hamid_shahrsaz 28,912 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 شهریور، ۱۳۹۵ آهاااان داشت یادم میرفت یه آقایی هم بود مارگیر و خزنده دوست ایشونم بود که آخر نفهمیدم از کدوم تالار بود رشته ش چی بود و از کجا آمد و بکجا میرفت شما من را یادت رفت آیا؟ از بس من مظلوم بودم، ساکت بودم از آشنایی با شما بسیار خوشحال شدم 7 نقل قول لینک به دیدگاه
hamid_shahrsaz 28,912 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 شهریور، ۱۳۹۵ آهاااان داشت یادم میرفت یه آقایی هم بود مارگیر و خزنده دوست ایشونم بود که آخر نفهمیدم از کدوم تالار بود رشته ش چی بود و از کجا آمد و بکجا میرفت شما من را یادت رفت آیا؟ از بس من مظلوم بودم، ساکت بودم از آشنایی با شما بسیار خوشحال شدم 7 نقل قول لینک به دیدگاه
Mehdi.Aref 26,774 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 شهریور، ۱۳۹۵ ممنون از همه دوستان که این روز خاطره انگیز رو رقم زدند 8 نقل قول لینک به دیدگاه
Mehdi.Aref 26,774 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 شهریور، ۱۳۹۵ ممنون از همه دوستان که این روز خاطره انگیز رو رقم زدند 8 نقل قول لینک به دیدگاه
Strelitzia 17,128 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 شهریور، ۱۳۹۵ میریم سر خاطرات دیروز چند تا از دوستان اصرار کردن که بیا بریم الموت قزوین دریاچه اوان و گردش منم واقعا حال نداشتم و چند روزی هست از نظر روحی کمی ناخوشم گفتم نمیام و اونها رفتن و اگه بفهمن من اومدم بیرون باید تشریف بیارید حلوا بخورید صبحم واقعا خال نداشتم نمیدونم چی شد یهویی تو خواب زنگ زدم مهندس عارف و یه چیزایی تو خواب رد و بدل شد اما کلمه کلیدی که منتظرش بودم مثل شیرینی، کیک، ناهار و ... به گوشم نخورد که البته محمد میگه گفتم کیک داریم و نگفت بهم دوباره گرفتم خوابیدم اساسی بعد که پا شدم زنگ زدم محمد، گفت کیک داریم دیر بیای آب میشه منو میگی. محمد کیک کجا بود یهویی؟؟ صحبتی از کیک نبود که!!! دیگه نفهمیدم چطوری رسیدم پارک طالقانی جاتون خالی رسیدم دیدم خدا رو شکر کیک در جعبه هست و فقط مگس ها دارن میخورن ازش دیگه با بچه ها سلام و احوال پرسی و آشنایی انجام شد نشستیم منتظر کیک که دوستان هنرمند محمد ادمین و انوشه عزیز کیک رو بریدن و به همراه چای صلواتی که برامون آوردن خوردیم و بسی چسبید بعد محمد گفت بریم سمت نمایشگاه خزندگان، منم که اسم خزنده میاد سست میشم گفتم برییییمو 400 نفر آدم رو ورداشتیم بردیم ته پارک در حدود 30 دقیقه پیاده روی زیر آفتاب حالا هی غر میزنن بچه ها به محمد گفتم بیا بریم زودتر ببینیم کجاست رفتیم پرسیدیم یه آقایی گفت ردش کردید و باید برگردید منو محمد و ایمان واقعا امنیت جانی نداشتیم اگه اینو میگفتیم. نشستیم فکر کردیم و من الکی گفتم جاش عوض شده رفته تو تونل پا شدیم این همه راه برگشتیم دیدیم کلا تعطیله هیچی قرار شد برای رد گم کنی همون جا ناهار بخوریم که کسی سراغی از خزندگان نگیره به خا خواست و همینم شد ناهارم که من سیب زمینی خوردم و فعلا زنده ام اما از سلامتی بقیه دوستانی اخباری در دسترس نیست بعد از ناهارم کار تموم و هرکی سمت خانه خود روانه شد ---------------------------- پ.ن: بسیار خوشحال شدم از دیدن دوستان قدیمی و همچنین آشنایی با دوستان جدید. امیدوارم دوستی ها پایدار باشه و بازهم شاهد چنین دورهمی های خوب باشیم که یک روز فوق العاده دیگه رو رقم بزنه برامون ممنون از همه کسانی که توی این روز خوب سهیم بودن. اسم نمیارم چون احتمال داره حافظه یاری نکنه و شرمنده بشم 5 شهریور 1395 ساعت 22.59 عضو کوچکی از دریای نواندیشان حمیدرضا سریزدی چقد بد خاطره تعریف میکنی یه لحظه حس کرد من نبودم اون روز ... 3 نقل قول لینک به دیدگاه
Strelitzia 17,128 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 شهریور، ۱۳۹۵ میریم سر خاطرات دیروز چند تا از دوستان اصرار کردن که بیا بریم الموت قزوین دریاچه اوان و گردش منم واقعا حال نداشتم و چند روزی هست از نظر روحی کمی ناخوشم گفتم نمیام و اونها رفتن و اگه بفهمن من اومدم بیرون باید تشریف بیارید حلوا بخورید صبحم واقعا خال نداشتم نمیدونم چی شد یهویی تو خواب زنگ زدم مهندس عارف و یه چیزایی تو خواب رد و بدل شد اما کلمه کلیدی که منتظرش بودم مثل شیرینی، کیک، ناهار و ... به گوشم نخورد که البته محمد میگه گفتم کیک داریم و نگفت بهم دوباره گرفتم خوابیدم اساسی بعد که پا شدم زنگ زدم محمد، گفت کیک داریم دیر بیای آب میشه منو میگی. محمد کیک کجا بود یهویی؟؟ صحبتی از کیک نبود که!!! دیگه نفهمیدم چطوری رسیدم پارک طالقانی جاتون خالی رسیدم دیدم خدا رو شکر کیک در جعبه هست و فقط مگس ها دارن میخورن ازش دیگه با بچه ها سلام و احوال پرسی و آشنایی انجام شد نشستیم منتظر کیک که دوستان هنرمند محمد ادمین و انوشه عزیز کیک رو بریدن و به همراه چای صلواتی که برامون آوردن خوردیم و بسی چسبید بعد محمد گفت بریم سمت نمایشگاه خزندگان، منم که اسم خزنده میاد سست میشم گفتم برییییمو 400 نفر آدم رو ورداشتیم بردیم ته پارک در حدود 30 دقیقه پیاده روی زیر آفتاب حالا هی غر میزنن بچه ها به محمد گفتم بیا بریم زودتر ببینیم کجاست رفتیم پرسیدیم یه آقایی گفت ردش کردید و باید برگردید منو محمد و ایمان واقعا امنیت جانی نداشتیم اگه اینو میگفتیم. نشستیم فکر کردیم و من الکی گفتم جاش عوض شده رفته تو تونل پا شدیم این همه راه برگشتیم دیدیم کلا تعطیله هیچی قرار شد برای رد گم کنی همون جا ناهار بخوریم که کسی سراغی از خزندگان نگیره به خا خواست و همینم شد ناهارم که من سیب زمینی خوردم و فعلا زنده ام اما از سلامتی بقیه دوستانی اخباری در دسترس نیست بعد از ناهارم کار تموم و هرکی سمت خانه خود روانه شد ---------------------------- پ.ن: بسیار خوشحال شدم از دیدن دوستان قدیمی و همچنین آشنایی با دوستان جدید. امیدوارم دوستی ها پایدار باشه و بازهم شاهد چنین دورهمی های خوب باشیم که یک روز فوق العاده دیگه رو رقم بزنه برامون ممنون از همه کسانی که توی این روز خوب سهیم بودن. اسم نمیارم چون احتمال داره حافظه یاری نکنه و شرمنده بشم 5 شهریور 1395 ساعت 22.59 عضو کوچکی از دریای نواندیشان حمیدرضا سریزدی چقد بد خاطره تعریف میکنی یه لحظه حس کرد من نبودم اون روز ... 3 نقل قول لینک به دیدگاه
Strelitzia 17,128 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 شهریور، ۱۳۹۵ سحر (Strelitzia) هم با اون آیدی سختش :icon_pf (34): با دوستش فروغ پاشد اومد که ایشالا قراره به زودی عضو انجمن بشه هرچند قرار بود دست پر بیاد و شیرینی بیاره، ولی یه آب معدنی هم نداد اومده بود فقط سلفی بگیره بره. تو سانس دوم برنامه 5 ثانیه یه جا ثابت وقت گیر میاورد، شروع میکرد سلفی گرفتن :icon_pf (34): اون همه جمعیت و دور سرم جمع کرده بودی انتظار شیرینی ام داشتی؟؟؟ آبرمو بردی ممد خدا ازت نگذره 18 ام اگه اومدم...:viannen_38: 4 نقل قول لینک به دیدگاه
Strelitzia 17,128 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 شهریور، ۱۳۹۵ سحر (Strelitzia) هم با اون آیدی سختش :icon_pf (34): با دوستش فروغ پاشد اومد که ایشالا قراره به زودی عضو انجمن بشه هرچند قرار بود دست پر بیاد و شیرینی بیاره، ولی یه آب معدنی هم نداد اومده بود فقط سلفی بگیره بره. تو سانس دوم برنامه 5 ثانیه یه جا ثابت وقت گیر میاورد، شروع میکرد سلفی گرفتن :icon_pf (34): اون همه جمعیت و دور سرم جمع کرده بودی انتظار شیرینی ام داشتی؟؟؟ آبرمو بردی ممد خدا ازت نگذره 18 ام اگه اومدم...:viannen_38: 4 نقل قول لینک به دیدگاه
hamid_shahrsaz 28,912 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 شهریور، ۱۳۹۵ چقد بد خاطره تعریف میکنی یه لحظه حس کرد من نبودم اون روز ... خو چی؟؟؟ مینوشتم یکی بود قرار بود شیرینی بده ولی نداد؟؟؟ تو گروه که اسمت رو اول گفتم بابا 4 نقل قول لینک به دیدگاه
hamid_shahrsaz 28,912 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 شهریور، ۱۳۹۵ چقد بد خاطره تعریف میکنی یه لحظه حس کرد من نبودم اون روز ... خو چی؟؟؟ مینوشتم یکی بود قرار بود شیرینی بده ولی نداد؟؟؟ تو گروه که اسمت رو اول گفتم بابا 4 نقل قول لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120,438 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 شهریور، ۱۳۹۵ اون همه جمعیت و دور سرم جمع کرده بودی انتظار شیرینی ام داشتی؟؟؟آبرمو بردی ممد خدا ازت نگذره 18 ام اگه اومدم...:viannen_38: کلا 10، 15 نفر بودن دیگه من فقط واقعیت ها رو گفتم 4 نقل قول لینک به دیدگاه
hamid_shahrsaz 28,912 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 شهریور، ۱۳۹۵ کلا 10، 15 نفر بودن دیگه من فقط واقعیت ها رو گفتم 3 نقل قول لینک به دیدگاه
panisa 12,132 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 شهریور، ۱۳۹۵ سلام دوستان عزیز نواندیش چیزی به هفتمین سالروز تأسیس انجمن نواندیشان باقی نمونده. :w70: این فرصت بهونه ای شد تا برنامه ویژه دورهمی رو در هفتمین سالروز تأسیس انجمن با نواندیشانی های عزیز داشته باشیم تبریکات رو تو این تاپیک نگین حالا اون تاپیک بعداً به وقتش زده میشه. تقریباً اولین بار هست که به مناسبت سالروز تأسیس انجمن داریم یه برنامه دورهمی رو میذاریم زمان: جمعه 5 شهریور ساعت 10 صبح مکان: پارک طالقانی تهران، نزدیک مترو حقانی شماره تماس برای هماهنگی طبق معمول برای دوستانی که ندارن: 09365452019 دیر اومدم ته دیگشم خوردین نقل قول لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120,438 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 24 شهریور، ۱۳۹۵ دیر اومدم ته دیگشم خوردین خسته نباشی نقل قول لینک به دیدگاه
مجید بهره مند 43,111 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 شهریور، ۱۳۹۵ سلام محمد چرا توی کانال اعلام نکردی 2 نقل قول لینک به دیدگاه
.sOuDeH. 16,059 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 شهریور، ۱۳۹۵ دیر اومدم ته دیگشم خوردین :banel_smiley_4::banel_smiley_4: 1 نقل قول لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120,438 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 27 شهریور، ۱۳۹۵ سلام محمد چرا توی کانال اعلام نکردی این برنامه تو کانال نگفته بودم ولی خصوصی کسایی که شماره داشتم گفته بودم. تو جوابم دادی حتی، گفتی اگه بتونم حتما میام 2 نقل قول لینک به دیدگاه
مجید بهره مند 43,111 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 شهریور، ۱۳۹۵ این برنامه تو کانال نگفته بودم ولی خصوصی کسایی که شماره داشتم گفته بودم. تو جوابم دادی حتی، گفتی اگه بتونم حتما میام محمد اون برای اون ÷ارک بود که همیشه جلسه میذاشتیدا نقل قول لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120,438 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 27 شهریور، ۱۳۹۵ محمد اون برای اون ÷ارک بود که همیشه جلسه میذاشتیدا :icon_pf (34): گفته بودیم به مناسبت سالگرد انجمن دیگه. جلسه که نگفته بودم. پست اولم ببین. این دورهمی هم همون پارک بوده مشغله ها زیاده و حواسا پرت نقل قول لینک به دیدگاه
مجید بهره مند 43,111 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۹۵ :icon_pf (34): گفته بودیم به مناسبت سالگرد انجمن دیگه. جلسه که نگفته بودم. پست اولم ببین. این دورهمی هم همون پارک بوده مشغله ها زیاده و حواسا پرت trفقط همن ومیتونم بگم نقل قول لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .