرداخته و به گفته ی او منظور از تصویر ذهنی برداشتها باور ها دانسته ها و حدس هایی است که فرد از محیط اطراف خود دارد و کیفیت ها،کارکردهاو اولویت های متفاوتی را در ذهن به وجود می آورد ودستاورد دو عامل اصلی است:از یک سو خاطرات،روابط،تجربه هاو آرزوها و توقعات او که به صورت مجموعه ادراکی زمینه پیوند فرد و منظر را ایجاد می کندو از سوی دیگر دانسته های 3 بعدی دریافت شده از "منظر"تصویر ذهنی را به صورت طرحواره در می آورد گفتنی است تصویر ذهنی تصور شهروندان از شهر بوده است و به همین خاطر با واقعیت موجود همپوشانی کامل ندارد وجالب آنکه شهروندان بر پایه ی این تصویر ذهنی رفتار می کنند نه بر پایه ی واقعیات. او سعی در شناخت شهر فراتر از مفاهیم 2 بعدی و روی نقشه- که مرسوم شهرسازان آن زمان بود- داشت و در پی توجه به پدیده های چند بعدی که بیانگر زندگی شهری و شهروندان آن است بود.به باور لینچ شهر تنها در محدوده کالبدی و نقشه آن نیست بلکه شهر بر پایه زندگی ساکنان آن و دیدگاه های آنان نسبت به شهرشان و پویایی و زندگی شهری معنا می یابد.به بیان دیگر لینچ فضا یا شهر را در بر گیرنده ی انسان ها ، کارها و رفتارشان در کنار عناصر کالبدی می داند وآنها را در ایجاد تصویر شهر مؤثر می دانست. ( انسان،فضا،ارتباط) لینچ از میان کیفیت های متفاوت یک شهر به کیفیت های دیداری و تأثیر آن بر تصویر ذهنی توجه داست و مفهوم خوانایی و وضوح را مطرح کرد:"وضوح دیداری یا خوانایی آن است که بتوان به آسانی اجزای شهری را شناسایی کرد و آن را در ذهن و قالبی همبسته با یکدیگر پیوند داد"او اشاره می کند که عوامل بسیاری وجود دارد که به شناخت محیط و ایجاد این تصویر ذهنی کمک می کند مثل احساسی که اشکال رنگها تنوع نور و... به ما می دهند و هرچه کیفیت این تصویر روشن تر باشد یعنی خوانایی بیشتر است و این احساس امنیت بیشتر را حاصل می شود. لینچ تضادی بین وضوح و تنوع قائل نیست و هوادار گوناگونی است اما تا حدی که این گوناگونی وضوح کلی و تصویر کلی فرد از محیط را از دست بدهد.او از مهمترین عوامل شکل گیری تصویر ذهنی را "نقش انگیزی" آن محیط می داند و معتقد است که ویژگی متعلق به شیء می باشد که در ذهن بیننده تصویر زنده ای از شیء را به جای می گذارد.البته با وجود این تفاوت ها نکات مشترکی هم در تصویر ذهنی شهروندان هست که به "تصویر ذهنی جمعی معروف شده است او در ارتباط با مفهوم نقش انگیزی تصویر هر محیط شهری را به 3 جز تجزیه می کند هویت،ساختار،معنی برای داشتن تصویر از هر چیز شرط نخست داشتن هویت استکه آن را از چیز های دیگر متمایز می کند هویت از نظر وی صفاتی است که ویژ ی خود شیء است و آن را منحصر به فرد می کند ساختار به معنی رابطه ی کالبدی-فضایی هر چیز با بیننده یا هر چیز دیگر است معنا از دید او بر حسب رابطه ی آن با بیننده و چیز های دیگر پدید می آید معنی دارای جوهره ی کالبدی نیست و او آن را در پژوهش های خو د کنار گذاشت. بر پایه مطالعات لینچ تصویر ذهنی مجموعه ای از عواطف اولیه است که از تجربه به دست می آید و به عناصری مانند حوزه ، مسیر ، لبه ، گره ، نشانه تجزیه یا مرتبط می شود. -لينچ هدف از طراحي شهري را رسيدن به تعادل و توازن ميان عوامل بالا مي داند به صورتي كه شهروند بتواند خود را به بهترين شكل در شهر بازيابد.وبه ان احساس تعلق كند كه ان را مي توان نوعي هويت شهري يا شخصيت شهري دانست مسیر: تصویر ذهنی که شهروندان از شبکه حرکتی و آمد و شد شهر خود دارند .راها شاخص ترین عناصر در تصویر ذهنی شهروندان هستندکه معمولاً حرکت بلقوه و بلفعل را میسر می کند که خاستگاه آن می تواند خیابان،پیاده رو یا خطوط مترو باشد.مسیرها در ذهن شهروندان دارای سلسله مراتب از عمده شریانی تا محلی و خودمانی هستند. حوزه: تصویری است که شهروند از ظاهر،کارکرد و یا معنای یک مجموعه ی فضایی در ذهن خود می سازد که دارای ویژگی های مختص به خود هستند مثل محله،فرودگاه ها،پادگان ها ،بازار و... .حوزه دارای دو بعد است یعنی سطح دارد تا ناطر احساس کند وارد آن شده و به سبب خصوصیات مشترکی که دارد کاملاً شناختی است. گره: عنصری است که از برخورد،تمرکز یا تراکم یک رشته از مظاهر،رویدادها یا معانی در یک نقطه در ذهن انسان نقش می بندد و نقاط حساسی در شهر هستند که ناطر می تواند به داخل آن ها وارد شود .گره ها ممکن اسن محل تمرکز هم باشند . لبه: تصویر خطی که در ذهن شهروند است که به صورت "مرز"میان دو حوزه یا خط پیوندی آنها جلوه می کند به همین دلیل با مسیر تفاوت دارد . نشانه: نقاط عطف ذهنی در سیمای شهر است که به خاطر ظاهر کارکرد یا معنای ویژه ای که دارند به عنوان نقاط پایه در جهت یابی استفاده می شوند و تفاوت آن با بقیه در عوامل در این است که بیننده به درون آن راه نمی یابد.با نگاهی دقیق تر در می یابیم که بیننده برای جهت یابی از مسیر حوزه ،گره و لبه نیز به عنوان نشانه استفاده می کند اما لینچ به دلایل زیر نشانه را در این مطالعه به عنوان عنصر سیمایی مطرح کرد: 1-بسیاری از شهروندان در ترسیم نقشه ذهنی خود از شهر ،نقاطی را شاخص کرده اند 2-نشانه به عنوان عنصر مهم سیما جای خود را در طراحی شهری باز کرده است 3-خوانایی از اهداف مهم سیمای شهر است و نشانه در آن نقش اساسی دارد نشانه ها در سلسله مراتب فرم شهر دارای سلسله مراتب هستندکه برخی ممکن است درون شهر و برخی دور از شهر باشند وپیوسته جهت خاصی را مشخص نمایند مانند تک برج ها و برخی دیگر از نشانه ها صرفاً محلی هستند و دید آنها از جایگاهی ویژه و جهت معین و مشخصی شدنی است. لینچ پس از بررسی سه شهر آمریکایی –باستن،جرسی سیتی،لوس آنجلس- به نتایجی برای خوانایی بهتر شهر رسید و آن را به صورت 10 توصیه طراحی بیان کرد. 1-تمایز یا روشنی زمینه: وضوح محدوده شهر ،محصوریت،تضاد در نما،فرم،موقعیت فضایی عوامل شهر.به باور او کیفیتی است که به شهر شخصیت و هویت می دهد 2-سادگی فرم : نزدیکی آن به فرم های هندسی و وضوح اجزا به خاطر ادراک سریع بیننده 3-پیوستگی:به معنای تداوم عنصر لبه یا نمای شهری و وجود ریتم وهمانندی عواملکه علاوه بر ساده کردن درک بصری برای عوامل شهری هویت ایجاد می کند 4-تسلط و برتری:چیرگی و تسلط یک جز بر اجزا دیگر به نسبت اندازه یا شدت استفاده از آن به گونه ای که در میان دسته ای از عوامل نقش اصلی یابد 5-وضوح مفصل ها:مفصل ها باید قابل دید باشند تا درک ساده ای را از محیط پدید آورند و پیوستگی اجزا باید کاملاً واضح باشد 6-وجود تنوعی که جهت خاصی را تعریف می کند: بی تقارنی و دگرگونی تدریجی و وجود عواملی که آغاز و پایان را متمایز می کند 7-دامنه ی دید:کیفیتی که دامنه وتأثیر دید را به وسیله ی پاره ای از نمادها افزایش می دهد ،مانند نمای شیشه ،عقب نشستگی ها ،کاو بودن مانند انحنای خیابان . 8-آگاهی به حرکت:کیفیتی که حرکت بالفعل یا بلقوه ی بیننده را به احساس خود وی آورد.کیفیاتی مانند وسایلی که شیب ها یا منحنی ها و یا نفوذ یافتن فرم ها را در یکدیگر موجب می شود و تغییر مناطر را به دید ناظر آورد.این کیفیت ها به ایجاد هویت بافت کمک کی کند و به ناظر کمک کی کند تا جهت و مسافت حرکت خود را معلوم کند. 9-تسلسل:عواملی که در طول زمان و گام به گام احساس می شوند و به عوامل پیشین یا پسین بافته شده اند .تسلسل ها دو نوع اند تسلسل ساده که در ارتباط با پیوستگی عوامل با عوامل پیشین و پسین خود مطرح می شود (مانند تسلسل نشانه ها)و تسلسل ملودیک که ویژگی ای است که با گذشت زمان در خود عامل نمایان می شود 10-اسامی و معانی:ویژگی است غیر کالبدی که بر نمایانی می افزاید البته او تاًکید دارد که هیچ کدام از این عوامل به تنهایی و به خودی خود شهر را خوانا نمی کنند بلکه باید در ترکیب باشند. به عقیده ی لینچ خوانایی قطعاً معیار مهمی برای" یک شهر خوب" است که در کتاب سیمای شهر سعی در تعریف آن داشته اما باید ابعاد دیگری نیز برای آنچه که ما از این مفهوم هنجاری یک شهر خوب تلقی می کنیم وجود داشته باشد. او در کتاب تئوری فرم شهر به نظریه ارتباط میان ارزشهای انسانی و شهر کالبدی-فضایی می پردازد. لینچ در بخش نخست این کتاب به بررسی علل پیدایش، رشد، تغییر و تحول شهر ها در تاریخ و نظریه های موجود در این زمینه در سه قالب نظریه های برنامه ریزی،کارکردی و هنجاری می پردازد.در تعریف لینچ نظریه ی برنامه ریزی به موضوع چگونگی اتخاذ تصمیم های عمومی و پیچیده توسعه شهری می پردازد که مستلزم شناخت همه جانبه ی شهر است و به مراتب ازز قلمروی شهرسازی فراتر است و چند رشته ای است و نام کلی "نظریه تصمیم گیری" به آن داده است. از سوی دیگر نظریه ی کارکردی به طور خاص تری به مسئله شهر می پردازد و می کوشد توضیح دهد که چرا شهر ها هر یک شکل خاصی به خود می گیرند و کارکرد آنها چیست.در حالی که نظریه هنجاری با روابط تعمیم پذیر میان ارزش های انسانی و شکل مجتمع های زیستی و این که چگونه می توان یک شهر خوب را شناخت، سروکار دارد،که لینج آن را هدف کتاب خود می داند. برای تهیه ی یک نطریه ی هنجاری باید بتوانیم بران آن محورهایی را تعیین کنیم تا بر پایه ی آن،هر فرم شهر و یا هر پیشنهادی را تبیین و تجزیه تحلیل کنیم .این محورها در واقع ابعاد کارکردی شهرها هستند یعنی ویژگی های قابل تشخیص از کارکرد شهرها،به طوری که بیشتر به کیفیت فضایی آنها مربوط بوده و دارای مقیاس قابل اندازه گیری باشند..تدوین "استاندارد"های کارکردی کاری بیهوده است زیرا جایگاه ها و ارزش ها متفاوتند ولی با داشتن محورها و ابعاد کارکردی طیف گروه های مختلف دستیاببی به موقعیت خاصی را بر می گزینند.وبر این پایه می توان هر شکل شهر ویا هر پیشنهادی را تحلیل کرد و امکان آن را مشخص نمود.به باور او برای سودمندی این معیار ها باید ویژگی های زیر را داشته باشند. 1-باید ویژگی هایی باشد که بیشتر به فرم فضایی شهر استناد می کند ویژگی هایی مانند ماندگاری که میزان پایداری عناصر کالبدی یک شهر در برابر فرسودگی را برررسی می کند که با توجه به فرهنگ های گوناگون متفاوت استچون نوع سکونت ها متفاوت است. 2-به صورت کل دیدن این محورها درعین حال که پیوندخود را با جنبههای ویژه ای از فرم شهر حفظ می کنند 3-تعمیم پذیری آن متناسب با هدف ها و ارزش ها ی مهم هر فرهنگ. 4-نمایاندن پیوند میان فرم فضایی و ارزش های پایه ی هر فرهنگ 5-این ویژگی ها باید به گونه ای باشد که در موقعیت های گوناگون و با توجه به فرهنگ های متفاوت بتوان نقاط بهینه را رون آنها برگزید. 6-برخورداری از قابلیت ارزشگذاری 7- همترازی ویژگی ها از نظر کلیت 8-مستقل بودن ویژگی ها از یکدیگر 9-محور ها باید به گونه ای بتشند که ارزشگذاری ها با توجه به تغییرات زمان دست یافتنی باشد. او شه را یک پدیده ی مکانیکی ،ابدی بانظم مکانی و همبستگی ارگانیک نمی داند و آن را در حال دگرگونی می بیند وی شهر را به اکوسیستمی که دست کم برخی عوامل آن آگاه بوده و توانایی اطلاح خود و دیگر ویژگیها را دارند تشبیه می کند.او ادعا نمود که شهر خوب،شهری است که درآن تداوم این اکوسیستم پیچیده با تغییری پیش رونده حاصل آید.در پایان لینچ با فرض این دیدگاههای کلی ،شماری محورهای عملی برای فرم فصایی شهر ها پیشنهاد نمود . ـ سرزندگی: بدین معنی که فرم شهر چگونه تداوم عملکردهای حیاتی و ارضای نیازهای بیولوژیکی انسانها را ممکن می سازد. لینچ از سرزندگی تنها جنبه آسایش آن را لحاظ می دارد و بر این مبنا سه خصوصیات اصلی برای حصول سرزندگی را میان تمام انسانها مشترک می داند که عبارتند از: ادامه بقای انسان، برخورداری وی از ایمنی و برقراری سازگاری فیزیکی میان وی و محیط زندگی. ـ معنی: انطباق محیط را با توانایی های احساسی و ذهنی و ساختارهای فرهنگی انسان مطرح می نماید. منظور از معنی یک محیط وضوح در درک و شناخت آن محیط است بطوریکه بتوان میان عناصر و اجزای آن با سایر رویدادها و مکانها در قالب یک تصویر ذهنی منسجم از زمان و مکان به سهولت ارتباط برقرار کرد و در این ارتباط ابعاد غیر فضایی و ارزشها را نیز دخیل نمود. از نظر لینچ هویت و ساختار تظاهر عینی معنی هستند و در کنار آنها سازگاری، خوانایی و شفافیت کیفیت هایی می باشند که برقراری پیوند میان فرم شهر و سایر ابعاد زندگی را ممکن می سازند و از این جهت در شکل گیری معنی نقش دارند. ـ تناسب: به معنای مناسبت داشتن فرم، ظرفیت و اندازه فضاهای کالبدی با فعالیتهای حال و آتی انسان ها درآنها می باشد که توسعه را در چارچوب محدودیتهای تداوم در زمان و مکان مطرح می نماید. معمولاً تناسب با احساس قابلیت یک محیط برای وقوع فعالیت محک زده می شود یعنی محیطی متناسب قلمداد می گردد که فعالیتی به نحو مطلوب و با امکانات کافی و مناسب در آن قابل انجام باشد. در این راستا لینچ انعطاف پذیری محیط در برابر تغییر و دخل و تصرف استفاده کنندگان را از ارکان مهم تناسب می داند و برای حصول آن راهکارهای کالبدی و فعالیتی نیز ارائه می دهد. ـ دسترسی: شامل کمیت و تنوع عناصری است که می توان به آن دسترسی پیدا کرد. این عناصر می توانند غیر متمرکز و پویا باشند مثل افراد، اطلاعات، فعالیت ها و ... از نظر لینچ هیچگاه نمی توان به دنبال حداکثر دسترسی بود و تنها باید دستیابی به سطح بهینه ای از دسترسی را مد نظر قرار داد. چرا که دسترسی خود تابعی از سه عامل زیر است: تنوع چیزهایی که با آنها برخورد می شود، عدالت دسترسی برای گروههای مختلف اجتماعی و کنترل شبکه دسترسی برای اعمال نظارت اجتماعی بر آن. ـ نظارت و اختیار: به مفهوم امکان تصمیم گیری انسانها برای شکل گیری مکانی فضاها و فعالیت ها است و زمینه را برای برخورد فعالانه انسان با فضا فراهم می آورد. انسان در شرایطی احساس می کند بر فضا نظارت دارد و اختیار دار آن می باشد که به زعم لینچ از حقوقی چند در فضا برخوردار باشد. اهم این حقوق، حق حضور در فضا، حق استفاده و عمل و رفتار آزادانه در آن، حق اختصاص دادن فضا به خود و حق تغییر و اصلاح فضا و حق واگذاری آن است. چنانچه پنج محور فوق کلیه محورهای اصلی کیفیت یک شهر را تشکیل دهد، باید دو معیار به شرح ذیل را نیز همیشه به عنوان یکی از آیتم های چیزهای خوب به آن اضافه کرد. این دو معیار هر چند با معیارهای گفته شده متفاوت است ولی در هر یک از محورهای اصلی وجود دارد. اولی نگرش به هزینه تحقق یافتن هر یک از محورهای اصلی دارد و بعدی میزان بهره وری هر انسان را از کیفیت های ذکر شده، مطرح می نماید. معیارهای این محور فرعی عبارتند از: ـ کارآیی: اشاره دارد به انواع هزینه های ایجاد و نگهداری شهر براساس محورهای اصلی و به منظور ایجاد تعادل در ارزش های مطرح شده. کارایی میزان حصول یک کیفیت یا عملکرد را به از دست دادن دیگری مربوط می سازد. یعنی در واقع عامل متعادل کننده ای است که میزان حصول هر یک از محورهای اصلی را در شهر خوب معلوم می دارد. ـ عدالت: به معنای چگونگی توزیع کیفیت ها به منظور ایجاد تعادل بین افراد یک شهر در کسب کیفیت های ذکر شده است. البته عدالت به معنی برابری صرف در برخورداری از این کیفیت ها نمی باشد بلکه به معنی فراهم آمدن فرصت مساوی برای تمام افراد برای بهره مندی از این مواهب در حد نیاز و استعدادشان است. در ادامه بررسی هر یک از این محورها، بصورتی تفصیلی تر مورد بحث قرار گرفته و با ارائه شکل هایی خاص روشن تر شده است. 3 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 خرداد، ۱۳۸۹ دوست عزیز چون فایل قدیمی هستش، از پسورد زیر استفاده کنید: برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 2 لینک به دیدگاه
arghavan 1343 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 خرداد، ۱۳۸۹ سر پيتر هال Sir Peter Hall : سر پيتر هال ، جغرافي دان و محقق علوم شهري ، به علت پژوهشهايش در زمينه هاي اقتصاد شهري ، جمعيت شناسي ، و مطالعات فرهنگي و مديريتي به وجهه علمي قابل توجهي در سطح اروپا و جهان دست يافته است . وي هم اكنون رئيس مدرسه برنامه ريزي دانشگاه بارتلت در لندن مي باشد . هال تنها برنامه ريز و شهرسازيست كه موفق به كسب لقب سر Sir) ) شده است . وي در سال 1998 به خاطر خدمات عملي اش اين موفقيت را به دست آورد . هال مدرك فوق ليسانس و دكتراي خود را از دانشگاه كمبريج اخذ نمود و سپس بين سالهاي 1968 تا 1988 به مدت 20 سال در مدرسه اقتصاد دانشگاه ريدينگ ( (University of Reading به تدريس پرداخت و همچنين از سال 1980 تا 1992 رئيس دانشكده برنامه ريزي شهري و منطقه اي دانشگاه كاليفرنيا در بركلي (University of California, Berkley) بوده است . هال يك برنامه ريز شهري با پيش زمينه جغرافياست . وي در دوران فعاليت علمي خود تحقيقات متعددي در مورد وضعيت فيزيكي ، اجتماعي ، فرهنگي ، اقتصادي و ساختار كلي شهرها و به طور اخص شهرهاي اروپا نموده است . او شهرهاي انگلستان و اروپا را از ديد كاركردهاي چند مركزي و تك مركزيتي مورد بررسي قرار داده . همچنين طي مطالعات دامنه داري ، در مورد پيشينه و آينده شهرها و مناطق شهري اروپا پژوهش نموده است . از علايق ديگر وي اقتصاد شهريست . هال به اين موضوع مي پردازد كه به چه صورت و چه ميزاني مي بايست از طريق پروژه هاي توسعه شهري ، به شهر نقدينگي و سرمايه تزريق كرد و چگونه و در چه زماني اين سرمايه بازگشت و صرفه اقتصادي خواهد داشت . اولين كتاب مطرح هال ، « شهرهاي جهان » (The World Cities) ، كه در سال 1966 همزمان به 6 زبان منتشر شد از نيمه دهه 1980 به صورت كتاب مرجع دانشگاهي مورد استفاده قرار گرفت . در كتاب « اعمال محدوديت به شهرهاي انگلستان » (The Containment of Urban England) ، كه در سال 1973 چاپ شد ، وي روشهاي كنترل و هدايت توسعه شهري انگلستان از پايان جنگ جهاني دوم به اين سو را مورد تحليل قرار داد . در سال 1998 پيتر هال يكي از مهمترين كتب خود به نام « شهرهاي متمدن : فرهنگ ، فن آوري و نظم شهري » (Cities in Civilization: Culture, Technology and Urban Order) را به چاپ رساند كه در اين كتاب مشخصات و ويژگيهاي شهرهاي برجسته جهان در هر دوره تاريخي را مورد توجه و بررسي قرار داده است . وي از سال 1963 تا كنون نويسنده بيش از 40 كتاب در زمينه برنامه ريزي شهري و منطقه اي و علوم مرتبط به تبع رسانده است كه تعدادي از آنها امروزه به مراجع معتبر دانشگاهي تبديل شده اند . (اين كتب توسط هال نوشته و يا ويرايش شده اند و يا هال در تهيه آنها همكاري داشته است) . - ( London 2000, London, (1963 - ( The World Cities,(1966 - ( The Containment of Urban England, (1973 - ( Planning and Urban Growth: An Anglo-American Comparison, (1973 - ( Urban and Regional Planning, (1975 - ( Europe 2000, London,(1977 - ( Great Planning Disasters,(1980 - (Growth Centres in the European Urban System, (1980 - ( The Inner City in Context, (1981 - ( Silicon Landscapes,(1985 - Can Rail save the City? The Impact of Rail Rapid Transit and Pedestrianisation on British (and German Cities, (1985 - ( High-Tech America: The What, How, Where and Why of the Sunrise Industries, (1986 - The Carrier Wave: New Information Technology and the Geography of Innovation 1846-۲۰۰۳, (1988 ) - Cities of Tomorrow: An Intellectual History of Urban Planning and Design in the Twentieth Century, (1988 - ( London 2001, (1989 - ( The Rise of the Gunbelt: The Military Remapping of Industrial America, (1991 - ( Technopoles of the World: The Making of 21st-Century Industrial Complexes, (1994 - ( Sociable Cities, (1998 - ( Cities in Civilization: Culture, Technology, and Urban Order, (1998 پيتر هال همچنين در تحقيقات متعددي در مورد شهرهاي اروپا شركت داشته است كه يكي از مهمترين آنها كه در سال 1998 پس از دو سال به پايان رسيد به بررسي مناطق شهري چند مركزي در هفت كشور اروپا اختصاص داشت . اين پروژه گسترده كه در چندين دانشگاه اروپا به طور همزمان انجام شد ، توسط اتحاديه اروپا حمايت و سازماندهي شده بود و با بودجه اي معادل 4/2 ميليون يورو به انجام رسيد . هال تا كنون جايزه هاي متعددي كسب كرده است كه معتبر ترين آنها عبارتند از : - مدال بين المللي جغرافياي واترين لود (Vautrin Lud International Geography Prize) در سال 2001 . - مدال طلاي انستيتوي سلطنتي برنامه ريزي شهري انگلستان (Royal Town Planning Gold Medal) در سال 2003 . - جايزه انجمن سلطنتي جغرافيا (Royal Geographical Society) در سال 2003 . - جايزه نهاد بين المللي بالزان (International Balzan Foundation Prize) در سال 2005 . بر گرفته از ماهنامه ساختمان و کامپیوتر - شماره ۲۲ - نویسنده : هوشمند ابراهیم پور معصومی 3 لینک به دیدگاه
arghavan 1343 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 خرداد، ۱۳۸۹ کریستوفر الکساندر Christopher Alexander : کریستوفر الکساندر معمار و نظریه پرداز مطرح دهه های 60 ، 70 و 80 میلادی به عنوان پدر جنبش زبان الگویی[ii] برای ارزیابی و ساخت آثار معماری مشهور می باشد . زبان الگویی بعدها به علوم کامپیوتر نیز راه یافت . این روش اولین بار به همراهی سارا ایشیکاوا[iii] و موری سیلورستاین[iv] در کتاب « یک زبان الگویی برای تولید مراکز چند منظوره » [v] در سال 1968 ارائه شد و همچنین در سال 1979 در کتاب « راه بی زمان ساختن »[vi] دوباره به نوعی توضیح داده شد . الکساندر در سال 2000 یک پایگاه اینترنتی به آدرس برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام تاسیس کرد و در آن به توضیح این روش پرداخت . این روش سعی در ارائه یک استاندارد در ارزیابی طرح های معماری ، از بزرگترین مقیاس گرفته تا کوچکترین ریزه کاریها را دارد . کریستوفر الکساندر تا کنون جوایز معماری زیادی کسب کرده است که مدال طلای انستستوی معماران آمریکا در سال 1970 از آن جمله بوده است . وی از سال 1963 به بعد نویسنده 21 عنوان کتاب بوده است که مهمترین آنها به جز دو مورد ذکر شده به صورت ذیل می باشند : Community and Privacy, 1963 , 1964 Notes on the Synthesis of Form Systems Generating Systems, 1967 Houses Generated by Patterns, 1969 A Human City, 1970 People Rebuilding Berkeley: The Self-creating Life of Neighborhoods, 1975 The Oregon Experiment, 1975 Rebirth of the Inner City, the North Omaha Plan, 1981 The Linz Café, 1981 The Production of Houses, 1985 A New Theory of Urban Design, 1985 The Mary Rose Museum, 1995 The Nature of Order: an essay on the art of building and the nature of the universe (four books), 2003 وی همچنین طراح بیش از 200 ساختمان در پنج قاره دنیاست که البته اکثراً در کالیفرنیای آمریکا ، ژاپن و مکزیک قرار دارند . الکساندر در 4 اکتبر 1936 در وین اتریش به دنیا آمد اما در انگلستان بزرگ شد و در 1954 دوره پیش دانشگاهی را در کالج ترینیتی[vii] دانشگاه کمبریج در رشته شیمی و فیزیک گذراند . سپس کارشناسی معماری و کارشناسی ارشد ریاضی را از دانشگاه کمبریج اخذ کرد . سپس در سال 1958 به آمریکا رفت و اولین مدرک دکتری معماری که تا کنون دانشگاه هاروارد اعطا کرده است را به دست آورد . پس از آن مدتی در همان دانشگاه به کار پرداخت و هم زمان در دانشگاه MIT در زمینه تئوری حمل و نقل و علوم کامپیوتر تحقیق کرد . وی از سال 1963 به مدت 38 سال در دانشگاه کالیفورنیا در برکلی به کار آموزش پرداخت و امروزه استاد بازنشسته این دانشگاه است . بر گرفته از ماهنامه ساختمان و کامپیوتر - شماره ۱۹ - نویسنده : هوشمند ابراهیم پور معصومی i] - Christopher Alexander ii] - Pattern Language iii]- Sarah Ishikawa iv] - Murray Silverstein v] - A Pattern Language Which Generates Multi-Service Centers vi] - The Timeless Way of Building vii] -Trinity College 3 لینک به دیدگاه
arghavan 1343 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 خرداد، ۱۳۸۹ مانوئل كاستلز Manuel Castells : مانوئل كاستلز ، جامعه شناس اسپانيايي ، به خاطر نظرياتش در مورد جامعه شبکه ای (Network Society) و ارتباطات به يكي از مراجع معتبر علوم اجتماعي و همچنين شهرسازي تبديل شده است . او به عنوان پايه گذار « جامعه شناسي شهري جديد » شناخته مي شود . طبق آمار موجود ، بين سالهاي 2000 تا 2006 نوشته هاي كاستلز مآخذ بيشترين مقالات علم ارتباطات در جهان بوده است و همچنين در حوزه علوم اجتماعي ، وي از اين حيث در رده چهارم قرار گرفت . كاستلز در سال 1942 در آلباسته Albacete) ) واقع در اسپانيا به دنيا آمد . در نوجواني در زمان حاكميت فرانكو در اسپانيا ، در نتيجه فعاليتهاي سياسي مجبور شد به فرانسه بگريزد . در فرانسه در سن 20 سالگي مدرك كارشناسي خود را دريافت كرد . سپس مدرك دكتري خود را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه پاريس - سوربن (University of Paris) اخذ نمود و از سال 1967 تا 1979 در همان دانشگاه به تدريس پرداخت . وي در سال 1979 به عنوان پروفسور در زمینه های علوم اجتماعي و برنامه ريزي شهري و منطقه اي در دانشگاه كاليفرنيا در بركلي ((University of California, Berkeley منصوب شد . در سال 2001 كاستلز در دانشگاه اوبرتا دو كاتالونيا در بارسلونا (Universitat Oberta de Catalunya (UOC)), (Barcelona) به صورت همزمان با دانشگاه کالیفرنیا ، به كار پرداخت . در سال 2003 وي بركلي را ترك كرد و شروع به تدريس در دانشگاه كاليفرنياي جنوبي (University of Southern California(USC)) نمود که این همکاری تا کنون ادامه دارد . كاستلز تا به حال در 300 مركز علمي و دانشگاهي در 46 كشور جهان سخنراني علمي داشته است . -در دهه 1990 ميلادي تئوري مانوئل كاستلز كه باعث مطرح شدن وي در جامعه شناسي شهري دنيا شد ، پيرامون مفاهيم مربوط به « شبكه » (Net) و « انسان » (Self) و تاثيرات شبكه هايي مثل اينترنت بر انسان و زندگي شهري به شكل نهايي خود رسيد . از ديد كاستلز شبكه ساختاري است كه به سرعت در حال تغيير دادن شكل كلي سازمان اجتماعي جوامع انساني می باشد . از سوي ديگر انسان به دنبال بازيابي هويت خود در ميان دنياي پرهياهو و سريع امروزي است . مردم با استفاده از فعاليتهاي اجتماعي در پي معنا بخشيدن به زندگي خود هستند و درك و تحليل اين تمايل از اهميت خاصي برخوردار است . بنابراين روابط بين دولت ، حركتهاي اجتماعي ( هكرها ، فعاليتهاي گروهي ) و روابط اقتصادي شكل دهنده زيرساختهاي اجتماع ، مي بايستي به درستي مورد بررسي قرار گيرند . اولين بار عبارت « جامعه شبكه اي » توسط يان وان ديك (Jan Van Dijk) هلندي در سال 1991 مورد استفاده قرار گرفت . قبل از آن در سال 1978 ، جيمز مارتين (James Martin) از عبارت « جامعه سيم كشي شده »(Wired Society) استفاده كرده بود و منظورش جامعه اي بود كه اجزایش تماماً توسط شبكه هاي ارتباط راه دور به هم متصل باشند . كاستلز نيز در سال 1996 مفهوم « جامعه شبكه اي » را به كار برد . طبق ايده هاي كاستلز جامعه شبكه اي ، جامعه اي است كه عمده ترين عناصر آن با تكيه بر شبكه هاي الكترونيكي شكل گرفته اند . به عبارت ديگر ، شبكه ها اساس شكل گيري جوامع مدرن هستند . امروزه گاهي عبارت « جامعه اطلاعاتي » نيز به كار گرفته مي شود كه مورد تائيد كاستلز نيست ، چرا كه شبكه تنها از فن آوري تشكيل نشده است ، بلكه اقتصاد ، مذهب ، فرهنگ ، سياست ، فعاليتهاي اجتماعي ، و ... نيز در ساختار شبكه ها موثرند . كاستلز با بسياري از تئوري پردازان كه به دنبال بسط ايده شهرهاي جهاني هستند مخالف است و ريشه كسب قدرت جهاني را در حضور هميشگي و در دسترس بودن در شبكه ها مي داند . عقايد نهايي كاستلز در كتاب سه گانه « عصر اطلاعات : اقتصاد ، جامعه ، و فرهنگ » ، بين سالهاي 1996 تا 1998 منتشر شد . در واقع ، اين تئوري نتيجه بررسي هاي وي از دهه هفتادي ميلادي به اين سو بوده است. دو ایده ، محور نظرات وي بودند : ايده اول كه در دهه 1970 توسط وي پايه گذاري شد ، ايده « جامعه شناسي شهري ماركسيستي »بود كه در آن بر اهميت فعاليتهاي اجتماعي در جوامع شهري تاكيد مي شد . كاستلز با مطرح كردن عبارت « مصرف جمعي » (Collective Consumption) ، بسياري از فعاليتهاي اجتماعي ( مانند مصرف سوخت و استفاده از مسکن ) را كه در بعضي جوامع معناي سياسي پيدا كرده بودند دوباره به زندگي اجتماعي و شهري برگرداند و همچنين استفاده از فن آوري جديد را كه در كشورهاي بلوك شرق به ابزار سياسي تبديل شده بود در خدمت توسعه جوامع شهري قرار داد . محور دوم عبارت بود از مفهوم « فضاي جريانها » (Space of Flows) كه در آن ، شبكه مركز جريان فعاليتهاي مختلف جامعه است و كليه فرآيندهاي جامعه حول اين مركز انجام مي شود . كاستلز نويسنده 22 كتاب بوده است و در تاليف 21 كتاب ديگر شركت داشته است . وي همچنين بيش از 100 مقاله در مجلات علمي منتشر كرده است . مهترين آثار وي و يا كتابهايي كه در انتشارشان مشاركت داشته است به ترتيب زيرند : - The Urban Question. A Marxist Approach -1977 - City, Class and Power-1978 - The Economic Crisis and American Society-1980 - The City and the Grassroots: A Cross-cultural Theory of Urban Social Movements-1983 - The Informational City: Information Technology, Economic Restructuring, and the Urban Regional Process -1989 -1996 The Rise of the Network Society, The Information Age: Economy, Society and Culture - The Power of Identity, The Information Age: Economy, Society and Culture-1997 - End of Millennium, The Information Age: Economy, Society and Culture -1998 - The Internet Galaxy. Reflections on the Internet, Business and Society-2001 - The Information Society and the Welfare State: The Finnish Model -2002 - The Network Society: A Cross-Cultural Perspective-2004 - The Network Society: From Knowledge to Policy-2006 - Mobile Communication and Society: A Global Perspective -2006 بر گرفته از ماهنامه "ساختمان و كامپيوتر" ، شماره 2۱ ، مرداد 1387 ، نوشته هوشمند ابراهيم پور معصومي 4 لینک به دیدگاه
arghavan 1343 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 خرداد، ۱۳۸۹ ريجارد فلوريدا : Richard Florida پروفسور ريچارد فلوريدا ، متولد سال 1957 در نيوجرسي آمريكا ، تئوريسين مسائل شهري معاصر است كه به خاطر تحقيقات گسترده اش در مورد مسائل اقتصادي و اجتماعي شهري در سطح بين المللي مورد توجه قرار گرفته است . فلوريدا كه هم اكنون پروفسور دانشگاه تورنتو مي باشد ، براي اولين بار مفهوم «طبقه خلاق» Creative Class را معرفي كرد . فلوريدا درجه دكتري خود را در سال 1986 از دانشگاه كلمبيا Columbia University اخذ كرد و قبل از تدريس در دانشگاه تورنتو در سال 2007 ، در دانشگاه هاي جرج ميسن George Mason University و كارنگي ملن Carnegie Mellon University كار كرد . ايده مطرح شده در تئوري وي كه با عنوان طبقه خلاق معروف شده است به طور خلاصه عبارت است از اين كه ميزان توسعه اقتصادي شهر با ميزان حضور و تمركز متخصصين تكنولوژي پيشرفته ، هنرمندان ، موسيقيدان ها ، و به طور كلي قشر فرهيخته جامعه كه وي آنها را «طبقه خلاق» ميخواند بستگي مستقيم دارد . فلوريدا طبقه خلاق را به دو قسمت « كاركنان علمي » مثل پزشكان و وكلا و « كاركنان فرا خلاق » مانند معمارها ، برنامه نويسهاي كامپيوتر و فعالين حوزه هاي دانشگاهي تقسيم مي كند . با در نظر گرفتن اين تعريف ، طبقه خلاق آمريكا شامل حدود 40 ميليون نفر مي باشد كه اين جمعيت حدوداٌ 30 درصد از نيروي كار اين كشور را تشكيل مي دهد . اين مقدار در 20 سال گذشته بيش از 10 درصد افزايش يافته است . مي توان 26 درصد از كل جمعيت آمريكا را نيز طبقه خلاق ناميد . اين نسبت در دهه 1960 كمتر از 5 درصد بوده است . اين قشر 50 در صد از دستمزد پرداخت شده در ايالات متحده را نيز به خود اختصاص داده است . به نظر وي اين طبقه خلاق است كه باعث بوجود آمدن يك جامعه پويا ، باز و رو به پيشرفت مي شود و نخبگان ديگر را نيز به جامعه جذب مي نمايد . از سوي ديگر جامعه اي طبقه خلاق را به خود جذب مي كند كه داراي سه مشخصه اصلي باشد : فن آوري Technology ، استعداد Talent و مدارا Tolerance . شهرهاي بوفالو Buffalo در ايالت نيو اورلينز و لوئيزويل نمونه هايي هستند كه به علت عدم دارا بودن سه عامل ذكرشده در جلب طبقه خلاق نا موفق بودند . جذب افراد نخبه و در كنار آن توجه به زيرساختها در حوزه معماري و شهرسازي از قبيل ورزشگاه ها ، ساختمانها و عناصر شهري شاخص ، مراكز خريد و ... نقش موثري در احياء شهرها دارند . رويدادهاي موسيقي ، رستورانها ، نمايشگاه هاي هنري ، فرهنگ ، فضاهاي باز و دانشگاه ها كه طبقه خلاق نقش اساسي در اداره و يا استفاده از آنها به عهده دارند ، شهرها را زنده نگه مي دارند . معمولاٌ در منابع مختلف از سيليكن ولي Silicon Valley در كاليفرنيا ، آستين Austin ، سياتل Seattle همگي در آمريكا ، بنگلور Bangalore در هند ، و دابلين Dublin در ايرلند به عنوان شهرها و مناطقي كه طبقه خلاق بر توسعه آنها تاثير گذارده است نام برده مي شود . فلوريدا همچنين پيشنهاد هايي جهت رتبه بندي شهرها بر اساس شاخص هاي مربوط به طبقه خلاق ارائه نموده است . تئوري فلوريدا اولين بار در سال 2002 در كتاب « ظهور طبقه خلاق » The Rise of the Creative Class ارائه گشت .عقايد وي پس از انتشار ، توجه محافل علمي معماري ، شهرسازي ، جامعه شناسي و ... را به خود جلب كرد و موافقين و منتقدين زيادي پيدا كرد كه گاه حملات تندي نيز به وي مي كردند . عده اي آمار مورد استفاده و همچنين استنتاج و نتيجه گيري او در مورد همبستگي مستقيم حضور طبقه خلاق و توسعه علم و تكنولوژي جوامع را مورد سوال قرار مي دهند . عده اي نيز نظريه وي را بيشتر در حيطه مسائل سياسي درست مي دانند و در مورد مسائل شهري ، جامعه شناسي و ... آنرا غير قابل استناد تشخيص داده اند. ليست كتابهاي منتشر شده توسط وي ذيلاٌ ملاحظه مي شود : Who's Your City?, 2008. The Flight of the Creative Class. The New Global Competition for Talent, 2005. Harper Business, HarperCollins. Cities and the Creative Class, 2005. Routledge. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام , 2002. Basic Books. Branscomb, Lewis & Kodama, Fumio & Florida, Richard (1999). Industrializing Knowledge: University-Industry Linkages in Japan and the United States. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام Press. Kenny, Martin & Florida, Richard (1993). Beyond Mass Production: The Japanese System and Its Transfer to the US. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . Florida, Richard (1990). The Breakthrough Illusion. Corporate America's Failure to Move from Innovation to Mass Production. Basic Books 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده