رفتن به مطلب

دورهمی ویژه نواندیشانی ها به مناسبت هفتمین سالروز تأسیس انجمن نواندیشان


ارسال های توصیه شده

 

آهاااان داشت یادم میرفت یه آقایی هم بود مارگیر و خزنده دوست ایشونم بود که آخر نفهمیدم از کدوم تالار بود رشته ش چی بود و از کجا آمد و بکجا میرفت :ws37:

 

 

:banel_smiley_4:

 

شما من را یادت رفت آیا؟:banel_smiley_4:

 

از بس من مظلوم بودم، ساکت بودم:sigh::whistle:

 

از آشنایی با شما بسیار خوشحال شدم:icon_gol:

  • Like 7
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 59
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

 

آهاااان داشت یادم میرفت یه آقایی هم بود مارگیر و خزنده دوست ایشونم بود که آخر نفهمیدم از کدوم تالار بود رشته ش چی بود و از کجا آمد و بکجا میرفت :ws37:

 

 

:banel_smiley_4:

 

شما من را یادت رفت آیا؟:banel_smiley_4:

 

از بس من مظلوم بودم، ساکت بودم:sigh::whistle:

 

از آشنایی با شما بسیار خوشحال شدم:icon_gol:

  • Like 7
لینک به دیدگاه
میریم سر خاطرات

 

دیروز چند تا از دوستان اصرار کردن که بیا بریم الموت قزوین دریاچه اوان و گردش

 

منم واقعا حال نداشتم و چند روزی هست از نظر روحی کمی ناخوشم گفتم نمیام و اونها رفتن و اگه بفهمن من اومدم بیرون باید تشریف بیارید حلوا بخورید:ws3:

 

صبحم واقعا خال نداشتم نمیدونم چی شد یهویی تو خواب زنگ زدم مهندس عارف و یه چیزایی تو خواب رد و بدل شد اما کلمه کلیدی که منتظرش بودم مثل شیرینی، کیک، ناهار و ... به گوشم نخورد که البته محمد میگه گفتم کیک داریم و نگفت بهم:whistle:

 

دوباره گرفتم خوابیدم اساسی بعد که پا شدم زنگ زدم محمد، گفت کیک داریم دیر بیای آب میشه منو میگی:w58:. محمد کیک کجا بود یهویی؟؟ صحبتی از کیک نبود که!!!

 

دیگه نفهمیدم چطوری رسیدم پارک طالقانی جاتون خالی:whistle:

 

رسیدم دیدم خدا رو شکر کیک در جعبه هست و فقط مگس ها دارن میخورن ازش:w000::ws28::whistle:

 

دیگه با بچه ها سلام و احوال پرسی و آشنایی انجام شد نشستیم منتظر کیک که دوستان هنرمند محمد ادمین و انوشه عزیز کیک رو بریدن و به همراه چای صلواتی که برامون آوردن خوردیم و بسی چسبید:a030:

 

بعد محمد گفت بریم سمت نمایشگاه خزندگان، منم که اسم خزنده میاد سست میشم گفتم برییییمو 400 نفر آدم رو ورداشتیم بردیم ته پارک در حدود 30 دقیقه پیاده روی زیر آفتاب حالا هی غر میزنن بچه ها:w000:

 

به محمد گفتم بیا بریم زودتر ببینیم کجاست

 

رفتیم پرسیدیم یه آقایی گفت ردش کردید و باید برگردید:w58:

 

منو محمد و ایمان واقعا امنیت جانی نداشتیم اگه اینو میگفتیم. نشستیم فکر کردیم و من الکی گفتم جاش عوض شده رفته تو تونل:w58:

 

پا شدیم این همه راه برگشتیم دیدیم کلا تعطیله:w58:

 

هیچی قرار شد برای رد گم کنی همون جا ناهار بخوریم که کسی سراغی از خزندگان نگیره به خا خواست و همینم شد:ws28:

 

ناهارم که من سیب زمینی خوردم و فعلا زنده ام اما از سلامتی بقیه دوستانی اخباری در دسترس نیست:w58:

 

بعد از ناهارم کار تموم و هرکی سمت خانه خود روانه شد:a030:

 

----------------------------

پ.ن:

 

بسیار خوشحال شدم از دیدن دوستان قدیمی و همچنین آشنایی با دوستان جدید. امیدوارم دوستی ها پایدار باشه و بازهم شاهد چنین دورهمی های خوب باشیم که یک روز فوق العاده دیگه رو رقم بزنه برامون

 

ممنون از همه کسانی که توی این روز خوب سهیم بودن. اسم نمیارم چون احتمال داره حافظه یاری نکنه و شرمنده بشم:a030:

 

5 شهریور 1395

ساعت 22.59

عضو کوچکی از دریای نواندیشان حمیدرضا سریزدی

 

چقد بد خاطره تعریف میکنی یه لحظه حس کرد من نبودم اون روز ... :w000:

  • Like 3
لینک به دیدگاه
میریم سر خاطرات

 

دیروز چند تا از دوستان اصرار کردن که بیا بریم الموت قزوین دریاچه اوان و گردش

 

منم واقعا حال نداشتم و چند روزی هست از نظر روحی کمی ناخوشم گفتم نمیام و اونها رفتن و اگه بفهمن من اومدم بیرون باید تشریف بیارید حلوا بخورید:ws3:

 

صبحم واقعا خال نداشتم نمیدونم چی شد یهویی تو خواب زنگ زدم مهندس عارف و یه چیزایی تو خواب رد و بدل شد اما کلمه کلیدی که منتظرش بودم مثل شیرینی، کیک، ناهار و ... به گوشم نخورد که البته محمد میگه گفتم کیک داریم و نگفت بهم:whistle:

 

دوباره گرفتم خوابیدم اساسی بعد که پا شدم زنگ زدم محمد، گفت کیک داریم دیر بیای آب میشه منو میگی:w58:. محمد کیک کجا بود یهویی؟؟ صحبتی از کیک نبود که!!!

 

دیگه نفهمیدم چطوری رسیدم پارک طالقانی جاتون خالی:whistle:

 

رسیدم دیدم خدا رو شکر کیک در جعبه هست و فقط مگس ها دارن میخورن ازش:w000::ws28::whistle:

 

دیگه با بچه ها سلام و احوال پرسی و آشنایی انجام شد نشستیم منتظر کیک که دوستان هنرمند محمد ادمین و انوشه عزیز کیک رو بریدن و به همراه چای صلواتی که برامون آوردن خوردیم و بسی چسبید:a030:

 

بعد محمد گفت بریم سمت نمایشگاه خزندگان، منم که اسم خزنده میاد سست میشم گفتم برییییمو 400 نفر آدم رو ورداشتیم بردیم ته پارک در حدود 30 دقیقه پیاده روی زیر آفتاب حالا هی غر میزنن بچه ها:w000:

 

به محمد گفتم بیا بریم زودتر ببینیم کجاست

 

رفتیم پرسیدیم یه آقایی گفت ردش کردید و باید برگردید:w58:

 

منو محمد و ایمان واقعا امنیت جانی نداشتیم اگه اینو میگفتیم. نشستیم فکر کردیم و من الکی گفتم جاش عوض شده رفته تو تونل:w58:

 

پا شدیم این همه راه برگشتیم دیدیم کلا تعطیله:w58:

 

هیچی قرار شد برای رد گم کنی همون جا ناهار بخوریم که کسی سراغی از خزندگان نگیره به خا خواست و همینم شد:ws28:

 

ناهارم که من سیب زمینی خوردم و فعلا زنده ام اما از سلامتی بقیه دوستانی اخباری در دسترس نیست:w58:

 

بعد از ناهارم کار تموم و هرکی سمت خانه خود روانه شد:a030:

 

----------------------------

پ.ن:

 

بسیار خوشحال شدم از دیدن دوستان قدیمی و همچنین آشنایی با دوستان جدید. امیدوارم دوستی ها پایدار باشه و بازهم شاهد چنین دورهمی های خوب باشیم که یک روز فوق العاده دیگه رو رقم بزنه برامون

 

ممنون از همه کسانی که توی این روز خوب سهیم بودن. اسم نمیارم چون احتمال داره حافظه یاری نکنه و شرمنده بشم:a030:

 

5 شهریور 1395

ساعت 22.59

عضو کوچکی از دریای نواندیشان حمیدرضا سریزدی

 

چقد بد خاطره تعریف میکنی یه لحظه حس کرد من نبودم اون روز ... :w000:

  • Like 3
لینک به دیدگاه

سحر (Strelitzia) هم با اون آیدی سختش :icon_pf (34): با دوستش فروغ پاشد اومد که ایشالا قراره به زودی عضو انجمن بشه :w02: هرچند قرار بود دست پر بیاد و شیرینی بیاره، ولی یه آب معدنی هم نداد :banel_smiley_4: اومده بود فقط سلفی بگیره بره. :ws3: تو سانس دوم برنامه 5 ثانیه یه جا ثابت وقت گیر میاورد، شروع میکرد سلفی گرفتن :icon_pf (34):

 

 

اون همه جمعیت و دور سرم جمع کرده بودی انتظار شیرینی ام داشتی؟؟؟w000.gif

آبرمو بردی ممد خدا ازت نگذرهTAEL_SmileyCenter_Misc%20%28305%29.gifTAEL_SmileyCenter_Misc%20%28305%29.gifTAEL_SmileyCenter_Misc%20%28305%29.gif

18 ام اگه اومدم...:viannen_38:

  • Like 4
لینک به دیدگاه

سحر (Strelitzia) هم با اون آیدی سختش :icon_pf (34): با دوستش فروغ پاشد اومد که ایشالا قراره به زودی عضو انجمن بشه :w02: هرچند قرار بود دست پر بیاد و شیرینی بیاره، ولی یه آب معدنی هم نداد :banel_smiley_4: اومده بود فقط سلفی بگیره بره. :ws3: تو سانس دوم برنامه 5 ثانیه یه جا ثابت وقت گیر میاورد، شروع میکرد سلفی گرفتن :icon_pf (34):

 

 

اون همه جمعیت و دور سرم جمع کرده بودی انتظار شیرینی ام داشتی؟؟؟w000.gif

آبرمو بردی ممد خدا ازت نگذرهTAEL_SmileyCenter_Misc%20%28305%29.gifTAEL_SmileyCenter_Misc%20%28305%29.gifTAEL_SmileyCenter_Misc%20%28305%29.gif

18 ام اگه اومدم...:viannen_38:

  • Like 4
لینک به دیدگاه
چقد بد خاطره تعریف میکنی یه لحظه حس کرد من نبودم اون روز ... :w000:

 

:sigh:

 

خو چی؟؟؟

 

مینوشتم یکی بود قرار بود شیرینی بده ولی نداد؟؟؟:ws38:

 

تو گروه که اسمت رو اول گفتم بابا:whistle:

  • Like 4
لینک به دیدگاه
چقد بد خاطره تعریف میکنی یه لحظه حس کرد من نبودم اون روز ... :w000:

 

:sigh:

 

خو چی؟؟؟

 

مینوشتم یکی بود قرار بود شیرینی بده ولی نداد؟؟؟:ws38:

 

تو گروه که اسمت رو اول گفتم بابا:whistle:

  • Like 4
لینک به دیدگاه
اون همه جمعیت و دور سرم جمع کرده بودی انتظار شیرینی ام داشتی؟؟؟w000.gif

آبرمو بردی ممد خدا ازت نگذرهTAEL_SmileyCenter_Misc%20%28305%29.gifTAEL_SmileyCenter_Misc%20%28305%29.gifTAEL_SmileyCenter_Misc%20%28305%29.gif

18 ام اگه اومدم...:viannen_38:

 

کلا 10، 15 نفر بودن دیگه :ws3:

من فقط واقعیت ها رو گفتم :whistle:

  • Like 4
لینک به دیدگاه
  • 3 هفته بعد...
سلام دوستان عزیز نواندیش

 

چیزی به هفتمین سالروز تأسیس انجمن نواندیشان باقی نمونده. :w70:

 

این فرصت بهونه ای شد تا برنامه ویژه دورهمی رو در هفتمین سالروز تأسیس انجمن با نواندیشانی های عزیز داشته باشیم :w16:

 

تبریکات رو تو این تاپیک نگین حالا :ws3: اون تاپیک بعداً به وقتش زده میشه. :ws3:

 

تقریباً اولین بار هست که به مناسبت سالروز تأسیس انجمن داریم یه برنامه دورهمی رو میذاریم :ws3:

 

زمان: جمعه 5 شهریور ساعت 10 صبح

مکان: پارک طالقانی تهران، نزدیک مترو حقانی

 

شماره تماس برای هماهنگی طبق معمول برای دوستانی که ندارن: 09365452019

دیر اومدم :sigh:

ته دیگشم خوردین :hanghead:

لینک به دیدگاه
سلام محمد چرا توی کانال اعلام نکردیvahidrk.gifw000.gif

 

:w58: این برنامه تو کانال نگفته بودم ولی خصوصی کسایی که شماره داشتم گفته بودم. تو جوابم دادی حتی، گفتی اگه بتونم حتما میام :w58:

  • Like 2
لینک به دیدگاه
:w58: این برنامه تو کانال نگفته بودم ولی خصوصی کسایی که شماره داشتم گفته بودم. تو جوابم دادی حتی، گفتی اگه بتونم حتما میام :w58:

 

محمد اون برای اون ÷ارک بود که همیشه جلسه میذاشتیدا :ws52:

لینک به دیدگاه
محمد اون برای اون ÷ارک بود که همیشه جلسه میذاشتیدا :ws52:

 

:icon_pf (34): گفته بودیم به مناسبت سالگرد انجمن دیگه. جلسه که نگفته بودم. پست اولم ببین. این دورهمی هم همون پارک بوده :ws3:

مشغله ها زیاده و حواسا پرت :whistle::ws3:

لینک به دیدگاه
:icon_pf (34): گفته بودیم به مناسبت سالگرد انجمن دیگه. جلسه که نگفته بودم. پست اولم ببین. این دورهمی هم همون پارک بوده :ws3:

مشغله ها زیاده و حواسا پرت :whistle::ws3:

 

trفقط همن ومیتونم بگم TAEL_SmileyCenter_Misc%20(305).gif:ws3:

لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...