رفتن به مطلب

نقد و بررسی فیلم Elle محصول 2016


Shiva-M

ارسال های توصیه شده

34fd4e0b469b2ccdf7f11c99e7d372b6_L.jpg

نقد فیلم Elle: طلسم خانوادگی

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
۰۳ آذر ۱۳۹۵

 

خطرناک‌ترین چیز دنیا زنیه که عصبانیه و داره نقشه می کشه که انتقام بگیره.

رابرت ایوانز

 

ال (Elle) آخرین ساخته پاول فرهوفن (Paul Verhoeven) و یکی از رقبای اصلی «فروشنده» در مراسم اسکار امسال است. فیلمی که در نیمه اول خود قرابت‌های مضمونی زیادی با فروشنده دارد اما در نیمه دوم مسیر دیگری را در پیش می‌گیرد و سر به‌سوی جهان ناشناخته‌ای دارد. جهان ناشناخته‌ای که خشم یک زن قرار است آن را به آتش بکشد.

ال نمایش یک عصیان تمام‌عیار است. فیلم با تعرض به زنی در خانه‌اش آغاز می‌شود؛ مردی سیاه‌پوش درحالی‌که او را در آشپزخانه به دام انداخته، به ‌زور و با ضرب و شتم او را مورد آزار و اذیت قرار می‌دهد و از خانه خارج می‌شود. چند لحظه بعدتر زن که میشل نام دارد ظرف‌های شکسته شده را جارو می‌کند، به حمام می‌رود و در پلان بعدی درحالی‌که روی تخت نشسته دارد شام سفارش می‌دهد! تماشاگر از همین سکانس اول متوجه می‌شود که با فیلمی غیرعادی روبه‌روست. همین‌قدر غیرعادی و ناشناخته که زنی بعد از تعرض جنسی و حمله‌ای که به او شده، خونسرد روی تختش نشسته و به این فکر می‌کند که برای شام چه بخورد.

 

 

0

این سیر عجیب و به‌نوعی گیج‌کننده ادامه می‌یابد، در کافه زنی غریبه آشغال غذا و نوشیدنی‌اش را روی میشل می‌ریزد و میشل هنگام پارک کردن جلوبندی ماشین پشت سرش که جلوتر متوجه می‌شویم متعلق به همسر سابقش بوده است را پایین می‌آورد. دیوانگی‌های گیج‌کننده میشل تا جایی از داستان ادامه می‌یابد که تماشاگر متوجه گذشته میشل و خانواده‌اش می‌شود. سکانسی در اوایل فیلم هست که خطاب به دوست صمیمی‌اش آنا که نگران تنهایی او بعد از تعرض اتفاق افتاده است می‌گوید که او با یک دیوانه طرف است و دیوانگی را خوب می‌شناسد پس جای نگرانی نیست. بعد از ملاقات میشل با مادرش و صحبت درباره پدری که سال‌هاست در زندان به سر می‌برد و میشل حاضر نیست او را ببیند، با تماشای تکه‌هایی از مستندی که میشل در تلویزیون درباره پدرش یعنی قاتل وحشی که دست به سلاخی اهالی محله‌شان زده، متوجه می‌شویم دیوانگی که میشل پیش‌تر از آن صحبت می‌کرده دقیقاً چیست.

 

 

elle-verhoeven-huppert-1024x712.jpg

 

ال (Elle) در پرداخت جزییات این‌چنینی بی‌نقص عمل می‌کند. نمونه‌هایی که به آن‌ها اشاره کردم واضح‌ترین و دم‌دستی‌ترین جزییات حساب‌شده و ظریف ال (Elle) است. فیلم حاوی نکات و جزییاتی است که در تماشای دوم و سوم تماشاگر را متوجه خود می‌کند حال‌آنکه در اولین مواجهه او با فیلم به شکل نامحسوسی بار حسی درام و تعلیق روایت را به دوش می‌کشند. در نیمه اول فیلم، هرکجا که میشل در خانه تنهاست تماشاگر منتظر و نگران وقوع تعرض دوباره است. جزییاتی مانند صدا و واکنش‌های گربه، خرید اسپری فلفل، فرد ناشناس و مشکوکی که حضورش اطراف خانه توسط همسایه میشل گزارش‌شده و مسج‌ ناشناس همگی دست‌به‌دست هم می‌دهند تا تماشاگر در حین تماشای فیلم مداما دلهره وقوع مجدد حادثه را داشته باشد. به‌خصوص اگر زن باشد. اما آیا ال (Elle) به‌راستی درباره تجاوز و برخورد عاطفی قربانی با آن است؟ معلوم است که نه! برخلاف «فروشنده» که محوریت خود را بر برخورد و واکنش عماد با خود رخداد تجاوز می‌گذارد، در ال تجاوز تنها داستانی ست که در سطح اولیه تعریف می‌شود تا فیلم جهان ناشناخته‌اش را بنیان گذارد. به تعبیری دقیق‌تر در اینجا عمل تجاوز تنها موتور محرک داستان است نه دغدغه اصلی فیلم و فیلم‌ساز. ضمن اینکه پرداخت هوشمندانه فرهوفن تماشاگر را در جهان فیلم سردرگم می‌کند. با آب‌وتاب دادن به تعلیق هیچکاکی فیلم در نیمه اول همه تمرکز تماشاگر را بر تجاوز، انتظار برای وقوع مجدد آن، درگیری میان میشل و متجاوز غریبه و احتمالاً به ثمر رسیدن جنایت می‌کشاند. درحالی‌که زیرزیرکی، درگیر و دار آمدن و نیامدن متجاوز غریبه زیربنای داستان اصلی را در دل جزییاتی که به آن اشاره شد می‌چیند. داستان اصلی عملاً از مهمانی کریسمس آغاز می‌شود. نشانه‌های اولیه عصیان در خلال‌دندانی که در غذای دوست همسر سابقش می‌گذارد، تحقیر کردن مادرش سر میز شام و اغوای همسایه سربه‌زیر و مبادی‌آدابشان نمود عینی پیدا می‌کنند و مقدمه‌ای می‌شوند برای ورود به نیمه دوم فیلم.

 

 

elle.jpg

 

در نیمه دوم فیلم، هرچند تعرض مجدداً تکرار می‌شود اما دیگر داستان اصلی فیلم نیست. ازاینجا به بعد با همان جهان غریب و بی‌رحمی طرفیم که سنگ بنایش را کارگردان در نیمه اول گذاشته. پس از تحقیر مادر سر میز شام، او سکته مغزی می‌کند و به کما می‌رود و درست وقتی‌که میشل خطاب به او که در کماست می‌گوید: “تا آخر عمرت که نمی‌تونی از دستم عصبانی باشی.” درصحنه‌ای که یکی از بهترین صحنه‌های ال است، تلویزیون لحظه‌ای سیگنال‌هایش قطع می‌شود و تصویر می‌ایستد، روح از بدن مادر جدا می‌شود و در همین لحظه می‌میرد. مرگ مادر دروازه ورود به جهان زیرین ال است. زنی که دیوانگی را چشیده و اصلاً در خونش است، عصبانی و دل چرکین از تعرض و مرگ مادر، تصمیم می‌گیرد از جهان و هر چیزی که روی اعصابش است انتقام بگیرد و اولین قربانی او پدر پیر و قسی‌القلبی ست که سال‌هاست در زندان مو سفید کرده است و در تمام این سال‌ها دخترش را ندیده. میشل اما نه سرزده که با تماس قبلی تصمیم می‌گیرد به ملاقات پدرش برود. پدر اما بعد از اطلاع از تماس دخترش، خود را در سلول حلق‌آویز می‌کند. همان‌طور که میشل بالای سر جنازه‌اش در گوشش می‌گوید با آمدنش او را می‌کشد و البته پدر هم با حلق‌آویز کردن خودش، جنازه‌اش را به دخترش می‌رساند انگار که بخواهد انتقام همه این سال‌ها و نیامدن او را بگیرد. این طلسم، بی‌رحمی و جنون انگار که نسل به نسل انتقال می‌یابد. پدر تعمداً با مرگش، میشل را عصبانی‌تر می‌کند و جنون و نفرینی که سال‌ها پیش او را واداشت تا محله‌شان را سلاخی کند، برای دخترش به ارث می‌گذارد. میشل هرچند کمی متمدنانه‌تر اما با همان قساوت اطرافیانش را نابود می‌کند. دقیق‌تر اگر بگوییم مردان اطرافش را. او آن‌قدر بی‌رحم است که حتی به پسرش هم رحم نمی‌کند.

 

1238856_Paul-Verhoeven.jpg

 

آنچه در آخر فیلم اتفاق می‌افتد هرچند تصادفی به نظر می‌رسد اما جز به‌جز، پیش‌تر در ذهن میشل و به‌واسطه هوش منفی عجیب‌وغریبش برنامه‌ریزی‌شده است. در دومین ورود متجاوز به خانه و با برداشتن ماسک از صورت وی حقیقت تجاوز روشن می‌شود. او همان کسی است که میشل دلش برایش می‌رود. همان همسایه مبادی‌آداب اما بیمار. هرچند میشل در دفعات بعدی تن به خواسته و خشونت او می‌دهد اما برخلاف آنچه مخاطب خیال می‌برد این نه از سر علاقه‌اش به مرد که از نفرتش است. میشل تا می‌تواند نفرت در خودش جمع می‌کند که سخت‌تر انتقام بگیرد. از همان لحظه‌ای که ماسک را از صورت او کنده، می‌داند که قرار است چه بلایی سرش بیاورد اما آن‌قدر بی‌رحم هست که ترجیح دهد قربانی‌اش را زجرکش کند. جای جنایت‌کار و قربانی حالا عوض‌شده است. زنی که در ابتدای فیلم قربانی جنسی بود و دل تماشاگر برایش ریش می‌شد حالا همه را قربانی خشم فروخورده خود کرده است. جزییات کماکان همان‌قدر واجد اهمیت‌اند. از آخرین هم‌بستری با غرض میشل با همسر دوست صمیمی‌اش بگیرید تا اینکه قبل از ترک مهمانی بازی، به پسرش کلید خانه را می‌دهد و تأکید می‌کند که با پاتریک( همسایه) می‌رود خانه تا پسرش را حساس کند که سر بزنگاه از راه برسد و لوله آهنی که آماده گذاشته آنجا تا پسرش با آن دخل متجاوز را بیاورد. نه‌فقط صرف اینکه دخل پاتریک بیاید که جنون و دیوانگی خانوادگی حالا به پسرش، وینسنت برسد.

97481542elle-large_transpiVx42joSuAkZ0bE9ijUnGH28ZiNHzwg9svuZLxrn1U.jpg

ال (Elle) فیلمی الحادی و فمینیستی است. الحادی نه‌فقط به خاطر اینکه میشل در برخی لحظات به وجود خدا شک می‌کند، که پدرش به‌واسطه یک فرد افراطی مذهبی دست به سلاخی می‌زند و خودش به شخصیت غاصب و قسی‌القلب جهان فیلم می‌ماند که از خشمش همه‌چیز را نابود می‌کند. در این میان تنها یک جا گاف می‌دهد، هنگامی‌که همسر پاتریک در انتهای فیلم به او می‌گوید که خوشحال است حداقل او برای مدتی کوتاه آنچه را که پاتریک می‌خواسته (رابطه‌ای عاطفی مطابق اعتراف میشل به پلیس) به او می‌داده. حرفی که لبخند میشل را بر لبانش خشک می‌کند. حتی اینکه قربانی‌اش کمی در حضور او آرام می‌گرفته برایش غیرقابل‌تحمل است.

97480933elle2-large_transc3IxSbjMmXltPISQXxZkALdpyyh6PwjZeA7A5dp2BRg.jpg

 

و البته ال (Elle) شدیداً فمینیستی است نه به خاطر اینکه قهرمان/ضدقهرمان فیلم زن است یا فیلم زنانه ایست. چراکه این تصوری از پایه غلط است. ال اتفاقاً شدیداً مردانه است. چند زن را در دور و اطرافتان می‌شناسید که حتی ذره‌ای به میشل شبیه باشند؟ این خوی مردانه درونی میشل است که کنترل اوضاع را این‌چنین در دست دارد. ال ازاین‌جهت به حوزه فمینیسم نزدیک می‌شود و تلنگری به آن میزند که این مردها هستند که به شکلی جدی نابود می‌شوند و نیش زهرآگین میشل نصیبشان می‌شود. از پدری که سال‌ها ندیده، وینستی که پسرش است، پاتریکی که نقش معشوقه را در نمایش وی بازی می‌کند تا آدم کم‌اهمیت‌تری مانند همسر دوست صمیمی‌اش . و در آخر نمایش که تمام می‌شود و پرده‌های صحنه پایین کشیده می‌شوند ، آنچه باقی می‌ماند میشل و آنا دوست صمیمی‌اش و رابطه رفاقتی/عاطفی‌شان است، صدای خنده‌ها و احساس رضایتی که در پی تصمیم آنا برای زندگی با میشل در خانه او گرفته‌شده و دو زن که دوشادوش یکدیگر از دل قبرستان به‌سوی خیابان‌های شلوغ شهر می‌روند و دورتر و دورتر می‌شوند، ایزابل هوپر بی‌نظیری که تمام‌نشدنی ست و خورشیدی که همچنان می‌تابد.

 

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 4
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...